آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

سریال مریم مقدس یکى از برنامه‏هاى موفق صدا و سیما بود که توانست‏با زبان هنر، محیط و تاریخ آغاز مسیحیت را به تصویر بکشد . از آنجا که دین مسیحیت‏یکى از بزرگ‏ترین ادیان جهان معاصر و داراى پیروان بسیار زیادى است، به طور طبیعى براى بسیارى از مخاطبان این سریال این پرسش مطرح مى‏شود که آیا مسیحیتى که امروزه صداى ناقوس کلیساهایش در اکثر فیلم‏ها و سریال‏هاى غربى شنیده مى‏شود، همان مسیحیتى است که مسیح «مریم مقدس‏» به دنبال تاسیس آن بوده یا این‏که در طول تاریخ، تحولات و تغییراتى در عقاید و مسیر آن به وجود آمده است . در این نوشتار با استفاده از متون اصلى مسیحیت و منابع تاریخى تلاش خواهیم کرد به این پرسش پاسخ دهیم .

متن

مطالعه منابع تاریخى نشان مى‏دهد که دو تحول عمده و سرنوشت‏ساز در قرون اولیه تاریخ مسیحیت، مسیر این دین الهى را به کلى تغییر داده است و جالب آنکه هر دو تحول با یک رؤیا آغاز مى‏شود .
رؤیاى اول سرآغاز ایجاد نظام عقیدتى جدیدى در مسیحیت‏شد که عقیده شرک‏آمیزى نظیر تثلیث - که عمده‏ترین عقیده مسیحیت کنونى است - از آن، سرچشمه مى‏گیرد;همچنین عقایدى نظیر باور به این که انسان ذاتا گناهکار و آلوده است، عقیده به این‏که خدا در کالبد مسیح مجسم شد و بر بالاى صلیب درد و رنج کشید تا انسان از آلودگى ذاتى خود نجات پیدا کند و عقیده به این‏که نان و شرابى که مسیحیان در مراسم خود مى‏خورند به خون و گوشت مسیح تبدیل مى‏شود و . . . . رسوخ این عقاید در دین بزرگى نظیر مسیحیت‏باعث‏شد بسیارى از کسانى که با دیگر ادیان آشنایى ندارند و در محیط غربى پرورش یافته‏اند، دین را به عنوان مجموعه‏اى از عقاید نامعقول کنار بگذارند . در حالى که چنین عقاید نامعقولى در دینى نظیر دین مبین اسلام یافت نمى‏شود و اساسا در اسلام عقل یکى از منابع دینى است و ایمان به اصول عقاید زمانى پذیرفته مى‏شود که مبتنى بر دلایل اثبات شده باشد .
اما رؤیاى دوم سرآغاز ایجاد نظام و ساختارى تشکیلاتى شد که ما آن را با نام کلیساى قرون وسطى مى‏شناسیم . کارکرد کلیسا و نوع نظام طبقاتى حاکم بر آن در مسیحیت اولیه وجود نداشته است . ساختار و سازمانى که با رؤیاى دوم به مسیحیت تحمیل شد در طول قرون وسطى کارکردى نامعقول داشت و از حکومت دینى تصویرى نامطلوب بر جاى گذاشت که همین امر موجب کنار گذاشته شدن دین از نظام سیاسى کشورهاى مسیحى شد . در حالى که در دین مبین اسلام چنین ساختار و سازمان تشکیلاتى خاص و تعریف شده‏اى یافت نمى‏شود و اساسا حکومتى دینى مورد نظر اسلام با حکومت کلیسا در قرون وسطى تفاوتى ماهوى و اساسى دارد . توجه به این نکته به ما نشان خواهد داد که جایگاه عالم دینى در نظام اسلامى نیز تفاوت‏هایى اساسى با جایگاه و کارکرد روحانیت کلیسا دارد . براى آن‏که این دو رؤیا و پیامدهاى آنها را بررسى کنیم، لازم است در ابتدا تصویرى کلى از محیط پیدایش مسیحیت ارائه کنیم . در آغاز نگاهى به متون دینى مسیحیت مى‏اندازیم که منبع اصلى این نوشتار را تشکیل مى‏دهند .
