آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

نویسنده در مقدمه مقاله به دشمنى دیرینه دشمنان اسلام اشاره مى‏کند و مى‏گوید: از زمانى که اسلام با بعثت پیامبر خدا طلوع کرد و پرچم حق را برافراشت و پرچم باطل ستیزى را به دست گرفت، قابیلیان و نمرودیان قد علم کردند و بناى خشکاندن حقیقت را پى ریزى کردند . سپس با استفاده از قرآن و بعضى از تفاسیر به تاریخچه قوم یهود پرداخته و مى‏گوید: بنى اسرائیل به خاطر این که نسب ایشان به اسرائیل پیغمبر «یعقوب‏» مى‏رسد بنى اسرائیل خوانده شدند . و فراز و نشیبهایى از زندگى این قوم و مواردى از ذلت آنها را بیان میکند . خداوند این گروه مظلوم و ستمدیده را توسط حضرت موسى علیه السلام از چنگال گروه ظالم و ستمگر فرعونى نجات داد . اما آنها این نعمت‏بزرگ را شکر گذارى نکردند بلکه راه کفر ، لجاجت و عناد را در پیش گرفتند و باز گرفتار خشم الهى شدند .

متن

یهود قبل از ظهور پیامبر (ص) طبق کتب مذهبى خود، انتظار چنین ظهورى را داشتند و دیگران را به آن بشارت مى‏دادند . اما با ظهور اسلام نه تنها غالبا دعوت اسلام را نپذیرفتند بلکه در آشکار و نهان بر ضد آن قیام کردند . البته عده کمى از آنان اسلام را پذیرفتند و گروهى دیگر براى حفظ منافع خویش دست‏به تحریف کتابهاى آسمانى زدند .
در عصر ما نیز همان طرحهاى پیشینیان قوم یهود به اشکال دیگرى اجرا مى‏شود و کوشش مى‏کنند پایه‏هاى عقاید اسلامى را در افکار مسلمین، خصوصا نسل جوان ویران سازند .
مقدمه
از زمانى که اسلام با بعثت پیامبر خدا طلوع کرد و پرچم حق را برافراشت و پرچم باطل ستیزى را به دست گرفت، قابیلیان و نمرودیان قد علم کردند و بناى خشکاندن حقیقت را پى‏ریزى کردند .
این دشمنى و عداوت تا به امروز بلکه تا زمانى که ستاره‏اى در آسمان حقیقت اسلام مى‏درخشد ادامه خواهد داشت . بدیهى است کسانى که ذره‏اى از فطرت حق‏جویى بهره‏مندند، هرگز با حق سرستیز ندارند و با آن به نزاع بر نمى‏خیزند . فطرة الله التى فطر الناس علیها . (2) اما آنهایى که به خاطر لجاجت، خودخواهى، هوا پرستى و دنیا دوستى این فطرت پاک خدایى را لگد مال کردند و حق ستیزى را سر لوحه کار خود قرار دادند هر روز این مبارزه را به روز مى‏کنند زمانى از راه مبارزه مسلحانه، و زمانى دیگر با برخورد منافقانه و یک روز نیز با جنگ اقتصادى و همیشه مبارزه فرهنگى را در دستور کار خود دارند . اینک به نمونه‏اى از آنها اشاره مى‏کنیم:
سوره‏هاى دروغین در شبکه اینترنت
افرادى بى‏مایه با اقتباس از آیات قرآن و با سر هم کردن جمله‏هاى به ظاهر شبیه جمله‏هاى قرآن به فکر افتادند که چهار سوره مانند سوره‏هاى قرآن، تنظیم و ارائه کنند و بگویند ما چهار سوره مانند سوره‏هاى قرآن را آوردیم و به تحدى قرآن پایان بخشیدیم .
توضیح این که حدود سه سال قبل یک شرکت آمریکایى به نام «آمریکا آن لاین‏» با اقدامى شیطنت‏آمیز جهت‏به اصطلاح معارضه با قرآن، سوره‏هایى را با نامهاى «مسلمون، تجسد، وصایا، ایمان‏» با تقلید و تحریف آیات قرآن و با مضامین باطل و خرافى بر روى شبکه اینترنت عرضه کرد که ظاهرا با واکنش شدید مجامع اسلامى از جمله دانشگاه الازهر و برخى نویسندگان عرب مسلمان مواجه و نهایتا تعطیل شد . اخیرا سایت دیگرى متعلق به یک شرکت انگلیسى به نام SURALIKEIT.UK] » اقدام به ادامه و نشر همان صفحات چهارگانه کرده و در بیانیه مؤذیانه‏اى با مظلوم نمایى، این اقدام را پاسخى به تحدى قرآن دانسته و ضمن تقسیم بندى مسلمانان به معتدل و افراطى، ادعا نموده که معتدلها از این صفحات استقبال و افراطیها با آن شدیدا برخورد کرده‏اند . (3)
این یکى از هزاران توطئه‏اى است که دشمنان اسلام طرح ریزى کرده‏اند و آخرینش هم نخواهد بود، بلکه هر روز با پیشرفت علم و تکنولوژى بر توطئه‏شان افزوده مى‏شود . ما به عنوان مسلمانانى که وظیفه دفاع از اسلام را بر عهده داریم خصوصا نسل جوان تحصیل کرده باید بیدار و از کیاست اسلامى برخوردار باشیم و مسلمانان را از توطئه‏هاى دشمن آگاه ساخته و از کیان اسلام دفاع نماییم . لازمه این کار این است که اول خود دشمن را بشناسیم و بشناسانیم .
نکته قابل توجه اینجاست که اگر درست‏بیاندیشیم و به جان مطلب توجه کنیم و از طرف دیگر یهود را با سوابقش از متون دینى خصوصا قرآن و تاریخ مورد مطالعه قرار بدهیم دستشان را در لابلاى این توطئه‏ها خواهیم دید که دستبرد و تحریف آیات الهى از اعمال دیرینه این قوم مى‏باشد که اخیرا نیز آشکارا به این قبیل فعالیتها دست مى‏زنند . صاحب تفسیر نمونه مى‏نویسد:
چندى قبل در جراید خواندیم چاپ جدیدى از قرآن به وسیله ایادى اسرائیل و صهیونیسم منتشر شده که آیات فراوانى از آن را تغییر داده‏اند ولى . . . دانشمندان اسلامى زود از این توطئه دشمن آگاه شدند و آن نسخه‏ها را جمع آورى کردند . این دشمنان سیاه دل نمى‏دانستند که حتى اگر یک نقطه از قرآن تغییر یابد مفسران و حافظان و قاریان قرآن فورا آگاه خواهند شد . آنها مى‏خواهند نور خدا را خاموش کنند ولى هرگز نمى‏توانند . (4)
یریدون ان یطفؤوا نور الله بافواههم و یابى الله الا ان یتم نوره و لو کره الکافرون . (5)
راستى آیا دشمنان ما این قدر جاهلند که هنوز هم نمى‏فهمند با این همه دستگاههاى پیشرفته چاپ که وجود دارد و هر مسلمانى در جهان حداقل یک نسخه ازقرآن را در منزلش دارد و با این همه حافظان و مفسران قرآن که در جهان اسلام وجود دارند دیگر زمان تحریف لفظى قرآن نیست؟ !
