تبارشناسى حضرت مهدى (ع) و پاسخ به دو شبهه
آرشیو
چکیده
انسانهاى سترگ، هرچند شهره عام و خاصند و احوال و افکارشان، در معرض دید و کنکاش سایرین قرار دارد اما محسود حاسدان و مورد بغض بیماردلان نیز هستند . بزرگ موعود بشریت هم از این قاعده مستثنا نیست اما زهى شادى و سرور که غبار ظلمت و فسانه از بلور حقیقت پاک شدنى است نه ماندنى . تشکیکى که در نسب «مهدى آل محمد» شده است نویسنده را بر آن داشت که آستین همتبالا زده و به اثبات تولد، حیات فعلى، علوى، فاطمى و حسینى بودن حضرتش بپردازد و با استناد به کتب خواص اهل سنت، راه انکار را بر عارف و عامى ببندد . مساله «مهدویت» قضیهاى شخصى و ویژه گروه یا فرقهاى خاص از فرقههاى اسلامى نیست، بلکه عقیدهاى است که عموم مسلمانان در آن اشتراک دارند و اکثر مسلمانان (اعم از شیعه و سنى) بر این باورند که حضرت مهدى علیه السلام مردى از «اهل بیت» پیامبر صلى الله علیه و آله و از «ذریه» آن حضرت است . چنانکه ایمان به آن امام به عنوان «منجى بشریت» از جمله مسائل مقبول نزد سایر امتهاستبه گونهاىکه مىتوان گفت: حضرت مهدى علیه السلام، موعود «امت» هاست تا زمین را از عدل و داد پر کند و در هم کوبنده نظامهاى فاسدى باشد که انسان و انسانیت را لگدمال کردهاند . همچنین حکومت جهانى وى شامل همه جنبههاى زندگانى بشر است و از بزرگترین و درخشندهترین پیروزیها و دست آوردهایى خواهد بود که انسانیت در طول تاریخ، به آن دستخواهد یافت . از انگیزههاى پژوهش و نگارش در مورد «تبارشناسى حضرت مهدى علیه السلام» این است که بعضى از نویسندگان سنى مذهب همچنان در موضوع هویت و شناختخانوادگى نسب آن حضرت، شبهه افکنى مىکنند . برخى مىگویند: آن حضرت از فرزندان عباس (عموى پیامبر صلى الله علیه و آله) است، برخى دیگر مدعىاند که وى از نسل امام حسن مجتبى علیه السلام است و نام پدرش، عبدالله بوده و هنوز به دنیا نیامده است . گروهى دیگر سکوت اختیار کردند و بالاخره، گروه چهارم از میان اهل سنت - مانند عرفا و اهل کشف (2) - با اعتقاد شیعه اثنى عشریه موافقت کرده، بر این باورند که آن حضرت، نهمین فرزند حسین بن على علیهما السلام است که به دنیا آمده و در غیبتبه سر مىبرد . (3) مقصد اصلى این مقال، تبیین نسب حضرت مهدى علیه السلام است و این که آن حضرت: از «آل محمد» صلى الله علیه و آله و «امت» اوست; بلکه از «ذوى القربى» و «عترت» و «اهل بیت» پیامبر صلى الله علیه و آله است; بالاتر این که از «فرزندان امام على علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام» و از فرزندان امام حسین علیه السلام و بالاخره نهمین فرزند آن حضرت است .متن
چنان که روایات متواتر شیعه و احادیث مستفیض اهل سنتبر آن دلالت دارد و نیز به آن گونه که امامیه اتفاق دارند بر کسى که پیامبر اسلام به ظهورش در آخر الزمان وعده داده، همان وجود مبارکى است که فرزند امام حسن عسکرى فرزند امام على نقى فرزند امام محمدتقى فرزند امام على الرضا فرزند امام موسى کاظم فرزند امام جعفرصادق فرزند امام محمدباقر فرزند امام علىسجاد فرزند امام حسین شهید فرزند امام على امیرمؤمنان علیهم السلام مىباشد .
تبیین نقلى و اثبات تاریخى چنین نسبى مقصود ماست . بنابراین، پذیرش بعضى از روایات جعلى که آن حضرت را از نسل عباس، عموى پیامبر صلى الله علیه و آله معرفى کرده، وجهى ندارد چنانکه این سخن که وى از فرزندان امام حسن مجتبى علیه السلام استبىاساس است (مگر بنابر توجیهى که خواهد آمد) و یا توقف و دادن راى ممتنع در نسب آن حضرت، نادرست و غیر قابل قبول است . به همین جهت، به نظر مىرسد پس از اثبات این واقعیت، در رد آن هیچ بهانهاى بها ندارد و ادعایى بىدلیل و فاقد برهان به شمار مىرود و کافى است که به سخن پرمغز ابن حجر (از عالمان معروف اهل سنت) در این مورد توجه کنیم که آورده است:
بر همه لازم است که نسبتبه این «نسب شریف» غیرت و تعصب ورزند و آن را به درستى ضبط کنند تا مبادا کسى، به ناحق، به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نسبت داده شود . نسبت اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله همواره در طول زمان، ثابت و محفوظ است، «حسب» نوادگان آن حضرت که وسیله تمایز از دیگران است، همچنان از ادعاهاى جاهلان و مردمان پست محفوظ است . [چه این که] خداوند در هر زمان به عدهاى الهام داشته که به تصحیح آن پردازند و به حفظ کامل آن گردن نهند . (4)
یاد سپارى
1 - جهت دستیابى بهتر به نتایج این نوشتار و دستهبندى روایات رسیده در مورد نسب حضرت مهدى علیه السلام، هر گروه از آنها شمارهگذارى و تنها به ذکر یک یا چند نمونه از متن روایات اکتفا شده است .
2 - از آنجا که هدف اصلى مقاله، تبیین وحدت دیدگاه اکثریت اهل سنتبا نظریه اتفاقى امامیه در باره نسب حضرت مهدى علیه السلام است، در بیشتر موارد به ذکر منابع و مصادر روایى اهل سنتبسنده کردیم .
3 - ذکر تفصیلى و تفکیکى روایات مربوط، به جهتشبهه زدایى و تاکید بر پیام اصلى مقاله است .
4 . در پایان نوشتار به نقد و بررسى دو نظریه، در مورد نسب حضرت مهدى علیه السلام مىپردازیم تا مجموعه روایات در این باره، مورد ملاحظه قرار گرفته، از اتهام گزینش کردن اسناد تاریخى به دور باشد . براى وصول به این مقصود، نوشته حاضر در سه بخش تنظیم شد:
بخش اول: دستهبندى روایاتى که در مورد تبارشناسى حضرت مهدى علیه السلاماز فریقین نقل شده است .
بخش دوم: تحلیل و بررسى نظریه ختم تبار آن حضرت به عباس عموى پیامبر صلى الله علیه و آله .
بخش سوم: تحلیل و بررسى نظریه ختم نسب آن حضرت به امام حسنمجتبى علیه السلام .
