آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۹

چکیده

با اعمال رویکردها و مکاتب مختلف حقوقی با مباحث پیچیده ای در حوزه های مختلف حقوق مواجه می شویم که ریشه در مبانی حقوق دارند. اهمیت مسئله هنگامی بیشتر می شود که در حل مصادیق و مسائل عملی مختلف نیز با این مسئله مواجه می شویم تا حدی که اعمال تئوری های مختلف منجر به حصول نتایج مختلف حقوقی می شود. در این نوشتار به دو مکتب حقوقی فلسفی پرداخته می شود که اعمال هریک از آنها منجر به تفاوت استنتاجی مؤثر در درک مصادیق حقوقی می گردد. مکتب اول مکتب نسبتاً جدید پست مدرنیسم است که مبانی آن به صورت انتقادی در کنار مبانی مکتب سنتی پوزیتیویسم حقوقی قرار داده می شود. مبنای شناخت پست مدرنیست ها، استدراکات ذهنی انسانی است حال آنکه مبنای شناخت پوزیتیویست های حقوقی نوعی تکیه بر تجربه باتوجه به اراده کشورهاست. هر مکتب متدولوژی خاص خود را دارد که درک آنها در تصمیم گیری های حقوقی مؤثر است. درعمل معمولاً در تصمیم گیری های حقوقی درخصوص مصادیق عملی حقوقی به نوعی شاهد تعارض و تداخل این دو مکتب می باشیم. در این نوشتار تلاش شده تا با نقدی مبتنی بر مبانی تا حدودی نسبت به این مسئله احاطه پیدا شود.

A Postmodern Critique of Legal Positivism in International Law

International law contains many tensions based on diverse theoretical approaches that make international law their home. The way in which these approaches respond to specific legal questions create further tensions. <br />In this context there are two basic schools in international law that make different ways of cognition about international facts, the novel theory of post modernism and the traditional legal-positivism theory. The consequences of adopting each theory can have influences over the answers for different questions. Postmodernism is based on cognition whereas legal positivism is based on some kind of experience which pertains to state will and “GRUND NORM”. Each school has its own methodology so that it is very fruitful to understand the effects of each school on an international law decisions. These two approaches can also interfere with each other.

تبلیغات