این احتمال نیز وجود دارد که دشمنان ما این مسائل را بدانند اما با ابزار اطلاعاتى پیشرفته‏اى که در اختیار دارند و رغبت مردم دنیا خصوصا مستضعفین بویژه جوانان را نسبت‏به اسلام مى‏دانند و این که هر روز عده زیادى به اسلام روى مى‏آورند و این را به عنوان زنگ خطر احساس مى‏کنند . بدین سبب به این قبیل اعمال متمسک مى‏شوند تا شاید از این رغبتها بکاهند و یا خداى ناکرده مسلمان ضعیف الایمانى را نیز از راه به در ببرند و یا سستشان کنند .
طبق نص قرآن و شهادت تاریخ یکى از بزرگترین دشمنان اسلام در طول تاریخ 14 قرن گذشته، قوم یهود بوده است و تا زمانى که این جاه‏طلبى‏ها و نژاد پرستیها وجود داشته باشد این دشمنى نیز تداوم خواهد داشت . (6) خداوند در قرآن کریم مى‏فرماید:
«لتجدن اشد الناس عداوة للذین امنوا الیهود و الذین اشرکوا» (7)
ما در این مقاله براى آشنایى بیشتر خوانندگان محترم ابتدا تاریخچه کوتاهى از یهود را بیان مى‏کنیم سپس به بررسى یهود در قرآن مى‏پردازیم .
تاریخچه قوم یهود
بنى اسرائیل (8) به خاطر این که نسب ایشان به اسرائیل پیغمبر «یعقوب‏» مى‏رسد بنى اسرائیل خوانده شدند . سبب نامگذارى ایشان به یهود این است که یکى از فرزندان بنى اسرائیل به نام «یهوذا» بود تا از فرزندان دهگانه‏اى که اسرائیل نامگذارى مى‏شدند جدا باشد سرانجام فرزندان پراکنده گشتند و مدتى یهوذا به حالت اسارت درآمد و از آن پس تمام نسل یعقوب یهودا خوانده شدند . این شخص جد این فرزندان و چهارمین فرزند یعقوب به شمار مى‏رفت .
بنى اسرائیل همراه با هیکسوسها (شبانان) با اعقاب ابراهیم آمیخته تا آن که سرزمین مصر را تحت تصرف در آوردند (1750- 1580 قبل از میلاد) و نسل بعد از نسل در مصر به تنعم و رفاه مى‏زیستند و مال و رجال ایشان فزونى مى‏یافت تا آن که در حدود (1580- 1560 قبل از میلاد) مردم اصلى مصر قیام کرده هیکسوسهاى (شبانان) بیگانه را منکوب کردند و سلطنتى بزرگ تشکیل دادند و تا نواحى شرقى مدیترانه را تحت قبضه خود در آوردند; ولى اولاد اسرائیل مدت یک قرن و نیم دیگر همچنان در مصر ماندند و سلاطین مصر (فراعنه) با آنها به خوبى رفتار مى‏کردند و با دیگر مصریان تفاوتى نداشتند تا آن که بالاخره نوبت‏سلطنت‏به فرعونى رسید [ظاهرا رامسس دوم] که مردى دیوانه مزاج بود . در زمان این پادشاه ذلت و خوارى بنى اسرائیل آغاز شد زیرا از یک طرف کاهنان به او خبر داده بودند که حکومتش به دست‏یک جوان اسرائیلى از بین خواهد رفت و از طرف دیگر زیاد شدن آنها بر قدرتشان مى‏افزود و دستگاه مصر را به وحشت مى‏انداخت، از طرف دیگر نیز هوس افراشتن بناهاى عظیم و ساختن شهرها و تاسیس معبدهاى با شکوه به دماغ او افتاد، البته براى انجام این منظور حاجت‏به کارگر بسیار داشت پس به اسرائیلیان که در نواحى شمال شرقى ملک او ساکن بودند توجه نمود، آنها را به بندگى گرفت و به عملگى گماشت و به ضرب تازیانه در سراسر ناحیه شمالى ملک خود به اعمال شاقه وا داشت، بعد دستور قتل عام فرزندان پسر را صادر کرد و براى انجام کار جاسوسانى گماشت . چاره این مصیبت عظما براى این قوم تنها به دو طریق بود: یا مى‏بایستى انقلابى پیش آید و وضع مصر دگرگون شود یا آن که پیشوایى از درون آن جماعت قیام کند و آنها را از آن بلیه برهاند . سرانجام پس از مدتى اسارت، مرگ و شکنجه دست تواناى حق به کمک آنها شتافت و در سایه کنترل شدید دستگاه حکومت مصر، فرزندى از بنى اسرائیل به وجود آمد تا قوم خود را از ستمکشى نجات بخشد . (9)
ابن بابویه از حضرت صادق علیه السلام روایت مى‏کند که حضرت یوسف در هنگام وفاتش، آل یعقوب را جمع کرد و آنها هشتاد نفر بودند و فرمود این طایفه قبط بر شما مسلط مى‏شود و شما را اذیت و عذاب مى‏کنند و خداوند به دست‏یکى از شما بنى اسرائیل که نامش موسى بن عمران است‏شما را نجات مى‏دهد . (10)
راستى هر کس و هر گروهى که در چنین شرایطى از یک طرف با کار و شکنجه و از طرف دیگر با ذلت و خوارى قتل فرزندان پسر مواجه باشند و ناگهان از طرف خداوند در رحمت‏به سویشان باز شود، به آسایش، رفاه و آقایى برسند باید چه کنند؟ ! جز این که باید قدر نعمت را بدانند، شکر نعمت را بجا آورند و از خداوند و فرستاده او اطاعت کنند؟ !
