آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

در این نوشته سعى بر این است که در بخش اول نشانه‏هایى از آیات و روایات که به صورت اشاره یا با تاویل بر «وجود» حضرت مهدى دلالت دارند، بررسى و با دانش روز تطبیق شوند و احیانا برخى آرا، مورد نقد قرار گیرند . در بخش دوم نیز آیات و روایاتى (طى 6 شماره) که به صورت اشاره یا با تاویل بر «ظهور» آن حضرت دلالت دارند بیان مى‏شود و هماهنگى آنها با دستاوردهاى جدید دانش فضا روشن مى‏گردد و سرانجام به وظیفه ما در عصر انتظار فرج اشاره‏اى خواهد شد .

متن

در میان آیات و اخبار، نشانه‏هاى فضایى فراوانى بر وجود و ظهور حضرت مهدى (عج) وجود دارد که ما در این نوشتار به برخى از آنها اشاره خواهیم کرد:
بخش اول: دلالت کواکب بر وجود حضرت مهدى (عج)
1 - «فلا اقسم بالخنس ا الجوار الکنس‏» (2) یعنى: سوگند به ستارگانى که باز مى‏گردند، حرکت مى‏کنند و از دیده‏ها پنهان مى‏شوند .
سید بن طاوس از ابو جعفر قمى نقل کرده است که در شهر قم، اخترشناسى یهودى بود که در اخترشناسى، حساب و نجوم برجستگى و مهارت ویژه‏اى داشت . روزى «احمد بن اسحاق‏» او را حاضر کرد و گفت: در فلان وقت (مثلا شب جمعه نیمه شعبان 255 ق . یا 8 شعبان 256 و یا 23 رمضان سال 258، بنا به اختلاف روایات، گرچه مشهور همان تاریخ اول مى‏باشد) نوزادى به دنیا آمده است; طالع او را بگیر و میلادش را محاسبه کن . اخترشناس یاد شده طالع مولود را گرفت و درباره محاسبات نجومى (که از آنها احکام نجوم را استخراج و استنباط مى‏کنند) نظر به عمل آورد . آنگاه، رو به احمد بن اسحاق نمود و گفت: نمى‏بینم این فرزند از آن تو باشد، جز این نیست که این مولود یا پیامبر صلى الله علیه و آله است‏یا وصى پیامبر؟ نجوم دلالت دارند که این نوزاد مالک شرق و غرب گیتى مى‏شود . مالک خشکى و دریا، کوه و صحرا و بیابان . حتى روى زمین هیچ کس باقى نمى‏ماند جز این که به دین او مى‏گرود، و به ولایت او معتقد مى‏گردد . (3)
سید بن طاوس‏قدس سره سپس مى‏افزاید:
شیخ مفید نیز در کتاب مقالات مى‏گوید: از آنجا که خداوند خورشید و ماه و سایر نجوم را نشانه‏هاى حساب آفریده و آنها را مایه زیور آسمانها قرار داده و توسط آنها مردم راهنمایى مى‏شوند عقل مانع از آن نیست که [آنها] دلالت‏بر احکام پدیده‏ها داشته باشند و ما نمى‏توانیم منکر آن باشیم و مى‏توان گفت‏خداوند این دانش را به پیامبران آموخته و نشانه صدق آنان شمرده است . (4)
جالب این که، علامه مجلسى رحمه الله در بحارالانوار بابى را ویژه اخبارى ساخته که از طریق کاهنان بر روى الواح و سنگ نوشته‏ها به دست انسان رسیده است . از جمله آن، این خبر است:
چون خبر شکست رستم فرخزاد در جنگ قادسیه به یزدگرد ساسانى فرزند شهریار رسید و به او گفته شد رستم شکست‏خورد و کشته شد و پنجاه هزار از نیروهاى او از پاى درآمدند، یزدگرد، اهل خانه، زن و فرزند خود را به قصد فرار از مدائن خارج کرد و در برابر باب ایوان مدائن ایستاد و گفت: سلام بر تو اى ایوان، اینک از تو روى مى‏گردانم، لیکن یا من به تو باز خواهم گشت‏یا مردى از فرزندانم (و راجع الیک، انا او رجل من ولدى) که هنوز زمان او نزدیک نشده و روزگار او نرسیده است .
سلیمان دیلمى گوید:
بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و از این مساله پرسیدم که منظور یزدگرد از این جمله که «یا مردى از فرزندانم به ایوان کسرى باز خواهد گشت‏» ، چیست؟
امام صادق علیه السلام فرمود: او صاحب شما، حضرت قائم به امر خداوند عزوجل است که فرزند ششم از فرزندان من است که از یزدگرد متولد گشته است . بنابراین، فرزند او هم به شمار مى‏رود . (5)
در تاویل و تفسیر آیات یاد شده (فلا اقسم بالخنس . .). ام هانى از امام باقر علیه السلام نقل کرده که درباره این آیات فرمود: منظور، امام، پیشوایى است که در سال 260 پنهان مى‏شود سپس، همانند شهاب روشن در شب تاریک مى‏درخشد و چنانچه روزگار او را درک کردى چشمت روشن باد .