کتاب مقدس
کتاب مقدس از دو بخش عهد عتیق و عهد جدید تشکیل شده است، که یهودیان تنها به عهد عتیق ایمان دارند اما مسیحیان عهد جدید را نیز مى‏پذیرند . اناجیل اربعه و نامه‏هاى پولس بخش عمده ) به معناى بشارت است . قدیمى‏ترین نسخه‏هاى Gospel عهد جدید را تشکیل مى‏دهند . انجیل ( موجود از اناجیل مربوط به قرن سوم است و اصل آنها از نظر تاریخ‏دانان بین سال‏هاى 60 تا 120 میلادى نوشته شده است . (1) در مسیحیت عقیده بر آن بود که غسل تعمید باعث‏حلول روح‏القدس مى‏شود . روح‏القدس که حافظ بشارت اولیه است در هر کس حلول کند، حرف او در مورد دین صائب است و معصومانه سخن خواهد گفت . در قرون اولیه پیدایش مسیحیت، اناجیل متعددى رواج داشت که از بشارت مسیح و سیره زندگى او سخن گفته بودند . ولى بر طبق نظر کلیسا اکثر این اناجیل کنار گذاشته شدند و تنها چهار انجیل رسمیت‏یافت . ایونئوس، از بنیانگذاران اولیه کلیسا، در سال 180 گفت: " چهار انجیل نه بیشتر و نه کمتر" . او استدلال جالبى براى این عقیده خود داشت و آن این‏که در جهان کائنات چهار جهت اصلى وجود دارد، نه بیشتر و نه کمتر . (2) به هر حال این اناجیل کلام الهى نیستند . آنها تاریخ حیات مسیح هستند که به وسیله انسان‏هاى عادى نوشته شده‏اند . آنها مسیح را به چشم خود ندیده و به استناد تاریخ شفاهى سیره مسیح را ثبت کرده‏اند . البته کلیسا زمانى سعى داشته است ثابت کند نویسندگان این اناجیل آنچه را نوشته‏اند، شاهد بوده‏اند . لکن تاریخ‏دانان با تمسک به خطاهاى زیادى که در این اناجیل وجود دارد، به راحتى نشان داده‏اند که نویسندگان اناجیل با محیط جغرافیایى و فرهنگ زادگاه و منطقه غعالیت مسیح آشنا نبوده‏اند . دریا دانستن دریاچه‏اى کوچک، جهل به محل شهرها، نام نبردن از میوه معروفى چون زیتون و درخت دانستن گیاه کوچک خردل، نام بردن از گرگ که در آن منطقه دیده نمى‏شود و یاد کردن از گله‏هاى خوک که یهود آن را حرام مى‏دانستند، برخى از شواهدى است که در مجموع عدم آشنایى نویسندگان اناجیل را با محیط جغرافیایى فلسطین نشان مى‏دهد . (3)
محیط جغرافیایى و سیاسى ظهور مسیحیت
مسیح در حدود دو هزار سال پیش در سرزمین فلسطین از مریم باکره متولد شد . فلسطین در آن زمان از نظر سیاسى تابع حکومت روم بود، ولى از نظر دینى استقلالى نسبى داشت و اجراى امور دینى آن به دست‏شورایى از یهود بود که با مجوز حاکمان رومى فعالیت مى‏کرد . در آن زمان حکومت روم در اوج انحطاط سیاسى و فرهنگى به سر مى‏برد . درگیرى‏هاى داخلى و آشوب‏هاى اجتماعى وضعى متزلزل و شکننده براى این امپراطورى که از نظر وسعت و قدرت بى نظیر بود، به وجود آورده بود . فساد درباریان و نظام طبقاتى مشکلات را دو چندان مى‏کرد . وضعیت‏سیاسى آن‏قدر آشفته بود که معیار تعیین امپراطور گاهى قدرت نظامى بود و گاهى مقدار پولى که کاندیدا مى‏توانست‏به سربازان بپردازد .
بى‏ثباتى سیاسى به حدى بود که در مدت 35 سال 37 امپراطور، هر یک براى مدتى تاج‏گذارى کرده، سپس تاج را به دیگرى واگذار کردند و در مدت پنجاه سال از 26 امپراطور تنها یکى به مرگ طبیعى جان داد . (4) در چنین وضعى دین و فرهنگ آشفته‏تر از هر زمانى مى‏نمود . دین رومى که از خصوصیات اصلى آن شرک و امپراطورپرستى بود، بر اثر بى‏نظمى و فقدان قانون تضعیف شده بود . خدایان خانواده‏هاى بزرگ به واسطه از هم پاشیدگى خانواده‏ها از اعتبار ساقط شده بودند . دو مکتب اخلاقى رواقى و اپیکورى نیز به دلیل افراط و تفریطهاى عملى و عقیدتى نمى‏توانستند جوابگوى خلا معنویت‏باشند .