خداوند در قرآن مى‏فرماید: ما از داستان موسى و فرعون به حق برایت‏بیان مى‏کنیم تا تو و مردم با ایمان از دانستن آن سود برید، فرعون در زمین برترى جویى کرد و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسیم نمود، گروهى را به ضعف و ناتوانى مى‏کشاند پسرانشان را سر مى‏برید و زنانشان را (براى کنیزى) زنده نگه مى‏داشت . (11)
و در جاى دیگر مى‏فرماید: و (نیز به یاد آورید) آن زمان که شما را از چنگال فرعونیان رهایى بخشیدیم که همواره شما را به بدترین صورت آزار مى‏دادند . پسران شما را سر مى‏بریدند و زنان شما را (براى کنیزى) نگه مى‏داشتند . در اینها آزمایش بزرگى از طرف پروردگارتان براى شما بود . (12)
تولد و پرورش حضرت موسى (ع)
در عصر ستمکشى‏هاى بنى اسرائیل مردى به نام عمران با دختر عموى خود یوکابد (که هر دو از خاندان لاوى بودند) ازدواج کردند و ثمره ازدواجشان پسرى به نام موسى بود (13) ، خداوند به مادر موسى الهام کرد او را شیر دهد و هنگامى که بر او ترسید صندوق چوبى یا از نى برایش درست کند و آن را به قیر زفت اندوده و فرزند را داخل آن قرار داده و در رود نیل افکند . نترسد و غمگین نباشد که خداوند او را به مادرش باز مى‏گرداند و او را از رسولان قرار مى‏دهد . صاحب تفسیر الصافى در ذیل آیه 7 از سوره قصص مى‏فرماید:
«ما به مادر موسى الهام کردیم تا زمانى که پنهان کردن موسى ممکن است او را شیر ده وقتى که از سر و صدایش ترسیدى (که دیگران بفهمند) او را در دریا قرار ده و از حیث‏شدت و سختى بر او نترس و از دورى‏اش محزون مباش ما بزودى او را به تو برمى گردانیم و او را از رسولان قرار مى‏دهیم .» (14)
هنگامى که مادرش به فرمان خداوند او را به رود نیل افکند خاندان فرعون (دختر یا مامورانش) او را از آب گرفتند تا سرانجام دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد . همسر فرعون چون دید آنها قصد کشتن کودک را دارند گفت: نور چشم من و توست! او را نکشید شاید براى ما مفید باشد، یا او را به عنوان پسر خود برگزینیم . آنها نمى‏فهمیدند که دشمن اصلى خود را در آغوش خویش مى‏پرورانند! سرانجام قلب مادر موسى از همه چیز (جز یاد فرزندش) تهى گشت و اگر دل او را (بوسیله ایمان و امید) محکم نکرده بودیم نزدیک بود مطلب را افشا کند .(مادر موسى) به خواهر او گفت: وضع او را پیگیرى کن . او نیز از دور ماجرا را مشاهده کرد در حالى که آنان بى خبر بودند . ما همه زنان شیرده را از پیش بر او حرام کردیم (تا تنها به آغوش مادر باز گردد) و خواهرش (که بى‏تابى ماموران را براى پیدا کردن دایه مشاهده کرد) گفت: آیا شما را به خانواده‏اى راهنمایى کنم که مى‏توانند این نوزاد را براى شما کفالت کنند و خیرخواه او باشند . ما او را به مادرش باز گرداندیم تا چشمش روشن شود و غمگین نباشد و بداند که وعده الهى حق است ولى بیشتر آنان نمى‏دانند . (15)
رسالت‏حضرت موسى (16)
این طفل با مدد الهى در دامن دشمنش پرورش یافت، رفته رفته بزرگ شد و از جانب خداوند فرمان رسید تا بنى اسرائیل را از چنگال دژخیم فرعونى نجات دهد:
(به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت موسى را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو، قوم فرعون، آیا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمى‏کنند؟ ! (موسى) عرض کرد: پروردگارا! از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند! و سینه‏ام تنگ شود و زبانم به قدر کافى گویا نیست; (برادرم) هارون را نیز رسالت ده (تا مرا یارى کند). و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهى دارند، مى‏ترسم مرا بکشند (و این رسالت‏به پایان نرسد) فرمود چنین نیست، (آنان کارى نمى‏توانند انجام دهند)، شما هر دو با آیات ما (براى هدایتشان) بروید . ما با شما هستیم و (سخنانتان را) مى‏شنویم . به سراغ فرعون بروید و بگویید: ما فرستاده پروردگار جهانیان هستیم . (17)
موسى علیه السلام این ماموریت را ادامه داد تا سرانجام فرعونیان مغلوب شدند و خداوند بنى اسرائیل را وارثشان قرار داد .
یهود قبل از اسلام
خداوند این گروه مظلوم و ستمدیده را که جز بردگى، اسارت و ذلت چیزى نداشتند توسط حضرت موسى علیه السلام از چنگال گروه ظالم و ستمگر فرعونى نجات داد و آنها را وارثانشان قرار داده و «بر همه جهانیان برترى بخشید» (18)
اما این جمعیتى که به این نعمت‏بزرگ نایل شدند آیا شکرگزار و قدردان بودند یا این که راه کفر، لجاجت و عناد را در پیش گرفتند؟
هر کسى که اندک آشنایى از این قوم داشته باشد در مى‏یابد اینان تمام عهدهایى را که خداوند به وسیله موسى علیه السلام از آنها گرفت (پرستش خداوند یگانه، نیکى به پدر، مادر، بستگان، یتیمان و مستمندان، گفتار نیک و خوشرفتارى با مردم، بر پا داشتن نماز و اداى زکات، دورى از اذیت و آزار و خونریزى، قبول رسالت پیامبران الهى (19) ) را زیر پا گذاشتند و براى خداوند شریک قائل شدند (20) و سخنان شرک آلود نسبت‏به خداوند گفتند . (21)
از ضعفهاى برجسته یهود، فساد اخلاقى و خوى تبهکارى آنهاست که به بعضى از آنها اشاره مى‏شود:
وقتى که خداوند رود بزرگ نیل را براى این قوم شکافت و نجات پیدا کردند و فرعونیان (در حالى که بنى اسرائیل آنها را تماشا مى‏کردند) غرق شدند و بنى اسرائیل این معجزه بزرگ الهى را با چشمانشان دیدند . باز وقتى موسى علیه السلام به خاطر گرفتن فرمانهاى الهى به میعادگاه رفت اینها گوساله پرستى اختیارکردند . (22) و بعد با راهنماییهاى حضرت موسى علیه السلام توبه مى‏کنند و خداوند نیز به فضلش توبه‏شان را مى‏پذیرد ولى گویا چیزى اتفاق نیفتاده، بار دیگر بهانه دیگر مى‏تراشند و مى‏گویند: تا خدا را آشکارا و با چشمان خود نبینیم هرگز به تو ایمان نمى‏آوریم . (23)
این قوم لجوج با تمام لجاجتى که داشتند به دستور حضرت موسى به سوى سرزمین مقدس فلسطین حرکت کردند تا آنجا را نیز از لوث وجود شرک و بت پرستى پاک کنند، اما وقتى که به دستور حضرت موسى باید براى نبرد با دشمن آماده مى‏شدند گفتند: اى موسى در آن سرزمین (جمعیتى) نیرومند و ستمگرند و ما هرگز وارد آن نمى‏شویم تا آنها از آن خارج نشوند; اگر آنها از آن خارج شدند ما وارد خواهیم شد (ولى) دو نفر از مردانى که از خدا مى‏ترسیدند، و خداوند به آنها، نعمت (عقل و ایمان و شهامت) داده بود، گفتند: شما وارد دروازه شهر آنان شوید; هنگامى که وارد شدید، پیروز خواهید شد . بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید . (بنى اسرائیل) گفتند: اى موسى! تا آنها در آنجا هستند ما هرگز وارد نخواهیم شد، تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همین جا نشسته‏ایم (موسى) گفت: پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان ما و این جمعیت گنهکار، جدایى بیفکن . خداوند (به موسى) فرمود: این سرزمین مقدس تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید) ; پیوسته در زمین (در این بیابان) سرگردان خواهند بود و درباره (سرنوشت) این جمعیت گنهکار، غمگین مباش . (24)
