پیرو قرائت های صورت گرفته از ترجمه متون نوآشوری، نظر بر این است که برای نخستین بار در سده نهم پیش از میلاد و در گزارشی از شلمانسر سوم، به مردمانی با نام «اتحادیه ای از بیست وهفت شهریار پَرسواَ» اشاره شده است. برخی اهالی، این هویت سیاسی را نیاکان پارسیان در سده های بعدی می دانند و گروهی نیز قائل به برقراری چنین رابطه نیانواده ای میان آن دو جمعیت نیستند. از طرفی در تحلیل فرهنگ و تاریخ نگاری ملت های تاریخی، باستان شناسی اساطیر بخش جدایی ناپذیر به شمار می آید؛ پس آن می تواند در تحلیل داده های اساطیری و شبه تاریخی و تطبیق نتایج این تحلیل ها با واقعیت های تاریخی باستان شناختی راه حلی مناسب برشمرده شود. این امکان وجود دارد که مجموعه اطلاعاتی که نویسندگان یونانی زبان از چیستی هویت نام پارس (Πέρσíς) و پارسیان (Πέρσαι) ارائه کرده اند، یکی از این داده های نخستین برای پژوهش های باستان شناسی اساطیر لحاظ شود. در این مقاله و براساس مؤلفه های رویکرد یادشده از مطالعات باستان شناختی، امکان برخورد با مدارک کهن تری از هویت و حضور نیاکان پارسی یا اهالی پَرسواَ بررسی شده است. مطالعه پیش رو نشان می دهد می توان راهکاری پیشنهاد کرد که میان داده های اساطیری منابع مکتوب و آن گروه از اطلاعات نوشتاری که از پژوهش های باستا ن شناختی به دست آمده اند، ارتباطی برقرار کرد و از این روش، ردپای کهن تری از حضور پارسیان به دست آورد. اینکه عوامل مطالعه شده دارای صورت اساطیری، ولی درون مایه قیاسی تاریخی و انطباق پذیر با متون آشوری اند و این گونه دست یافتن به جغرافیای خاستگاه یک جمعیت تاریخی امکان پذیر می شود، اساس این مطالعه است؛ همچنین پیش از ورود به تحلیل داده ها، نظریه های دوگانه موجود و رایج درباره هویت تباری اهالی پَرسواَ بررسی شده است؛ سپس پیرو داده های موضوع بحث، ردپای تاریخی نیاکان محتمل برای مردمان پَرسواَ پیگیری و تحلیل شده است.