از همین راوى دگر بار روایت‏شده که گوید:
از امام باقر علیه السلام درباره آیات «فلا اقسم بالخنس ا الجوار الکنس‏» پرسیدم . امام علیه السلام در پاسخ او مى‏فرماید: آیات دلالت دارند بر مولودى در آخر الزمان که همان مهدى علیه السلام و از عترت علیهم السلام مى‏باشد . براى او حیرت و غیبتى است که گروه‏هاى زیادى در زمان غیبت او گمراه مى‏شوند، و گروه‏هایى هدایت مى‏یابند، خوشا به حال کسى که او را درک کند . (6)
امیرالمؤمنین علیه السلام در تاویلى دیگر مى‏فرماید:
این ستارگان عبارت‏اند از: زحل، مشترى، مریخ، زهره و عطارد . (7)
منظور امیرالمؤمنین علیه السلام سیارات پنجگانه و متداول آن روزگار بوده و منافاتى ندارد که امروزه سیاره‏هاى اورانوس، نپتون و پلوتون بر آنها نیز افزوده شود; زیرا همان حرکات و ویژگیهاى یاد شده سیارات پنجگانه را دارا مى‏باشند، چنان‏که این احتمال نیز وجود دارد که در آینده سیاره یا سیاراتى کشف و به آنها اضافه گردند .
علامه طباطبایى رحمه الله صاحب تفسیر گرانسنگ المیزان و نیز مؤلفان تفسیر نمونه در میان تفسیر و تاویلهاى موجود براى این آیات، این تفسیر را انتخاب کرده‏اند که مراد از ویژگیهاى ذکر شده (برگشت، حرکت و پنهان شدن) عبارت است از «استقامت‏» ، «رجعت‏» و «اقامت‏» . این سیارات، گاهى حرکت متشابه دارند (استقامت) ; آن گاه بر مى‏گردند و عقب مى‏روند (رجعت) ; گاهى نیز، متوقف مى‏شوند (اقامت) و سرانجام به حرکت متشابه خود ادامه مسیر مى‏دهند . (8)
گفتنى است این سرگردانى در حرکت‏سبب شد منجمان آنها را «متحیره‏» بنامند .
ولى مایه تعجب است که مرحوم علامه طباطبایى رحمه الله و پیروان او با این که در جاى جاى تفسیر المیزان و نمونه مى‏نویسند هیات بطلمیوسى باطل است; با وجود این، تفسیر آیات مزبور را بر این اساس باطل، بنیان نهاده و سخنان پیش گفته را به نگارش درآورده‏اند، بنابراین، سخن ایشان از این لحاظ، قابل نقد است .
توضیح نقد
الف) بر اساس هیات بطلمیوس، غیر از ماه و خورشید، اجرام دیگرى همچون زهره، مریخ، مشترى و زحل، در زمره سیاره‏هاى درخشان به شمار رفته‏اند، ولى بر خلاف سایر ستارگان (ثوابت) چشمک نمى‏زنند - این امر نشانه نزدیک بودن آنها به زمین است - با این وجود، درخشندگى آنها گاهى زیاد و گاهى کم مى‏شود، سیاره‏ها همیشه در نزدیکى «دایرة البروج‏» در آسمان دیده مى‏شوند .
چنانچه اجرام یاد شده را در طول چند شب متوالى نظاره کنیم مى‏بینیم که مانند خورشید و سایر ستارگان از شرق طلوع مى‏کنند و در غرب ناپدید مى‏شوند . همچنین علاوه بر حرکت‏شبانه‏روزى، مانند خورشید از ستارگان (ثوابت) عقب مى‏افتند و به نظر مى‏رسد که نسبت‏به ستارگان داراى یک نوع حرکت از «غرب به شرق‏» مى‏باشند، ولى نه تنها سرعت‏حرکت از غرب به شرق آنها با سرعت‏حرکت از غرب به شرق خورشید تفاوت دارد، بلکه هر یک از این سیاره‏ها در حرکت از «غرب به شرق‏» خود، داراى سرعتى خاص و متفاوت با سیارات دیگرند .
افزون بر این، سیارات گاهى در مسیر خود حرکتى غیرعادى دارند . از باب نمونه سیاره بهرام (مریخ) حرکت غیرعادى‏اش وقتى آغاز مى‏شود که با خورشید در حالت «مقابله‏» باشد (یعنى 180 درجه اختلاف مسیر داشته باشند). در این حالت، طلوع آن با غروب خورشید همزمان است . اگر هنگامى که مریخ نسبت‏به خورشید در حالت مقابله است آن را براى چند هفته زیر نظر بگیریم مى‏بینیم بهرام ابتدا به طور عادى در زمینه ستارگان (ثوابت) به طرف شرق تغییر موقعیت مى‏دهد (استقامت) ولى پس از چند شب چنین به نظر مى‏رسد که حرکت از غرب به شرق آن متوقف مى‏گردد (اقامت اول) سپس به مدت چند شب نسبت‏به ستارگان در جهت «شرق به غرب‏» حرکت مى‏کند (رجعت) و باز، پس از چند شب دیگر دوباره ظاهرا متوقف مى‏شود (اقامت دوم) و آنگاه از نو، به حرکت معمولى (متشابه) خود از «غرب به شرق‏» ادامه مى‏دهد . از این رو، این نوع حرکت را «حرکت عقب‏گردى‏» مى‏نامند، به هنگام حرکت عقب‏گردى، درخشندگى مریخ بیشتر است . حالتى شبیه مریخ در مورد سایر سیارات نیز مشاهده مى‏شود .
این مطلب، توضیح همان تفسیرى است که مرحوم علامه طباطبایى پذیرفته و در تفسیر نمونه نیز به چشم مى‏خورد و پیش از ایشان فخررازى در تفسیر کبیر به عنوان «قول اظهر» انتخاب کرده و سیوطى در در المنثور آن را به ابن عباس نسبت داده است .
