یکی از مسائل حوزه ادبیات که درباب تعریف و مبانی نظری آن اختلاف فراوانی میان فلاسفه، ادیبان و زبان شناسان وجود دارد، شعر و چیستی آن است. تفاوت دیدگاه ها در تعریف شعر، به اختلاف در روش شناسی، تفاوت حوزه های فکری و تبیین کارکرد شعر برمی گردد. در این پژوهش، با روشی توصیفی تحلیلی، تعاریف موجود از شعر نقد شده است و با مطالعه انواع شعر در ادبیات فارسی و مبنا قراردادن شاخص هایی چون ذهنیت گوینده، ذهنیت شنونده، زبان، مطالعات ژانری، گفتمان های گوناگون هر دوره، عنصر ادبی غالب و نقد نگاه شاهکارگرایانه، سعی شده است، در مقابل دیدگاهی که بوطیقا را امری ثابت و غیرتاریخی تلقی می کند، بوطیقا پدیده ای سیال، نسبی و تاریخمند معرفی شود که در هر دوره با توجه به شاخص های فوق، تعریفی متغیر و دیگرگون می یابد. با چنین رویکردی به بوطیقا، مرزگذاری میان نظم و شعر براساس شاخص هایی یکسان و در تمام دوره ها نمی تواند دقت و اعتبار علمی داشته باشد. براساس دیدگاه مطرح شده در این پژوهش، در هر دوره لازم است بوطیقایی تازه طرح شود تا بتواند تعریفی از شعر آن دوره ارائه دهد.