یهود از نگاه قرآن
آرشیو
چکیده
نویسنده در مقدمه مقاله به دشمنى دیرینه دشمنان اسلام اشاره مىکند و مىگوید: از زمانى که اسلام با بعثت پیامبر خدا طلوع کرد و پرچم حق را برافراشت و پرچم باطل ستیزى را به دست گرفت، قابیلیان و نمرودیان قد علم کردند و بناى خشکاندن حقیقت را پى ریزى کردند . سپس با استفاده از قرآن و بعضى از تفاسیر به تاریخچه قوم یهود پرداخته و مىگوید: بنى اسرائیل به خاطر این که نسب ایشان به اسرائیل پیغمبر «یعقوب» مىرسد بنى اسرائیل خوانده شدند . و فراز و نشیبهایى از زندگى این قوم و مواردى از ذلت آنها را بیان میکند . خداوند این گروه مظلوم و ستمدیده را توسط حضرت موسى علیه السلام از چنگال گروه ظالم و ستمگر فرعونى نجات داد . اما آنها این نعمتبزرگ را شکر گذارى نکردند بلکه راه کفر ، لجاجت و عناد را در پیش گرفتند و باز گرفتار خشم الهى شدند .متن
یهود قبل از ظهور پیامبر (ص) طبق کتب مذهبى خود، انتظار چنین ظهورى را داشتند و دیگران را به آن بشارت مىدادند . اما با ظهور اسلام نه تنها غالبا دعوت اسلام را نپذیرفتند بلکه در آشکار و نهان بر ضد آن قیام کردند . البته عده کمى از آنان اسلام را پذیرفتند و گروهى دیگر براى حفظ منافع خویش دستبه تحریف کتابهاى آسمانى زدند .
در عصر ما نیز همان طرحهاى پیشینیان قوم یهود به اشکال دیگرى اجرا مىشود و کوشش مىکنند پایههاى عقاید اسلامى را در افکار مسلمین، خصوصا نسل جوان ویران سازند .
مقدمه
از زمانى که اسلام با بعثت پیامبر خدا طلوع کرد و پرچم حق را برافراشت و پرچم باطل ستیزى را به دست گرفت، قابیلیان و نمرودیان قد علم کردند و بناى خشکاندن حقیقت را پىریزى کردند .
این دشمنى و عداوت تا به امروز بلکه تا زمانى که ستارهاى در آسمان حقیقت اسلام مىدرخشد ادامه خواهد داشت . بدیهى است کسانى که ذرهاى از فطرت حقجویى بهرهمندند، هرگز با حق سرستیز ندارند و با آن به نزاع بر نمىخیزند . فطرة الله التى فطر الناس علیها . (2) اما آنهایى که به خاطر لجاجت، خودخواهى، هوا پرستى و دنیا دوستى این فطرت پاک خدایى را لگد مال کردند و حق ستیزى را سر لوحه کار خود قرار دادند هر روز این مبارزه را به روز مىکنند زمانى از راه مبارزه مسلحانه، و زمانى دیگر با برخورد منافقانه و یک روز نیز با جنگ اقتصادى و همیشه مبارزه فرهنگى را در دستور کار خود دارند . اینک به نمونهاى از آنها اشاره مىکنیم:
سورههاى دروغین در شبکه اینترنت
افرادى بىمایه با اقتباس از آیات قرآن و با سر هم کردن جملههاى به ظاهر شبیه جملههاى قرآن به فکر افتادند که چهار سوره مانند سورههاى قرآن، تنظیم و ارائه کنند و بگویند ما چهار سوره مانند سورههاى قرآن را آوردیم و به تحدى قرآن پایان بخشیدیم .
توضیح این که حدود سه سال قبل یک شرکت آمریکایى به نام «آمریکا آن لاین» با اقدامى شیطنتآمیز جهتبه اصطلاح معارضه با قرآن، سورههایى را با نامهاى «مسلمون، تجسد، وصایا، ایمان» با تقلید و تحریف آیات قرآن و با مضامین باطل و خرافى بر روى شبکه اینترنت عرضه کرد که ظاهرا با واکنش شدید مجامع اسلامى از جمله دانشگاه الازهر و برخى نویسندگان عرب مسلمان مواجه و نهایتا تعطیل شد . اخیرا سایت دیگرى متعلق به یک شرکت انگلیسى به نام SURALIKEIT.UK] » اقدام به ادامه و نشر همان صفحات چهارگانه کرده و در بیانیه مؤذیانهاى با مظلوم نمایى، این اقدام را پاسخى به تحدى قرآن دانسته و ضمن تقسیم بندى مسلمانان به معتدل و افراطى، ادعا نموده که معتدلها از این صفحات استقبال و افراطیها با آن شدیدا برخورد کردهاند . (3)
این یکى از هزاران توطئهاى است که دشمنان اسلام طرح ریزى کردهاند و آخرینش هم نخواهد بود، بلکه هر روز با پیشرفت علم و تکنولوژى بر توطئهشان افزوده مىشود . ما به عنوان مسلمانانى که وظیفه دفاع از اسلام را بر عهده داریم خصوصا نسل جوان تحصیل کرده باید بیدار و از کیاست اسلامى برخوردار باشیم و مسلمانان را از توطئههاى دشمن آگاه ساخته و از کیان اسلام دفاع نماییم . لازمه این کار این است که اول خود دشمن را بشناسیم و بشناسانیم .
نکته قابل توجه اینجاست که اگر درستبیاندیشیم و به جان مطلب توجه کنیم و از طرف دیگر یهود را با سوابقش از متون دینى خصوصا قرآن و تاریخ مورد مطالعه قرار بدهیم دستشان را در لابلاى این توطئهها خواهیم دید که دستبرد و تحریف آیات الهى از اعمال دیرینه این قوم مىباشد که اخیرا نیز آشکارا به این قبیل فعالیتها دست مىزنند . صاحب تفسیر نمونه مىنویسد:
چندى قبل در جراید خواندیم چاپ جدیدى از قرآن به وسیله ایادى اسرائیل و صهیونیسم منتشر شده که آیات فراوانى از آن را تغییر دادهاند ولى . . . دانشمندان اسلامى زود از این توطئه دشمن آگاه شدند و آن نسخهها را جمع آورى کردند . این دشمنان سیاه دل نمىدانستند که حتى اگر یک نقطه از قرآن تغییر یابد مفسران و حافظان و قاریان قرآن فورا آگاه خواهند شد . آنها مىخواهند نور خدا را خاموش کنند ولى هرگز نمىتوانند . (4)
یریدون ان یطفؤوا نور الله بافواههم و یابى الله الا ان یتم نوره و لو کره الکافرون . (5)
راستى آیا دشمنان ما این قدر جاهلند که هنوز هم نمىفهمند با این همه دستگاههاى پیشرفته چاپ که وجود دارد و هر مسلمانى در جهان حداقل یک نسخه ازقرآن را در منزلش دارد و با این همه حافظان و مفسران قرآن که در جهان اسلام وجود دارند دیگر زمان تحریف لفظى قرآن نیست؟ !
این احتمال نیز وجود دارد که دشمنان ما این مسائل را بدانند اما با ابزار اطلاعاتى پیشرفتهاى که در اختیار دارند و رغبت مردم دنیا خصوصا مستضعفین بویژه جوانان را نسبتبه اسلام مىدانند و این که هر روز عده زیادى به اسلام روى مىآورند و این را به عنوان زنگ خطر احساس مىکنند . بدین سبب به این قبیل اعمال متمسک مىشوند تا شاید از این رغبتها بکاهند و یا خداى ناکرده مسلمان ضعیف الایمانى را نیز از راه به در ببرند و یا سستشان کنند .