ب) بر پایه هیات جدید (خورشید مرکزى) باید گفت: حرکت واقعى سیارات را نمى‏توان از زمین مشاهده کرد; زیرا زمین پیوسته در حرکت است . از این رو، چیزى که در حرکت‏سیارات شایسته توجه خاص است، حرکت‏بازگشتى (رجعى، قهقرایى) آنهاست، در این حرکت چنین مشاهده مى‏شود که سیاره در جهتى خلاف جهت عادى خویش حرکت مى‏کند .
طى قرنهاى متمادى توجیه حرکت‏بازگشتى، منجمان و دانشمندان علم هیات را به حیرت افکنده بود، ولى آنان حیرت و سرگردانى را به سیارات نسبت داده و آنها را «متحیره‏» مى‏خواندند، تا این که «کوپرنیک‏» (9) آن را توضیح داد . خلاصه آن چنین است:
«وقتى دو سیاره با دور تناوب و حرکت‏هاى متفاوت، یکى کندرو (مانند مریخ) و دیگرى تندرو (مثل زمین) در مدارهاى خویش در حرکت‏باشند . نخست، هر دو از غرب به شرق در حرکت‏اند، ولى وقتى هر دو در یک راستا - خط مستقیم - قرار گرفتند به نظر مى‏رسد مریخ متوقف شده (اقامت) و هنگامى که سیاره تندرو (زمین) از محاذات مریخ مى‏گذرد و فاصله مى‏گیرد به نظر مى‏رسد مریخ به عقب بر مى‏گردد و پس از فاصله گرفتن زیادتر، به نظر مى‏آید سیاره تندرو باز متوقف گردیده، و سرانجام وقتى هر دو همسو شوند به نظر مى‏آید سیاره کندرو (مریخ)، به حرکت عادى خود (از غرب به شرق) ادامه مى‏دهد .» (10)
بخش دوم: دلالت کواکب و اجرام فضایى بر ظهور حضرت مهدى (عج)
1 - «اقتربت الساعة و انشق القمر ا ... فتول عنهم یوم یدع الداع الى شی‏ء نکر» (11) یعنى: آن ساعت نزدیک آمد و ماه آسمان شکافته شد ... ، پس، از آنان روى گردان تا روزى که نداکننده‏اى خلق را به عالمى حیرت‏آور و هول‏انگیز دعوت کند .
در حدیثى، آن ساعت را خروج حضرت مهدى (عج) دانسته که مردم را به آیینى فرا مى‏خواند که آن را منکر و ناشناخته مى‏دانند و باور نمى‏کنند که آیین اسلام باشد .
امام صادق علیه السلام برخى از ویژگیهاى آیین اسلام در آن زمان را این گونه بر مى‏شمارد:
وقتى حضرت قائم قیام کند به جانب کوفه رهسپار مى‏شود و چهار مسجد را در کوفه ویران مى‏سازد، [چون با موازین اسلام همخوان نمى‏باشند] و در روى زمین مسجدى که داراى بالکن (اشراف) باشد باقى نخواهد ماند جز این که ویران مى‏کند و آنها را بدون اشراف مى‏سازد، راه‏هاى بزرگ را توسعه مى‏بخشد و دستور مى‏فرماید هر آنچه از دیوارها به جانب خیابان و کوچه‏ها خارج شده‏اند همچون بالکون، ناودان و ... همه برچیده شوند و همه بدعتها را از بین مى‏برد و جمیع سنتها و شیوه‏هاى پسندیده اسلامى را تجدید مى‏فرماید، شهرها و کشورهاى قسطنطنیه، چین و کوهستانهاى دیلم را مى‏گشاید [فرمان اسلام را در آنها جارى مى‏سازد] و هفت‏سال این گونه حکم مى‏راند که هر سالى برابر ده سال از سالهاى معمولى است، سپس آنچه خدا خواهد انجام مى‏دهد . (12)
راوى مى‏پرسد: فدایت گردم، چگونه سالها طولانى مى‏گردند؟ (و چگونه یک سال به اندازه و مدت ده سال خواهد گشت؟) فرمود: خداوند متعال فرمان مى‏دهد فلک درنگ کند و حرکت‏خویش را کند نماید، از این رو، روزها و سالها طولانى خواهند گشت .
ابو بصیر که راوى خبر است‏باز مى‏پرسد: آنان [شاید احکامیان یا منجمان غیرمسلمان آن روزگاران] مى‏گویند: فلک اگر تغییر کند (و از حرکت معمولى باز ایستد و یا کند شود) از بین خواهد رفت؟ فرمود: این سخن زندیقان است، اما مسلمانان چنین راهى را نخواهند پیمود . حال آن‏که خداوند متعال ماه را براى پیامبر صلى الله علیه و آله شکافت (در حالى که آنان محال مى‏دانستند) و قبل از آن، خورشید را براى یوشع بن نون برگرداند . از همه بالاتر، خبر داد به طولانى بودن روز قیامت، روزى که برابر هزار سال از سالهاى معمولى مردمان است . (13)
ایست فلک و تایید سخن
مفاد خبر یاد شده را مى‏توان از دیدگاه دانش روز هم تایید کرد; یعنى طولانى شدن روز و سال در زمان ظهور حضرت مهدى (عج) با هیچ مشکلى روبه‏رو نخواهد شد، بلکه نشانه هایى در دست است که مى‏تواند مؤید حدیث‏باشد:
الف) اگر ما با توجه به نیروى گرانش عام (جاذبه عمومى) که بر همه اجرام آسمانى و اجسام عنصرى و زمینى کارگر و مؤثر ست‏بنگریم، مى‏بینیم نیروى جاذبه ماه (نزدیکترین جرم به زمین) و تاثیر آن بر آب دریاها، خاک و خشکى‏ها و نیز ایست (ترمز) دادن به کره زمین بسیار چشمگیر است . از این رو، روزها و سالها طولانى مى‏گردند و اینک توضیح سخن:
از دیرباز مردم روزگاران مى‏دانستند میان طلوع و غروب ماه و بر آمدن (مد) و فرونشینى (جزر) آب دریاها بایستى رابطه‏اى وجود داشته باشد اما چگونگى آن را نمى‏دانستند تا این که نابغه بزرگ جهان دانش اسحاق نیوتون براى نخستین بار بر حل این معما دست‏یافت و چگونگى پیدایش آن را به درستى بیان کرد .