آیین‏هاى شرقى نیز هرگاه رایج مى‏شدند به عنوان دشمنى شرقى محدود و اغلب سرکوب مى‏شدند .
در چنین دورانى در رود اردن مردى سى ساله که او را "کمربند چرمى بر کمر مى‏بود و خوراک وى از ملخ و عسل بود" (5) به تعمیدگیرندگان مژده آمدن کسى را مى‏داد که با روح‏القدس تعمید مى‏دهد . او یحیى بود که مژده آمدن مسیح را مى‏داد .
چنین انتظارى مختص یهود بود . آنها منتظر کسى بودند که بیاید و آنها را از وضعى که در آن گرفتار بودند، رهایى بخشد . 5/4 میلیون یهودى در کل امپراطورى روم زندگى مى‏کردند . اگر به کتاب مقدس به عنوان تاریخ این قوم مراجعه کنیم، آنها همگى فرزندان دوازده پسر یعقوب بودند که روزى با احترام به مصر وارد شدند و با وفات یوسف به علت هراس مصریان از تعداد آنها، همگى‏شان به بردگى کشیده شدند، تا زمانى که موسى فرمان یافت که آنها را نجات دهد .
شاخصه اصلى آنچه در عهد عتیق به عنوان دین یهود منعکس شده است، دنیامدارى آنان است .
حتى کتاب مقدس آنها که مجموعه‏اى از کتاب‏هاى تاریخى است، براى این‏که فضل و بزرگى پیامبران را نشان دهد، آنها را زمین‏داران و رمه‏داران بزرگى معرفى مى‏کند که اگر به کسى برکت مى‏دادند، او در آینده بز و گوسفند و زن و فرزند بسیار مى‏یافت . وعده‏هاى خدا نیز یا مال بود، یا سرزمین . عرفان مقوله‏اى است که با کتاب مقدس یهود ناسازگار است و شاید یکى از دلایل گرایش افراطى مسیحیت‏به رهبانیت و ترک دنیا همین باشد . همچنین دین یهود انحصارى است و مختص فرزندان اسرائیل است . لذا آنها دین خود را تبلیغ نمى‏کنند و به دلیل آن‏که معتقدند خدا تنها با آنها عهد خاصى بسته و آنها قوم برگزیده الهى هستند، نژاد خود را برتر مى‏دانند . و اساسا شریعت‏مدارى و احکام مشکل این دین باعث عدم رغبت دیگران به آن شده است .
نامزد مریم به روایت اناجیل، یوسف نجار است . در عهد قدیم آمده است که منجى قوم یهود از نسل داود ظهور مى‏کند، و به همین دلیل اناجیل اربعه نسل یوسف را به داود نبى مى‏رسانند، تا عیسى همان پادشاه موعود بنى اسرائیل باشد . شجره‏نامه‏هاى اناجیل با یکدیگر تطابق ندارند و از طرفى همگى تاکید دارند که عیسى از مریم باکره زاده شد، پس دیگر از نسل یوسف نجار نخواهد بود .
این‏گونه تناقضات در کتاب مقدس مسیحیان کم نیست (6) و نظیر آن در کتاب آسمانى قرآن دیده نمى‏شود .
اگر بخواهیم از زندگى حضرت عیسى، آن‏گونه که در عهد جدید بیان شده است، تصویرى کوتاه ارائه دهیم، باید بگوییم که از کودکى او اطلاع چندانى نداریم . اولین سفر او که در اناجیل به آن اشاره مى‏شود سفر به اورشلیم است که در آن زمان عیسى 12 ساله بوده است . سپس عیسى در هنگام تعمید به دست‏یحیى ظاهر مى‏شود . یحیى با عیسى هم سن است و پس از سال‏ها عبادت در بیابان به تعمید بنى اسرائیل مى‏پردازد و عاقبت‏به دلیل اعتراض به حاکم وقت‏به زندان مى‏افتد .
