علایم و نشانههاى فضایى بر وجود و ظهورحضرتمهدى (عج)
آرشیو
چکیده
در این نوشته سعى بر این است که در بخش اول نشانههایى از آیات و روایات که به صورت اشاره یا با تاویل بر «وجود» حضرت مهدى دلالت دارند، بررسى و با دانش روز تطبیق شوند و احیانا برخى آرا، مورد نقد قرار گیرند . در بخش دوم نیز آیات و روایاتى (طى 6 شماره) که به صورت اشاره یا با تاویل بر «ظهور» آن حضرت دلالت دارند بیان مىشود و هماهنگى آنها با دستاوردهاى جدید دانش فضا روشن مىگردد و سرانجام به وظیفه ما در عصر انتظار فرج اشارهاى خواهد شد .متن
در میان آیات و اخبار، نشانههاى فضایى فراوانى بر وجود و ظهور حضرت مهدى (عج) وجود دارد که ما در این نوشتار به برخى از آنها اشاره خواهیم کرد:
بخش اول: دلالت کواکب بر وجود حضرت مهدى (عج)
1 - «فلا اقسم بالخنس ا الجوار الکنس» (2) یعنى: سوگند به ستارگانى که باز مىگردند، حرکت مىکنند و از دیدهها پنهان مىشوند .
سید بن طاوس از ابو جعفر قمى نقل کرده است که در شهر قم، اخترشناسى یهودى بود که در اخترشناسى، حساب و نجوم برجستگى و مهارت ویژهاى داشت . روزى «احمد بن اسحاق» او را حاضر کرد و گفت: در فلان وقت (مثلا شب جمعه نیمه شعبان 255 ق . یا 8 شعبان 256 و یا 23 رمضان سال 258، بنا به اختلاف روایات، گرچه مشهور همان تاریخ اول مىباشد) نوزادى به دنیا آمده است; طالع او را بگیر و میلادش را محاسبه کن . اخترشناس یاد شده طالع مولود را گرفت و درباره محاسبات نجومى (که از آنها احکام نجوم را استخراج و استنباط مىکنند) نظر به عمل آورد . آنگاه، رو به احمد بن اسحاق نمود و گفت: نمىبینم این فرزند از آن تو باشد، جز این نیست که این مولود یا پیامبر صلى الله علیه و آله استیا وصى پیامبر؟ نجوم دلالت دارند که این نوزاد مالک شرق و غرب گیتى مىشود . مالک خشکى و دریا، کوه و صحرا و بیابان . حتى روى زمین هیچ کس باقى نمىماند جز این که به دین او مىگرود، و به ولایت او معتقد مىگردد . (3)
سید بن طاوسقدس سره سپس مىافزاید:
شیخ مفید نیز در کتاب مقالات مىگوید: از آنجا که خداوند خورشید و ماه و سایر نجوم را نشانههاى حساب آفریده و آنها را مایه زیور آسمانها قرار داده و توسط آنها مردم راهنمایى مىشوند عقل مانع از آن نیست که [آنها] دلالتبر احکام پدیدهها داشته باشند و ما نمىتوانیم منکر آن باشیم و مىتوان گفتخداوند این دانش را به پیامبران آموخته و نشانه صدق آنان شمرده است . (4)
جالب این که، علامه مجلسى رحمه الله در بحارالانوار بابى را ویژه اخبارى ساخته که از طریق کاهنان بر روى الواح و سنگ نوشتهها به دست انسان رسیده است . از جمله آن، این خبر است:
چون خبر شکست رستم فرخزاد در جنگ قادسیه به یزدگرد ساسانى فرزند شهریار رسید و به او گفته شد رستم شکستخورد و کشته شد و پنجاه هزار از نیروهاى او از پاى درآمدند، یزدگرد، اهل خانه، زن و فرزند خود را به قصد فرار از مدائن خارج کرد و در برابر باب ایوان مدائن ایستاد و گفت: سلام بر تو اى ایوان، اینک از تو روى مىگردانم، لیکن یا من به تو باز خواهم گشتیا مردى از فرزندانم (و راجع الیک، انا او رجل من ولدى) که هنوز زمان او نزدیک نشده و روزگار او نرسیده است .
سلیمان دیلمى گوید:
بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و از این مساله پرسیدم که منظور یزدگرد از این جمله که «یا مردى از فرزندانم به ایوان کسرى باز خواهد گشت» ، چیست؟
امام صادق علیه السلام فرمود: او صاحب شما، حضرت قائم به امر خداوند عزوجل است که فرزند ششم از فرزندان من است که از یزدگرد متولد گشته است . بنابراین، فرزند او هم به شمار مىرود . (5)
در تاویل و تفسیر آیات یاد شده (فلا اقسم بالخنس . .). ام هانى از امام باقر علیه السلام نقل کرده که درباره این آیات فرمود: منظور، امام، پیشوایى است که در سال 260 پنهان مىشود سپس، همانند شهاب روشن در شب تاریک مىدرخشد و چنانچه روزگار او را درک کردى چشمت روشن باد .