پدیده کشند (جزر و مد) اساسا زاییده نیروى جاذبه کره ماه است . بدیهى است دریاها در مقایسه با خشکى‏هاى زمین از قابلیت انعطاف و نرمى بیشترى برخوردار بوده و بالطبع در برابر نیروى کشش ماه کمتر ایستادگى مى‏کنند . به همین مناسبت توده‏هاى آب در زیر پاى ماه انباشته مى‏گردند و پدیده‏اى را به نام «برکشند» ایجاد مى‏کنند . همزمان با «برکشند» رو به ماه، «برکشند» دیگرى در آن سوى کره زمین ایجاد مى‏گردد، بدین گونه که آبهاى آن سوى کره زمین که از ماه بدورند، کمتر متاثر گردیده و به اصطلاح «عقب‏» مى‏مانند و «آب توده‏» عظیمى را ایجاد مى‏کنند . از این رو، روزانه هر نقطه از سطح دریا دو بار دستخوش برکشند (مد) و دو بار هم دستخوش «فرو کشند» (جزر) مى‏گردد . بر این اساس، فاصله (زمان) بین دو جزر و مد متوالى به طور متوسط 12 ساعت و 5/25 دقیقه است . درست نصف زمانى که طول مى‏کشد، تا ماه یک دور کامل دور زمین بپیماید; یعنى 24 ساعت و 51 دقیقه . شایان ذکر است که جزر و مد (فروکشند و برکشند)، همراه با حرکت ظاهرى ماه از افق شرقى مشاهده کننده، به سمت افق غربى او پیش مى‏روند .
اثر «جاذبه خورشید» بر جزر و مد، نسبت‏به ماه در درجه دوم اهمیت قرار دارد; زیرا فاصله آن بیشتر است (فاصله متوسط خورشید از زمین یکصد و پنجاه میلیون کیلومتر مى‏باشد) . از این رو، نسبت نیروى مولد جزر و مد خورشید حدود 7 درصد (7%) نیروى ماه است اما وقتى که نیروهاى مولد ماه و خورشید هماهنگ عمل کنند; مثلا هنگام «ماه نو» که هر دو در یک طرف زمین هستند جزر و مدها در حداکثر خود هستند و به نام جزر و مد بهارى یا «مهکشند» (SPring_Tide) نامیده مى‏شوند . حد دیگر وقتى است که خورشید و ماه با هم زاویه 90 درجه (تربیع) مى‏سازند . در این هنگام جزر و مد به حداقل و به جزر و مدهاى خفیف یا «کهکشند» (Neap_Tide) مبدل مى‏شوند .
نزدیکى ماه به زمین نیز تاثیرى در ارتفاع جزر و مد دارد . هنگامى که ماه در حضیض زمینى قرار دارد نیروى مولد آن به اندازه 20% بیش از حد عادى است .
جاذبه ماه سبب مى‏شود علاوه بر آماسیدن (برکشند) آبهاى کره زمین، خشکى‏ها نیز دستخوش تورم گردند که در مقایسه با آماس آبها نامحسوس هستند .
نیروى حاصل از جاذبه ماه و لنگرى که از جانب انباشته شدن آبها به وجود مى‏آید، سبب مى‏شود که چرخش محورى زمین (حرکت وضعى) به آرامى ایست (ترمز) کند و بدینسان طول شبانه روز زمینى افزایش یابد . این همان معناى درنگ فلک است . از این رو، بررسى خطوط رشد و نمو سنگواره‏هاى مرجانى بیانگر آن است که در 350 میلیون سال پیش طول شبانه روز حدود سه ساعت کوتاهتر از شبانه روز کنونى بوده و طول سال خورشیدى به چیزى حدود 400 روز بالغ مى‏گردیده است .
بررسى‏هایى که از روى سوابق به جا مانده از کسوف و خسوفهاى گذشته به عمل آمده نشان مى‏دهد که روند افزایش طول روزهاى زمینى 0016/0 ثانیه در هر قرن است . (14) بنابراین، هیچ بعید نیست که در زمان ظهور حضرت مهدى (عج) روند طولانى شدن روزهاى کره زمین رو به افزایش گذارد .