بخش یکم: دستهبندى روایات باب نسب حضرت مهدى از کنانه (5) تا امام حسن عسگرى علیه السلام
1 - مهدى از نسل کنانه (جد چهارم پیامبر صلى الله علیه و آله)
ابوعمرو عثمان بن سعید مقرى در کتاب «سنن» از قتاده نقل کرده است که وى از سعید بن مسیب پرسید: آیا (قضیه) مهدى حقیقت دارد؟ وى گفت: آرى . قتاده پرسید: او از نسل چه کسى است، سعید گفت: از نسل کنانه و ... (6)
2 - مهدى علیه السلام از قریش
حافظ ابوعبدالله بن حماد در کتاب «الفتن» از طریق اسحاق بن یحیى بن طلحه از طاووس نقل کرد که چنین گفت: عمر بن خطاب طواف وداع کعبه را انجام داد، سپس گفت: سوگند به خدا (صلاح) نمىبینم گنجینههاى خانه خدا و سلاح و مال موجود در آن را واگذارم و در راه خدا تقسیم نکنم .
امام على بن ابیطالب علیه السلام به وى فرمود: اى خلیفه (از آن بگذر چه این که) تو صاحب آن نیستى . همانا صاحب آن جوان برومندى از قریش است که همه آن را در آخر الزمان در راه خدا تقسیم مىکند . (7)
همچنین از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است:
«بشارت دهید به مهدى علیه السلام; مردى از قریش، از عترت من ...» (8)
3 - مهدى علیه السلام از بنى هاشم
از امام على علیه السلام پرسیدند: مهدى شما چه کسى است؟ فرمود: از بنى هاشم، از والاترین تبار عرب ... (9) و نیز در روایت دیگر از آن حضرت نقل قول شد که فرمود: [در آخر الزمان] پرچمهاى سیاه بر افراشته و سفیانى کشته مىشود . در میان آنان جوانى از بنى هاشم که در کتف سمت چپ وى خالى نمودار است ... (10)
4 - مهدى علیه السلام از فرزندان عبدالمطلب
عدهاى از راویان حدیث، از انس بن مالک نقل کردند که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
ما، هفت تن از فرزندان عبدالمطلب، از بزرگواران اهل بهشتیم; من و برادرم على و عموهایم حمزه و جعفر و (ذریهام) حسن و حسین و مهدى علیهم السلام . (11)
5 - مهدى علیه السلام از فرزندان ابوطالب
سیف بن عمیر مىگوید: نزد منصور (خلیفه عباسى) بودم . بدون آن که چیزى گفته باشم، به من گفت: «اى سیف! باید صدایى از آسمان بلند شود به نام مردى از فرزندان ابوطالب ...»
سیف با استبعاد از صحتحدیث، پرسید: «آیا واقعا چنین است؟» منصور گفت: «بله، مردى از فرزندان فاطمه . اى سیف! اگر این خبر را از ابوجعفر; محمد بن على (امام باقر علیه السلام) نمىشنیدم، هرچند همه ساکنان روى زمین نقل مىکردند، باور نمىکردم اما محمد بن على علیهما السلام چنین گفت (و قابل انکار و استبعاد نیست). (12)
6 - مهدى علیه السلام از امت محمد صلى الله علیه و آله
از طریق ابوسعید خدرى نقل شد که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
در میان امت من، مهدى است . چه عمر درازى داشته باشد یا کوتاه ... زمین را پر از عدل و داد مىکند چنان که از ظلم و ستم پر شده است ...» . (13)
همانند این روایت را ابن ماجه (14) ، ترمذى (15) ، حاکم نیشابورى (16) و امام بغوى (17) نقل کردهاند .
7 - مهدى علیه السلام از آل محمد صلى الله علیه و آله
امام على علیه السلام از پیامبر صلى الله علیه و آله پرسید: «آیا مهدى از آل محمد استیا از غیر ما؟» پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «آرى، وى از ما است . خداوند همچنان که به خاطر ما آغاز کرد، به واسطه او به پایان مىرساند ...» (18)
شبیه این روایت را ابوداود از عبدالله بن مسعود و ابوسعید خدرى از پیامبر نقل کرده است . (19) علاوه بر آن، نویسندگان دیگر هم به نقل مضمون آن پرداختهاند . (20)
8 - مهدى علیه السلام از میان امت مسلمانان
از آنجا که انتظار منجى بشریت در آخر الزمان، از اعتقادات مشترک ادیان به شمار مىرود، به جهت ذکر مشخصات آن منجى و نیز به خاطر شبهه زدایى در این امر، در روایات تصریح شده است که مهدى از میان امت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و همان کسى است که پس از ظهورش، عیسى بن مریم به وى اقتدا مىکند . نمونههایى از این طیف روایات را ذکر مىکنیم:
ابو سعید خدرى از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل کرد که آن حضرت فرمود:
در امت من «مهدى» است . (21)
در روایت دیگرى پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
مهدى از میان این امت است و اوست که عیسى بن مریم به وى اقتدا مىکند . (22)
9 - مهدى علیه السلام از «عترت» پیامبر صلى الله علیه و آله
ابوسلم از پدرش عبدالرحمن بن عوف، نقل کرد که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
«لیبعثن الله من عترتی رجلا ... یملا الارض عدلا ...» (23)
یعنى: حتما خداوند از عترت من، مردى را بر مىانگیزد که زمین را پر از عدل مىکند .
حرث بن یزید مىگوید: از عبدالله بن زریر غافقى شنیدم که گفت: از امام على علیه السلام شنیدم که فرمود:
«... یخرج رجل من عترة النبی صلى الله علیه و آله یصلح الله على یدیه امرهم .» (24)
یعنى: مردى از عترت پیامبر صلى الله علیه و آله، ظهور خواهد کرد که خداوند به دست او کار مردم را اصلاح مىکند .
در این باره، روایات متعدد دیگرى از طرق مختلف، رسیده است . (25)
10 - مهدى علیه السلام از اهل بیت
ترمذى، در روایتى که آن را حدیثحسن و صحیح خوانده استبه نقل از ابوهریره آورده است که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
«لو لم یبق من الدنیا الا یوم طول الله ذلک الیوم حتى یلى رجلامن اهل بیتی ...» (26)
یعنى: هر گاه از عمر دنیا، زمانى جز به اندازه یک روز باقى نماند، خداوند آن روز را به قدرى طولانى مىکند تا مردى از اهل بیت من، به ولایت (و عهده دارى امر امت) دستیابد .
ابو داود هم از امام على علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود:
«لو لم یبق من الدهر الا یوم لبعث الله تعالى رجلا من اهل بیتی یملاها عدلا کما ملئت جورا .» (27)
یعنى: هرگاه از روزگار، زمانى جز به اندازه یک روز باقى نماند خداوند، مردى از خاندان مرا خواهد فرستاد تا همانگونه که زمین پر از ظلم و ستم شده بود، آن را پر از عدل و داد کند .
11 - مهدى از فرزندان امام على علیه السلام
هارون بن سعید گفت: از امیر مؤمنان صلى الله علیه و آله شنیدم که - در سخنى مفصل - به عمر بن خطاب فرمود:
«... یظهر رجل من ولدی یملا الارض عدلا کما ملئت جورا و ظلما ...» (28)
در روایتى سعید بن جبیر از ابن عباس نقل مىکند که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
ان علیا امام امتی من بعدی و من ولده القائم المنتظر الذی اذا ظهر یملا الارض عدلا و قسطا کما ملئت جوراو ظلما ...» (29)
یعنى: به درستى که على، بعد از من پیشواى امت است و از نسل اوست، قیامکنندهاى که همه منتظر اویند که هرگاه ظهور کند زمین را پر از عدلوداد مىکند همانطورى که از ظلموستم پر شدهبود .