طبق نص قرآن و شهادت تاریخ یکى از بزرگترین دشمنان اسلام در طول تاریخ 14 قرن گذشته، قوم یهود بوده است و تا زمانى که این جاهطلبىها و نژاد پرستیها وجود داشته باشد این دشمنى نیز تداوم خواهد داشت . (6) خداوند در قرآن کریم مىفرماید:
«لتجدن اشد الناس عداوة للذین امنوا الیهود و الذین اشرکوا» (7)
ما در این مقاله براى آشنایى بیشتر خوانندگان محترم ابتدا تاریخچه کوتاهى از یهود را بیان مىکنیم سپس به بررسى یهود در قرآن مىپردازیم .
تاریخچه قوم یهود
بنى اسرائیل (8) به خاطر این که نسب ایشان به اسرائیل پیغمبر «یعقوب» مىرسد بنى اسرائیل خوانده شدند . سبب نامگذارى ایشان به یهود این است که یکى از فرزندان بنى اسرائیل به نام «یهوذا» بود تا از فرزندان دهگانهاى که اسرائیل نامگذارى مىشدند جدا باشد سرانجام فرزندان پراکنده گشتند و مدتى یهوذا به حالت اسارت درآمد و از آن پس تمام نسل یعقوب یهودا خوانده شدند . این شخص جد این فرزندان و چهارمین فرزند یعقوب به شمار مىرفت .
بنى اسرائیل همراه با هیکسوسها (شبانان) با اعقاب ابراهیم آمیخته تا آن که سرزمین مصر را تحت تصرف در آوردند (1750- 1580 قبل از میلاد) و نسل بعد از نسل در مصر به تنعم و رفاه مىزیستند و مال و رجال ایشان فزونى مىیافت تا آن که در حدود (1580- 1560 قبل از میلاد) مردم اصلى مصر قیام کرده هیکسوسهاى (شبانان) بیگانه را منکوب کردند و سلطنتى بزرگ تشکیل دادند و تا نواحى شرقى مدیترانه را تحت قبضه خود در آوردند; ولى اولاد اسرائیل مدت یک قرن و نیم دیگر همچنان در مصر ماندند و سلاطین مصر (فراعنه) با آنها به خوبى رفتار مىکردند و با دیگر مصریان تفاوتى نداشتند تا آن که بالاخره نوبتسلطنتبه فرعونى رسید [ظاهرا رامسس دوم] که مردى دیوانه مزاج بود . در زمان این پادشاه ذلت و خوارى بنى اسرائیل آغاز شد زیرا از یک طرف کاهنان به او خبر داده بودند که حکومتش به دستیک جوان اسرائیلى از بین خواهد رفت و از طرف دیگر زیاد شدن آنها بر قدرتشان مىافزود و دستگاه مصر را به وحشت مىانداخت، از طرف دیگر نیز هوس افراشتن بناهاى عظیم و ساختن شهرها و تاسیس معبدهاى با شکوه به دماغ او افتاد، البته براى انجام این منظور حاجتبه کارگر بسیار داشت پس به اسرائیلیان که در نواحى شمال شرقى ملک او ساکن بودند توجه نمود، آنها را به بندگى گرفت و به عملگى گماشت و به ضرب تازیانه در سراسر ناحیه شمالى ملک خود به اعمال شاقه وا داشت، بعد دستور قتل عام فرزندان پسر را صادر کرد و براى انجام کار جاسوسانى گماشت . چاره این مصیبت عظما براى این قوم تنها به دو طریق بود: یا مىبایستى انقلابى پیش آید و وضع مصر دگرگون شود یا آن که پیشوایى از درون آن جماعت قیام کند و آنها را از آن بلیه برهاند . سرانجام پس از مدتى اسارت، مرگ و شکنجه دست تواناى حق به کمک آنها شتافت و در سایه کنترل شدید دستگاه حکومت مصر، فرزندى از بنى اسرائیل به وجود آمد تا قوم خود را از ستمکشى نجات بخشد . (9)
ابن بابویه از حضرت صادق علیه السلام روایت مىکند که حضرت یوسف در هنگام وفاتش، آل یعقوب را جمع کرد و آنها هشتاد نفر بودند و فرمود این طایفه قبط بر شما مسلط مىشود و شما را اذیت و عذاب مىکنند و خداوند به دستیکى از شما بنى اسرائیل که نامش موسى بن عمران استشما را نجات مىدهد . (10)
راستى هر کس و هر گروهى که در چنین شرایطى از یک طرف با کار و شکنجه و از طرف دیگر با ذلت و خوارى قتل فرزندان پسر مواجه باشند و ناگهان از طرف خداوند در رحمتبه سویشان باز شود، به آسایش، رفاه و آقایى برسند باید چه کنند؟ ! جز این که باید قدر نعمت را بدانند، شکر نعمت را بجا آورند و از خداوند و فرستاده او اطاعت کنند؟ !
خداوند در قرآن مىفرماید: ما از داستان موسى و فرعون به حق برایتبیان مىکنیم تا تو و مردم با ایمان از دانستن آن سود برید، فرعون در زمین برترى جویى کرد و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسیم نمود، گروهى را به ضعف و ناتوانى مىکشاند پسرانشان را سر مىبرید و زنانشان را (براى کنیزى) زنده نگه مىداشت . (11)
و در جاى دیگر مىفرماید: و (نیز به یاد آورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایى بخشیدیم که همواره شما را به بدترین صورت آزار مىدادند . پسران شما را سر مىبریدند و زنان شما را (براى کنیزى) نگه مىداشتند . در اینها آزمایش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود . (12)
تولد و پرورش حضرت موسى (ع)
در عصر ستمکشىهاى بنى اسرائیل مردى به نام عمران با دختر عموى خود یوکابد (که هر دو از خاندان لاوى بودند) ازدواج کردند و ثمره ازدواجشان پسرى به نام موسى بود (13) ، خداوند به مادر موسى الهام کرد او را شیر دهد و هنگامى که بر او ترسید صندوق چوبى یا از نى برایش درست کند و آن را به قیر زفت اندوده و فرزند را داخل آن قرار داده و در رود نیل افکند . نترسد و غمگین نباشد که خداوند او را به مادرش باز مىگرداند و او را از رسولان قرار مىدهد . صاحب تفسیر الصافى در ذیل آیه 7 از سوره قصص مىفرماید:
«ما به مادر موسى الهام کردیم تا زمانى که پنهان کردن موسى ممکن است او را شیر ده وقتى که از سر و صدایش ترسیدى (که دیگران بفهمند) او را در دریا قرار ده و از حیثشدت و سختى بر او نترس و از دورىاش محزون مباش ما بزودى او را به تو برمى گردانیم و او را از رسولان قرار مىدهیم .» (14)
هنگامى که مادرش به فرمان خداوند او را به رود نیل افکند خاندان فرعون (دختر یا مامورانش) او را از آب گرفتند تا سرانجام دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد . همسر فرعون چون دید آنها قصد کشتن کودک را دارند گفت: نور چشم من و توست! او را نکشید شاید براى ما مفید باشد، یا او را به عنوان پسر خود برگزینیم . آنها نمىفهمیدند که دشمن اصلى خود را در آغوش خویش مىپرورانند! سرانجام قلب مادر موسى از همه چیز (جز یاد فرزندش) تهى گشت و اگر دل او را (بوسیله ایمان و امید) محکم نکرده بودیم نزدیک بود مطلب را افشا کند .(مادر موسى) به خواهر او گفت: وضع او را پیگیرى کن . او نیز از دور ماجرا را مشاهده کرد در حالى که آنان بى خبر بودند . ما همه زنان شیرده را از پیش بر او حرام کردیم (تا تنها به آغوش مادر باز گردد) و خواهرش (که بىتابى ماموران را براى پیدا کردن دایه مشاهده کرد) گفت: آیا شما را به خانوادهاى راهنمایى کنم که مىتوانند این نوزاد را براى شما کفالت کنند و خیرخواه او باشند . ما او را به مادرش باز گرداندیم تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده الهى حق است ولى بیشتر آنان نمىدانند . (15)
رسالتحضرت موسى (16)
این طفل با مدد الهى در دامن دشمنش پرورش یافت، رفته رفته بزرگ شد و از جانب خداوند فرمان رسید تا بنى اسرائیل را از چنگال دژخیم فرعونى نجات دهد:
(به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت موسى را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو، قوم فرعون، آیا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمىکنند؟ ! (موسى) عرض کرد: پروردگارا! از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند! و سینهام تنگ شود و زبانم به قدر کافى گویا نیست; (برادرم) هارون را نیز رسالت ده (تا مرا یارى کند). و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهى دارند، مىترسم مرا بکشند (و این رسالتبه پایان نرسد) فرمود چنین نیست، (آنان کارى نمىتوانند انجام دهند)، شما هر دو با آیات ما (براى هدایتشان) بروید . ما با شما هستیم و (سخنانتان را) مىشنویم . به سراغ فرعون بروید و بگویید: ما فرستاده پروردگار جهانیان هستیم . (17)
موسى علیه السلام این ماموریت را ادامه داد تا سرانجام فرعونیان مغلوب شدند و خداوند بنى اسرائیل را وارثشان قرار داد .