عیسى به روایت اناجیل، خود را مجرى شریعت مى‏خواند (7) و اگر جایى حکم سبت را نقض مى‏کند فورا به عمل داود نبى تمسک مى‏کند تا بفهماند که این کار در روز سبت معصیت محسوب نمى‏شود و مطابق شریعت است . (8) نخستین معجزه عیسى در بازگشت از قانا در مجلس عروسى اتفاق مى‏افتد که آب را به شراب تبدیل مى‏کند . او سپس سفرى به اورشلیم مى‏کند و معبد را تطهیر کرده پس از آن به جلیل مى‏رود . در ایام عید خیمه‏ها به اورشلیم مراجعت مى‏کند و پس از یک مسافرت کوتاه دوباره به اورشلیم باز مى‏گردد . سپس یکى از حواریون به او خیانت مى‏کند و ا و را تحویل مى‏دهد و او در سن 33 سالگى به صلیب کشیده مى‏شود، در حالى که تمام رسالت او سه سال طول کشیده است . اتهام نهایى او این بود که ادعاى پادشاهى بر یهود داشت و حکم اعدام او به همین جرم که با زبان‏هاى متعدد بر صلیب او نوشته شده بود، اجرا شد . طبق اناجیل او یهودى بود و بر این امر تعصب مى‏ورزید; و اگر یک غیریهودى از او شفا مى‏گرفت، تاکید مى‏کرد که از بازمانده سفره فرزندان برگزیده خدا به دیگران هم سهمى مى‏رسد . ماموریت‏هایى که او به حواریون مى‏دهد به سفر تبلیغى شباهتى ندارد، و آنها تنها براى بشارت مى‏روند و ماموریت آنها بیشتر شبیه ماموریتى سیاسى است;و حتى شمعون که یکى از دوازده حوارى عیسى است، از فرقه فدائیان یهود بود که به جنگ مسلحانه با دولت روم باور داشتند . (9) آنچه گذشت تصویرى بود از محیط ظهور مسیحیت و خلاصه‏اى از حیات مسیح طبق اناجیل اربعه، که با رجعت عیسى و صعود موقت او به آسمان پایان مى‏پذیرد . اکنون مى‏توانیم به بررسى نحوه تکوین مسیحیت پس از حضرت عیسى بپردازیم . مهم‏ترین شخصیت در تکوین مسیحیت پولس است که قهرمان رؤیاى اول نیز به حساب مى‏آید .
رؤیاى اول
در روایات اسلامى پولس شیطانى معرفى شده است که پس از عیسى مردم را گمراه کرد (10) و جاى او در بدترین مکان‏هاى جهنم توصیف شده است . (11) همان‏طور که نشان خواهیم داد، پولس تمام عمر خود را وقف مبارزه با مسیحیت عیسوى کرد، که حاصل کار او تحریف این دین الهى و نفوذ افکار و عقاید انحرافى در مسیحیت‏بود . او در سال دهم میلادى و در خانواده‏اى یهودى، در شهر طرسوس متولد شد . در شهر او آئین اورفئوسى رواج داشت که معتقد بودند خداى‏شان به منظور نجات آنها مرده، و امید داشتند روزى بازگردد و به آنها حیات جاودان ببخشد . (12) این همان اعتقادى است که پولس به مسیحیت وارد کرد و اکنون مسیحیان در مورد مسیح به چنین اعتقادى پایبند هستند .
او به اورشلیم سفر کرد تا قوانین شریعت‏یهود را بیاموزد . در آن‏جا با شوراى سن‏هدرین همکارى مى‏کرد . این شورا از طرف حکومت روم مجاز بود به امور مذهبى یهود رسیدگى کند . ظهور مسیحیت‏بزرگ‏ترین چالش یهود در آن زمان محسوب مى‏شد و این شورا آزار مسیحیان را به عنوان مبارزه با بدعت پیگیرى کرد . پولس در نامه‏هایى که بعدها مى‏نویسد اعتراف مى‏کند که در زمان اقامتش در اورشلیم در امور مربوط به قتل و شکنجه مسیحیان همکارى داشته است . استیفان اولین شهید مسیحیت‏بود که پولس درجریان سنگسار او حضور داشت و به کسانى که حکم سنگسار را اجرا مى‏کردند کمک مى‏کرد . او در سال 31 با اجازه شورا به سوریه رفت تا مسیحیان آن دیار را به بند بکشد;اما در راه در رؤیا مسیح را دید که او را از این کار نهى مى‏کند و لذا در یک دگرگونى غیر منتظره به تبلیغ براى مسیحیت روى آورد . ویل دورانت در مورد رؤیاى سرنوشت‏ساز پولس مى‏نویسد:
چون آگهى یافت که کیش جدید پیروانى در دمشق پیدا کرده است، از یک کاهن برزگ اجازه گرفت‏به آن‏جا برود تا همه کسانى را " که متعلق به طریقت‏بودند" توقیف کند و با زنجیر به اورشلیم آورد . . . شاید منظره استیفان که تا حد مرگ سنگسار شد، . . . حافظه و سفرش را کتاب اعمال رسولان . . . ناگاه] به گفته [مغشوش ساخت و آتشى در قوه مخیله‏اش افروخت .