12 - مهدى علیه السلام از فرزندان حضرت فاطمه علیها السلام
ام سلمه مىگوید: از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود:
«المهدی من عترتی من ولد فاطمة ...» (30)
على بن هلال، از پدرش نقل کرد که گفت: هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله بیمار بود، بر آن حضرت وارد شدم، حضرت فاطمه نزد آن حضرت بود و گریه مىکرد، پیامبر صلى الله علیه و آله به وى فرمود: دخترم! چرا گریه مىکنى؟ حضرت فاطمه علیها السلام عرضه داشت: از فقدان و وضعیت پس از شما نگرانم . پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
«والذی بعثنی بالحق نبیا ان المهدی من ولدک یملا الارض قسطا کما ملئت جورا .» (31)
یعنى: قسم به خدایى که مرا به حق پیامبر قرار داد، مهدى از نسل توست که زمین را پر از عدل و قسط مىکند همان طورى که از ظلم و جور پر شده بود .
13 - مهدى علیه السلام از فرزندان امام حسین علیه السلام
حافظ ابونعیم در کتابش «صفة المهدی» از حذیفة بن یمان، نقل کرد که گفت: روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى ما سخنرانى کرد و از وقایعى که بعد از او رخ مىداد، سخن گفت . سپس فرمود:
«لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطول الله عزوجل ذلک الیوم حتى یبعث فیه رجلا من ولدی، اسمه اسمی .»
در این هنگام، سلمان فارسى از جاى برخاست و عرض کرد: «اى پیامبر خدا! وى از کدامین فرزند توست؟» پیامبر صلى الله علیه و آله دستش را بر [شانه] حسین علیه السلام نهاد و فرمود: «هو من ولدی هذا .» (32)
جمع بندى
از آنچه گذشتبه دست آمد که مهدى موعود علیه السلام از کنانه، سپس از قریش، سپس از بنى هاشم سپس از امت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و از اهل بیت علیهم السلام و ذریه و عترت آن حضرت، سپس از فرزندان على و فاطمه علیها السلام و از فرزندان امام حسین علیه السلام و نهمین فرزند از نسل آن حضرت است . روایات متواتر از طریق شیعه، و روایات مستفیض از اهل سنت، بر چنین تبارشناسى دلالت دارد که نمونههایى از آن ذکر گردید .
نگاهى دیگر
با توجه به روایات رسیده در موضوع نسب حضرت مهدى (ع) با بیانى که گذشت، جا دارد نگاهى دیگر به دستهبندى کمى روایاتى بپردازیم که از طریق فریقین (شیعه و سنى) وارد شده است . این آمار، با نگاهى به دو فصل از کتاب ارزشمند «منتخب الاثر» [فصل اول و دوم] اثر آیتالله صافى گلپایگانى به این شرح است:
1 - روایاتى که دلالت دارند امامان، دوازده نفرند: 271 روایت .
2 - روایاتى که دلالت دارند عدد امامان به تعداد نقباى بنى اسرائیل است: 40 روایت .
3 - روایاتى که دلالت دارند امامان، دوازده نفرند که اول آنان حضرت على علیه السلام است: 133 روایت .
4 - روایاتى که دلالت دارند امامان، دوازده نفرند که اول آنان حضرت على علیه السلام و آخر آنان مهدى علیه السلام است: 91 روایت .
5 - روایاتى که دلالت دارند امامان دوازده نفرند و آخر آنان مهدى علیه السلام است: 94 روایت .
6 - روایاتى که دلالت دارند امامان دوازده نفرند و 9 نفر آنان از فرزندان امام حسین علیه السلام هستند: 139 روایت .
7 - روایاتى که دلالت دارند امامان دوازده نفرند و 9 نفر آنان از فرزندان امام حسین علیه السلام هستند و نهمین آنان «قائم» علیه السلام است: 107 روایت .
8 - روایاتى که دلالت دارند بر ذکر نامهاى امامان دوازدهگانه: 50 روایت .
9 - روایاتى که دلالت دارند بر این که مهدى از اهل بیت علیهم السلام است: 389 روایت .
10 - روایاتى که دلالت دارند بر این که اسم مهدى، اسم پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و کنیه وى، کنیه آن حضرت و او شبیهترین مردم به پیامبر صلى الله علیه و آله است: 48 روایت .
11 - روایاتى که دلالت دارند بر این که حضرت مهدى علیه السلام از فرزندان امیرمؤمنان على علیه السلام است: 214 روایت .
12 - روایاتى که دلالت دارند بر این که حضرت مهدى علیه السلام از فرزندان فاطمه علیه السلام است: 192 روایت .
13 - روایاتى که دلالت دارند بر این که حضرت مهدى علیه السلام از فرزندان سبطین علیهما السلام است: 107 روایت .
14 - روایاتى که دلالت دارند بر این که حضرت مهدى علیه السلام از امامان نه گانه از فرزندان امام حسین علیه السلام است: 160 روایت .
15 - روایاتى که دلالت دارند بر این که مهدى علیه السلام نهمین فرزند از فرزندان امام حسین علیه السلام است: 148 روایت .
16 - روایاتى که دلالت دارند بر این که مهدى علیه السلام از فرزندان على بن حسین علیه السلام است: 185 روایت .
17 - روایاتى که دلالت دارند بر این که مهدى علیه السلام از فرزندان امام محمد باقر علیه السلام است: 103 روایت .
18 - روایاتى که دلالت دارند بر این که مهدى علیه السلام از فرزندان امام صادق علیه السلام است: 103 روایت .
19 - روایاتى که دلالت دارند بر این که مهدى علیه السلام ششمین فرزند از فرزندان امام صادق علیه السلام است: 99 روایت .
20 - روایاتى که دلالت دارند حضرت مهدى از فرزندان موسى بن جعفر علیه السلام است: 101 روایت .
21 - روایاتى که دلالت دارند بر این که حضرت مهدى، پنجمین فرزند از فرزندان موسى بن جعفر علیه السلام است: 98 روایت .
22 - روایاتى که دلالت دارند بر این که حضرت مهدى چهارمین فرزند از فرزندان على بن موسى علیه السلام است: 95 روایت .
23 - روایاتى که دلالت دارند بر این که حضرت مهدى سومین فرزند از فرزندان محمد بن على علیه السلام است: 90 روایت .
24 - روایاتى که دلالت دارند بر این که مهدى علیه السلام از فرزندان امام هادى علیه السلام است: 90 روایت .
25 - روایاتى که دلالت دارند حضرت مهدى فرزند امام حسن عسکرى علیه السلام است: 146 روایت .
26 - روایاتى که دلالت دارند بر این که اسم پدرش حسن است: 147 روایت .
27 - روایاتى که دلالت دارند بر این که حضرت مهدى، دوازدهمین امام و «خاتم» امامان است: 136 روایت .
با توجه به این همه روایات، آیا شکى نسبتبه نسب حضرت مهدى علیه السلام باقى مىماند؟!