ب) پروردگار متعال نیروى جاذبه یاد شده را در سرتاسر این نظام اعم از جسمانى، جرمانى و کیهانى به ودیعت نهاده است، چنان‏که بسیارى از مفسران معتقدند این آیه بر آن دلالت دارد:
«الله الذی رفع السماوات بغیر عمد ترونها ثم استوى على العرش و سخر الشمس و القمر کل یجری لاجل مسمى ...» (15) یعنى; خداست آن ذات پاکى که آسمانها را بدون ستون برافراشت و شما آن را ملاحظه مى‏کنید . آنگاه، با کمال قدرت، عرش را در لقت‏بیاراست و خورشید و ماه را مسخر اراده خود ساخت که هر کدام در وقت‏خاص و در مدار معین به گردش آیند .
چنین آفریدگارى قدرت دارد دوره (پریود) (16) روزانه و سالیانه (حرکت وضعى و انتقالى) کره زمین را کاهش دهد و یک دور گردش وضعى (چرخش محورى) زمین را ده برابر کرده و به 240 ساعت‏برساند و یک دور گردش سالیانه زمین (حرکت انتقالى مدارى) را در مدار خود ده برابر کند; یعنى سرعت کره زمین را که در هر ثانیه 30 کیلومتر حرکت مى‏کند، به 3 کیلومتر کاهش دهد . از این رو، امام صادق علیه السلام براى رفع تعجب ابو بصیر مى‏فرماید:
آن گونه که ماه براى رسول خدا شکافته شد [روایات در این خصوص از اهل سنت و شیعه به سر حد یقین و تواتر رسیده است] و پیش از آن، خورشید بر «یوشع بن نون‏» بازگشت [به احتمال قوى به مقدار چند ساعت کره زمین در حرکت وضعى خود از چپ به راست (شرق به غرب) برگشته باشد . (17) ]
چنان که امروزه اخترشناسان معتقدند سیاره ناهید (زهره) از شرق به غرب; یعنى بر خلاف حرکت وضعى زمین در حال چرخش است; یعنى خورشید از مغرب طلوع و در مشرق غروب (به اصطلاح کره زمین) مى‏نماید، گرچه مشرق ناهید همان جایى است که خورشید از آنجا طلوع کرده و مغرب آن همان مکانى است که در آن غروب نموده است . بنابراین، خداوند توانا مى‏تواند چنین حرکتى را ظرف چند ساعت‏براى کره زمین در زمان یوشع بن نون پدید آورد و از همه مهمتر روز قیامت است که قرآن درباره آن مى‏فرماید:
«و ان یوما عند ربک کالف سنة مما تعدون‏» (18) یعنى: همانا یک روز نزد خدا چون هزار سال به حساب شماست .
همچنین مى‏فرماید:
«یدبر الامر من السماء الى الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة مما تعدون‏» (19) یعنى: اوامر عالم را به نظام احسن و اکمل از آسمان تا زمین تدبیر مى‏کند، سپس روزى که مقدارش به حساب شما بندگان هزار سال است، باز به سوى خود بالا مى‏برد .
2 - قرار گرفتن آفتاب وسط آسمان
بنا به نوشته سید اسماعیل عقیلى و محدث قمى مؤید دیگرى که بر فرمایش امام صادق علیه السلام; یعنى بر بازگشت‏خورشید - که ما به تعبیر دیگر بازگشت‏حرکت وضعى زمین دانستیم - در دست داریم، ایستادن آفتاب در وسط آسمان است از اول ظهر تا وقت عصر بدون آن که حرکت کند و این دلیل است‏بر تغییر حرکت افلاک . (20)
مورخان، محدثان و مفسران سخن فوق را ذیل این آیه به قلم آورده‏اند:
«ان نشا ننزل علیهم من السماء آیة فظلت اعناقهم لها خاضعین‏» (21) یعنى: ما اگر بخواهیم از آسمان نشانه و آیت قهرى نازل مى‏گردانیم تا همه بر آن گردن نهند و خاضع شوند .
ابو بصیر گوید: از امام صادق علیه السلام درباره این آیه شنیدم که مى‏فرمود:
به زودى خداوند درباره آنان چنین خواهد کرد، گفتم: اینان چه کسانى هستند؟ فرمود: بنى امیه و یارانشان . گفتم: آن آیه و نشانه چیست؟ فرمود: ایستادن خورشید بین اول ظهر تا وقت عصر و خارج شدن و پدیدار گشتن یک صورت تا سینه شخصى که حسب و نسب او شناخته شده است; این پدیده در زمان سفیانى واقع مى‏شود . در این هنگام سفیانى و دار و دسته او به هلاکت‏خواهند رسید .
امام صادق علیه السلام فرمود: پیش از ظهور حضرت مهدى پنج نشانه واقع مى‏شود:
1 - صیحه آسمانى: آن حضرت علیه السلام در مکه داخل مى‏شود و در جانب خانه کعبه ظهور مى‏نماید و چون آفتاب بلند گردد، قبل از آن منادى ندا کند چنان که همه اهل زمین و آسمان بشنوند و بگوید: اى گروه خلایق! آگاه باشید که این مهدى آل محمد صلى الله علیه و آله است، او را به نام و کنیه جدش رسول خدا صلى الله علیه و آله یاد نماید، و در این باره، این آیه نازل گردیده است: «ان نشا ننزل علیهم من السماء ...»
2 - سفیانى: او از بیابان بى آب و علف واقع در بین مکه و شام خروج کند . سفیانى مردى است‏با صورت آبله رو، چهارشانه، ازرق چشم و نام او «عثمان بن عنبسه‏» و از فرزندان یزید بن معاویه است، وى شهرهاى دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین را به تصرف خود در آورد ...