یهود قبل از اسلام
خداوند این گروه مظلوم و ستمدیده را که جز بردگى، اسارت و ذلت چیزى نداشتند توسط حضرت موسى علیه السلام از چنگال گروه ظالم و ستمگر فرعونى نجات داد و آنها را وارثانشان قرار داده و «بر همه جهانیان برترى بخشید» (18)
اما این جمعیتى که به این نعمتبزرگ نایل شدند آیا شکرگزار و قدردان بودند یا این که راه کفر، لجاجت و عناد را در پیش گرفتند؟
هر کسى که اندک آشنایى از این قوم داشته باشد در مىیابد اینان تمام عهدهایى را که خداوند به وسیله موسى علیه السلام از آنها گرفت (پرستش خداوند یگانه، نیکى به پدر، مادر، بستگان، یتیمان و مستمندان، گفتار نیک و خوشرفتارى با مردم، بر پا داشتن نماز و اداى زکات، دورى از اذیت و آزار و خونریزى، قبول رسالت پیامبران الهى (19) ) را زیر پا گذاشتند و براى خداوند شریک قائل شدند (20) و سخنان شرک آلود نسبتبه خداوند گفتند . (21)
از ضعفهاى برجسته یهود، فساد اخلاقى و خوى تبهکارى آنهاست که به بعضى از آنها اشاره مىشود:
وقتى که خداوند رود بزرگ نیل را براى این قوم شکافت و نجات پیدا کردند و فرعونیان (در حالى که بنى اسرائیل آنها را تماشا مىکردند) غرق شدند و بنى اسرائیل این معجزه بزرگ الهى را با چشمانشان دیدند . باز وقتى موسى علیه السلام به خاطر گرفتن فرمانهاى الهى به میعادگاه رفت اینها گوساله پرستى اختیارکردند . (22) و بعد با راهنماییهاى حضرت موسى علیه السلام توبه مىکنند و خداوند نیز به فضلش توبهشان را مىپذیرد ولى گویا چیزى اتفاق نیفتاده، بار دیگر بهانه دیگر مىتراشند و مىگویند: تا خدا را آشکارا و با چشمان خود نبینیم هرگز به تو ایمان نمىآوریم . (23)
این قوم لجوج با تمام لجاجتى که داشتند به دستور حضرت موسى به سوى سرزمین مقدس فلسطین حرکت کردند تا آنجا را نیز از لوث وجود شرک و بت پرستى پاک کنند، اما وقتى که به دستور حضرت موسى باید براى نبرد با دشمن آماده مىشدند گفتند: اى موسى در آن سرزمین (جمعیتى) نیرومند و ستمگرند و ما هرگز وارد آن نمىشویم تا آنها از آن خارج نشوند; اگر آنها از آن خارج شدند ما وارد خواهیم شد (ولى) دو نفر از مردانى که از خدا مىترسیدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ایمان و شهامت) داده بود، گفتند: شما وارد دروازه شهر آنان شوید; هنگامى که وارد شدید، پیروز خواهید شد . بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید . (بنى اسرائیل) گفتند: اى موسى! تا آنها در آنجا هستند ما هرگز وارد نخواهیم شد، تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همین جا نشستهایم (موسى) گفت: پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان ما و این جمعیت گنهکار، جدایى بیفکن . خداوند (به موسى) فرمود: این سرزمین مقدس تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید) ; پیوسته در زمین (در این بیابان) سرگردان خواهند بود و درباره (سرنوشت) این جمعیت گنهکار، غمگین مباش . (24)
اما براى چندمین بار، خداوند با نظر لطف به آنها نگریست و آنها را مورد لطف و رحمتخویش قرار داد و ابر را بر آنها سایبان قرار داد و من (شیره مخصوص و لذیذ درختان) و سلوى (مرغان مخصوص شبیه کبوتر) بر آنها فرستاد و فرمود: از نعمتهاى پاکیزهاى که به شما روزى دادهایم بخورید ولى آنان کفران ورزیدند و گفتند: اى موسى هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم از خداى خود بخواه که از آنچه زمین مىرویاند از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش براى ما فراهم سازد، موسى گفت: آیا غذاى پستتر را جاى غذاى بهتر انتخاب مىکنید؟ (اکنون که چنین استبکوشید از این بیابان) در شهرى فرود آیید زیرا هر چه خواستید در آنجا براى شما هست و (مهر) ذلت و نیاز بر پیشانى آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدایى شدند . (25)
علاوه بر اینها جریان نافرمانى بنى اسرائیل در روز سبت «شنبه» و بهانهگیریهایشان در مورد گاو بنى اسرائیل و . . . در قرآن آمده است . (26)
یهود هنگام ظهور اسلام
یهود در دنیاى قبل از اسلام خود را ملتبرتر مىدانست و سیادت و تقدم بر سایر اقوام را حق مسلم خود مىپنداشت، خود را اهل کتاب و سایر اقوام آن روز را امى، بى سواد و وحشى مىنامید و به دنیاى آن روز فخر مىفروخت . ربانیین و احبار خود را به رخ عالمیان مىکشید، به علم و حکمتخود مىبالید، لیکن دوران آن سیادت خیالى و تمدن تو خالى به سر آمد و پیغمبرى از قریش; یعنى منحطترین اقوام که همواره در برابر علم یهود و دانشمندانشان سر فرود مىآوردند مبعوث شد و آوازه کتابش یهود را ناخوش آمد . مخصوصا وقتى در آن کتاب نظر کرده و آن را کتابى آسمانى و مهیمن یعنى ناظر بر سایر کتب آسمانى یافتند و دیدند کتابى سرشار از حق و حقیقت و مشتمل بر عالىترین تعلیمات روحى و کاملترین طریق هدایت است، بیش از پیش به بى اعتبارى کتاب تحریف شده خود که سالها به رخ عالمیان مىکشیدند پى بردند لاجرم از آن خواب و خیال بیدار شده و به خود آمدند در حالى که هر لحظه به خشم درونى و کفر و طغیانشان افزوده مىشد . (27)
سنت الهى بر این قرار گرفت که حجتش را بر بندگانش از هر جهتى تمام کند . (28) و پیامبرى با ظهورش به ظهور پیامبران بعدى بشارت مىدهد و علایم و نشانههاى پیامبران بعدى را براى مردم بیان مىکند، در منابع دینى آمده است دین یهود نیز به عنوان یک دین الهى به ظهور حضرت مسیح علیه السلام و پیامبر خاتم حضرت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله بشارت داده است . (29) هر وقت که با قوم و جمعیتى به جنگ بر مىخاستند آنها را به ظهور و غلبه پیامبر آخرالزمان بعدى تهدید مىکردند . (30) اما با ظهور اسلام به علل مختلفى (جز عده کمى) به اسلام روى نیاوردند . عدهاى به خاطر حس نژادپرستى که خود را قوم برتر مىدانستند و خیال مىکردند اگر پیامبرى ظهور کند باید از قوم بنى اسرائیل و یهود باشد و عدهاى نیز به خاطر این که با پذیرفتن اسلام منافع نامشروع و مناصب کاذب دنیویشان را از دست مىدهند . و عدهاى نیز به خاطر تعصب جاهلى و . . .