بخش دوم: بررسى روایاتى که مهدى علیه السلام را از نسل عباس، عموى پیامبر صلى الله علیه و آله معرفى مىک
ند
برخى از شبههافکنان و نویسندگان اهل سنت، به نقل بعضى از روایاتى پرداختند که امام مهدى علیه السلام را از فرزندان عباس معرفى مىکند . این دسته از روایات، مانعى در راه تشخیص نسب امام مهدى علیه السلام به شمار مىرود . در این بخش به بررسى و تحلیل چنین روایاتى مىپردازیم .
الف) احادیثى که به صورت غیرواضح و مجمل، مهدى را از فرزندان عباس به شمار آورده است .
این دسته، منحصر در روایات «پرچمها» [رایات] است . مانند روایاتى که احمد در مسند از ثوبان از رسول خدا صلى الله علیه و آله چنین نقل کرده است:
هرگاه پرچمهاى سیاه را دیدید که از طرف خراسان مىآیند، پس به سوى آنها بشتابید، هر چند که بر روى یخ و برف بخزید، به یقین خلیفه خدا، مهدى در میان آنهاست . (33)
ابن ماجه نیز مشابه آن را در سنن خود نقل کرده است . (34) همچنین ترمذى به اسناد خود از ابو هریره نقل مىکند که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
پرچمهاى سیاهى از خراسان، ظهور خواهد کرد و چیزى مانع آنها نخواهد شد تا این که در بیت المقدس به اهتزاز در آیند و نصب شوند . (35)
هر چند در این احادیثبه این که مهدى از فرزندان عباس است، تصریح نشده، ولى برخى چنین مطلبى را از آن استنباط کردهاند: به این بیان که احتمال دارد این پرچمهاى سیاه، همان پرچمهایى باشد که ابو مسلم خراسانى با برافراشتن آنها قیام خود را از خراسان آغاز و با همین شعار و نشان، حکومتبنى العباس را تثبیت کرد و بر این اساس، احادیث مزبور درباره مهدى عباسى وارد شده است . (36)
تحلیل و بررسى
روایاتى که ذکر شد، هر چند بر این که مهدى موعود علیه السلام از فرزندان عباس است، دلالت صریح ندارد و چنین استفادهاى از این روایات، قابل قبول نیست; چه این که عدهاى از علماى اهل سنت، دلالت این روایات را ضعیف شمردهاند . علاوه بر آن، این روایات با روایات متواتر و مستفیضى که پیش از این گذشت ناسازگار است و قوت آنها، چنین روایات سست و ضعیف را طرد مىکند .
از نشانههاى ضعف دلالت این روایات آن است که دو حدیث مسند احمد و سنن ابن ماجه را عدهاى از علما ضعیف شمردهاند، مانند ابن قیم که مىگوید:
این حدیث و حدیث پیشین، اثبات نمىکنند که مهدى عباسى که به حکومت رسید، همان مهدى موعودى است که در آخر الزمان ظهور خواهد کرد . (37)
اساسا مهدى عباسى، نه در آخر الزمان بوده، نه بیعتى با عباسیان در میان رکن و مقام صورت گرفته است، نه دجال را به قتل رساندهاند، نه عیساى مسیح علیه السلام از آسمان فرود آمده و در پشت مهدى آنان نماز گزارده است، نه صحرا، سپاهى را در زمان ایشان در کام خود کشیده است و نه کوچکترین علامتى از نشانههاى ظهور موعود، در عصر آنان رخ داده است .
اما درباره حدیث ترمذى، باید گفت ابن کثیر آن را «غریب» شمرده و گفته است:
این پرچمهاى سیاهى که در روایت آمده، آن پرچمهایى نیست که ابو مسلم برافراشت، بلکه پرچمهاى سیاه دیگرى است که به همراه مهدى خواهند آمد ... و مقصود از این حدیث آن است که مهدى توصیف شدهاى که ظهورش در آخرالزمان وعده داده شده است، ابتداى ظهورش از مشرق زمین خواهد بود .
به نظر مىرسد که مبلغان و داعیهداران خلافت عباسى، چنین احادیثى را جهت ترویج و تحکیم موقعیتخود به این شکل، تحریف معنوى کرده باشند . احادیث صریحى که بدین منظور جعل کردند، مؤید این فرض است . (38)
ب) احادیثى که به صراحت دلالت دارد که مهدى از نسل عباس است .
دستهاى دیگر از روایات که در نسب حضرت مهدى علیه السلام «به گونهاى که شیعه معتقد است» مانع به شمار مىرود، چهار دسته از روایات نقل شده در برخى مصادر و منابع اهل سنت است که هر یک از آنها را ذکر کرده، مورد تحلیل و بررسى قرار مىدهیم:
1 - «المهدی من ولد العباس عمی .» (39)
سند این روایت چنین است: «نعیم بن حماد: حدثنا الولید، عن شیخ، عن یزید بن الولید الخزاعى، عن کعب ...»
این حدیثبه خاطر فرد مجهولى که در سلسله سند قرار گرفته، ضعیف به شمار مىرود . فرد مجهول، «شیخ» است .
دارقطنى گفته است که محمد بن ولید از بنى هاشم در این حدیث دستبرده است . وى این حدیث را به عنوان حدیث آحاد [الافراد] روایت کرده، و ابن جوزى درباره آن گفته است:
«در سند این حدیث، محمد بن ولید مقرى قرار دارد که ابن عدى در شان او آورده است: وى احادیث را جعل مىکند و به یکدیگر متصل مىسازد و از آنها مىدزدد و سندها و متون روایات را تحریف و متبدل مىسازد .» (40)
سمهودى در مورد حدیث مذکور چنین گفته است:
حدیث قبلى و حدیثبعدى از آن صحیحترند و این حدیث معتبر نیست; چون در طریق آن محمد بن ولید قرار دارد که وضاع و جعلکننده حدیث است . (41)
سیوطى (42) و ابوالفیض خمارى (43) و مجدى بن منصور (44) و جاسم البانى (45) و ابن حجر (46) این حدیث را ضعیف شمردهاند .
2 - حدیث «یا عمی بی فتح الله هذه الامة و سیختمه برجل من ولدک .» (47)
این حدیث، اگر چه دلالت دارد بر این که مردى از فرزندان عباس قیام خواهد کرد، اما از دیدگاه سیوطى، ساختگى است . ابن وردى این حدیث را به صورت مرسل از ابن عمر نقل کرده که موقوف است . (48)
3 - حدیث «یا عباس! قال: لبیک یا رسول الله! فقال: یا عم النبی! ان الله ابتدا بی الاسلام و سیختمه بغلام من ولدک و هو الذی یتقدم لعیسى بن مریم .» (49)
یعنى: خداوند اسلام را با من آغاز کرد و با پسرى از فرزندان تو پایان مىبخشد و او همان کسى است که عیسى بن مریم به او اقتدا خواهد کرد .»
سیوطى این حدیث را ساختگى دانسته و «غلابى» متهم به جعل آن است . (50)
این حدیثبه نقل خطیب بغدادى است که شخصى به نام محمد بن مخلد در سند آن قرار دارد . (51) ذهبى در مورد وى آورده است:
«حدیث، از محمد بن مخلد عطار نقل شده است . او سبب ناسالم بودن این حدیث است و عجیب است که خطیب در تاریخ خود آن را حکایت کرده، ولى ضعیف نشمرده است و گویا سکوت او در توصیف این شخص، به جهت رسوایى آشکار حال وى بوده است .» (52)
4 - حدیثخبردهنده از حکومت عباسیان در قرن دوم
خطیب بغدادى (53) و ابن عساکر (54) از ام الفضل نقل کردهاند که گفت: پیامبر صلى الله علیه و آله به عمویش عباس فرمود: «اى عباس! هنگامى که سال یکصد و سى و پنج فرا رسد، آن سال به تو و فرزندانت - از جمله سفاح و منصور و مهدى - تعلق خواهد داشت .»