اما براى چندمین بار، خداوند با نظر لطف به آنها نگریست و آنها را مورد لطف و رحمت‏خویش قرار داد و ابر را بر آنها سایبان قرار داد و من (شیره مخصوص و لذیذ درختان) و سلوى (مرغان مخصوص شبیه کبوتر) بر آنها فرستاد و فرمود: از نعمتهاى پاکیزه‏اى که به شما روزى داده‏ایم بخورید ولى آنان کفران ورزیدند و گفتند: اى موسى هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم از خداى خود بخواه که از آنچه زمین مى‏رویاند از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش براى ما فراهم سازد، موسى گفت: آیا غذاى پست‏تر را جاى غذاى بهتر انتخاب مى‏کنید؟ (اکنون که چنین است‏بکوشید از این بیابان) در شهرى فرود آیید زیرا هر چه خواستید در آنجا براى شما هست و (مهر) ذلت و نیاز بر پیشانى آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدایى شدند . (25)
علاوه بر اینها جریان نافرمانى بنى اسرائیل در روز سبت «شنبه‏» و بهانه‏گیریهایشان در مورد گاو بنى اسرائیل و . . . در قرآن آمده است . (26)
یهود هنگام ظهور اسلام
یهود در دنیاى قبل از اسلام خود را ملت‏برتر مى‏دانست و سیادت و تقدم بر سایر اقوام را حق مسلم خود مى‏پنداشت، خود را اهل کتاب و سایر اقوام آن روز را امى، بى سواد و وحشى مى‏نامید و به دنیاى آن روز فخر مى‏فروخت . ربانیین و احبار خود را به رخ عالمیان مى‏کشید، به علم و حکمت‏خود مى‏بالید، لیکن دوران آن سیادت خیالى و تمدن تو خالى به سر آمد و پیغمبرى از قریش; یعنى منحطترین اقوام که همواره در برابر علم یهود و دانشمندانشان سر فرود مى‏آوردند مبعوث شد و آوازه کتابش یهود را ناخوش آمد . مخصوصا وقتى در آن کتاب نظر کرده و آن را کتابى آسمانى و مهیمن یعنى ناظر بر سایر کتب آسمانى یافتند و دیدند کتابى سرشار از حق و حقیقت و مشتمل بر عالى‏ترین تعلیمات روحى و کامل‏ترین طریق هدایت است، بیش از پیش به بى اعتبارى کتاب تحریف شده خود که سالها به رخ عالمیان مى‏کشیدند پى بردند لاجرم از آن خواب و خیال بیدار شده و به خود آمدند در حالى که هر لحظه به خشم درونى و کفر و طغیانشان افزوده مى‏شد . (27)
سنت الهى بر این قرار گرفت که حجتش را بر بندگانش از هر جهتى تمام کند . (28) و پیامبرى با ظهورش به ظهور پیامبران بعدى بشارت مى‏دهد و علایم و نشانه‏هاى پیامبران بعدى را براى مردم بیان مى‏کند، در منابع دینى آمده است دین یهود نیز به عنوان یک دین الهى به ظهور حضرت مسیح علیه السلام و پیامبر خاتم حضرت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله بشارت داده است . (29) هر وقت که با قوم و جمعیتى به جنگ بر مى‏خاستند آنها را به ظهور و غلبه پیامبر آخرالزمان بعدى تهدید مى‏کردند . (30) اما با ظهور اسلام به علل مختلفى (جز عده کمى) به اسلام روى نیاوردند . عده‏اى به خاطر حس نژادپرستى که خود را قوم برتر مى‏دانستند و خیال مى‏کردند اگر پیامبرى ظهور کند باید از قوم بنى اسرائیل و یهود باشد و عده‏اى نیز به خاطر این که با پذیرفتن اسلام منافع نامشروع و مناصب کاذب دنیویشان را از دست مى‏دهند . و عده‏اى نیز به خاطر تعصب جاهلى و . . .
«یهود در مدینه معروفترین جمعیت پیروان اهل کتاب بودند و قبل از ظهور پیامبر صلى الله علیه و آله طبق کتب مذهبى خود، انتظار چنین ظهورى را داشتند و دیگران را به آن بشارت مى‏دادند . از نظر اقتصادى نیز وضع آنها بسیار خوب بود و روى هم رفته نفوذ عمیقى در مدینه داشتند اما با ظهور اسلام، از آن جهت که اسلام راههاى منافع نامشروع آنها را مى‏بست و جلوى انحرافات و خود کامگى آنها را مى‏گرفت نه تنها غالبا دعوت اسلام را نپذیرفتند بلکه در آشکار و نهان بر ضد آن قیام کردند .(همان مبارزه‏اى که هنوز هم بعد از چهارده قرن ادامه دارد). در نتیجه قرآن آنها را زیر شدیدترین سرزنشهاى خود گرفت‏» . (31)
بسیارى از اهل کتاب مخصوصا یهود تنها به این قناعت نمى‏کردند که خود، آیین اسلام را نپذیرند بلکه اصرار داشتند مؤمنان نیز از ایمانشان باز گردند، و انگیزه آنان در این امر، چیزى جز حسد نبود . قرآن در این رابطه مى‏فرماید: بسیارى از اهل کتاب به خاطر حسد دوست داشتند شما را بعد از اسلام و ایمان، به کفر باز گردانند با این که حق براى آنها کاملا آشکار شده است . (32)
از زمانى که این قوم سرکش این صفات مذموم را با خود عجین کردند و جزء لاینفک وجودشان گشت و دین‏گریزى در آنها جلوه نمود، با پیامبران به منازعه برخاستند . نه تنها به دینشان ایمان نیاوردند و به آیینشان نگرویدند بلکه انسانهاى آزاده را از ایمان باز داشته و موجبات آزار و اذیت پیامبران را فراهم نموده و بعضى را نیز به قتل رساندند . پیامبر آخرالزمان حضرت محمد صلى الله علیه و آله از این قاعده مستثنى نبوده است . آنها سعى و تلاش در دور نمودن مسلمانان از آیین اسلام را داشتند، حضرت را مورد آزار و اذیت قرار داده و مشرکان را در جنگ با مسلمانان تحریک و حمایت مى‏نمودند و حتى نقشه قتل پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله را طراحى مى‏کردند و طبق سنت‏سیئه پیمان شکنیشان، نسبت‏به عهد و پیمانى که با مسلمانان داشتند ملتزم به هیچ‏یک از آنها نبودند .
خداوند مى‏فرماید: و آیا چنین نیست که هر بار آنها (یهود) پیمانى بستند جمعى از ایشان آن را دور افکندند؟ آرى بیشتر آنان ایمان نمى‏آورند و هنگامى که فرستاده‏اى از سوى خدا به سراغشان آمد و با نشانه هایى که نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعى از آنان که به آنها کتاب (آسمانى) داده شده بود کتاب خدا را پشت‏سر افکندند، گویى هیچ از آن خبر ندارند . (33)
(به یاد بیاورید) زمانى را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر ومادر و نزدیکان و یتیمان و بینوایان نیکى کنید و به مردم نیک بگویید و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید; سپس (با این که پیمان بسته بودید) همه شما - جز عده کمى - سرپیچى کردید و (از وفاى به پیمان خود) رویگردان شدید . (34)
آیا مى‏خواهید از پیامبر خود همان تقاضاهاى (نامعقول) بکنید که پیش از این از موسى کردند؟ (و با این بهانه جویى‏ها سر از ایمان باز زنید؟ !) کسى که کفر را با ایمان مبادله کند از راه مستقیم گمراه شده است . (35)
چرا که آنها نسبت‏به آیات الهى کفر مى‏ورزیدند و پیامبران (زکریا و یحیى و شعیا علیهم السلام و غیر ایشان از انبیا) را به ناحق مى‏کشتند . اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند . (36)
بدیهى است که همه یهود محکوم و مذموم نیستند; بلکه تنها کسانى تحت این حکم قرار مى‏گیرند که با لجاجت و تعصب نابجا نه تنها خودشان ایمان نمى‏آوردند بلکه سعى در انحراف دیگران نیز داشتند و احیانا در صورتى که یکى از افراد و علمایشان اسلام را مى‏پذیرفت او را زیر شدیدترین تیرهاى تهمت و افترا قرار مى‏دادند و از او تبرى مى‏جستند . اما آنهایى که با شناخت‏حق، آن را مى‏پذیرفتند و مورد حمایت قرار مى‏دادند نه تنها محکوم نبودند بلکه مورد حمایت و تمجید قرار مى‏گرفتند .