از همین راوى دگر بار روایتشده که گوید:
از امام باقر علیه السلام درباره آیات «فلا اقسم بالخنس ا الجوار الکنس» پرسیدم . امام علیه السلام در پاسخ او مىفرماید: آیات دلالت دارند بر مولودى در آخر الزمان که همان مهدى علیه السلام و از عترت علیهم السلام مىباشد . براى او حیرت و غیبتى است که گروههاى زیادى در زمان غیبت او گمراه مىشوند، و گروههایى هدایت مىیابند، خوشا به حال کسى که او را درک کند . (6)
امیرالمؤمنین علیه السلام در تاویلى دیگر مىفرماید:
این ستارگان عبارتاند از: زحل، مشترى، مریخ، زهره و عطارد . (7)
منظور امیرالمؤمنین علیه السلام سیارات پنجگانه و متداول آن روزگار بوده و منافاتى ندارد که امروزه سیارههاى اورانوس، نپتون و پلوتون بر آنها نیز افزوده شود; زیرا همان حرکات و ویژگیهاى یاد شده سیارات پنجگانه را دارا مىباشند، چنانکه این احتمال نیز وجود دارد که در آینده سیاره یا سیاراتى کشف و به آنها اضافه گردند .
علامه طباطبایى رحمه الله صاحب تفسیر گرانسنگ المیزان و نیز مؤلفان تفسیر نمونه در میان تفسیر و تاویلهاى موجود براى این آیات، این تفسیر را انتخاب کردهاند که مراد از ویژگیهاى ذکر شده (برگشت، حرکت و پنهان شدن) عبارت است از «استقامت» ، «رجعت» و «اقامت» . این سیارات، گاهى حرکت متشابه دارند (استقامت) ; آن گاه بر مىگردند و عقب مىروند (رجعت) ; گاهى نیز، متوقف مىشوند (اقامت) و سرانجام به حرکت متشابه خود ادامه مسیر مىدهند . (8)
گفتنى است این سرگردانى در حرکتسبب شد منجمان آنها را «متحیره» بنامند .
ولى مایه تعجب است که مرحوم علامه طباطبایى رحمه الله و پیروان او با این که در جاى جاى تفسیر المیزان و نمونه مىنویسند هیات بطلمیوسى باطل است; با وجود این، تفسیر آیات مزبور را بر این اساس باطل، بنیان نهاده و سخنان پیش گفته را به نگارش درآوردهاند، بنابراین، سخن ایشان از این لحاظ، قابل نقد است .
توضیح نقد
الف) بر اساس هیات بطلمیوس، غیر از ماه و خورشید، اجرام دیگرى همچون زهره، مریخ، مشترى و زحل، در زمره سیارههاى درخشان به شمار رفتهاند، ولى بر خلاف سایر ستارگان (ثوابت) چشمک نمىزنند - این امر نشانه نزدیک بودن آنها به زمین است - با این وجود، درخشندگى آنها گاهى زیاد و گاهى کم مىشود، سیارهها همیشه در نزدیکى «دایرة البروج» در آسمان دیده مىشوند .
چنانچه اجرام یاد شده را در طول چند شب متوالى نظاره کنیم مىبینیم که مانند خورشید و سایر ستارگان از شرق طلوع مىکنند و در غرب ناپدید مىشوند . همچنین علاوه بر حرکتشبانهروزى، مانند خورشید از ستارگان (ثوابت) عقب مىافتند و به نظر مىرسد که نسبتبه ستارگان داراى یک نوع حرکت از «غرب به شرق» مىباشند، ولى نه تنها سرعتحرکت از غرب به شرق آنها با سرعتحرکت از غرب به شرق خورشید تفاوت دارد، بلکه هر یک از این سیارهها در حرکت از «غرب به شرق» خود، داراى سرعتى خاص و متفاوت با سیارات دیگرند .
افزون بر این، سیارات گاهى در مسیر خود حرکتى غیرعادى دارند . از باب نمونه سیاره بهرام (مریخ) حرکت غیرعادىاش وقتى آغاز مىشود که با خورشید در حالت «مقابله» باشد (یعنى 180 درجه اختلاف مسیر داشته باشند). در این حالت، طلوع آن با غروب خورشید همزمان است . اگر هنگامى که مریخ نسبتبه خورشید در حالت مقابله است آن را براى چند هفته زیر نظر بگیریم مىبینیم بهرام ابتدا به طور عادى در زمینه ستارگان (ثوابت) به طرف شرق تغییر موقعیت مىدهد (استقامت) ولى پس از چند شب چنین به نظر مىرسد که حرکت از غرب به شرق آن متوقف مىگردد (اقامت اول) سپس به مدت چند شب نسبتبه ستارگان در جهت «شرق به غرب» حرکت مىکند (رجعت) و باز، پس از چند شب دیگر دوباره ظاهرا متوقف مىشود (اقامت دوم) و آنگاه از نو، به حرکت معمولى (متشابه) خود از «غرب به شرق» ادامه مىدهد . از این رو، این نوع حرکت را «حرکت عقبگردى» مىنامند، به هنگام حرکت عقبگردى، درخشندگى مریخ بیشتر است . حالتى شبیه مریخ در مورد سایر سیارات نیز مشاهده مىشود .
این مطلب، توضیح همان تفسیرى است که مرحوم علامه طباطبایى پذیرفته و در تفسیر نمونه نیز به چشم مىخورد و پیش از ایشان فخررازى در تفسیر کبیر به عنوان «قول اظهر» انتخاب کرده و سیوطى در در المنثور آن را به ابن عباس نسبت داده است .