«یهود در مدینه معروفترین جمعیت پیروان اهل کتاب بودند و قبل از ظهور پیامبر صلى الله علیه و آله طبق کتب مذهبى خود، انتظار چنین ظهورى را داشتند و دیگران را به آن بشارت مىدادند . از نظر اقتصادى نیز وضع آنها بسیار خوب بود و روى هم رفته نفوذ عمیقى در مدینه داشتند اما با ظهور اسلام، از آن جهت که اسلام راههاى منافع نامشروع آنها را مىبست و جلوى انحرافات و خود کامگى آنها را مىگرفت نه تنها غالبا دعوت اسلام را نپذیرفتند بلکه در آشکار و نهان بر ضد آن قیام کردند .(همان مبارزهاى که هنوز هم بعد از چهارده قرن ادامه دارد). در نتیجه قرآن آنها را زیر شدیدترین سرزنشهاى خود گرفت» . (31)
بسیارى از اهل کتاب مخصوصا یهود تنها به این قناعت نمىکردند که خود، آیین اسلام را نپذیرند بلکه اصرار داشتند مؤمنان نیز از ایمانشان باز گردند، و انگیزه آنان در این امر، چیزى جز حسد نبود . قرآن در این رابطه مىفرماید: بسیارى از اهل کتاب به خاطر حسد دوست داشتند شما را بعد از اسلام و ایمان، به کفر باز گردانند با این که حق براى آنها کاملا آشکار شده است . (32)
از زمانى که این قوم سرکش این صفات مذموم را با خود عجین کردند و جزء لاینفک وجودشان گشت و دینگریزى در آنها جلوه نمود، با پیامبران به منازعه برخاستند . نه تنها به دینشان ایمان نیاوردند و به آیینشان نگرویدند بلکه انسانهاى آزاده را از ایمان باز داشته و موجبات آزار و اذیت پیامبران را فراهم نموده و بعضى را نیز به قتل رساندند . پیامبر آخرالزمان حضرت محمد صلى الله علیه و آله از این قاعده مستثنى نبوده است . آنها سعى و تلاش در دور نمودن مسلمانان از آیین اسلام را داشتند، حضرت را مورد آزار و اذیت قرار داده و مشرکان را در جنگ با مسلمانان تحریک و حمایت مىنمودند و حتى نقشه قتل پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را طراحى مىکردند و طبق سنتسیئه پیمان شکنیشان، نسبتبه عهد و پیمانى که با مسلمانان داشتند ملتزم به هیچیک از آنها نبودند .
خداوند مىفرماید: و آیا چنین نیست که هر بار آنها (یهود) پیمانى بستند جمعى از ایشان آن را دور افکندند؟ آرى بیشتر آنان ایمان نمىآورند و هنگامى که فرستادهاى از سوى خدا به سراغشان آمد و با نشانه هایى که نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعى از آنان که به آنها کتاب (آسمانى) داده شده بود کتاب خدا را پشتسر افکندند، گویى هیچ از آن خبر ندارند . (33)
(به یاد بیاورید) زمانى را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر ومادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکى کنید و به مردم نیک بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید; سپس (با این که پیمان بسته بودید) همه شما - جز عده کمى - سرپیچى کردید و (از وفاى به پیمان خود) رویگردان شدید . (34)
آیا مىخواهید از پیامبر خود همان تقاضاهاى (نامعقول) بکنید که پیش از این از موسى کردند؟ (و با این بهانه جویىها سر از ایمان باز زنید؟ !) کسى که کفر را با ایمان مبادله کند از راه مستقیم گمراه شده است . (35)
چرا که آنها نسبتبه آیات الهى کفر مىورزیدند و پیامبران (زکریا و یحیى و شعیا علیهم السلام و غیر ایشان از انبیا) را به ناحق مىکشتند . اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند . (36)
بدیهى است که همه یهود محکوم و مذموم نیستند; بلکه تنها کسانى تحت این حکم قرار مىگیرند که با لجاجت و تعصب نابجا نه تنها خودشان ایمان نمىآوردند بلکه سعى در انحراف دیگران نیز داشتند و احیانا در صورتى که یکى از افراد و علمایشان اسلام را مىپذیرفت او را زیر شدیدترین تیرهاى تهمت و افترا قرار مىدادند و از او تبرى مىجستند . اما آنهایى که با شناختحق، آن را مىپذیرفتند و مورد حمایت قرار مىدادند نه تنها محکوم نبودند بلکه مورد حمایت و تمجید قرار مىگرفتند .
«قرآن از این که نژاد یهود را بکلى محکوم کند و یا خون آنها را کثیف بشمرد خوددارى کرده و تنها روى اعمال آنها انگشت مىگذارد و با تجلیل و احترام از افرادى که به اکثریت فاسد نپیوستند و در برابر ایمان و حق تسلیم شدند به نیکى یاد مىکند .» (37)
قرآن کریم مىفرماید: آنها همه یکسان نیستند . از اهل کتاب جمعیتى هستند که (به حق و ایمان) قیام مىکنند و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را مىخوانند در حالى که سجده مىنمایند، به خدا و روز دیگر ایمان مىآورند . (38)
و در جاى دیگر مىفرماید: و از اهل کتاب کسانى هستند که به خدا و آنچه بر شما نازل شده و آنچه بر خودشان نازل گردیده ایمان دارند و در برابر (فرمان) خدا خاضعند و آیات خدا را به بهاى ناچیزى نمىفروشند . پاداش آنها نزد پروردگارشان است . خداوند سریع الحساب است . (39)
از جمله کسانى که از یهود به دین اسلام گرویدهاند مخریق یهودى و ابن صوریا مىباشند . با توجه به اطلاعات و علایمى که از کتب آسمانى نسبتبه پیامبر آخرالزمان داشتند و آن را منطبق بر شخص پیامبر حضرت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله یافتند اسلام را پذیرفتند . اما عدهاى دیگر که با معصیت و گناه و غوطهور شدن در دنیا، نور فطرت حقجویى در آنان خاموش شده بود، نه تنها به اسلام روى نیاوردند بلکه براى حفظ منافع خویش و از دست ندادن هواداران نادان، دستبه تحریف کتابهاى آسمانى زدند همچنان که پیشینیانشان در مورد تورات و انجیل چنین گناه بزرگى را مرتکب شدند و کتب آسمانى را با انواع تحریفات مورد دستبرد قرار مىدادند .