«قرآن از این که نژاد یهود را بکلى محکوم کند و یا خون آنها را کثیف بشمرد خوددارى کرده و تنها روى اعمال آنها انگشت مى‏گذارد و با تجلیل و احترام از افرادى که به اکثریت فاسد نپیوستند و در برابر ایمان و حق تسلیم شدند به نیکى یاد مى‏کند .» (37)
قرآن کریم مى‏فرماید: آنها همه یکسان نیستند . از اهل کتاب جمعیتى هستند که (به حق و ایمان) قیام مى‏کنند و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را مى‏خوانند در حالى که سجده مى‏نمایند، به خدا و روز دیگر ایمان مى‏آورند . (38)
و در جاى دیگر مى‏فرماید: و از اهل کتاب کسانى هستند که به خدا و آنچه بر شما نازل شده و آنچه بر خودشان نازل گردیده ایمان دارند و در برابر (فرمان) خدا خاضعند و آیات خدا را به بهاى ناچیزى نمى‏فروشند . پاداش آنها نزد پروردگارشان است . خداوند سریع الحساب است . (39)
از جمله کسانى که از یهود به دین اسلام گرویده‏اند مخریق یهودى و ابن صوریا مى‏باشند . با توجه به اطلاعات و علایمى که از کتب آسمانى نسبت‏به پیامبر آخرالزمان داشتند و آن را منطبق بر شخص پیامبر حضرت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله یافتند اسلام را پذیرفتند . اما عده‏اى دیگر که با معصیت و گناه و غوطه‏ور شدن در دنیا، نور فطرت حق‏جویى در آنان خاموش شده بود، نه تنها به اسلام روى نیاوردند بلکه براى حفظ منافع خویش و از دست ندادن هواداران نادان، دست‏به تحریف کتابهاى آسمانى زدند همچنان که پیشینیانشان در مورد تورات و انجیل چنین گناه بزرگى را مرتکب شدند و کتب آسمانى را با انواع تحریفات مورد دستبرد قرار مى‏دادند .
در بعضى از موارد، متون کتب آسمانى را تفسیر به راى و یا الفاظ را حذف مى‏کردند . و در موارد دیگر، الفاظ دیگرى که با مزاج و منافع آنها سازگار باشد جایگزین مى‏کردند و به خاطر همین رفتارهاى زشت و مذموم مورد لعن و غضب خدا و پیامبران علیهم السلام قرار گرفته و مهر ذلت و خوارى بر آنها نهاده شده است . (40)
تحریف کتب آسمانى توسط یهود
از مجموع آیاتى که در قرآن درباره تحریف یهود آمده استفاده مى‏شود آنها به انواعى از تحریف در کتاب آسمانى خود دست مى‏زدند . گاهى تحریف آنها تحریف معنوى بود; یعنى عبارتى که در کتاب آسمانى آنها نازل شده بود را بر خلاف معنى واقعى آن تفسیر مى‏کردند; الفاظ را به صورت اصلى حفظ مى‏نمودند و معانى آن را دگرگون مى‏ساختند . و گاهى دست‏به تحریف لفظى مى‏زدند و از روى استهزا به جاى این که بگویند سمعنا و اطعنا (شنیدیم و اطاعت کردیم) مى‏گفتند سمعنا و عصینا (شنیدیم و مخالفت کردیم). گاهى دست‏به مخفى ساختن قسمتى از آیات الهى مى‏زدند . آنچه را موافق میلشان بود آشکار و آنچه بر خلاف میلشان بود کتمان مى‏کردند . حتى گاهى با وجود حاضر بودن کتاب آسمانى براى اغفال مردم، دست روى قسمتى از آن مى‏گذاشتند که طرف نتواند آن را بخواند . (41)
خداوند در قرآن مى‏فرماید: اى فرستاده خدا . . . گروهى از یهودیان خوب به سخنان تو گوش مى‏دهند تا دستاویزى براى تکذیب تو بیابند، آنها جاسوسان گروه دیگرى هستند که خودشان نزد تو نیامده‏اند، آنها سخنان را از مفهوم اصلى‏اش تحریف مى‏کنند، و (به یکدیگر) مى‏گویند: اگر این (که ما مى‏خواهیم) به شما داده شد (و محمد بر طبق خواسته شما داورى کرد) بپذیرد و گر نه (از او) دورى کنید (ولى) کسى را که خدا (بر اثر گناهان پى در پى او) بخواهد مجازات کند، قادر به دفاع از او نیستى، آنها کسانى هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند; در دنیا رسوایى، و در آخرت مجازات بزرگى نصیبشان خواهد شد . (42)
براى روشن شدن موضوع شان نزولى را که علامه طباطبایى در تفسیرشان نقل کرده‏اند ذکر مى‏کنیم:
دو نفر از اشراف یهود با این که داراى همسر بودند مرتکب زنا شدند و خاخامهاى یهود مى‏خواستند به خاطر دل آنان حکم خدا در تورات که در مورد زناى محصنه سنگسار بود را مبدل به شلاق کنند، کسانى (از یهودیان مدینه از قبیل کعب ابن اشرف، کعب بن اسعد، شعبة بن عمرو، مالک بن صیف، کنانة بن ابى الحقیق و جمعى دیگر) را به نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله فرستادند تا از آن جناب حکم زناى محصن را بپرسند، و به آنها سفارش کردند که اگر آن جناب حکم کرد به شلاق زدن (حکم تحریفى) قبول کنید و اگر حکم کرد به سنگسار (حکمى که علماى یهود از تورات دزدیدند) حکم او را رد کنید و رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود پس بفرستید ابن صوریا (که به اعتقاد خودتان از هر کس دیگرى نسبت‏به تورات داناتر است) بیاید . یهودیان پیکى روانه فدک کردند و عبدالله بن صوریا را آوردند، رسول خدا صلى الله علیه و آله از ابن صوریا از حکم تورات درباره زناى محصنه پرسید و او را به خداى تعالى و آیات او سوگند داد که راست‏بگوید و حکم تورات را و آن چه را که در این مساله حق مى‏داند کتمان نکند، ابن صوریا گفت: به همان خدایى که مشخصاتش را برایم شمردى سوگند مى‏خورم که آرى چنین حکمى در تورات هست و حکم رجم هم اکنون در تورات موجود است . (43)
جایگاه عوام یهود
در این گناه، عوام یهود نیز با علمایشان شریک هستند; زیرا آنها به حکم فطرت خود دریافته بودند علمایى که حرام مى‏خورند و رشوه مى‏گیرند نمى‏توانند در گفتارشان امین و صادق باشند . پس باید از آنها دورى مى‏کردند، ولى آنها نیز به این سخنان بیهوده دامن مى‏زدند بلکه آنها را در کارشان تحریک، تشویق و تقویت مى‏کردند .