ب) بر پایه هیات جدید (خورشید مرکزى) باید گفت: حرکت واقعى سیارات را نمىتوان از زمین مشاهده کرد; زیرا زمین پیوسته در حرکت است . از این رو، چیزى که در حرکتسیارات شایسته توجه خاص است، حرکتبازگشتى (رجعى، قهقرایى) آنهاست، در این حرکت چنین مشاهده مىشود که سیاره در جهتى خلاف جهت عادى خویش حرکت مىکند .
طى قرنهاى متمادى توجیه حرکتبازگشتى، منجمان و دانشمندان علم هیات را به حیرت افکنده بود، ولى آنان حیرت و سرگردانى را به سیارات نسبت داده و آنها را «متحیره» مىخواندند، تا این که «کوپرنیک» (9) آن را توضیح داد . خلاصه آن چنین است:
«وقتى دو سیاره با دور تناوب و حرکتهاى متفاوت، یکى کندرو (مانند مریخ) و دیگرى تندرو (مثل زمین) در مدارهاى خویش در حرکتباشند . نخست، هر دو از غرب به شرق در حرکتاند، ولى وقتى هر دو در یک راستا - خط مستقیم - قرار گرفتند به نظر مىرسد مریخ متوقف شده (اقامت) و هنگامى که سیاره تندرو (زمین) از محاذات مریخ مىگذرد و فاصله مىگیرد به نظر مىرسد مریخ به عقب بر مىگردد و پس از فاصله گرفتن زیادتر، به نظر مىآید سیاره تندرو باز متوقف گردیده، و سرانجام وقتى هر دو همسو شوند به نظر مىآید سیاره کندرو (مریخ)، به حرکت عادى خود (از غرب به شرق) ادامه مىدهد .» (10)
بخش دوم: دلالت کواکب و اجرام فضایى بر ظهور حضرت مهدى (عج)
1 - «اقتربت الساعة و انشق القمر ا ... فتول عنهم یوم یدع الداع الى شیء نکر» (11) یعنى: آن ساعت نزدیک آمد و ماه آسمان شکافته شد ... ، پس، از آنان روى گردان تا روزى که نداکنندهاى خلق را به عالمى حیرتآور و هولانگیز دعوت کند .
در حدیثى، آن ساعت را خروج حضرت مهدى (عج) دانسته که مردم را به آیینى فرا مىخواند که آن را منکر و ناشناخته مىدانند و باور نمىکنند که آیین اسلام باشد .
امام صادق علیه السلام برخى از ویژگیهاى آیین اسلام در آن زمان را این گونه بر مىشمارد:
وقتى حضرت قائم قیام کند به جانب کوفه رهسپار مىشود و چهار مسجد را در کوفه ویران مىسازد، [چون با موازین اسلام همخوان نمىباشند] و در روى زمین مسجدى که داراى بالکن (اشراف) باشد باقى نخواهد ماند جز این که ویران مىکند و آنها را بدون اشراف مىسازد، راههاى بزرگ را توسعه مىبخشد و دستور مىفرماید هر آنچه از دیوارها به جانب خیابان و کوچهها خارج شدهاند همچون بالکون، ناودان و ... همه برچیده شوند و همه بدعتها را از بین مىبرد و جمیع سنتها و شیوههاى پسندیده اسلامى را تجدید مىفرماید، شهرها و کشورهاى قسطنطنیه، چین و کوهستانهاى دیلم را مىگشاید [فرمان اسلام را در آنها جارى مىسازد] و هفتسال این گونه حکم مىراند که هر سالى برابر ده سال از سالهاى معمولى است، سپس آنچه خدا خواهد انجام مىدهد . (12)
راوى مىپرسد: فدایت گردم، چگونه سالها طولانى مىگردند؟ (و چگونه یک سال به اندازه و مدت ده سال خواهد گشت؟) فرمود: خداوند متعال فرمان مىدهد فلک درنگ کند و حرکتخویش را کند نماید، از این رو، روزها و سالها طولانى خواهند گشت .
ابو بصیر که راوى خبر استباز مىپرسد: آنان [شاید احکامیان یا منجمان غیرمسلمان آن روزگاران] مىگویند: فلک اگر تغییر کند (و از حرکت معمولى باز ایستد و یا کند شود) از بین خواهد رفت؟ فرمود: این سخن زندیقان است، اما مسلمانان چنین راهى را نخواهند پیمود . حال آنکه خداوند متعال ماه را براى پیامبر صلى الله علیه و آله شکافت (در حالى که آنان محال مىدانستند) و قبل از آن، خورشید را براى یوشع بن نون برگرداند . از همه بالاتر، خبر داد به طولانى بودن روز قیامت، روزى که برابر هزار سال از سالهاى معمولى مردمان است . (13)
ایست فلک و تایید سخن
مفاد خبر یاد شده را مىتوان از دیدگاه دانش روز هم تایید کرد; یعنى طولانى شدن روز و سال در زمان ظهور حضرت مهدى (عج) با هیچ مشکلى روبهرو نخواهد شد، بلکه نشانه هایى در دست است که مىتواند مؤید حدیثباشد:
الف) اگر ما با توجه به نیروى گرانش عام (جاذبه عمومى) که بر همه اجرام آسمانى و اجسام عنصرى و زمینى کارگر و مؤثر ستبنگریم، مىبینیم نیروى جاذبه ماه (نزدیکترین جرم به زمین) و تاثیر آن بر آب دریاها، خاک و خشکىها و نیز ایست (ترمز) دادن به کره زمین بسیار چشمگیر است . از این رو، روزها و سالها طولانى مىگردند و اینک توضیح سخن:
از دیرباز مردم روزگاران مىدانستند میان طلوع و غروب ماه و بر آمدن (مد) و فرونشینى (جزر) آب دریاها بایستى رابطهاى وجود داشته باشد اما چگونگى آن را نمىدانستند تا این که نابغه بزرگ جهان دانش اسحاق نیوتون براى نخستین بار بر حل این معما دستیافت و چگونگى پیدایش آن را به درستى بیان کرد .