عدهاى خواستند از این روایت استفاده کنند که مهدى از عباس است . در حالى که این حدیث ضعیف و ساختگى است . ذهبى در مورد این حدیث مىگوید:
در سند این حدیث، احمد بن راشد هلالى قرار دارد که وى از سعید بن خیثم، خبر باطلى را از روایتخیثم از طریق حنظله نقل کرده است ... احمد بن راشد کسى است که این حدیث را از روى نادانى جعل کرده است . (55)
خوانندگان محترم توجه دارند که نادانى احمد بن راشد، چه اندازه است! وى غافل از این است که حکومت عباسیان در سال 135 هجرى قمرى آغاز نشده، بلکه در سال 132 آغاز شده است . از سوى دیگر، در زمان پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله تاریخ هجرى به عنوان تاریخ رسمى مسلمانان اعلام نشده بود که پیامبر صلى الله علیه و آله از آن خبر داده باشد . قرار دادن هجرت، به عنوان مبدا تاریخ مسلمانان، پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله به پیشنهاد امیرمؤمنان علیه السلام در دوره خلیفه دوم بوده است .
علاوه بر آن، نظیر همین حدیث را ابن کثیر به نقل از ضحاک از ابن عباس روایت کرده و مىگوید:
این طریقه، اسناد ضعیفى است . زیرا ضحاک به طریق صحیح چیزى از ابن عباس نشنیده است . بنابراین، حدیث مذکور، منقطع است . (56)
و نیز حاکم از طریق دیگرى که در آن اسماعیل بن مهاجر واقع شده، حدیث مزبور را نقل کرده است (57) و ابوالفیض از ذهبى حکایت مىکند که اسماعیل از کسانى است که علما بر ضعفشان اجماع دارند . (58)
جمعبندى
کسانى که بى توجه به احادیث متواتر و قطعى، نگاهشان را به روایات چهارگانه مذکور دوختهاند و خواستند اینها را مانعى جدى در راه تشخیص نسب امام مهدى (عج) قرار دهند، سخت در اشتباهند و باید از استناد به احادیثساختگى بپرهیزند . از سوى دیگر، اگر احادیثى در مجامع روایى اهل سنتیافتشود که برخى آنها را صحیح الاسناد بدانند (59) و در آنها از ابن العباس بودن مهدى علیه السلام سخن رفته باشد، با روایات مستفیض و صحیح الاسناد دیگر اهل سنت متعارض خواهد بود و نمىتوان به آنها استناد کرد . پس چنان که پیش از این بیان شد، نتیجه صحیح بررسى احادیث مربوط به نسب امام مهدى (عج) این است که آن حضرت از فرزندان ابوطالب است .
علاوه بر آنچه که گفته شد، توجه به این نکته لازم است که از جمله دلایل بطلان احادیث ابنالعباس بودن حضرت مهدى (ع)، روایاتى است که به صراحت این نسبت را نفى مىکند . از این دسته روایات، احادیثى در کتب روایى آمده است (60) که به عنوان نمونه یک روایت را مىآوریم:
عن ابی قبیل قال: «لم یزل الناس بخیر فی رخاء ما لم ینقض ملک بنى العباس، فاذا انتقض ملکهم، لم یزالوا فی فتن حتى یقوم المهدی .» (61)
یعنى: تا زمانى که حکومت فرزندان عباس پایان نپذیرد، مردم در راحتى و خوبى به سر مىبرند و هرگاه حکومت آنان به پایان رسید، مردم همواره در آشوب و ناآرامى زندگى مىکنند تا مهدى علیه السلام ظهور کند .
البته، خوانندگان محترم توجه دارند که این روایت مستند نیست و براى تعریف و تمجید عباسیان است لیکن این نکته، نزد عدهاى از راویان مسلم بوده است که حکومتحضرت مهدى علیه السلام غیر از حکومت عباسیان است.
بخش سوم: تحلیل و بررسى نظریه ختم نسب حضرت مهدى (عج) به امام حسن مجتبى علیه السلام
تعداد اندکى از نویسندگان سنى مذهب، به سه روایت استدلال کردند که حضرت مهدى (عج) از ذریه حسن بن على بن ابىطالب است . هر چند - چنان که خواهد آمد - پذیرش این دسته از روایات، قابل توجیه و تفسیر است ولى شاید برخى مخالفان با طرح آنها، در صدد تضعیف اعتقاد امامیه باشند و از آنها چنین نتیجه بگیرند که حضرت مهدى علیه السلام از فرزندان امام حسن عسکرى علیه السلام نیست . از این رو، در این بخش با اشاره به سه روایت مورد استناد، آنها را مورد تحلیل و بررسى قرار مىدهیم .
روایت اول: نعیم بن حماد به نقل از اعمش از ابو وائل [عبدالله بن بحیر صنعانى] نقل مىکند که حضرت على علیه السلام به امام حسن علیه السلام نگریست، سپس فرمود: این فرزندم «سید» [و بزرگ و آقا] است چنان که پیامبر صلى الله علیه و آله او را چنین نامیده است و از نسل او، مردى به دنیا خواهد آمد که هم نام پیامبرتان است . در اخلاق، شبیه آن حضرت است ولى در خلقت [و شکل ظاهرى] به وى شباهت ندارد . او زمین را از داد پر مىکند . (62)
روایت دوم، شبیه روایت اول است که آن را ابو داود سجستانى از هارون بن مغیره از عمر بن ابى قیس از شعیب بن خالد از ابو اسحاق سبیعى نقل کرده است . (63)
روایتسوم: به نقل متقى هندى، روایتى را «تمام» در کتاب فوائد و ابن عساکر از عبدالله بن عمرو بن عاص، نقل کرده است که:
«یخرج رجل من ولد حسن من قبل الشرق لو استقبل بها الجبال لهدمها و اتخذ فیها طرقا .» (64)
یعنى: مردى از فرزندان حسن از سوى مشرق زمین ظهور خواهد کرد که اگر در برابر کوهها قرار گیرد، آنها را از بین مىبرد و در آن راه (عبور) بر مىگزیند .