مردى از امام صادق علیه السلام در مورد عوام یهود سؤال مى‏کند که آن حضرت علیه السلام مى‏فرماید: عوام یهود از وضع علماى خود آگاه بودند و مى‏دانستند آنها صریحا دروغ مى‏گویند، حرام و رشوه مى‏خورند، احکام خدا را تغییر مى‏دهند . آنها با فطرت خود این حقیقت را دریافته بودند که چنین اشخاصى فاسدند و جایز نیست‏سخنان آنها را درباره خدا و احکام او بپذیرند و سزاوار نیست‏شهادت آنها را درباره پیامبران قبول کنند . (44)
همانطور که سابقا نیز گفتیم این هنر تحریف را یهود تازه به دست نیاوردند بلکه از سنت دیرینه آنها بود و نسبت‏به ساحت پیامبران جسارت مى‏کردند . حضرت سلیمان پیامبر را ساحر مى‏خواندند و هارون برادر حضرت موسى علیه السلام را مسبب گوساله پرستى بنى اسرائیل مى‏پنداشتند و . . . (45)
آنها براى منفعت کوچک (مهمانى پر زرق و برق) و دلایل دیگر، آیات تورات را که در زمینه اوصاف پیامبر صلى الله علیه و آله بود تحریف کردند و این همان ثمن قلیل و کم است .
کسانى که پیمان الهى و سوگندهاى خود (به نام مقدس او) را به بهاى ناچیزى مى‏فروشند آنها بهره‏اى در آخرت نخواهند داشت و خداوند با آنها سخن نمى‏گوید و به آنان در قیامت نمى‏نگرد و آنها را (از گناه) پاک نمى‏سازد و عذاب دردناکى براى آنهاست . (46)
و در آیه‏اى دیگر مى‏فرماید: و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که خدا، از کسانى که کتاب (آسمانى) به آنها داده شده پیمان رفت‏حتما آن را براى مردم آشکار سازید و کتمان نکنید; ولى آنها آن را پشت‏سر افکندند و به بهاى کمى فروختند و چه بد متاعى مى‏خرند! (47) و در مقابل اینها نیز کسانى پیدا مى‏شوند که هرگز حاضر نیستند دین خود را در مقابل متاع دنیا معامله کنند و با ارزش‏ترین چیز پیش آنها، دین خدا و عهدى است که با خدا بسته‏اند .
البته این که گفتیم یهود براى رسیدن به منافع دنیوى و یا به جهت از دست ندادن آن کتب آسمانى خصوصا تورات را (جهت اغفال یهودیان عوام) تحریف نمودند، این بدین معنا نیست که همه تورات را تحریف کرده باشند و تمام الفاظ و مفاهیم آن را تغییر دادند و این کتاب آسمانى متضمن هیچ وحى الهى نباشد، بلکه حساسیت‏یهود بیشتر نسبت‏به آن قسم از کلام الهى در تورات بود که متضمن اوصاف پیامبر آخرالزمان یا به جهتى مربوط به این قضیه بود و یا احیانا به گونه‏اى آن کلام را منافى با منافع خود مى‏دیدند، همچنان‏که همین نکته از آیات الهى به دست مى‏آید .
جرم و جهالت‏یهودیان
همیشه انسانهاى دنیا طلب و بى ایمان براى برخوردارى از مزایاى ایمان و حفظ جانشان از پرده نفاق استفاده مى‏کنند تا به مقاصد اصلى خود نایل شوند .
خداوند در قرآن مى‏فرماید: و هنگامى که مؤمنان را ملاقات مى‏کنند مى‏گویند ایمان آوردیم; ولى هنگامى که با یکدیگر خلوت مى‏کنند (بعضى به بعضى دیگر اعتراض کرده) مى‏گویند: چرا مطالبى را که خداوند (درباره صفات پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله) براى شما بیان کرد به مسلمانان بازگو مى‏کنید، تا (روز رستاخیز) در پیشگاه خداوند بر ضد شما به آن استدلال کنند؟ ! آیا نمى‏فهمید؟ ! (48)
علامه طباطبایى در تفسیر این آیه شریفه مى‏فرماید:
«دو جریمه و جهالت‏یهودیان که در آیه مورد بحث‏بدان اشاره شده یکى نفاق ایشان است که در ظاهر اظهار ایمان مى‏کنند تا خود را از اذیت و طعن و قتل حفظ کنند و دوم این است که خواستند حقیقت و منویات درونى خود را از خدا بپوشانند، و خیال کردند اگر پرده‏پوشى کنند مى‏توانند امر را بر خدا مشتبه سازند با این که خدا به آشکار و نهان ایشان آگاه است . همچنان که در این آیه از سخنان محرمانه ایشان خبر داد .
به طورى که از لحن کلام بر مى‏آید جریان از این قرار بود که عوام ایشان از ساده‏لوحى وقتى به مسلمانان مى‏رسیدند اظهار مسرت مى‏کردند و پاره‏اى از بشارتهاى تورات را به ایشان مى‏گفتند و یا اطلاعاتى در اختیار مسلمانان مى‏گذاشتند که مسلمانان از آنها براى تصدیق نبوت پیامبرشان استفاده مى‏کردند، رؤسایشان از این کار نهى مى‏کردند و مى‏گفتند این خود فتحى است که خدا براى مسلمانان قرار داده است و ما نباید آن را براى ایشان فاش سازیم، چون با همین بشارتها که در کتب ما هست نزد پروردگار علیه ما احتجاج خواهند کرد . گویا خواسته‏اند بگویند: اگر ما این بشارتها را در اختیار مسلمانان قرار ندهیم (العیاذ بالله) خود خدا اطلاع ندارد که موسى علیه السلام ما را به پیروى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله سفارش کرده و چون اطلاع ندارد ما را با آن مؤاخذه نمى‏کند! !» (49)
عده‏اى از دشمنان اسلام خصوصا یهود با همین روحیه نفاق و حسد در ظاهر به اسلام گرویدند و چون غالبا از دانشمندان یهود بودند در صف محدثین و راویان قرار گرفتند . این عده اقدام به جعل احادیث نمودند تا از این راه بتوانند اسلام را در بین مردم سست و بى مغز جلوه دهند . و دشمنان اسلام با تمسک به این احادیث جعلى بتوانند علیه مسلمانان اقامه حجت نمایند . (50) این نوع احادیث جعلى در علم حدیث‏به اسرائیلیات مشهور است .
عده‏اى نیز در تشکیل مذاهب انحرافى نقش اساسى داشته‏اند . به عنوان نمونه اسامى چند نفر را ذکر مى‏کنیم:
1- کعب الاحبار; 2- وهب بن منبه الیمانى; 3- تمیم بن اوس الداریى; 4- ابن جریح روحى; 5- عبدالله بن سلام; 6- طاوس بن کیان خولایى; 7- حمدانى بالولاء . (51)
از این رو، یهود با این روحیه از زمانى که بوسیله منجى بنى اسرائیل حضرت موسى علیه السلام از بردگى و ذلت رهایى یافت و توانست‏با امدادهاى غیبى بت زمانش را بشکند همواره بناى عناد و لجاجت در پیش گرفت و لحظه به لحظه موجبات آزار و اذیت پیامبرشان را فراهم مى‏نمود، همچنان که پیامبران بعدى نیز وقتى مبعوث مى‏شدند یا به آنهاایمان نمى‏آوردند و آنها را اذیت و آزار مى‏کردند و مورد شکنجه قرار مى‏دادند و بعضا به قتل مى‏رساندند و یا اگر ایمان مى‏آوردند (که بسیار نادر است) به بهانه‏گیرى و نافرمانى مى پرداختند، در نتیجه موجبات خشم الهى را فراهم نموده و مستوجب غضب الهى شدند .