نورى از آسمان دور او درخشید، و به زمین افتاده، آوازى شنید که بدو گفت: "اى شائول، شائول، براى چه بر من جفا مى‏کنى؟ گفت "خداوندا تو کیستى؟ " خداوند گفت: "من آن عیسى هستم که تو بدو جفا مى‏کنى" (13) نحوه نقل این رؤیا که در آن از مسیح به عنوان خداوند نام برده شده نمایانگر افکارى است که پولس به مسیحیت وارد کرد . در واقع باورهاى اصلى مسیحیت امروزى حاصل نامه‏ها و سفرهاى تبلیغى اوست;و اگر این رؤیا براى پولس روى نمى‏داد و او مبارزه علنى با عیسى را ادامه مى‏داد، شاید امروز با مسیحیت‏خالص‏ترى روبرو بودیم و مسیحیت امروزى با مسیحیت عیسوى شباهت‏بیشترى داشت . پولس پس از این رؤیاى مورد ادعادى خویش، با مسیحى نامیدن خود، توانست‏به آسانى مسیحیت را از مسیر اصلى‏اش خارج کند .
پولس پس از مسافرتى سه ساله که مى‏گوید به عربستان بوده است، به مدت هشت‏سال از صحنه تاریخ پنهان مى‏ماند و در زادگاهش، احتمالا به تامل در الهیاتى مى‏پردازد که متاثر از تفکر یونانى است . (14) سپس به انطاکیه مى‏رود و در آن کلیسایى از غیر یهود ایجاد مى‏کند . او با کلیساى اورشلیم که مرکب از حواریونى نظیر پطرس و یعقوب، برادر عیسى، بود به شدت درگیر مى‏شود .
مساله مورد اختلاف آنها براى اجراى شریعت توسط غیر یهود بود که پطرس حوارى آن را لازم مى‏دانست، اما پولس بر این نظر نبود و حتى پیروان شریعت را ملعون مى‏خواند . (15) او توانست رهبرى مسیحیان غیر یهودى را به عهده گیرد و در واقع به سبب سهل‏گیرى در شریعت و به عهده گرفتن رهبرى مسیحیان غیر یهودى، روز به روز پیروان بیشترى پیدا کند، درحالى که مسیحیت عیسوى در میان جمعیت محدود صرفا یهودى رشد اندکى داشت، که پیروان آن هم پس از چندى در اثر درگیرى‏هاى داخلى پراکنده شده، از صحنه تاریخ کنار رفتند . پولس همچنین با دعوت کلیساها به فرمانبردارى محض از حکومت و حاکمان، خود را براى حکومت‏بى‏خطر جلوه مى‏داد . (16) پولس براى ترویج کیش خود تلاش بسیار کرد . او بسیار باهوش و آینده‏نگر بود و سفرهایش تنها به مناطق مهم و مرکزى محدود مى‏شد . او در طول این سفرها، در کنیسه شهرها به موعظه مى‏پرداخت، و به تعداد طرفداران خود مى‏افزود، و چون جایگاه خود را محکم یافت، به راحتى پطرس حوارى را به ریاکارى متهم کرد . (17) این در حالى بود که عیسى با اشاره به پطرس گفته بود که من کلیساى خود را بر پایه این صخره بنا مى‏کنم . او در هر شهرى که طرفدارانى پیدا مى‏کرد، آنها را نظم مى‏بخشید و تبلیغ در اطراف آن شهر را به آنها واگذار مى‏نمود . سپس به جاهاى دیگر مى‏رفت، ولى از کار کلیساهایى که در شهرهاى مختلف پایه‏گذارى مى‏کرد غافل نبود;همواره با آنها مکاتبه مى‏کرد و گاه نمایندگانى براى سرکشى به آن مناطق اعزام مى‏نمود . او در نامه‏هایش به حربه تهدید هم متوسل مى‏شد و مدام پیروان خود را از پذیرا شدن بشارت دیگران بر حذر مى‏داشت و وعده مى‏داد که "چون اطاعت‏شما نسبت‏به ما کامل شد، آن وقت کسانى را که نافرمانى مى‏کنند مجازات خواهیم کرد . " (18) مسیحیتى که توسط عیسى پایه‏گذارى شده بود نتوانست از حوزه فلسطین خارج شود . اما پولس به خوبى مى‏دانست که چگونه از امپراطورى وسیع روم بهره‏بردارى کند . او از زبان علم آن زمان که زبان یونانى بود، به عنوان زبان رسمى مسیحیت استفاده کرد و توانست‏سیل عظیمى از اصطلاحات یونانى را به مسیحیت وارد کند .