در بعضى از موارد، متون کتب آسمانى را تفسیر به راى و یا الفاظ را حذف مىکردند . و در موارد دیگر، الفاظ دیگرى که با مزاج و منافع آنها سازگار باشد جایگزین مىکردند و به خاطر همین رفتارهاى زشت و مذموم مورد لعن و غضب خدا و پیامبران علیهم السلام قرار گرفته و مهر ذلت و خوارى بر آنها نهاده شده است . (40)
تحریف کتب آسمانى توسط یهود
از مجموع آیاتى که در قرآن درباره تحریف یهود آمده استفاده مىشود آنها به انواعى از تحریف در کتاب آسمانى خود دست مىزدند . گاهى تحریف آنها تحریف معنوى بود; یعنى عبارتى که در کتاب آسمانى آنها نازل شده بود را بر خلاف معنى واقعى آن تفسیر مىکردند; الفاظ را به صورت اصلى حفظ مىنمودند و معانى آن را دگرگون مىساختند . و گاهى دستبه تحریف لفظى مىزدند و از روى استهزا به جاى این که بگویند سمعنا و اطعنا (شنیدیم و اطاعت کردیم) مىگفتند سمعنا و عصینا (شنیدیم و مخالفت کردیم). گاهى دستبه مخفى ساختن قسمتى از آیات الهى مىزدند . آنچه را موافق میلشان بود آشکار و آنچه بر خلاف میلشان بود کتمان مىکردند . حتى گاهى با وجود حاضر بودن کتاب آسمانى براى اغفال مردم، دست روى قسمتى از آن مىگذاشتند که طرف نتواند آن را بخواند . (41)
خداوند در قرآن مىفرماید: اى فرستاده خدا . . . گروهى از یهودیان خوب به سخنان تو گوش مىدهند تا دستاویزى براى تکذیب تو بیابند، آنها جاسوسان گروه دیگرى هستند که خودشان نزد تو نیامدهاند، آنها سخنان را از مفهوم اصلىاش تحریف مىکنند، و (به یکدیگر) مىگویند: اگر این (که ما مىخواهیم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داورى کرد) بپذیرد و گر نه (از او) دورى کنید (ولى) کسى را که خدا (بر اثر گناهان پى در پى او) بخواهد مجازات کند، قادر به دفاع از او نیستى، آنها کسانى هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند; در دنیا رسوایى، و در آخرت مجازات بزرگى نصیبشان خواهد شد . (42)
براى روشن شدن موضوع شان نزولى را که علامه طباطبایى در تفسیرشان نقل کردهاند ذکر مىکنیم:
دو نفر از اشراف یهود با این که داراى همسر بودند مرتکب زنا شدند و خاخامهاى یهود مىخواستند به خاطر دل آنان حکم خدا در تورات که در مورد زناى محصنه سنگسار بود را مبدل به شلاق کنند، کسانى (از یهودیان مدینه از قبیل کعب ابن اشرف، کعب بن اسعد، شعبة بن عمرو، مالک بن صیف، کنانة بن ابى الحقیق و جمعى دیگر) را به نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله فرستادند تا از آن جناب حکم زناى محصن را بپرسند، و به آنها سفارش کردند که اگر آن جناب حکم کرد به شلاق زدن (حکم تحریفى) قبول کنید و اگر حکم کرد به سنگسار (حکمى که علماى یهود از تورات دزدیدند) حکم او را رد کنید و رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود پس بفرستید ابن صوریا (که به اعتقاد خودتان از هر کس دیگرى نسبتبه تورات داناتر است) بیاید . یهودیان پیکى روانه فدک کردند و عبدالله بن صوریا را آوردند، رسول خدا صلى الله علیه و آله از ابن صوریا از حکم تورات درباره زناى محصنه پرسید و او را به خداى تعالى و آیات او سوگند داد که راستبگوید و حکم تورات را و آن چه را که در این مساله حق مىداند کتمان نکند، ابن صوریا گفت: به همان خدایى که مشخصاتش را برایم شمردى سوگند مىخورم که آرى چنین حکمى در تورات هست و حکم رجم هم اکنون در تورات موجود است . (43)
جایگاه عوام یهود
در این گناه، عوام یهود نیز با علمایشان شریک هستند; زیرا آنها به حکم فطرت خود دریافته بودند علمایى که حرام مىخورند و رشوه مىگیرند نمىتوانند در گفتارشان امین و صادق باشند . پس باید از آنها دورى مىکردند، ولى آنها نیز به این سخنان بیهوده دامن مىزدند بلکه آنها را در کارشان تحریک، تشویق و تقویت مىکردند .
مردى از امام صادق علیه السلام در مورد عوام یهود سؤال مىکند که آن حضرت علیه السلام مىفرماید: عوام یهود از وضع علماى خود آگاه بودند و مىدانستند آنها صریحا دروغ مىگویند، حرام و رشوه مىخورند، احکام خدا را تغییر مىدهند . آنها با فطرت خود این حقیقت را دریافته بودند که چنین اشخاصى فاسدند و جایز نیستسخنان آنها را درباره خدا و احکام او بپذیرند و سزاوار نیستشهادت آنها را درباره پیامبران قبول کنند . (44)
همانطور که سابقا نیز گفتیم این هنر تحریف را یهود تازه به دست نیاوردند بلکه از سنت دیرینه آنها بود و نسبتبه ساحت پیامبران جسارت مىکردند . حضرت سلیمان پیامبر را ساحر مىخواندند و هارون برادر حضرت موسى علیه السلام را مسبب گوساله پرستى بنى اسرائیل مىپنداشتند و . . . (45)
آنها براى منفعت کوچک (مهمانى پر زرق و برق) و دلایل دیگر، آیات تورات را که در زمینه اوصاف پیامبر صلى الله علیه و آله بود تحریف کردند و این همان ثمن قلیل و کم است .
کسانى که پیمان الهى و سوگندهاى خود (به نام مقدس او) را به بهاى ناچیزى مىفروشند آنها بهرهاى در آخرت نخواهند داشت و خداوند با آنها سخن نمىگوید و به آنان در قیامت نمىنگرد و آنها را (از گناه) پاک نمىسازد و عذاب دردناکى براى آنهاست . (46)
و در آیهاى دیگر مىفرماید: و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که خدا، از کسانى که کتاب (آسمانى) به آنها داده شده پیمان رفتحتما آن را براى مردم آشکار سازید و کتمان نکنید; ولى آنها آن را پشتسر افکندند و به بهاى کمى فروختند و چه بد متاعى مىخرند! (47) و در مقابل اینها نیز کسانى پیدا مىشوند که هرگز حاضر نیستند دین خود را در مقابل متاع دنیا معامله کنند و با ارزشترین چیز پیش آنها، دین خدا و عهدى است که با خدا بستهاند .
البته این که گفتیم یهود براى رسیدن به منافع دنیوى و یا به جهت از دست ندادن آن کتب آسمانى خصوصا تورات را (جهت اغفال یهودیان عوام) تحریف نمودند، این بدین معنا نیست که همه تورات را تحریف کرده باشند و تمام الفاظ و مفاهیم آن را تغییر دادند و این کتاب آسمانى متضمن هیچ وحى الهى نباشد، بلکه حساسیتیهود بیشتر نسبتبه آن قسم از کلام الهى در تورات بود که متضمن اوصاف پیامبر آخرالزمان یا به جهتى مربوط به این قضیه بود و یا احیانا به گونهاى آن کلام را منافى با منافع خود مىدیدند، همچنانکه همین نکته از آیات الهى به دست مىآید .