علاوه بر اینها گاهى براى مبارزه با مسلمانان و شاید براى رهایى از عذاب روحى و وجدان، خداوند را متصف به اوصافى مى‏کردند که ساحت قدس الهى از آن دور است; مثلا خداوند را دست‏بسته معرفى مى‏کردند مثل کسى که هیچ نمى‏تواند با دستانش کارى انجام دهد . خداوند در قرآن مى‏فرماید: و یهود گفتند: دست‏خدا (با زنجیر) بسته است . دستهایشان بسته باد! و به خاطر این سخن، از رحمت (الهى) دور شوند! بلکه هر دو دست (قدرت) او گشاده است هر گونه بخواهد مى‏بخشد . ولى این آیات که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده بر طغیان و کفر بسیارى از آنها مى‏افزاید . و ما در میان آنها تا روز قیامت عداوت و دشمنى افکندیم . هر زمان آتش جنگى افروختند خداوند آن را خاموش ساخت و براى فساد در زمین تلاش مى‏کنند و خداوند مفسدان را دوست ندارد . (52)
بدون شک این پیشگویى قرآن درباره یهود یکى از معجزات مسلم قرآن کریم است . و ما امروز فساد و ظلمى را که از ناحیه یهود بر مى‏خیزد مى‏بینیم و شاهد هستیم که هیچ فسادى در دنیا نیست و هیچ آتشى شعله‏ور نمى‏گردد; مگر آن که دست آشکار یا پنهان یهود و صهیونیسم در آن دیده مى‏شود .
این سنت الهى است که هر قومى کفر و سرپیچى از دستورات خدا و انحراف از توحید به شرک پیشه کند و بى باکانه به کشتن رهبران الهى بپردازد باید ذلیل و سرگردان باشد . چرا که مهر ذلت و بیچارگى بر آنها زده شده است تا زمانى که توبه کنند و بسوى خدا باز گردند .
خداوند در قرآن مى‏فرماید: هر جا یافت‏شوند مهر ذلت‏بر آنان خورده است; مگر با ارتباط با خدا (و تجدید نظر در روش ناپسند خود) و (یا) با ارتباط با مردم (و وابستگى به این و آن) و به خشم خدا گرفتار شده‏اند و مهر بیچارگى بر آنها زده شده; چرا که آنها به آیات خدا کفر مى‏ورزیدند و پیامبران را به ناحق مى‏کشتند . اینها به خاطر آن است که گناه کردند و (به حقوق دیگران) تجاوز مى‏نمودند . (53)
ذلت‏یهود
به عنوان نمونه به گوشه‏اى ازتاریخ ذلت‏بار یهود بعد از حضرت موسى علیه السلام اشاره مى‏شود: پس از درگذشت‏حضرت سلیمان علیه السلام‏در حدود سال 932 قبل از میلاد دولت‏یهود به دو قسمت تقسیم شد: یکى در شمال که پایتخت‏سامره (نابلس) بود و دیگرى در جنوب که مرکز آن اورشلیم بود . این دو دولت مدت دویست‏سال با هم جنگیدند تا آن که (سرحون) امپراطور آشوریها (حدود 722 قبل از میلاد) بر آنها چیره گشت و فرمان داد همه یهودیان را از آن منطقه بیرون رانند . پس از آن نینوا به دست کلدانیها سقوط کرد (حدود 614 قبل از میلاد) یهود به منظور اختلاف افکنى میان آنها و مصریان که بر کنعان حکومت داشتند سخت‏به تلاش افتادند در نتیجه جنگ دامنه‏دارى میان آنها رخ داد و سرانجام بنو خدنصر (بخت نصر) پادشاه بابل به سال (562 قبل‏از میلاد) پیروز گشت و جهت انتقام از یهود، اورشلیم را ویران ساخت و هیکلها را نابود نمود و همه جهودان آنها را دست‏بسته به بابل سوق داد و دورانى را در اسارت گذراندند .
در روزگار هیلین، یهود مورد تهاجم بسیارى واقع شدند، آخرین آنها زمانى بود که رهبر معروف رومانى (قیطس) اورشلیم را خراب کرده هر چه جهود در آن بود اسیر کردو به روم فرستاد .(این حادثه در سال 70 میلادى اتفاق افتاد).
در عهد تراجان (106 م) شمار زیادى از یهودیان مخفیانه به اورشلیم آمدند و بناى تبهکارى گذاردند و چون اوریانوس پادشاه روم شد (138- 117 م) اورشلیم را به تصرف درآورد و انجام مراسم مذهبى را بر یهود ممنوع ساخت . یهود به رهبرى بارکوخیا (135 . م) شورش کردند ولى پیروز نشدند . در این واقعه بیش از 580 هزار یهودى به قتل رسید و آنها که جان سالم به در بردند شهر را تخلیه نمودند . اوریانوس مجددا اورشلیم را خراب کرد و به جاى آن شهر «ایلیا» را بنا کرد، پس از این تاریخ، یهود خرابکاریهایى کردند و به تبهکاریهایى بسیار دست زدند و در اثر آن چندین بار قتل عام شدند و در همه آنها خود مسبب آن زیانها بودند . (54)
این ذلت و خوارى ادامه دارد و تا زمانى که روح تبهکارى و جاه‏طلبى در آنها وجود دارد ادامه خواهد داشت . مى‏بینیم با وجود سرمایه‏هاى هنگفت و حمایت همه جانبه از طرف غولهاى اقتصادى دنیا و با وجود سلاحهاى هسته‏اى در مقابل عده‏اى از جوانان پا برهنه اما مؤمن و استوار و در مقابل مشتهاى گره کرده فولادیشان در نبرد سنگ در مقابل تانک، به ستوه آمده و کارى از پیش نبرده و نخواهند برد .(ان شاء الله).
یهود با خشونت و دشمنى باطنى و ظاهرى که نسبت‏به اسلام دارند تا آنجا که خداوند متعال آنها را از سخت‏ترین مردم در دشمنى با مؤمنان معرفى مى‏کند، امروزه در چهره‏اى نو به نام صهیونیسم نمایان شده و به عنوان تهدید بزرگى براى اسلام و مسلمانان و کشورهاى اسلامى جلوه نموده است .
سخن روى یهودى که پیرو واقعى شریعت‏حضرت موسى علیه السلام مى‏باشد، نیست چون که ما دین و شریعت‏حضرت موسى علیه السلام را دین و شریعت الهى و حضرت موسى علیه السلام را یکى از پیامبران بزرگ الهى و صاحب شریعت (اولوالعزم) مى‏دانیم، بلکه مقصود ما کسانى هستند که با نام صهیونیسم همه نوع فجایع، فساد و جنایات را مرتکب مى‏شوند و از دین یهود، مسلکى به نام صهیونیسم منشعب کردند و با سیستمهاى اطلاعاتى بسیار قوى و سرمایه‏هاى نامشروع توانستند نبض سیاست دنیا را در دست گیرند و غالب سیاسیون و سردمداران دنیا را کورکورانه به دنبال خود بکشانند .