3 - فرو رفتن لشکر سفیانى: در بیابانى بین مکه و مدینه، نیروهاى او در این محور به سیصد هزار نفر مى‏رسند و سرانجام خود او به دست لشکریان حضرت مهدى (عج) در بیت المقدس کشته خواهد گشت .
4 - قتل نفس زکیة: و آن پسرى است از آل محمد صلى الله علیه و آله که بین رکن و مقام شهید مى‏شود .
5 - یمانى: خروج یمانى از یمن اتفاق مى‏افتد، در پاره‏اى اخبار وارد شده است که یمانى و خراسانى و سفیانى در یک زمان خروج خواهند نمود; یعنى در یک روز و یک ماه و یک سال ولى در میان این سه نفر، هیچ کس، از یمانى هدایت کننده‏تر نیست . وى خلایق را به سوى حق دلالت مى‏کند . (22)
3 - طلوع خورشید از مغرب
آیا واقعا، خورشید از مغرب طلوع مى‏نماید؟ یا این که طلوع خورشید از مغرب، کنایه از طلوع جمال آن حضرت از مکه معظمه است؟
مرحوم مجلسى دوم مى‏گوید:
آنگاه که امیرالمؤمنین على علیه السلام نشانه‏هاى ظهور را بر اصحاب خود مانند «اصبغ بن نباته‏» و «صعصعة بن صوحان‏» و ... بیان مى‏فرمود: چنین گفت: «طلوع آفتاب از مغرب‏» . «نزال بن سبره‏» از صعصعه پرسید مراد امیرالمؤمنین از این کلام چیست؟ صعصعه پاسخ داد: اى پسر سبره! کسى که عیسى بن مریم علیه السلام پشت‏سر او نماز مى‏گزارد، امام دوازدهم از طبقه نهم از اولاد حسین بن على علیهم السلام است و اوست آن آفتابى که از مغرب طلوع و در میان رکن و مقام ظاهر مى‏شود و روى زمین را از کفر و فسق و اعتقادات باطل پاک مى‏سازد . (23)
4 - طلوع ستاره‏اى از مشرق
گویند این ستاره از مشرق طلوع مى‏نماید و مانند ماه مى‏درخشد و روشنى مى‏بخشد . این ستاره به شکل ماه نو (هلال) است . اما دو طرف آن به اندازه‏اى کج مى‏باشد که نزدیک است از کجى به هم وصل شوند، و درخشندگى آن به اندازه‏اى است که چشمها را خیره مى‏سازد،
«طلوع نجم بالمشرق، یضى‏ء کما یضى‏ء القمر، ثم ینعطف حتى یکاد تلتقى طرفاه .» (24)
5 - ستاره‏هاى دنباله‏دار
در برخى روایات طلوع ستاره‏هاى دنباله‏دار از علایم ظهور به حساب آمده است، چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام مى‏فرماید: «و طلوع الکواکب المذنبه و اقتران النجوم .» (25) ; همچنین فرمود: «و بدا لکم النجم ذو الذنب من قبل المشرق و ... لکم القمر المنیر فاذا کان ذلک فراجعوا التوبه .» (26) یعنى: بر شما ستاره دنباله‏دارى از جانب خاور آشکار و ماهتاب پر فروغى ظاهر مى‏شود، در این هنگام به توبه باز گردید .
در برخى از علامات، ظهور ستاره دنباله‏دار را در نزدیک ستاره جدى (ستاره قطبى) به نگارش آورده‏اند .
علامه مجلسى رحمه الله ذیل سخن امیرالمؤمنین علیه السلام (حدیث‏یاد شده) مى‏نویسد:
گفته شده است این سخن اشاره است‏به ستاره دنباله‏دارى که در سال 839 ق . پدید آمد، در حالى که خورشید در اوایل میزان (مهر ماه) بود، این ستاره ذوذنب (دنباله‏دار) نزدیک مجموعه ستارگان «اکلیل شمالى‏» بود، سپس بتدریج از نور آن کاسته شد و پس از هشت ماه به طور کلى محو گردید .
در زمان ما [مجلسى دوم رحمه الله] در سال 1075 ق . ستاره دنباله‏دارى بین مشرق و قبله مشاهده گشت که داراى طلوع و غروب بود، حرکت آن سریع و از مغرب به مشرق (توالى) بود، و پس از دو ماه ناپدید شد . لیکن نمى‏توان گفت: مراد آن حضرت حتما این زمانها بوده است . (27)
گفتنى است‏ستارگان دنباله‏دار، اجرامى آسمانى مى‏باشند که از ذرات شهابى، احاطه شده به گاز کما (Coma) و از عناصرى سبک نظیر (OH) و از مولکولهاى مادر نظیر آب (H2O) ، آمونیاک (NH3) و متان (CH4) تشکیل یافته و داراى شکل منحصر به فرد و گهگاه در اندازه‏هایى بزرگ ظاهر مى‏شوند و با سرعتى زیاد - صدها کیلومتر در ثانیه - حرکت مى‏کنند .
تعداد ستاره‏هاى دنباله‏دار تا 10 میلیون عدد احتمال مى‏رود، ولى تاکنون بیش از 700 ستاره دنباله‏دار شناخته شده و هر ساله نیز چند عدد کشف و رصد مى‏گردند .