پدیده کشند (جزر و مد) اساسا زاییده نیروى جاذبه کره ماه است . بدیهى است دریاها در مقایسه با خشکىهاى زمین از قابلیت انعطاف و نرمى بیشترى برخوردار بوده و بالطبع در برابر نیروى کشش ماه کمتر ایستادگى مىکنند . به همین مناسبت تودههاى آب در زیر پاى ماه انباشته مىگردند و پدیدهاى را به نام «برکشند» ایجاد مىکنند . همزمان با «برکشند» رو به ماه، «برکشند» دیگرى در آن سوى کره زمین ایجاد مىگردد، بدین گونه که آبهاى آن سوى کره زمین که از ماه بدورند، کمتر متاثر گردیده و به اصطلاح «عقب» مىمانند و «آب توده» عظیمى را ایجاد مىکنند . از این رو، روزانه هر نقطه از سطح دریا دو بار دستخوش برکشند (مد) و دو بار هم دستخوش «فرو کشند» (جزر) مىگردد . بر این اساس، فاصله (زمان) بین دو جزر و مد متوالى به طور متوسط 12 ساعت و 5/25 دقیقه است . درست نصف زمانى که طول مىکشد، تا ماه یک دور کامل دور زمین بپیماید; یعنى 24 ساعت و 51 دقیقه . شایان ذکر است که جزر و مد (فروکشند و برکشند)، همراه با حرکت ظاهرى ماه از افق شرقى مشاهده کننده، به سمت افق غربى او پیش مىروند .
اثر «جاذبه خورشید» بر جزر و مد، نسبتبه ماه در درجه دوم اهمیت قرار دارد; زیرا فاصله آن بیشتر است (فاصله متوسط خورشید از زمین یکصد و پنجاه میلیون کیلومتر مىباشد) . از این رو، نسبت نیروى مولد جزر و مد خورشید حدود 7 درصد (7%) نیروى ماه است اما وقتى که نیروهاى مولد ماه و خورشید هماهنگ عمل کنند; مثلا هنگام «ماه نو» که هر دو در یک طرف زمین هستند جزر و مدها در حداکثر خود هستند و به نام جزر و مد بهارى یا «مهکشند» (SPring_Tide) نامیده مىشوند . حد دیگر وقتى است که خورشید و ماه با هم زاویه 90 درجه (تربیع) مىسازند . در این هنگام جزر و مد به حداقل و به جزر و مدهاى خفیف یا «کهکشند» (Neap_Tide) مبدل مىشوند .
نزدیکى ماه به زمین نیز تاثیرى در ارتفاع جزر و مد دارد . هنگامى که ماه در حضیض زمینى قرار دارد نیروى مولد آن به اندازه 20% بیش از حد عادى است .
جاذبه ماه سبب مىشود علاوه بر آماسیدن (برکشند) آبهاى کره زمین، خشکىها نیز دستخوش تورم گردند که در مقایسه با آماس آبها نامحسوس هستند .
نیروى حاصل از جاذبه ماه و لنگرى که از جانب انباشته شدن آبها به وجود مىآید، سبب مىشود که چرخش محورى زمین (حرکت وضعى) به آرامى ایست (ترمز) کند و بدینسان طول شبانه روز زمینى افزایش یابد . این همان معناى درنگ فلک است . از این رو، بررسى خطوط رشد و نمو سنگوارههاى مرجانى بیانگر آن است که در 350 میلیون سال پیش طول شبانه روز حدود سه ساعت کوتاهتر از شبانه روز کنونى بوده و طول سال خورشیدى به چیزى حدود 400 روز بالغ مىگردیده است .
بررسىهایى که از روى سوابق به جا مانده از کسوف و خسوفهاى گذشته به عمل آمده نشان مىدهد که روند افزایش طول روزهاى زمینى 0016/0 ثانیه در هر قرن است . (14) بنابراین، هیچ بعید نیست که در زمان ظهور حضرت مهدى (عج) روند طولانى شدن روزهاى کره زمین رو به افزایش گذارد .