جرم و جهالتیهودیان
همیشه انسانهاى دنیا طلب و بى ایمان براى برخوردارى از مزایاى ایمان و حفظ جانشان از پرده نفاق استفاده مىکنند تا به مقاصد اصلى خود نایل شوند .
خداوند در قرآن مىفرماید: و هنگامى که مؤمنان را ملاقات مىکنند مىگویند ایمان آوردیم; ولى هنگامى که با یکدیگر خلوت مىکنند (بعضى به بعضى دیگر اعتراض کرده) مىگویند: چرا مطالبى را که خداوند (درباره صفات پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله) براى شما بیان کرد به مسلمانان بازگو مىکنید، تا (روز رستاخیز) در پیشگاه خداوند بر ضد شما به آن استدلال کنند؟ ! آیا نمىفهمید؟ ! (48)
علامه طباطبایى در تفسیر این آیه شریفه مىفرماید:
«دو جریمه و جهالتیهودیان که در آیه مورد بحثبدان اشاره شده یکى نفاق ایشان است که در ظاهر اظهار ایمان مىکنند تا خود را از اذیت و طعن و قتل حفظ کنند و دوم این است که خواستند حقیقت و منویات درونى خود را از خدا بپوشانند، و خیال کردند اگر پردهپوشى کنند مىتوانند امر را بر خدا مشتبه سازند با این که خدا به آشکار و نهان ایشان آگاه است . همچنان که در این آیه از سخنان محرمانه ایشان خبر داد .
به طورى که از لحن کلام بر مىآید جریان از این قرار بود که عوام ایشان از سادهلوحى وقتى به مسلمانان مىرسیدند اظهار مسرت مىکردند و پارهاى از بشارتهاى تورات را به ایشان مىگفتند و یا اطلاعاتى در اختیار مسلمانان مىگذاشتند که مسلمانان از آنها براى تصدیق نبوت پیامبرشان استفاده مىکردند، رؤسایشان از این کار نهى مىکردند و مىگفتند این خود فتحى است که خدا براى مسلمانان قرار داده است و ما نباید آن را براى ایشان فاش سازیم، چون با همین بشارتها که در کتب ما هست نزد پروردگار علیه ما احتجاج خواهند کرد . گویا خواستهاند بگویند: اگر ما این بشارتها را در اختیار مسلمانان قرار ندهیم (العیاذ بالله) خود خدا اطلاع ندارد که موسى علیه السلام ما را به پیروى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله سفارش کرده و چون اطلاع ندارد ما را با آن مؤاخذه نمىکند! !» (49)
عدهاى از دشمنان اسلام خصوصا یهود با همین روحیه نفاق و حسد در ظاهر به اسلام گرویدند و چون غالبا از دانشمندان یهود بودند در صف محدثین و راویان قرار گرفتند . این عده اقدام به جعل احادیث نمودند تا از این راه بتوانند اسلام را در بین مردم سست و بى مغز جلوه دهند . و دشمنان اسلام با تمسک به این احادیث جعلى بتوانند علیه مسلمانان اقامه حجت نمایند . (50) این نوع احادیث جعلى در علم حدیثبه اسرائیلیات مشهور است .
عدهاى نیز در تشکیل مذاهب انحرافى نقش اساسى داشتهاند . به عنوان نمونه اسامى چند نفر را ذکر مىکنیم:
1- کعب الاحبار; 2- وهب بن منبه الیمانى; 3- تمیم بن اوس الداریى; 4- ابن جریح روحى; 5- عبدالله بن سلام; 6- طاوس بن کیان خولایى; 7- حمدانى بالولاء . (51)
از این رو، یهود با این روحیه از زمانى که بوسیله منجى بنى اسرائیل حضرت موسى علیه السلام از بردگى و ذلت رهایى یافت و توانستبا امدادهاى غیبى بت زمانش را بشکند همواره بناى عناد و لجاجت در پیش گرفت و لحظه به لحظه موجبات آزار و اذیت پیامبرشان را فراهم مىنمود، همچنان که پیامبران بعدى نیز وقتى مبعوث مىشدند یا به آنهاایمان نمىآوردند و آنها را اذیت و آزار مىکردند و مورد شکنجه قرار مىدادند و بعضا به قتل مىرساندند و یا اگر ایمان مىآوردند (که بسیار نادر است) به بهانهگیرى و نافرمانى مى پرداختند، در نتیجه موجبات خشم الهى را فراهم نموده و مستوجب غضب الهى شدند .
علاوه بر اینها گاهى براى مبارزه با مسلمانان و شاید براى رهایى از عذاب روحى و وجدان، خداوند را متصف به اوصافى مىکردند که ساحت قدس الهى از آن دور است; مثلا خداوند را دستبسته معرفى مىکردند مثل کسى که هیچ نمىتواند با دستانش کارى انجام دهد . خداوند در قرآن مىفرماید: و یهود گفتند: دستخدا (با زنجیر) بسته است . دستهایشان بسته باد! و به خاطر این سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او گشاده است هر گونه بخواهد مىبخشد . ولى این آیات که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده بر طغیان و کفر بسیارى از آنها مىافزاید . و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنى افکندیم . هر زمان آتش جنگى افروختند خداوند آن را خاموش ساخت و براى فساد در زمین تلاش مىکنند و خداوند مفسدان را دوست ندارد . (52)
بدون شک این پیشگویى قرآن درباره یهود یکى از معجزات مسلم قرآن کریم است . و ما امروز فساد و ظلمى را که از ناحیه یهود بر مىخیزد مىبینیم و شاهد هستیم که هیچ فسادى در دنیا نیست و هیچ آتشى شعلهور نمىگردد; مگر آن که دست آشکار یا پنهان یهود و صهیونیسم در آن دیده مىشود .
این سنت الهى است که هر قومى کفر و سرپیچى از دستورات خدا و انحراف از توحید به شرک پیشه کند و بى باکانه به کشتن رهبران الهى بپردازد باید ذلیل و سرگردان باشد . چرا که مهر ذلت و بیچارگى بر آنها زده شده است تا زمانى که توبه کنند و بسوى خدا باز گردند .
خداوند در قرآن مىفرماید: هر جا یافتشوند مهر ذلتبر آنان خورده است; مگر با ارتباط با خدا (و تجدید نظر در روش ناپسند خود) و (یا) با ارتباط با مردم (و وابستگى به این و آن) و به خشم خدا گرفتار شدهاند و مهر بیچارگى بر آنها زده شده; چرا که آنها به آیات خدا کفر مىورزیدند و پیامبران را به ناحق مىکشتند . اینها به خاطر آن است که گناه کردند و (به حقوق دیگران) تجاوز مىنمودند . (53)
ذلتیهود
به عنوان نمونه به گوشهاى ازتاریخ ذلتبار یهود بعد از حضرت موسى علیه السلام اشاره مىشود: پس از درگذشتحضرت سلیمان علیه السلامدر حدود سال 932 قبل از میلاد دولتیهود به دو قسمت تقسیم شد: یکى در شمال که پایتختسامره (نابلس) بود و دیگرى در جنوب که مرکز آن اورشلیم بود . این دو دولت مدت دویستسال با هم جنگیدند تا آن که (سرحون) امپراطور آشوریها (حدود 722 قبل از میلاد) بر آنها چیره گشت و فرمان داد همه یهودیان را از آن منطقه بیرون رانند . پس از آن نینوا به دست کلدانیها سقوط کرد (حدود 614 قبل از میلاد) یهود به منظور اختلاف افکنى میان آنها و مصریان که بر کنعان حکومت داشتند سختبه تلاش افتادند در نتیجه جنگ دامنهدارى میان آنها رخ داد و سرانجام بنو خدنصر (بخت نصر) پادشاه بابل به سال (562 قبلاز میلاد) پیروز گشت و جهت انتقام از یهود، اورشلیم را ویران ساخت و هیکلها را نابود نمود و همه جهودان آنها را دستبسته به بابل سوق داد و دورانى را در اسارت گذراندند .