بطلان این روایات
این روایات به دلایل مختلف مورد قبول نیست:
1 - در حدیث اول، اولا، از جمله راویان، عبدالله بن بحیر صنعانى مکنى به «ابو وائل» است که از یاوران معاویه در جنگ صفین بوده است . ثانیا: ناقل از او، شخصى استبه نام ابن لهیعة، عبدالله بن عقبة حضرمى که از دیدگاه ذهبى «ضعیف» است . (65) ثالثا، وى از ابو قبیل حى بن هانى معافرى نقل کرده است که «بخارى» در موردش مىگوید: «فیه نظر» و احمد هم مىگوید: «احادیثه مناکیر» . (66) رابعا، راوى از ابن لهیعه، رشدین بن سعدین مفلح مهرى است که ابو زرعه و دیگران او را تضعیف کردند و «حرب» مىگوید: از احمد در مورد او، پرسیدم، احمد وى را تضعیف کرده است و ابن معین مىگوید: «لا یکتب حدیثه» (67) و خامسا، این روایت، معارض استبا روایت دیگرى از ابو قبیل از عبدالله بن عمر که در آن آمده است: «یخرج رجل من ولد الحسین ...» (68)
2 - سند حدیث اول منقطع است; زیرا ابو اسحاق که حدیث را از زبان امیرالمؤمنین على علیه السلام روایت کرده است، نامش اسحاق سبیعى است . وى چنان که منذرى در شرح این حدیثخاطر نشان مىسازد، (69) حتى یک حدیث هم از امام على علیه السلام نشنیده است; چون در هنگام شهادت آن حضرت، شش یا هفتسال داشته است، چه آن که، بنابر نقل ابن حجر (70) او دو سال از خلافت عثمان باقى مانده، به دنیا آمده است و طبق قول ابن خلکان، (71) سه سال و به همین جهت «مزى» قول آنان را به این صورت نقل کرده که وى امام على علیه السلام را دیده، لیکن از حضرتش حدیث استماع نکرده است . (72)
3 - ایندسته احادیث، معارض با روایات بسیارىاستکه از طرقاهلسنترسیده و در آنها تصریح شده که حضرتمهدى (عج) از فرزندان امامحسین علیه السلام است . (73) نمونهاىازآنها، در بخش اولگذشت .
4 - در مورد حدیث دوم، باید گفت اختلاف در نقل این حدیث از ابو داود وجود دارد . به این بیان که جزرى شافعى، این حدیث را به اسناد خود از ابو داود نقل کرده و به جاى نام حسن علیه السلام، لفظ حسین علیه السلام در آن آمده است . جزرى مىگوید:
صحیح این است که مهدى از نسل حسین بن على است، به جهت تصریح امیر مؤمنان على بر آن، طبق خبرى که از شیخ اجازه ما از عمر بن حسن الرقى به دستمان رسیده است; ابوالحسن بن بخارى از عمر بن محمد دارقزى از ابو بدر کرخى از ابوبکر خطیب از ابو عمر هاشمى از ابو على لؤلؤى از حافظ ابو داود از هارون بن مغیرة از عمر بن ابى قیس از شعیب بن خالد از ابو اسحاق خبر داد که على به سوى فرزند خود نگریست و سپس فرمود: این پسرم سرور و آقاست، همچنان که حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله او را این گونه نامید و از نسل وى فرزندى ظهور خواهد کرد، همنام با پیامبرتان که در خلق و خوى شبیه اوست، ولى در خلق (چهره و اندام) شبیه او نیست و سپس حکایت عدالتگسترى وى را نقل کرد . ابو داود حدیث را این چنین در سنن خود آورده و در قبال آن سکوت کرده است . (74)
همین روایت را «مقدسى شافعى» در عقد الدرر (75) آورده است و در آن نام امام حسن علیه السلام آمده است، اما محقق کتاب در پانوشتبه نسخه بدلى اشاره مىکند که در آن نام امام حسین علیه السلام آمده است . نام بردن مرحوم سید صدر الدین صدر از چنین نسخهاى نیز وجود آن را تایید مىکند، چه این که وى از عقد الدرر همین حدیث را حکایت مىکند و در آن اسم امام حسین علیه السلام به چشم مىخورد . (76)
پس، این اختلاف، اعتقاد به هر یک از دو اسم و ترجیح یکى از آن دو را - تا زمانى که دلیل خارجى یکى را تایید نکند - بى اساس مىسازد . این دلیل خارجى در مورد امام حسن علیه السلام مفقود، و در مورد امام حسین علیه السلام موجود است . (77)
5 - یکى از احتمالات این است که چنین روایاتى، توسط مبلغان محمد بن عبدالله بن حسن مثنى ملقب به «نفس زکیه» جعل شده باشد چه این که گفتهاند: وى گاهى مخفى مىشد و ادعاى مهدویت مىکرد . یکى از شاعران که از پیروان وى بود به این مطلب پرداخته است:
ان الذین یروى الرواة لبین
اذا ما ابن عبدالله فیهم تجردا (78)
آرى، «حسنیون» و اتباع آنان، گمان کردند که مهدى همان محمد بن عبدالله بن حسن بن امام مجتبى است که در سال 145 هجرى و در زمان منصور عباسى کشته شد . مانند آنچه، بعد از ایشان اتفاق افتاد و عباسیان مدعى شدند که موعود، همان محمد بن عبدالله منصور عباسى ملقب به مهدى (که از سال 158 تا 169 هجرى حکومت کرد) است . ادعایى که با هدف نیل به مقاصد سیاسى بزرگى که در سر داشتند عنوان شد، در حالى که دستیابى به این مقاصد، به شیوههاى دیگر تقریبا ناممکن مىنمود . (79)
6 - احتمال «تصحیف» و تغییر شکل کلمه حسین و ثبتشدن به شکل حسن در این نوع از احادیث، به هیچ روى بعید نیستبویژه آن که افراد مختلف، این نوع از احادیث را به چند شکل نقل کردهاند، با آن که احتمال عکس این حدیث; یعنى از فرزندان امام حسین علیه السلام بودن مهدى موعود (عج) نیز بسیار قوى است; زیرا روایت ابو داود و شبیه آن، «خبر واحد» است و با روایات متواترى که حضرت مهدى (عج) را از فرزندان امام حسین علیه السلام معرفى کرده است، نمىتواند معارضه کند .
7 - توجیه و تفسیر این روایات به گونهاى که با روایات ابنالحسین بودن مهدى علیه السلام تعارض نداشته باشد نیز صحیح است . توضیح آن که: با فرض صحتسه حدیث مذکور - على رغم همه مشکلات پیش گفته - باز هم این حدیثبا روایات متواتر ابنالحسین بودن مهدى موعود تعارضى نخواهد داشت و مانعى بر سر راه آنها ایجاد نخواهد کرد; زیرا مىتوان میان این دو دسته روایات به این صورت، جمع کرد که امام مهدى (عج) حسینى الاب و حسنى الام است; چون همسر امام سجاد علیه السلام یعنى مادر امام باقر علیه السلام فاطمه بنت الحسن - دختر امام مجتبى علیه السلام بوده است . بنابراین، امام باقر علیه السلام حسینى الاب و حسنى الام بوده و فرزندان ایشان نیز همگى ذریه سبطین محسوب مىشوند . به همین جهت، روایاتى که دلالت دارند بر این که مهدى علیه السلام از سبطین استبا حسین الاب بودن حضرت مهدى علیه السلام ناسازگارى ندارد .
مؤید جمع پیش گفته، این آیات قرآن مجید است:
«و وهبنا له اسحق کلا هدینا و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان ... و عیسى و الیاس کل من الصالحین» . (80)
یعنى: و به او [ابراهیم] اسحاق را بخشیدیم و هر دو را هدایت کردیم و نوح را از قبل [از آن زمان] هدایت کردیم و از نسل اوست داوود و سلیمان ... و عیسى و الیاس که همه از درستکارانند .
در این آیات، حضرت عیسى علیه السلام از طرف مادرش مریم علیها السلام به فرزندان انبیا ملحق گشته است . پس اشکالى نخواهد داشت که فرزندان امام باقر علیه السلام از طرف مادر به امام حسن مجتبى علیه السلام منتسب گردند .