ب) پروردگار متعال نیروى جاذبه یاد شده را در سرتاسر این نظام اعم از جسمانى، جرمانى و کیهانى به ودیعت نهاده است، چنانکه بسیارى از مفسران معتقدند این آیه بر آن دلالت دارد:
«الله الذی رفع السماوات بغیر عمد ترونها ثم استوى على العرش و سخر الشمس و القمر کل یجری لاجل مسمى ...» (15) یعنى; خداست آن ذات پاکى که آسمانها را بدون ستون برافراشت و شما آن را ملاحظه مىکنید . آنگاه، با کمال قدرت، عرش را در لقتبیاراست و خورشید و ماه را مسخر اراده خود ساخت که هر کدام در وقتخاص و در مدار معین به گردش آیند .
چنین آفریدگارى قدرت دارد دوره (پریود) (16) روزانه و سالیانه (حرکت وضعى و انتقالى) کره زمین را کاهش دهد و یک دور گردش وضعى (چرخش محورى) زمین را ده برابر کرده و به 240 ساعتبرساند و یک دور گردش سالیانه زمین (حرکت انتقالى مدارى) را در مدار خود ده برابر کند; یعنى سرعت کره زمین را که در هر ثانیه 30 کیلومتر حرکت مىکند، به 3 کیلومتر کاهش دهد . از این رو، امام صادق علیه السلام براى رفع تعجب ابو بصیر مىفرماید:
آن گونه که ماه براى رسول خدا شکافته شد [روایات در این خصوص از اهل سنت و شیعه به سر حد یقین و تواتر رسیده است] و پیش از آن، خورشید بر «یوشع بن نون» بازگشت [به احتمال قوى به مقدار چند ساعت کره زمین در حرکت وضعى خود از چپ به راست (شرق به غرب) برگشته باشد . (17) ]
چنان که امروزه اخترشناسان معتقدند سیاره ناهید (زهره) از شرق به غرب; یعنى بر خلاف حرکت وضعى زمین در حال چرخش است; یعنى خورشید از مغرب طلوع و در مشرق غروب (به اصطلاح کره زمین) مىنماید، گرچه مشرق ناهید همان جایى است که خورشید از آنجا طلوع کرده و مغرب آن همان مکانى است که در آن غروب نموده است . بنابراین، خداوند توانا مىتواند چنین حرکتى را ظرف چند ساعتبراى کره زمین در زمان یوشع بن نون پدید آورد و از همه مهمتر روز قیامت است که قرآن درباره آن مىفرماید:
«و ان یوما عند ربک کالف سنة مما تعدون» (18) یعنى: همانا یک روز نزد خدا چون هزار سال به حساب شماست .
همچنین مىفرماید:
«یدبر الامر من السماء الى الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة مما تعدون» (19) یعنى: اوامر عالم را به نظام احسن و اکمل از آسمان تا زمین تدبیر مىکند، سپس روزى که مقدارش به حساب شما بندگان هزار سال است، باز به سوى خود بالا مىبرد .
2 - قرار گرفتن آفتاب وسط آسمان
بنا به نوشته سید اسماعیل عقیلى و محدث قمى مؤید دیگرى که بر فرمایش امام صادق علیه السلام; یعنى بر بازگشتخورشید - که ما به تعبیر دیگر بازگشتحرکت وضعى زمین دانستیم - در دست داریم، ایستادن آفتاب در وسط آسمان است از اول ظهر تا وقت عصر بدون آن که حرکت کند و این دلیل استبر تغییر حرکت افلاک . (20)
مورخان، محدثان و مفسران سخن فوق را ذیل این آیه به قلم آوردهاند:
«ان نشا ننزل علیهم من السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین» (21) یعنى: ما اگر بخواهیم از آسمان نشانه و آیت قهرى نازل مىگردانیم تا همه بر آن گردن نهند و خاضع شوند .
ابو بصیر گوید: از امام صادق علیه السلام درباره این آیه شنیدم که مىفرمود:
به زودى خداوند درباره آنان چنین خواهد کرد، گفتم: اینان چه کسانى هستند؟ فرمود: بنى امیه و یارانشان . گفتم: آن آیه و نشانه چیست؟ فرمود: ایستادن خورشید بین اول ظهر تا وقت عصر و خارج شدن و پدیدار گشتن یک صورت تا سینه شخصى که حسب و نسب او شناخته شده است; این پدیده در زمان سفیانى واقع مىشود . در این هنگام سفیانى و دار و دسته او به هلاکتخواهند رسید .
امام صادق علیه السلام فرمود: پیش از ظهور حضرت مهدى پنج نشانه واقع مىشود:
1 - صیحه آسمانى: آن حضرت علیه السلام در مکه داخل مىشود و در جانب خانه کعبه ظهور مىنماید و چون آفتاب بلند گردد، قبل از آن منادى ندا کند چنان که همه اهل زمین و آسمان بشنوند و بگوید: اى گروه خلایق! آگاه باشید که این مهدى آل محمد صلى الله علیه و آله است، او را به نام و کنیه جدش رسول خدا صلى الله علیه و آله یاد نماید، و در این باره، این آیه نازل گردیده است: «ان نشا ننزل علیهم من السماء ...»
2 - سفیانى: او از بیابان بى آب و علف واقع در بین مکه و شام خروج کند . سفیانى مردى استبا صورت آبله رو، چهارشانه، ازرق چشم و نام او «عثمان بن عنبسه» و از فرزندان یزید بن معاویه است، وى شهرهاى دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین را به تصرف خود در آورد ...