مشهورترین ستاره‏هاى دنباله‏دار متناوب ستاره «هالى‏» (HaLLEY, S, CMET) است . این ستاره به وسیله «ادموند هالى‏» (1656 - 1742) عضو رصدخانه سلطنتى انگلستان پیش‏بینى شد . دکتر هالى در واقع یکى از همکاران جوان «اسحاق نیوتن‏» بود، وى براى اولین بار اظهار داشت که ستاره‏هاى دنباله‏دار رصد شده در سالهاى 1531، 1607 و 1682 م . ، بازگشت متفاوتى از یک ستاره دنباله‏دار مى‏باشند که هر 76 سال یک بار به دور خورشید مى‏گردند . محاسبات دکتر هالى نشان مى‏داد که دنباله‏دار مزبور مجددا در سال 1758 در آسمان پدیدار خواهد شد . این ستاره در همان سال پیش‏بینى شده در آسمان ظاهر گردید و از این رو، نام آن را «هالى‏» گذاشتند .
تاریخچه ظهور این دنباله دار به 240 سال پیش از میلاد و به گمانى 467 سال قبل از میلاد حضرت مسیح علیه السلام بر مى‏گردد، اما بازگشتهاى 83 ق . م . و همچنین 11 ق . م . در تاریخ ثبت است و بازگشتهاى بعدى نیز مرتبا به ثبت رسیده است . (28)
بنابراین، هیچ بعید نیست‏ستاره دنباله دارى که مرحوم مجلسى به سال 1075 ق . از آن خبر داده، همان دنباله‏دار هالى باشد; و در یک نوبت هم با ظهور با سعادت آن حضرت (عج) اقتران یابد .
6 - گرفتن خورشید و ماه بر خلاف معهود
امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: قبل از ظهور حضرت مهدى علیه السلام دو نشانه تحقق مى‏یابد: یکى گرفتن ماه (خسوف) در پنجم ماه [و در برخى نقل‏ها پنجم ماه رمضان] و گرفتن خورشید (کسوف) در سیزدهم یا چهاردهم و یا پانزدهم ماه که چنین چیزى از زمان هبوط آدم علیه السلام به زمین، سابقه نداشته است . در این هنگام حساب منجمان در هم مى‏ریزد . (29)
شایان توجه است، آن گونه که امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: گرفتن خورشید در وسط ماه و گرفتن ماه در اوایل ماه، از زمان حضرت آدم تاکنون در هیچ تاریخى ضبط نگردیده است، بلکه امرى است ویژه زمان ظهور; زیرا به حسب قانون آفرینش، خورشید همه وقت در اوایل ماه مى‏گرفته و همچنان مى‏گیرد و ماه در شب چهارده یا پانزدهم منخسف مى‏شود .
گرچه در هر ماه، یک بار ماه در حال «مقارنه‏» با خورشید قرار مى‏گیرد، اما هیچ کسوفى رخ نمى‏دهد; زیرا سطح مدارى ماه 5 درجه از سطح مدارى زمین انحراف عرض دارد . از این رو، ماه از شمال یا جنوب خورشید و بدون وقوع کسوف، از مقارنه مى‏گذرد و اما اگر خورشید، ماه و زمین در امتداد یک خط مستقیم قرار گیرند (و انحراف مدار ماه از 5 درجه به صفر برسد) خورشیدگرفتگى (و در حقیقت زمین گرفتگى) به وقوع خواهد پیوست . بنابراین، خورشید گرفتگى همه وقت در مراحل ماه نو اتفاق مى‏افتد; یعنى هنگامى که در شرایط مزبور ماه مانع از رسیدن نور خورشید به زمین شود، ولى ماه‏گرفتگى همیشه در وضعیت «مقابله‏» رخ مى‏دهد و آن زمانى خواهد بود که ماه و زمین و خورشید در یک خط مستقیم قرار گیرند و مدار انحراف یاد شده (عرض قمر) به صفر برسد و بین خورشید و ماه 180 درجه فاصله باشد، در اینجاست که زمین مانع از رسیدن نور خورشید به ماه مى‏شود . بنابراین، ماه گرفتگى (خسوف) وقتى رخ مى‏دهد که ماه در مرحله «بدر» (شب چهارده یا پانزده) باشد، ولى - چنان‏که اشاره شد - امام باقر علیه السلام مى‏فرماید: از نشانه‏هاى ظهور حضرت مهدى (عج) آن است که حساب کسوف و خسوف در هم مى‏ریزد، خسوف در اول ماه و کسوف در وسط ماه به وقوع مى‏پیوندد .
