فراروایت ها نظام های عقیدتی و فلسفی فراگیرند که به فعالیت ها، نهادها و ساختار اجتماعی، ارزش ها و اشکال فرهنگی مشروعیت می بخشند. این روایت ها که دارای خاستگاه زیستی، مذهبی، اجتماعی و رفتارهای خردگرا و دانش محور بودند، در عصر مدرنیته تصویری امیدبخش از آینده بشر ترسیم می کردند. اما در دنیای پست مدرن، نتوانسته اند زندگی انسان ها را سازماندهی کنند و اعتبار خود را از دست داده اند. بر این مبنا، پست مدرن را شکاکیت در فراروایت ها توصیف می کنند. منیرو روانی پور رمان های خود را در فضای پست مدرنیستی نوشته است که با مطالعه و تحلیل آن ها، می توان از چگونگی و انواع فراروایت هایی که در جامعه هدف فرو می-پاشند، آگاهی یافت. بدین منظور پژوهش حاضر افول فراروایت ها را در رمان «کولی کنار آتش» از این نویسنده بررسی کرده است. چنانکه شواهد و تحلیل جستار حاضر نشان می دهد، روانی پور برای روایت افول فراروایت ها در فضای پسامدرن، صحنه زندگی سنتی را در یک داستان بازسازی کرده و با نمادپردازی ماهرانه، به خوبی توانسته است فضای پیچیده و درهمی را بیافریند که مهم ترین ویژگی انسان پسامدرن، یعنی بی هویتی را ترسیم نماید. فروپاشی سنت های اجتماعی، تردید در فراروایت های سیاسی چند دهه از تاریخ ایران و نقض اصول داستان نویسیِ شیوه کلاسیک – به عنوان یک روایت بزرگ - موضوعاتی هستند که این مقاله آن ها را در رمان «کولی کنار آتش» بازیابی و تحلیل کرده است.