با فرض صحتسه حدیثیاد شده، چارهاى جز این جمع نخواهیم داشت، و این مساله خدشهاى نسبتبه اخذ روایات متواتر در نسب حضرت مهدى علیه السلام (که از نسل امام حسین علیه السلام است) وارد نخواهد ساخت .
پس، روشن شد که احتمال دوم - یعنى ابن الحسین بودن مهدى موعود علیه السلام - در حقیقت صرف یک احتمال نیست، بلکه عین واقعیت است، خواه «ابن الحسن بودن» ایشان را بپذیریم یا نپذیریم لیکن بر فرض پذیرش آن، نه تنها در مسیر انتساب حضرتش به امام حسین علیه السلام اشکالى ایجاد نمىشود، بلکه از یک نظر آن را تایید نیز مىکند و اما اگر به جهت وجود اشکالات نامبرده آن را نپذیریم، آنگاه مساله کاملا واضح خواهد بود; چون اثبات بطلان یکى از دو احتمال، به تنهایى دلیل خدشهناپذیرى بر حقانیت و صحت احتمال دیگر است; زیرا بر پایه یقین، ابن الفاطمه بودن مهدى علیه السلام ثابت است . بنابراین، هر دو فرض، با هم نمىتوانند باطل باشند . (81) (روایاتى که دلالت مىکرد مهدى علیه السلام از فرزندان امیرمؤمنان و فاطمه علیهما السلام است، در بخش اول گذشت).
پىنوشت:
1) مدرس حوزه، استادیار، عضو هیات علمى مرکز جهانى علوم اسلامى .
2) نام عدهاى از دانشمندان اهل سنت که به نسب حضرت مهدى (عج) و ولادت آن حضرت در نیمه شعبان 255 . ق تصریح کردهاند، همراه با اسامى کتبشان چنین است:
1 . شیخ محى الدین، ابن عربى، الفتوحات المکیة، باب 463 .
2 . محمد بن طلحه شافعى، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ج 2، ص 79 .
3 . ابو المظفر سبط ابن جوزى حنفى، تذکرة الخواص، ص 365 - 363 .
4 . شیخ ابراهیم بن سعد الدین جوینى، فرائد السمطین، ج 2، حدیث 572 - 571 .
5 . نورالدین على بن محمد، ابن صباغ مالکى، الفصول المهمة، فصل 12 .
6 . شمس الدین محمد بن على (ابن طولون) حنفى، الائمة الاثنى عشر، باب 12 .
7 . عبدالوهاب بن احمد شعرانى شافعى، الیواقیت و الجواهر، ج 2، صص 411 - 410، مبحث 65 .
8 . ابن خلکان، اخبار الدول، ص 117 .
9 . شیخ شبلنجى، نور الابصار، ص 152 .
10 . شیخ صلاح الدین صفدى، ینابیع المودة، ص 471 .
11 . شیخ سراج الدین محمد رفاعى، صحاح الاخبار، بخش ترجمه الامام ابن الحسن الهادى .
12 . ذهبى، تاریخ دول الاسلام، ج 5، ص 155 .
13 . حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزى حنفى، ینابیع المودة، صص 491 و 452 .
و ... بالاخره مرحوم محدث نورى در کتاب کشف الاستار، اسامى دهها نفر دیگر از بزرگان و نویسندگان اهل سنت را که به ولادت حضرت مهدى علیه السلام تصریح کردهاند، ذکر کرده است .
جا دارد که از شعر محمد بن طولون حنفى تاریخ نویس دمشق (م 953 هجرى) یاد کنیم که پس از ذکر اسامى دوازده امام علیهم السلام مىگوید: «من نامهاى ایشان را این گونه به نظم در آوردهام» ترجمه آن چنین است:
بر تو باد که ملازم دوازده امام باشى
آنان که از خاندان بهترین انسان یعنى حضرت مصطفى هستند
ابو تراب و حسن و حسین
و دشمنى زین العابدین عیبى استبزرگ
محمد باقر چه پایه از علوم آگاه بود
و جعفر را در میان تمام مردمان راستگو بخوان
موسى همان کاظم است و فرزندش على است
او را به رضا ملقب ساز که منزلتش بس رفیع است
محمدتقى قلبش آباد است
و على النقى در سخنانش منتشر است
و حسن عسکرى که پاک و مطهر است
و محمدمهدى که ظهور خواهد کرد .
الائمة الاثنى عشر، ابن طولون حنفى، ص 118; سید ثامر العمیدى، در انتظار ققنوس، ترجمه مهدى علیزاده، مؤسسه امام خمینى، قم، چاپ اول، 1379، ص 168 .
3) فقیه حافظ، ابوبکر بیهقى صاحب کتاب «السنن» به ذکر دو گروه اخیر پرداخته، چنین آورده است: «مردم درباره «مهدى» اختلاف کردهاند، عدهاى در داورى سکوت پیشه کردند و آگاهىبه آن را به عالمان و آگاهان واقعى واگذاردند و به همین مطلب بسنده کردند که وى، یکى از فرزندان حضرت فاطمه، دختر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله است و هر گاه خداوند بخواهد او را مىآفریند و وى را جهت نصرت دینش بر مىانگیزد .
گروهى دیگر، بر این باورند که مهدى موعود علیه السلام روز جمعه، نیمه شعبان سال 255 هجرى زاده شد و وى امام محمد بن حسن عسکرى علیهما السلام ملقب به «حجت» ، «قائم» و «منتظر» است . وى از دیدگان مردم پنهان و در انتظار ظهورش است . وى به زودى ظهور خواهد کرد و زمین را که ظلم و ستم فرا گرفته، از عدل و داد پر خواهد کرد . هیچ امتناع عقلى براى عمر طولانى آن حضرت نیست چنانکه حضرت عیسى و خضر از عمر طولانى برخوردارند ...
وى سپس افزوده است: گروهى از اهل کشف و معرفت این عقیده را پذیرفتهاند .»
ر . ک: ابوبکر بیهقى، شعب الایمان، به نقل از سید محسن امین، البرهان على وجود صاحب الزمان، نشر الوطنیه، سوریه، 1333 ق . ص 79 .
4) ابن حجر هیتمى، الصواعق المحرقة، باب 11، ص 185 .
5) مقصود از کنانه; کنانه فرزند خزیمه فرزند مدرکه فرزند الیاس فرزند نضر فرزند نزار فرزند معد فرزند عدنان است . اجداد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و قریش به او مىرسند به این صورت: محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصى بن کلاب بن مرة بن کعب بن حوى بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر (که همان قریش است) بن کنانه .
6) مقدسى شافعى، عقد الدرر، باب اول، ص 22 .
7) همان، باب هفتم، ص 154 .
8) ابن حجر هیتمى، پیشین، ص 99; و نیز ر . ک: محمد الصبان، اسعاف الراغبین، ص 136 .
9) ابو عبدالله نعمانى، الغیبة، ص 212; بحار الانوار، ج 51، ص 115 .
10) هندى، کنز العمال، ج 14، ص 588، حدیث 39666; سیوطى، الحاوى، ج 2، ص 69; جمع الجوامع، ج 2، ص 103; موسوعة احادیث امیرالمؤمنین، ج 1، ص 49 .