7 - نوروز و عاشورا
معلى بن خنیس روایت کرده امام صادق علیه السلام فرمود: نوروز روزى است که قائم ما (عج) در آن روز ظهور خواهد کرد، حق تعالى او را بر «دجال‏» پیروز مى‏گرداند، و وى (دجال) را در کناسه کوفه به دار مى‏آویزد، هیچ نوروزى نیست جز این که ما [اهل بیت] در آن روز انتظار فرج مى‏کشیم; چرا که نوروز از ایام ماست، ملت فارس آن را نگهداشته، و عرب آن را پاس نداشته‏اند . (30)
همچنین در احادیث فراوانى مى‏خوانیم که در سال ظهور حضرت صاحب (عج) نوروز و عاشورا در یک روز واقع مى‏گردند . (31)
درخور اندیشه است که چنین اجتماعى در هر سى و سه (33) سال شمسى و سى و چهار (34) سال قمرى اتفاق مى‏افتد; زیرا سى و سه سال شمسى برابر دوازده هزار و پنجاه و سه (12053) روز و سى و چهار (34) سال قمرى برابر با دوازده هزار و چهل و هشت و نیم (5/12048) روز است; یعنى تنها 5/4 روز تفاوت دارند . (5/4 5/12048 - 12053)
پیام سخن
هدف از این نوشتار و امثال آن این است که در زمان غیبت، ما باید از سویى انتظار فرج داشته باشیم; انتظار فرج بدین معناست که یک نفر انسان چشم به راه شخصیتى بس بزرگ باشد، خود را آماده خدمتگزارى نموده و چشم به راه او دوخته بدان امید که به خانه او - مثلا - وارد شود، چنین شخصى باید سنخیت لازم را به دست آورده باشد که او به منزلش فرود آید; یعنى خود را ساخته و پرداخته و مهذب کرده باشد . همچنین فضاى خانه و عرصه جامعه را آماده کرده باشد . انتظار فرج; یعنى اصلاح خویش، خانه و خانواده، اجتماع و جامعه، با برپادارى عدل و داد توسط امر به معروف و نهى از منکر . انتظار به معناى دست روى دست گذاشتن و به حال خود و جامعه بى تفاوت بودن نیست . انتظار مترادف اصلاح و اصلاح‏طلبى است . انتظار، جهاد با نفس است . انتظار، جهاد با کفر، الحاد و کج‏اندیشى است و ...
از سوى دیگر، زبان و چشم‏انداز روایات به گونه‏اى است که ما از علامتهاى یاد شده هنوز هیچ اثرى نمى‏بینیم . بلکه مثلا مى‏خوانیم:
«عن على بن الحسین علیه السلام ان للقائم غیبتین: احدهما اطول من الاخرى ... و اما الاخرى فیطول امدها، حتى یرجع عن هذا الامر اکثر من یقول به فلا یثبت علیه الا من قوى یقینه و صحت معرفته و لم یجد فى نفسه حرجا مما قضینا و مسلم لنا اهل البیت . » (32)
بر طبق این روایت، غیبت کبرى زمانش چنان طولانى است که حتى اکثر کسانى که برنامه آن حضرت و خود او را پذیرفته‏اند، از او و امر ولایت او بر مى‏گردند و کسى در این راه ثابت قدم نمى‏ماند مگر کسى که داراى ایمان قوى و شناختى درست‏باشد و از صمیم جان قضاى ما اهل بیت [که همان قضاى الهى است] را بپذیرد و تسلیم فرمان ما اهل بیت‏باشد .
از این حدیث معلوم مى‏شود حضرت سجاد به زمان ظهور آگاه است، لیکن بنا بر مصالحى که بر ما پوشیده است آن روز را اظهار نداشته است . به امید آن روز .
پى‏نوشت:
1) مدرس حوزه، محقق و نویسنده .
2) تکویر/15 و 16 .
3) سید بن طاوس، فرج المهموم فى تاریخ علماء النجوم، ص 36 (فصل فیما نذکره من دلالة النجوم على مولانا المهدى بن الحسن العسکرى، صلوات الله علیهما) .
4) همان .
5) علامه محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، نشر مکتبه اسلامیه، ج 51، ص 164 .
6) تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 517 .
7) تفسیرهاى مجمع‏البیان، نورالثقلین، المیزان و نمونه، ذیل آیات یاد شده .
8) تفسیر المیزان و نمونه، ذیل آیات مورد بحث .
9. Coperniqus
10) مایردگانى، نجوم به زبان ساده، ترجمه محمدرضا خواجه‏پور، نشر گیتاشناسى، 1363، ج 2، ص 190 .
11) قمر/1 و 6 .
12) علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 52، صص 333، 337 و 339 .
13) على بن جمعه العروسى الحویزى، تفسیر نور الثقلین، مطبعة العلمیة، قم، چاپ دوم، ج 5، ص 174 .
14) ر . ک .: پاتریک مور (Patrick Moote) و گرى‏هانت (Garry Hunt) ، اطلس منظومه خورشیدى، ترجمه عباس جعفرى، نشر سازمان گیتاشناسى، 1374، ص 94 به بعد; مایردگانى، پیشین، ص 186; اتواستروو (Ottostruve) بورلى لیند و هلن پیلانس، مبانى نجوم، ترجمه حسین زمردیان و بهروز حاجبى، نشر دانشگاه تهران، 1364، ص 37 به بعد .
15) رعد/9 .
16. Period
17) علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، ص 339 .
18) حج/47 .
19) سجده/5 .
20) سید اسماعیل نورى عقیلى، کفایة الموحدین، مقاله رابعه (در بیان بعضى از علایم ظهور) ; عباس قمى، منتهى‏الامال، فصل 7 (در بعضى از علامات ظهور) .
21) شعراء/4 و نیز ر . ک .: تفسیر نورالثقلین، ذیل آیه .
22) همان .
23) محمدباقر مجلسى، پیشین، ص 195; سید اسماعیل نورى عقیلى، پیشین; عباس قمى، پیشین، فصل 7 .
24) محمدباقر مجلسى، پیشین .
25) همان .
26) همان، ج 51، ص 123; محمد بن یعقوب کلینى، روضه کافى، ج 8، ص 63 .
27) علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، ص 129 .
28) پاتریک مور و گرى هانت، پیشین، ص 190; مایردگانى، پیشین، ص 6 .
29) علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 52، صص 207، 213، 220 و 243 .
30) علامه محمدباقر مجلسى، پیشین، صص 276، 290، 297 و 308 .
31) همان .
32) همان، ج 51، ص 134 .

 

تبلیغات