3 - فرو رفتن لشکر سفیانى: در بیابانى بین مکه و مدینه، نیروهاى او در این محور به سیصد هزار نفر مىرسند و سرانجام خود او به دست لشکریان حضرت مهدى (عج) در بیت المقدس کشته خواهد گشت .
4 - قتل نفس زکیة: و آن پسرى است از آل محمد صلى الله علیه و آله که بین رکن و مقام شهید مىشود .
5 - یمانى: خروج یمانى از یمن اتفاق مىافتد، در پارهاى اخبار وارد شده است که یمانى و خراسانى و سفیانى در یک زمان خروج خواهند نمود; یعنى در یک روز و یک ماه و یک سال ولى در میان این سه نفر، هیچ کس، از یمانى هدایت کنندهتر نیست . وى خلایق را به سوى حق دلالت مىکند . (22)
3 - طلوع خورشید از مغرب
آیا واقعا، خورشید از مغرب طلوع مىنماید؟ یا این که طلوع خورشید از مغرب، کنایه از طلوع جمال آن حضرت از مکه معظمه است؟
مرحوم مجلسى دوم مىگوید:
آنگاه که امیرالمؤمنین على علیه السلام نشانههاى ظهور را بر اصحاب خود مانند «اصبغ بن نباته» و «صعصعة بن صوحان» و ... بیان مىفرمود: چنین گفت: «طلوع آفتاب از مغرب» . «نزال بن سبره» از صعصعه پرسید مراد امیرالمؤمنین از این کلام چیست؟ صعصعه پاسخ داد: اى پسر سبره! کسى که عیسى بن مریم علیه السلام پشتسر او نماز مىگزارد، امام دوازدهم از طبقه نهم از اولاد حسین بن على علیهم السلام است و اوست آن آفتابى که از مغرب طلوع و در میان رکن و مقام ظاهر مىشود و روى زمین را از کفر و فسق و اعتقادات باطل پاک مىسازد . (23)
4 - طلوع ستارهاى از مشرق
گویند این ستاره از مشرق طلوع مىنماید و مانند ماه مىدرخشد و روشنى مىبخشد . این ستاره به شکل ماه نو (هلال) است . اما دو طرف آن به اندازهاى کج مىباشد که نزدیک است از کجى به هم وصل شوند، و درخشندگى آن به اندازهاى است که چشمها را خیره مىسازد،
«طلوع نجم بالمشرق، یضىء کما یضىء القمر، ثم ینعطف حتى یکاد تلتقى طرفاه .» (24)
5 - ستارههاى دنبالهدار
در برخى روایات طلوع ستارههاى دنبالهدار از علایم ظهور به حساب آمده است، چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام مىفرماید: «و طلوع الکواکب المذنبه و اقتران النجوم .» (25) ; همچنین فرمود: «و بدا لکم النجم ذو الذنب من قبل المشرق و ... لکم القمر المنیر فاذا کان ذلک فراجعوا التوبه .» (26) یعنى: بر شما ستاره دنبالهدارى از جانب خاور آشکار و ماهتاب پر فروغى ظاهر مىشود، در این هنگام به توبه باز گردید .
در برخى از علامات، ظهور ستاره دنبالهدار را در نزدیک ستاره جدى (ستاره قطبى) به نگارش آوردهاند .
علامه مجلسى رحمه الله ذیل سخن امیرالمؤمنین علیه السلام (حدیثیاد شده) مىنویسد:
گفته شده است این سخن اشاره استبه ستاره دنبالهدارى که در سال 839 ق . پدید آمد، در حالى که خورشید در اوایل میزان (مهر ماه) بود، این ستاره ذوذنب (دنبالهدار) نزدیک مجموعه ستارگان «اکلیل شمالى» بود، سپس بتدریج از نور آن کاسته شد و پس از هشت ماه به طور کلى محو گردید .
در زمان ما [مجلسى دوم رحمه الله] در سال 1075 ق . ستاره دنبالهدارى بین مشرق و قبله مشاهده گشت که داراى طلوع و غروب بود، حرکت آن سریع و از مغرب به مشرق (توالى) بود، و پس از دو ماه ناپدید شد . لیکن نمىتوان گفت: مراد آن حضرت حتما این زمانها بوده است . (27)
گفتنى استستارگان دنبالهدار، اجرامى آسمانى مىباشند که از ذرات شهابى، احاطه شده به گاز کما (Coma) و از عناصرى سبک نظیر (OH) و از مولکولهاى مادر نظیر آب (H2O) ، آمونیاک (NH3) و متان (CH4) تشکیل یافته و داراى شکل منحصر به فرد و گهگاه در اندازههایى بزرگ ظاهر مىشوند و با سرعتى زیاد - صدها کیلومتر در ثانیه - حرکت مىکنند .
تعداد ستارههاى دنبالهدار تا 10 میلیون عدد احتمال مىرود، ولى تاکنون بیش از 700 ستاره دنبالهدار شناخته شده و هر ساله نیز چند عدد کشف و رصد مىگردند .