در روزگار هیلین، یهود مورد تهاجم بسیارى واقع شدند، آخرین آنها زمانى بود که رهبر معروف رومانى (قیطس) اورشلیم را خراب کرده هر چه جهود در آن بود اسیر کردو به روم فرستاد .(این حادثه در سال 70 میلادى اتفاق افتاد).
در عهد تراجان (106 م) شمار زیادى از یهودیان مخفیانه به اورشلیم آمدند و بناى تبهکارى گذاردند و چون اوریانوس پادشاه روم شد (138- 117 م) اورشلیم را به تصرف درآورد و انجام مراسم مذهبى را بر یهود ممنوع ساخت . یهود به رهبرى بارکوخیا (135 . م) شورش کردند ولى پیروز نشدند . در این واقعه بیش از 580 هزار یهودى به قتل رسید و آنها که جان سالم به در بردند شهر را تخلیه نمودند . اوریانوس مجددا اورشلیم را خراب کرد و به جاى آن شهر «ایلیا» را بنا کرد، پس از این تاریخ، یهود خرابکاریهایى کردند و به تبهکاریهایى بسیار دست زدند و در اثر آن چندین بار قتل عام شدند و در همه آنها خود مسبب آن زیانها بودند . (54)
این ذلت و خوارى ادامه دارد و تا زمانى که روح تبهکارى و جاهطلبى در آنها وجود دارد ادامه خواهد داشت . مىبینیم با وجود سرمایههاى هنگفت و حمایت همه جانبه از طرف غولهاى اقتصادى دنیا و با وجود سلاحهاى هستهاى در مقابل عدهاى از جوانان پا برهنه اما مؤمن و استوار و در مقابل مشتهاى گره کرده فولادیشان در نبرد سنگ در مقابل تانک، به ستوه آمده و کارى از پیش نبرده و نخواهند برد .(ان شاء الله).
یهود با خشونت و دشمنى باطنى و ظاهرى که نسبتبه اسلام دارند تا آنجا که خداوند متعال آنها را از سختترین مردم در دشمنى با مؤمنان معرفى مىکند، امروزه در چهرهاى نو به نام صهیونیسم نمایان شده و به عنوان تهدید بزرگى براى اسلام و مسلمانان و کشورهاى اسلامى جلوه نموده است .
سخن روى یهودى که پیرو واقعى شریعتحضرت موسى علیه السلام مىباشد، نیست چون که ما دین و شریعتحضرت موسى علیه السلام را دین و شریعت الهى و حضرت موسى علیه السلام را یکى از پیامبران بزرگ الهى و صاحب شریعت (اولوالعزم) مىدانیم، بلکه مقصود ما کسانى هستند که با نام صهیونیسم همه نوع فجایع، فساد و جنایات را مرتکب مىشوند و از دین یهود، مسلکى به نام صهیونیسم منشعب کردند و با سیستمهاى اطلاعاتى بسیار قوى و سرمایههاى نامشروع توانستند نبض سیاست دنیا را در دست گیرند و غالب سیاسیون و سردمداران دنیا را کورکورانه به دنبال خود بکشانند .
اینها پیرو کسانى هستند که عهدهایى را که با خدا بستند، گسستند و در مقابل پیامبران خدا، بهانهجویى کرده و از آنها تمرد مىنمودند و در یک روز چندین پیامبر الهى را کشتند و قصد جان پیامبر آخرالزمان حضرت محمد صلى الله علیه و آله را کردند . و جهت از بین بردن اسلام به هر نوع کارى دست مىزدند . اینان نیز همان اهداف را دنبال مىکنند; ولى هماهنگ با مقتضیات زمان و با ابزار و وسایل جدید و پیشرفته که تحقیقا این خطرناکتر از گذشته است .
در تفسیر نمونه آمده است: در عصر و زمان ما نیز همان طرحهاى پیشینیان قوم یهود به شکلهاى دیگرى اجرا مىشود . وسایل تبلیغاتى دشمن که از مجهزترین ونیرومندترین وسایل تبلیغاتى جهان است در این قسمتبه کار گرفته شده و کوشش مىکنند پایههاى عقاید اسلامى را در افکار مسلمین، خصوصا نسل جوان ویران سازند . آنها در این راه از هر وسیله ممکن و هر کس در لباسهاى دانشمند، خاورشناس، مورخ، عالم علوم طبیعى، روزنامه نگار و حتى بازیگر سینما استفاده مىکنند . آنها این حقیقت را مکتوم نمىدارند که هدفشان از این تبلیغات این نیست که مسلمانان به آیین مسیح یا یهود در آیند، بلکه هدف آنها متزلزل ساختن پایههاى عقاید اسلامى در افکار جوانان و بىعلاقه ساختن آنها نسبتبه مفاخر و آیین و سنتشان است . (55) و اخیرا نیز یکى از مقامات بلند پایه رژیم اشغالگر قدس، تهاجم فرهنگى علیه ایران را پیشنهاد کرده است .
امید است مسلمانان جهان خصوصا سردمدارانشان به خود آیند و بر خداوند توکل کنند و اعتماد به نفسشان را به دست آورند تا بدین وسیله از شر این جرثومه فساد (اسرائیل و صهیونیسم) رهایى یابند و این غده سرطانى را از ریشه بخشکانند . به امید آن روز.
پىنوشتها:
1) مدرس حوزه و دانشگاه، محقق و نویسنده .
2) روم/30 .
3) مجله تخصصى کلام جدید، سالنهم 1379، ش 33، صص 143- 140 .
4) ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ یازدهم، 1372، ج 11، ص 31 .
5) توبه/32 . کافران مىخواهند که نور خدا را به نفس (تیره و گفتار جاهلانه) خود خاموش کنند و خدا نگذارد تا آن که نور خود را در منتهاى ظهور و حد اعلاى کمال برساند هر چند کافران ناراضى و مخالف باشند .
6) ملا فتح الله کاشانى، تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین، کتابفروشى اسلامى، تهران، چاپ دوم، 1344، ج 3، ص 291 . «سبب عداوت ایشان با مؤمنان شدت شکیمت (تکبر) و تضاعف کفر ایشان است . وانهماک ایشان در اتباع هوى، و رکون ایشان به تقلید و بعد ایشان از تحقیق و تمرد ایشان بر تکذیب انبیاء و معاودات نمودن با ایشان .»
7) مائده/82 (به طور مسلم دشمنترین مردم نسبتبه مؤمنان را یهود و مشرکان خواهى یافت).
8) دائرة المعارف وجدى به نقل از: سید على اکبر قرشى، تفسیر احسن الحدیث، واحد تحقیقات اسلامى بنیاد بعثت، چاپ اول، 1366، ج 1، ص 106 . «کلمه اسرائیلبه نقلى اسم دوم حضرت یعقوب و به نقلى لقب آن حضرت است . گفتهاند: آن به معناى بنده خدا است . اسر یعنى بنده، ایل یعنى خدا .»
9) جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، چاپ چهارم، صص 491- 490; عفیف عبدالفتاح طباره، چهره یهود در قرآن، ترجمه سید مهدى آیتاللهى، انتشارات جهان آرا، صص 27 و 28 و 393 و 394; عبد على بن جمعهالعروسى الحویزى، تفسیر نور الثقلین، مطبعةالعلمیه ، قم، چاپ دوم، ج 4، ص 111 .
10) سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان فى تفسیر القرآن، انتشارات اسلامى، تهران، چاپ سوم، 1366، ج 10، ص 202; السید هاشم الحسینى البحرانى، البرهان فى تفسیر القرآن، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1415 ق . ، ج 4، ص 215 .
11) قصص/5- 3 .
12) بقره/49 .
13) محمد جواد مغنیه، الکاشف، دارالعلم للملایین، چاپ سوم، 1981م، ج 6، ص51 . موسى کوچکترین فرزندشان بود، هارون و مریم نیز بچههاى دیگرشان بودند .
14) ملامحسن فیض کاشانى ، الصافى فى تفسیر کلام الله، دارالمرتضى للنشر، مشهد، چاپ اول، ج4، ص81 .
15) قصص 13- 7 . با استفاده از ترجمه قرآن آیة الله مکارمشیرازى و جان ناس، پیشین، صص 492- 491 و عفیف عبد الفتاح طباره ، پیشین ، صص401- 395 .
16) سید عبد الحسین طیب، پیشین، ج 2، ص 7 . حضرت موسى بزرگترین پیغمبران بنى اسرائیل بوده نسبتش به چهار واسطه به یعقوب مىرسد (موسى بن عمران بن یصهر بن قاهثبن لاوى بن یعقوب)
17) شعراء/16 . - 1 . تفصیل ملاقات حضرت موسى با فرعون در تفسیر على بن ابراهیم القمى، مؤسسه دار الکتاب، چاپ سوم، ج 2، ص 118، با نقل حدیثى از امام صادق علیه السلام بیان شده است .
18) بقره/47 و 122 .
19) بقره/83 و 84 . براى مطالعه بیشتر ر . ک: التفسیر المنسوب الى الامام ابى محمد الحسن بن على العسکرى علیه السلام، مؤسسة الامام المهدى (عج)، قم، چاپ اول، 1409 ق . ، ج 1، ص 326 و ابو الفضل داور پناه، انوار العرفان فى تفسیر القرآن، انتشارات صدر، تهران، چاپ اول 1375، ج 2، ص 258 .
20) توبه/30 .
21) مائده/64 .
22) بقره/51 . - 5، در کتابهاى معتبر یهودى این را به هارون برادر حضرت موسى علیه السلام نسبت مىدهند که این با عصمت پیامبران سازگار نیست، مىتوان این را از تحریفات بارز یهود به حساب آورد . تورات، سفر خروج به نقل از: جان ناس، پیشین، ص 498 .
23) بقره/55 .
24) مائده/26- 21 .
25) بقره 57 و 61 .
26) بقره/71- 65 .
27) علامه سید محمدحسین طباطبایى، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى، قم ، چاپ یازدهم، تابستان1378، ج 6، ص 48 .
28) اسراء/15 .
29) اعراف/157 . ناصر مکارم شیرازى و دیگران ، پیشین، ج24، صص75- 74 . آنها که از فرستاده خدا، پیامبر امى پیروى مىکنند، همان کسى که صفاتش در تورات و انجیلى که نزدشان است مکتوب مىبینند و نیز در انجیل عربى چاپ لندن، چاپخانه ویلیام وطس سال 1857 آمده است .
انجیل یوحنا باب 14 جمله 16 و باب 15 جمله 26 و باب 16 جمله 7، در سه مورد روى کلمه فارقلیط تکیه کرده که در ترجمههاى فارسى تسلى دهنده ترجمه شده است که جز بر اسلام و آورنده آن تطبیق نمىکند . مهم این که در متن سریانى اناجیل که از اصل یونانى گرفته شده به جاى تسلى دهنده «پارقلیطا» آمده و در متن یونانى «پیر کلتوس» آمده که از نظر فرهنگ یونانى به معنى «شخص مورد ستایش» است و معادل «محمد، احمد» میباشد .
30) عفیف عبد الفتاح طباره، پیشین، صص 33 و 34 .
31) بقره/40 و ناصر مکارم شیرازى و دیگران ، پیشین، ج 1، صص 202- 201 .
32) بقره/109 .
33) بقره/101- 100 . در مورد پیمان شکنیهاى یهود فعلى ر . ک: اکرم زعیتر، سرگذشت فلسطین، ترجمه هاشمى رفسنجانى، انتشارات دفتر تبلیغات ، قم، 1362، ص 391 به بعد .
34) بقره/83 .
35) بقره/108 .
36) بقره/61 و ملا فتح الله کاشانى، پیشین، ج 1، ص 218 .
37) ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، چاپ بیست و دوم، 1373، ج3، ص 56; ذیل آیه 113 آل عمران .
38) آل عمران/113 . ر . ک: عبد على بن جمعه العروسى الحویزى ، پیشین، ج 1، ص 383 و ملا محسن فیض کاشانى، پیشین ، ج1، ص 343 .
39) آل عمران/199 .
40) ر . ک: شیخ طوسى، التبیان فى تفسیر القرآنصص 602- 601 .
41) ناصر مکارم شیرازى ودیگران ، پیشین، ج 4، صص 314- 313 .
42) مائده/41 .
43) علامه سید محمدحسین طباطبایى، پیشین، ج 5، ص 554 . این شان نزول در تفسیرمجمع البیان در ذیل آیه: «یاایها الرسول لا یحزنک الذین . . .» به تفصیل ذکر شده است . در تفسیر الصافى شان نزول دیگرى نقل شده که آن نیز به تحریف قوم یهود مربوط است، ملا محسن فیض کاشانى، پیشین، ج 2، ص 35 .
44) ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج 1، ص 319; سلطان محمد جنابذى، تفسیر بیان السعادة فى مقامات العبادة، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بیروت، ج 1، ص 106 .
45) تورات، سفر خروج به نقل از: جان ناس، پیشین، ص 498 .
46) آل عمران/77 .
47) آل عمران/187 .
48) بقره/76 .
49) علامه سید محمد حسین طباطبایى، پیشین ، ج 1، ص 322، به همین مضمون روایتى از امام صادق علیه السلام در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه شریفه مذکور نقل شده است .
50) همچنان که اخیرا عدهاى از وابستگان به صهیونیسم با تمسک به این احادیث در «اینترنت» اقدام به سمپاشى و جسارت به ساحت مقدس پیامبر اسلام حضرت محمد صلى الله علیه و آله نمودهاند .
51) براى اطلاع بیشتر ر . ک: شیخ جعفر سبحانى، بحوث فى الملل و النحل، ج 1، صص 99- 82 و علامه سید مرتضى عسکرى، معالم المدرستین، ج 2، ص 57 به بعد .
52) مائده/64 .
53) آل عمران/112 .
54) دنیا بازیچه یهود، به نقل از سید مصطفى حسینى دشتى ، معارف و معاریف «ماده یهود» ، موسسه فرهنگى آرایه، تهران ، ج1 . به خاطر روحیه نژاد پرستى و تجاوزى که در قوم یهود موجود است; بارها از جانب دیگران مورد حمله قرار گرفتند از جمله کسانى که یهود را سرکوب کردند عبارتند از: طالوت، پادشاه روم، هیتلر و . . .
55) ناصر مکارم شیرازى و دیگران ، پیشین ، ج 2، ص 47 .