11) مقدسى شافعى، باب هفتم، ص 144; کنجى، البیان فی اخبار صاحب الزمان علیه السلام باب سوم، ص 101; محمد بن طلحه شافعى، پیشین، جزء دوم، باب 12 .
12) مقدسى شافعى، پیشین، باب چهارم، فصل سوم، ص 110 .
13) ابن ابى شیبه، المصنف فی الاحادیث و الآثار، ج 15، ص 196، حدیث 19484، جامع الاصول، ج 11، ص 49، حدیث 7813 .
14) ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج 2، ص 23، شماره حدیث 4083 .
15) ترمذى، سنن ترمذى، جزء چهارم، باب 53، حدیث 2232 .
16) المستدرک على الصحیحین، حاکم نیشابورى، ج 4، ص 558 .
17) مصابیح السنة، ج 1، ص 192 (باب اشراط الساعة) .
18) هندى، پیشین، ج 14، صص 599 - 598، حدیث 39682 .
19) ابو داود سجستانى، صحیح ابنداود، ج 4، ص 106، کتاب المهدى، حدیث 4282 و ص 107، حدیث 2483 .
20) ابن حجر هیتمى، پیشین، ص 164; و نیز ر . ک: محمد الصبان، پیشین، ص 133; الجامع الصغیر، ج 6، ص 279; مقدسى شافعى، پیشین، ص 18; فردوس الاخبار: ج 4، ص 496، حدیث 6940; کنجى شافعى، پیشین، باب هشتم، ص 118 .
21) ینابیع المودة، ص 434 .
22) مقدسى شافعى، پیشین، باب دهم، ص 231 . در سایر منابع روایى هم از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «مردى از امت من ...» یا «در میان امت من مهدى ظهور خواهد کرد .» ر . ک: ابن صباغ مالکى، پیشین، ص 176; ترمذى، پیشین، ص 270 .
23) مقدسى شافعى، پیشین، باب اول، ص 16 .
24) سید ابن طاوس، الملاحم و الفتن، ص 22; عقد الدرر، ص 57; موسوعة امیرالمؤمنین علیه السلام، ج 1، ص 59 .
25) ر . ک: ابو داود سجستانى، پیشین، ص 107; محمد الصبان، پیشین، ص 133; ابن حجر هیتمى، پیشین، ص 164 .
26) ترمذى، پیشین، ج 2، ص 270; و نیز با اندکى اختلاف، رجوع شود به: محمد الصبان، پیشین، ص 133; ابن حجر هیتمى، پیشین، ص 165; جامع الاصول، ج 11، صص 49 - 48 .
27) ابو داود سجستانى، پیشین، ج 4، ص 107 .
28) حلیة الابرار، ج 2، ص 602 .
29) ینابیع المودة، باب 64، ص 494 .
30) ابو داود سجستانى، ج 4، ص 107 و نیز ر . ک: محمد الصبان، پیشین، ص 133; ابن حجر هیتمى، پیشین، ص 237 .
31) ینابیع المودة، باب 56، ص 223 .
32) مقدسى شافعى، پیشین، باب اول، ص 24 و نیز ر . ک: ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 282; کنجى شافعى، پیشین، باب نهم، ص 120 .
33) احمد بن حنبل، مسند، ج 5، ص 277، حدیث 1336 .
34) ابن ماجه، سنن، ج 2، ص 1336، حدیث 4082 .
35) ترمذى، پیشین، ج 4، ص 531، حدیث 2269 .
36) سید ثامر العمیدى، پیشین، ص 95 .
37) ابن قیم، المنار المنیف، صص 138 - 137 . (ذیل دو حدیث 338 و 339)
38) سید ثامر العمیدى، پیشین، ص 96 .
39) ابن حماد، پیشین، ص 265 .
40) سید ثامر العمیدى، پیشین، ص 97 .
41) منادى، فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، ج 6، ص 278، حدیث 9242 .
42) الجامع الصغیر، پیشین، ج 2، ص 552 .
43) سیوطى، الحاوی للفتاوى، ج 2، ص 85 .
44) ابن حماد، پیشین، ص 265 .
45) البرهان، ج 2، ص 591 .
46) ابن حجر هیتمى، پیشین، ص 166 .
47) اللئالى المصنوعة فی الاحادیث الموضوعة، ج 1، ص 397 .
48) ابن وردى، خریدة العجائب، ص 199 .
49) ذخائر العقبى، ص 206; ابن حجر هیتمى، پیشین، ص 237; هندى، پیشین، ج 21، ص 271، حدیث 38693 .
50) اللئالى المصنوعة فى الاحادیث الموضوعة، ج 1، ص 397 (و صص 435 - 434) .
51) خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، ج 3، ص 323 و ج 4، ص 117 .
52) ذهبى، میزان الاعتدال، ج 1، ص 89، حدیث 328 .
53) خطیب بغدادى، پیشین، ج 1، ص 63 .
54) ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج 4، ص 178 .
55) ذهبى، پیشین، ج 1، ص 97 .
56) ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 6، ص 246 .
57) حاکم نیشابورى، پیشین، ج 4، ص 14 .
58) ابراز الوهم المکنون، ص 543 .
59) مانند حدیثى که حاکم نیشابورى در جلد چهارم مستدرک، ص 514 ذکر کرده است .
60) ر . ک: معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 1، صص 197 - 194 .
61) همان، ص 195 به نقل از: مقدسى شافعى، پیشین، ص 48، باب 4، حدیث 1 .
62) قلائد الدرر فی اخبار المهدی المنتظر، ص 82 .
63) ابو داود سجستانى، پیشین، ص 108، حدیث 4290 .
64) -
65) ذهبى، پیشین، ج 2، ص 475 .
66) ابن حجر عسقلانى، تهذیب التهذیب، ج 3، ص 72، ذهبى، المغنی فی الضعفا، التقریب، ج 1، ص 209 .
67) ابن حجر عسقلانى، پیشین، ج3، ص 277; ذهبى، پیشین، ج 1، ص 232 .
68) کنجى شافعى، پیشین، ص 513 . وى گفته است این حدیث را طبرانى و ابو نعیم هم نقل کردند .
69) منذرى، مختصر سنن ابو داود، ج 6، ص 162، حدیث 4121 .
70) ابن حجر، پیشین، ج 8، ص 56، حدیث 100 .
71) ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 3، ص 459، حدیث 502 .
72) مزى، تهذیب الکمال، ج 22، ص 106، حدیث 4400 .
73) ر . ک: ابن قیم، پیشین، ص 148، حدیث 339; ابراهیم جوینى، پیشین، ج 2، ص 325، باب 61، حدیث 575; ینابیعالمودة، ج 3، باب 94; السیرة الحلبیة، ج 1، ص 193 .
74) جزرى دمشقى شافعى، اسمى المناقب فى تهذیب اسنى المطالب، صص 168 - 165 .
75) عقد الدرر، ص 45، باب اول .
76) سید صدر الدین صدر، المهدی، ص 68 .
77) سید ثامر العمیدى، پیشین، صص 106 - 105 .
78) ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبیین، صص 165 - 164 .
79) سید ثامر العمیدى، پیشین، ص 108 .
80) انعام/85 - 84 .
81) سید ثامر العمیدى، پیشین، صص 109 - 108 .