جدا شدن کلیساهاى پولسى از یهودیت‏باعث ایجاد رخنه‏اى در مسیحیت پولسى شد که با تمسک به آداب و عقاید مشرکانه جبران گشت . کلیساى پولسى بر خرابه‏هاى معابد شرک بنا شد و بسیارى از آموزه‏هاى شرک‏آمیز به مسیحیت وارد شد که مهم‏ترین آنها تثلیث است . پرستندگان دیونوسوس و میترا در مراسم خود جسم خدایان خود را مى‏خوردند . (19) این رسم امروزه در مسیحیت تحت عنوان تناول نان و شراب دنبال مى‏شود . ستایش خدایان رومى با ستایش قدیسان مسیحى تفاوت چندانى ندارد . تندیس‏هاى مریم و مسیح جاى پیکرهاى الهه یا خدایان رومى را گرفت . حتى لقبى که پولس براى مسیح به کار برد عنوانى بود که براى الهه‏اى یونانى به کار مى‏رفت . (20) عیدهاى مسیحیان با اعیاد مشرکان مطابق است و لباس و بخور و سرودهاى روحانى و . . . همگى در معابد مشرکین رایج‏بوده است .
رؤیاى دوم
رؤیاى دوم حدود سیصد سال بعد از رؤیاى اول رخ داد، ولى تاثیر آن در تحریف مسیر مسیحیت کمتر از رؤیاى اول نبود . رؤیاى دوم یک ساختار تشکیلاتى به مسیحیت وارد کرد که آن را با نام کلیساى قرون وسطى مى‏شناسیم . البته کلیسا از ابتدا در مسیحیت مطرح بود;کلمه کلیسا در انجیل متى به کار رفته است;همان جمله‏اى که مسیح با اشاره به پطرس بیان کرد "کلیساى خود را بر این صخره بنا خواهم کرد" . (21) مسیحیت که یک جنبش اصلاحى در داخل قوم یهود بود ابتدا از کنیسه‏ها براى انجام شریعت موسوى و بشارت دادن استفاده مى‏کرد . ولى این کلیسا صرفا مکانى براى تجمع و انجام مراسم بود، و اساسا لفظ کلیسا مشتق از "اکلیسا" (22) به معنى انجمن مردم است . ولى پس از این رؤیا نظام طبقاتى تعریف شده‏اى بر کلیسا حاکم شد که دقیقا از نظام حکومتى روم باستان الگو گرفته بود .
در واقع کلیساى قرون وسطى تداوم حکومت امپراطورى است که در آن از دین به عنوان ابزارى براى تداوم ساختار حکومت استفاده شده است . در همین راستا تقدس پاپ برگرفته از امپراطورپرستى رومیان بود . خطاناپذیرى پاپ با حق وتوى امپراطورى برابرى مى‏کرد . شوراهاى کلیساها که به وضع قوانین دینى مى‏پرداختند نیز تقلیدى از شوارهاى قانونگذارى رومیان بود . عقاید اصلى مسیحیت در این شوراها به راى گذاشته مى‏شد و هر عقیده‏اى راى بیشترى مى‏آورد به عنوان باورى صحیح و مطابق با واقع! رسمیت مى‏یافت . به عنوان مثال در مجمع نیقیه که اولین مجمع رسمى کلیسا محسوب مى‏شد و جهت‏حل یکى از اختلافات مهم کلامى برگزار شده بود، رئیس جلسه با درود بر امپراطور و تشکر از او جلسه را آغاز کرد . در این مجمع سه گروه فکرى شرکت داشتند که دو گروه در اقلیت و یک گروه در اکثریت‏بودند و در راى‏گیرى نظر گروه اکثریت‏به کرسى مى‏نشست و به عنوان عقیده رسمى مسیحیت اعلام مى‏شد . (23) اسقف‏هاى کلیسا به تقلید از انتخابات مجالس رومى، با انتخابات تعیین مى‏شدند و تمام فسادى که در انتخابات سیاسى وجود داشت نظیر ارتشا، تقلب و حتى درگیرى خونین، در این انتخابات هم دیده مى‏شد . (24) در امپراطورى روم حکومت‏هایى محلى وجود داشتند که تابع حکومت مرکزى بودند و هر کدام در هر شهر و روستایى، نماینده‏اى تعیین مى‏کردند، که همین نقش را در طول قرون وسطى کلیساهاى محلى بر عهده گرفتند، و به همین نحو مى‏توان ساختارى مشابه سلسله مراتب حاکم بر امپراطورى روم در کلیساى قرون وسطى دنبال کرد .
