آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۵

چکیده

براساس نظریه ساختگرایی تکوینی گلدمن آثار هنری پاسخ های معنادار به روزگار و زمانه خود هستند و حاصل برآمدن یک طبقه و رسیدن اعضای آن به کلیت یکپارچه و بیشینه آگاهی ممکن. نمایشنامه «داستان بیچاره زاده» در اواخر زمانه مشروطه نوشته شده و در آن ساختارهایی که طبقه روشنفکر به دنبال پدیدآوردن آنها بوده اند رو به ویرانی است. مشروطه از معنای خود تهی شده و مبارزان واقعیِ راهِ خود را طرد کرده است و دیگرانی با سابقه استبداد رنگ عوض کرده و خود را مشروطه خواه می خوانند. از این رو این نمایشنامه، متفاوت با نمایشنامه های اولیه روزگار مشروطه اندیشه، ساختار و لحن تازه ای از روزگار خود ارائه می دهد که با توصیف و تشریح جامعه شناسانه قابل بررسی است. این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و با استفاده از منابع کتابخانه ای کوشیده است تا خوانشی جامعه شناختی از نمایشنامه با نگاه به ساختارهای اجتماعی روزگار خودش ارائه دهد. با بررسی نمایشنامه در دولایه توصیف و تشریح مشخص می شود که این نمایشنامه یک ساختار رو به زوال را روایت می کند از این رو در پرده آغازین همانند نمایشنامه های پیشین شیوه کمدی و نقد اجتماعی دارد اما هرچه پیش می رود لحنی تلخ و اندوه بار می یابد و در پایان با سقوط دل گداز قهرمان به تراژدی می رسد. در ساختار تازه ای که این نوشته ارائه می دهد خود طبقه روشنفکر و ایده روشنفکری به طور جدی نقد می شود. زیرا مشروطه خواهان واقعی از میان رفته یا تغییر رویه داده اند و تمام ساختارهای عادلانه و نهادهای مردمی در ایران شکست خورده است. از این رو با پایان این نمایش هم مشروطه و هم طبقه روشنفکر ویران می شوند.

تبلیغات