مشهورترین ستارههاى دنبالهدار متناوب ستاره «هالى» (HaLLEY, S, CMET) است . این ستاره به وسیله «ادموند هالى» (1656 - 1742) عضو رصدخانه سلطنتى انگلستان پیشبینى شد . دکتر هالى در واقع یکى از همکاران جوان «اسحاق نیوتن» بود، وى براى اولین بار اظهار داشت که ستارههاى دنبالهدار رصد شده در سالهاى 1531، 1607 و 1682 م . ، بازگشت متفاوتى از یک ستاره دنبالهدار مىباشند که هر 76 سال یک بار به دور خورشید مىگردند . محاسبات دکتر هالى نشان مىداد که دنبالهدار مزبور مجددا در سال 1758 در آسمان پدیدار خواهد شد . این ستاره در همان سال پیشبینى شده در آسمان ظاهر گردید و از این رو، نام آن را «هالى» گذاشتند .
تاریخچه ظهور این دنباله دار به 240 سال پیش از میلاد و به گمانى 467 سال قبل از میلاد حضرت مسیح علیه السلام بر مىگردد، اما بازگشتهاى 83 ق . م . و همچنین 11 ق . م . در تاریخ ثبت است و بازگشتهاى بعدى نیز مرتبا به ثبت رسیده است . (28)
بنابراین، هیچ بعید نیستستاره دنباله دارى که مرحوم مجلسى به سال 1075 ق . از آن خبر داده، همان دنبالهدار هالى باشد; و در یک نوبت هم با ظهور با سعادت آن حضرت (عج) اقتران یابد .
6 - گرفتن خورشید و ماه بر خلاف معهود
امام باقر علیه السلام مىفرماید: قبل از ظهور حضرت مهدى علیه السلام دو نشانه تحقق مىیابد: یکى گرفتن ماه (خسوف) در پنجم ماه [و در برخى نقلها پنجم ماه رمضان] و گرفتن خورشید (کسوف) در سیزدهم یا چهاردهم و یا پانزدهم ماه که چنین چیزى از زمان هبوط آدم علیه السلام به زمین، سابقه نداشته است . در این هنگام حساب منجمان در هم مىریزد . (29)
شایان توجه است، آن گونه که امام باقر علیه السلام مىفرماید: گرفتن خورشید در وسط ماه و گرفتن ماه در اوایل ماه، از زمان حضرت آدم تاکنون در هیچ تاریخى ضبط نگردیده است، بلکه امرى است ویژه زمان ظهور; زیرا به حسب قانون آفرینش، خورشید همه وقت در اوایل ماه مىگرفته و همچنان مىگیرد و ماه در شب چهارده یا پانزدهم منخسف مىشود .
گرچه در هر ماه، یک بار ماه در حال «مقارنه» با خورشید قرار مىگیرد، اما هیچ کسوفى رخ نمىدهد; زیرا سطح مدارى ماه 5 درجه از سطح مدارى زمین انحراف عرض دارد . از این رو، ماه از شمال یا جنوب خورشید و بدون وقوع کسوف، از مقارنه مىگذرد و اما اگر خورشید، ماه و زمین در امتداد یک خط مستقیم قرار گیرند (و انحراف مدار ماه از 5 درجه به صفر برسد) خورشیدگرفتگى (و در حقیقت زمین گرفتگى) به وقوع خواهد پیوست . بنابراین، خورشید گرفتگى همه وقت در مراحل ماه نو اتفاق مىافتد; یعنى هنگامى که در شرایط مزبور ماه مانع از رسیدن نور خورشید به زمین شود، ولى ماهگرفتگى همیشه در وضعیت «مقابله» رخ مىدهد و آن زمانى خواهد بود که ماه و زمین و خورشید در یک خط مستقیم قرار گیرند و مدار انحراف یاد شده (عرض قمر) به صفر برسد و بین خورشید و ماه 180 درجه فاصله باشد، در اینجاست که زمین مانع از رسیدن نور خورشید به ماه مىشود . بنابراین، ماه گرفتگى (خسوف) وقتى رخ مىدهد که ماه در مرحله «بدر» (شب چهارده یا پانزده) باشد، ولى - چنانکه اشاره شد - امام باقر علیه السلام مىفرماید: از نشانههاى ظهور حضرت مهدى (عج) آن است که حساب کسوف و خسوف در هم مىریزد، خسوف در اول ماه و کسوف در وسط ماه به وقوع مىپیوندد .
7 - نوروز و عاشورا
معلى بن خنیس روایت کرده امام صادق علیه السلام فرمود: نوروز روزى است که قائم ما (عج) در آن روز ظهور خواهد کرد، حق تعالى او را بر «دجال» پیروز مىگرداند، و وى (دجال) را در کناسه کوفه به دار مىآویزد، هیچ نوروزى نیست جز این که ما [اهل بیت] در آن روز انتظار فرج مىکشیم; چرا که نوروز از ایام ماست، ملت فارس آن را نگهداشته، و عرب آن را پاس نداشتهاند . (30)
همچنین در احادیث فراوانى مىخوانیم که در سال ظهور حضرت صاحب (عج) نوروز و عاشورا در یک روز واقع مىگردند . (31)
درخور اندیشه است که چنین اجتماعى در هر سى و سه (33) سال شمسى و سى و چهار (34) سال قمرى اتفاق مىافتد; زیرا سى و سه سال شمسى برابر دوازده هزار و پنجاه و سه (12053) روز و سى و چهار (34) سال قمرى برابر با دوازده هزار و چهل و هشت و نیم (5/12048) روز است; یعنى تنها 5/4 روز تفاوت دارند . (5/4 5/12048 - 12053)
پیام سخن
هدف از این نوشتار و امثال آن این است که در زمان غیبت، ما باید از سویى انتظار فرج داشته باشیم; انتظار فرج بدین معناست که یک نفر انسان چشم به راه شخصیتى بس بزرگ باشد، خود را آماده خدمتگزارى نموده و چشم به راه او دوخته بدان امید که به خانه او - مثلا - وارد شود، چنین شخصى باید سنخیت لازم را به دست آورده باشد که او به منزلش فرود آید; یعنى خود را ساخته و پرداخته و مهذب کرده باشد . همچنین فضاى خانه و عرصه جامعه را آماده کرده باشد . انتظار فرج; یعنى اصلاح خویش، خانه و خانواده، اجتماع و جامعه، با برپادارى عدل و داد توسط امر به معروف و نهى از منکر . انتظار به معناى دست روى دست گذاشتن و به حال خود و جامعه بى تفاوت بودن نیست . انتظار مترادف اصلاح و اصلاحطلبى است . انتظار، جهاد با نفس است . انتظار، جهاد با کفر، الحاد و کجاندیشى است و ...