رؤیاى اول در مسیر جنگ با مسیحیان براى پولس اتفاق افتاد و جالب است که رؤیاى دوم نیز در مسیر جنگ روى مى‏دهد . قهرمان این رؤیا یکى از امپراطوران روم به نام قسطنطین است . ما نمى‏دانیم که قسطنطین قبل از خواب در چه افکارى بوده که چنین رؤیایى نصیب او شده است، اما مى‏توانیم وضعیت او را مجسم کنیم . او فرمانده سپاهى است که از بخشى از امپراطورى بزرگ روم براى جنگ با امپراطور خود - خوانده دیگر به راه افتاده است;اتحاد کشور به واسطه جنگهاى داخلى در حال از بین رفتن است;وحدت بر جامعه حاکم نیست;خدایان متعدد رومى جوابگوى خلا معنویت نیست;جامعه بزرگ رومى در حال متلاشى شدن است;فساد اخلاقى جامعه را از درون تهى کرده است;جامعه به اخلاق نیاز دارد، به یک روح واحد، به امید و به افرادى شجاع و نترس، و تمام این خصوصیات در مسیحیان جمع بود . مسیحیت مى‏توانست‏خلا جامعه رومى را پر کند و مانع اضمحلال امپراطورى شود . اینک جمعى از لشگریان قسطنطین مسیحى هستند . مادر خود او هم به همین دین گرویده است . (25) یک دهم از کل جمعیت امپراطورى طرفدار این دین جدید هستند و براى تبلیغ دین خود انگیزه بالایى دارند . در چنین وضعى بهترین راه همان است که قسطنطین انتخاب کرد . او باید شبى چنین رؤیایى را مى‏دید و در یکى از شب‏هاى سال 312 بعد از میلاد در حالى که در اندیشه یافتن راهى براى پیروزى در جنگ‏هاى داخلى بود، کلید پیروزى را در مسیحى شدن خود دید و نظیر پولس این کار را با یک رؤیا آغاز کرد . ویل دورانت رؤیاى دوم را به این نحو نقل مى‏کند:
بعد از ظهر روز پیش از نبرد، قسطنطین در آسمان صلیبى بر افروخته را با این کلمات به زبان یونانى دید: "در پرتو این علامت فتح کن . " فرداى آن روز صبح زود در خواب شنید که به او امر شده که روى سپرهاى سربازانش دو حرف اول نام مسیح را حک کند . ائوسبیوس یعنى یگانه مرجع این واقعه تخیلى بنا به اعتراف خویش صرفا به اعتماد قول خود قسطنطین واقعه را نقل کرده است . وى چنین استدلال مى‏کند "ولى چون دیدم که امپراطور به هنگام نقل این موضوع براى من، که قصد نوشتن تاریخش را داشتم به قید سوگند حقیقت آن را تایید کرد . . . دیگر چه جاى تردید در قول او مى‏توانست‏باشد" . (26) البته امپراطور گر چه توانست‏با قسم کاتب خود را نسبت‏به حقیقى بودن این رؤیا قانع کند، ولى ما امروزه مى‏توانیم شواهد بسیارى را بیابیم که نشان مى‏دهند این رؤیا به قول ویل دورانت‏یک مانور خردمندانه سیاسى بود . (27) این رؤیا سرآغاز قرون وسطى بود و باعث‏شد که شاکله‏هاى اصلى امپراطورى روم به نام حکومت دین باقى بمانند . بعد از این رؤیا بود که ساختار کلیسا بر خرابه‏هاى امپراطورى بنا شد و دین به عنوان ابزارى جهت‏حفظ ساختار امپراطورى روم به کار گرفته شد . در واقع رؤیاى اول تحریف عقیدتى مسیحیت را به دنبال داشت و رؤیاى دوم ابعاد اجتماعى و سیاسى این دین را تخریب کرد . نظامى‏گرى و حقوق در مشخصه اصلى امپراطورى روم بودند که کلیسا آنها را در طول قرون وسطى تحت عنوان قدرت پاپ و قوانین کلیسا حفظ کرد و در دوران رنسانس این امانت را به سلامت‏به وارثان جدید حکومت رومى منتقل کرد، و این میراث امروزه تحت عناوین جدیدى در مغرب زمین حفظ شده است .
مطالعه نحوه تکوین مسیحیت امروزى به ما نشان مى‏دهد که تحریف‏هایى که در این دین الهى ایجاد شد، عامل اصلى بد نامى دین در عرصه‏هاى اجتماعى و سیاسى در جوامع غربى است .
تناقضات و عقاید نامعقولى که در مسیحیت دیده مى‏شود همگى از خارج به این دین الهى وارده شده‏اند و نمى‏توان آنها را آموزه‏هاى الهى دانست . این حقیقتى است که خداوند وعده آشکار کردن آن را داده است:
و آنگاه که خداوند به عیسى بن مریم مى‏گوید: «آیا تو به مردم گفتى که من و مادرم را به عنوان دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید؟ » او مى‏گوید: «منزهى تو، من حق ندارم آنچه را که شایسته من نیست‏بگویم، اگر چنین سخنى را گفته باشم، تو مى‏دانى . تو از آنچه در روح من است، آگاهى;و من از آنچه در ذات (پاک) تو است، بى خبرم . به یقین تو از تمام اسرار و نهان‏ها باخبرى .» (28)
پى‏نوشت‏ها:
1. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام و دیگران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، تهران، 1370، ج‏3، ص 654 .
2. جلال‏الدین آشتیانى، تحقیقى در دین مسیح، نشر نگارش، 1368، ص 45 .
3. کرى ولف، درباره مفهوم انجیل‏ها، ترجمه محمد قاضى، فرهنگ، تهران، ص 5424، در این صفحات همچنین نمونه‏هایى از تناقضات آشکار موجود در انجیل نشان داده شده است .
4. چارلز رابینسون، تاریخ باستان، ترجمه اسماعیل دولتشاهى، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، تهران، ص‏725 .
5. مرقس، 1: 7 .
6. ر . ک: کزى ولف، پیشین .
7. متى، 3: 15;5: 1917 .
8. لوقا، 6: 2 .
9. معرفى عهد جدید، ص 125 .
10. علامه مجلسى، بحار الانوار، دار احیا التراث العربى، بیروت، 1403ق، ج‏13، ص‏212، حدیث‏5 .
11. همان، ج‏8، ص‏311، حدیث‏77 .
12. ویل دورانت، پیشین، ج‏3 .
13. ویل دورانت، پیشین، ج‏3، ص‏682681 .
14. همان، ص‏682 .
15. غلاطیان، 3: 1 .
16. رومیان، 13: 1 .
17. نامه به غلاطیان، 2: 1 .
18. قرنتیان، 10: 1;10: 6 .
19. ویل دورانت، پیشین، ج‏3، ص‏702 .
20. القدس حناجرجس الخضرى، تاریخ الفکر المسیحى: یسوع المسیح عبر الاجیال، دار الثقافه، القاهره، 1986، ج‏1، ص‏386 .
21. متى، 16: 18 و 18: 17 .
22. Egglosia لاتینى و Ecclsia یونانى.
23. القدس حناجرجس الخضرى، پیشین، ج‏1، ص‏262 .
24. ادوارد گیبون، انحطاط و سقوط امپراطورى روم، ترجمه ابولقاسم طاهرى، انتشارات علمى و فرهنگى، 1373، ص‏305 .
25. ویل دورانت، پیشین، ص‏763 .
26. همان، ص‏764763 .
27. همان، ص 765 .
28. مائده/116 (ترجمه مکارم شیرازى).

 

تبلیغات