از سوى دیگر، زبان و چشمانداز روایات به گونهاى است که ما از علامتهاى یاد شده هنوز هیچ اثرى نمىبینیم . بلکه مثلا مىخوانیم:
«عن على بن الحسین علیه السلام ان للقائم غیبتین: احدهما اطول من الاخرى ... و اما الاخرى فیطول امدها، حتى یرجع عن هذا الامر اکثر من یقول به فلا یثبت علیه الا من قوى یقینه و صحت معرفته و لم یجد فى نفسه حرجا مما قضینا و مسلم لنا اهل البیت . » (32)
بر طبق این روایت، غیبت کبرى زمانش چنان طولانى است که حتى اکثر کسانى که برنامه آن حضرت و خود او را پذیرفتهاند، از او و امر ولایت او بر مىگردند و کسى در این راه ثابت قدم نمىماند مگر کسى که داراى ایمان قوى و شناختى درستباشد و از صمیم جان قضاى ما اهل بیت [که همان قضاى الهى است] را بپذیرد و تسلیم فرمان ما اهل بیتباشد .
از این حدیث معلوم مىشود حضرت سجاد به زمان ظهور آگاه است، لیکن بنا بر مصالحى که بر ما پوشیده است آن روز را اظهار نداشته است . به امید آن روز .
پىنوشت:
1) مدرس حوزه، محقق و نویسنده .
2) تکویر/15 و 16 .
3) سید بن طاوس، فرج المهموم فى تاریخ علماء النجوم، ص 36 (فصل فیما نذکره من دلالة النجوم على مولانا المهدى بن الحسن العسکرى، صلوات الله علیهما) .
4) همان .
5) علامه محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، نشر مکتبه اسلامیه، ج 51، ص 164 .
6) تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 517 .
7) تفسیرهاى مجمعالبیان، نورالثقلین، المیزان و نمونه، ذیل آیات یاد شده .
8) تفسیر المیزان و نمونه، ذیل آیات مورد بحث .
9. Coperniqus
10) مایردگانى، نجوم به زبان ساده، ترجمه محمدرضا خواجهپور، نشر گیتاشناسى، 1363، ج 2، ص 190 .
11) قمر/1 و 6 .
12) علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 52، صص 333، 337 و 339 .
13) على بن جمعه العروسى الحویزى، تفسیر نور الثقلین، مطبعة العلمیة، قم، چاپ دوم، ج 5، ص 174 .
14) ر . ک .: پاتریک مور (Patrick Moote) و گرىهانت (Garry Hunt) ، اطلس منظومه خورشیدى، ترجمه عباس جعفرى، نشر سازمان گیتاشناسى، 1374، ص 94 به بعد; مایردگانى، پیشین، ص 186; اتواستروو (Ottostruve) بورلى لیند و هلن پیلانس، مبانى نجوم، ترجمه حسین زمردیان و بهروز حاجبى، نشر دانشگاه تهران، 1364، ص 37 به بعد .
15) رعد/9 .
16. Period
17) علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، ص 339 .
18) حج/47 .
19) سجده/5 .
20) سید اسماعیل نورى عقیلى، کفایة الموحدین، مقاله رابعه (در بیان بعضى از علایم ظهور) ; عباس قمى، منتهىالامال، فصل 7 (در بعضى از علامات ظهور) .
21) شعراء/4 و نیز ر . ک .: تفسیر نورالثقلین، ذیل آیه .
22) همان .
23) محمدباقر مجلسى، پیشین، ص 195; سید اسماعیل نورى عقیلى، پیشین; عباس قمى، پیشین، فصل 7 .
24) محمدباقر مجلسى، پیشین .
25) همان .
26) همان، ج 51، ص 123; محمد بن یعقوب کلینى، روضه کافى، ج 8، ص 63 .
27) علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، ص 129 .
28) پاتریک مور و گرى هانت، پیشین، ص 190; مایردگانى، پیشین، ص 6 .
29) علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 52، صص 207، 213، 220 و 243 .
30) علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، صص 276، 290، 297 و 308 .
31) همان .
32) همان، ج 51، ص 134 .