اینها پیرو کسانى هستند که عهدهایى را که با خدا بستند، گسستند و در مقابل پیامبران خدا، بهانه‏جویى کرده و از آنها تمرد مى‏نمودند و در یک روز چندین پیامبر الهى را کشتند و قصد جان پیامبر آخرالزمان حضرت محمد صلى الله علیه و آله را کردند . و جهت از بین بردن اسلام به هر نوع کارى دست مى‏زدند . اینان نیز همان اهداف را دنبال مى‏کنند; ولى هماهنگ با مقتضیات زمان و با ابزار و وسایل جدید و پیشرفته که تحقیقا این خطرناکتر از گذشته است .
در تفسیر نمونه آمده است: در عصر و زمان ما نیز همان طرحهاى پیشینیان قوم یهود به شکلهاى دیگرى اجرا مى‏شود . وسایل تبلیغاتى دشمن که از مجهزترین ونیرومندترین وسایل تبلیغاتى جهان است در این قسمت‏به کار گرفته شده و کوشش مى‏کنند پایه‏هاى عقاید اسلامى را در افکار مسلمین، خصوصا نسل جوان ویران سازند . آنها در این راه از هر وسیله ممکن و هر کس در لباسهاى دانشمند، خاورشناس، مورخ، عالم علوم طبیعى، روزنامه نگار و حتى بازیگر سینما استفاده مى‏کنند . آنها این حقیقت را مکتوم نمى‏دارند که هدفشان از این تبلیغات این نیست که مسلمانان به آیین مسیح یا یهود در آیند، بلکه هدف آنها متزلزل ساختن پایه‏هاى عقاید اسلامى در افکار جوانان و بى‏علاقه ساختن آنها نسبت‏به مفاخر و آیین و سنتشان است . (55) و اخیرا نیز یکى از مقامات بلند پایه رژیم اشغالگر قدس، تهاجم فرهنگى علیه ایران را پیشنهاد کرده است .
امید است مسلمانان جهان خصوصا سردمدارانشان به خود آیند و بر خداوند توکل کنند و اعتماد به نفسشان را به دست آورند تا بدین وسیله از شر این جرثومه فساد (اسرائیل و صهیونیسم) رهایى یابند و این غده سرطانى را از ریشه بخشکانند . به امید آن روز.
پى‏نوشت‏ها:
1) مدرس حوزه و دانشگاه، محقق و نویسنده .
2) روم/30 .
3) مجله تخصصى کلام جدید، سال‏نهم 1379، ش 33، صص 143- 140 .
4) ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ یازدهم، 1372، ج 11، ص 31 .
5) توبه/32 . کافران مى‏خواهند که نور خدا را به نفس (تیره و گفتار جاهلانه) خود خاموش کنند و خدا نگذارد تا آن که نور خود را در منتهاى ظهور و حد اعلاى کمال برساند هر چند کافران ناراضى و مخالف باشند .
6) ملا فتح الله کاشانى، تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین، کتابفروشى اسلامى، تهران، چاپ دوم، 1344، ج 3، ص 291 . «سبب عداوت ایشان با مؤمنان شدت شکیمت (تکبر) و تضاعف کفر ایشان است . وانهماک ایشان در اتباع هوى، و رکون ایشان به تقلید و بعد ایشان از تحقیق و تمرد ایشان بر تکذیب انبیاء و معاودات نمودن با ایشان .»
7) مائده/82 (به طور مسلم دشمن‏ترین مردم نسبت‏به مؤمنان را یهود و مشرکان خواهى یافت).
8) دائرة المعارف وجدى به نقل از: سید على اکبر قرشى، تفسیر احسن الحدیث، واحد تحقیقات اسلامى بنیاد بعثت، چاپ اول، 1366، ج 1، ص 106 . «کلمه اسرائیل‏به نقلى اسم دوم حضرت یعقوب و به نقلى لقب آن حضرت است . گفته‏اند: آن به معناى بنده خدا است . اسر یعنى بنده، ایل یعنى خدا .»
9) جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، چاپ چهارم، صص 491- 490; عفیف عبدالفتاح طباره، چهره یهود در قرآن، ترجمه سید مهدى آیت‏اللهى، انتشارات جهان آرا، صص 27 و 28 و 393 و 394; عبد على بن جمعه‏العروسى الحویزى، تفسیر نور الثقلین، مطبعة‏العلمیه ، قم، چاپ دوم، ج 4، ص 111 .
10) سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان فى تفسیر القرآن، انتشارات اسلامى، تهران، چاپ سوم، 1366، ج 10، ص 202; السید هاشم الحسینى البحرانى، البرهان فى تفسیر القرآن، بنیاد بعثت، تهران، چاپ اول، 1415 ق . ، ج 4، ص 215 .
11) قصص/5- 3 .
12) بقره/49 .
13) محمد جواد مغنیه، الکاشف، دارالعلم للملایین، چاپ سوم، 1981م، ج 6، ص‏51 . موسى کوچکترین فرزندشان بود، هارون و مریم نیز بچه‏هاى دیگرشان بودند .
14) ملامحسن فیض کاشانى ، الصافى فى تفسیر کلام الله، دارالمرتضى للنشر، مشهد، چاپ اول، ج‏4، ص‏81 .
15) قصص 13- 7 . با استفاده از ترجمه قرآن آیة الله مکارم‏شیرازى و جان ناس، پیشین، صص 492- 491 و عفیف عبد الفتاح طباره ، پیشین ، صص‏401- 395 .
16) سید عبد الحسین طیب، پیشین، ج 2، ص 7 . حضرت موسى بزرگترین پیغمبران بنى اسرائیل بوده نسبتش به چهار واسطه به یعقوب مى‏رسد (موسى بن عمران بن یصهر بن قاهث‏بن لاوى بن یعقوب)
17) شعراء/16 . - 1 . تفصیل ملاقات حضرت موسى با فرعون در تفسیر على بن ابراهیم القمى، مؤسسه دار الکتاب، چاپ سوم، ج 2، ص 118، با نقل حدیثى از امام صادق علیه السلام بیان شده است .
18) بقره/47 و 122 .
19) بقره/83 و 84 . براى مطالعه بیشتر ر . ک: التفسیر المنسوب الى الامام ابى محمد الحسن بن على العسکرى علیه السلام، مؤسسة الامام المهدى (عج)، قم، چاپ اول، 1409 ق . ، ج 1، ص 326 و ابو الفضل داور پناه، انوار العرفان فى تفسیر القرآن، انتشارات صدر، تهران، چاپ اول 1375، ج 2، ص 258 .
20) توبه/30 .
21) مائده/64 .
22) بقره/51 . - 5، در کتابهاى معتبر یهودى این را به هارون برادر حضرت موسى علیه السلام نسبت مى‏دهند که این با عصمت پیامبران سازگار نیست، مى‏توان این را از تحریفات بارز یهود به حساب آورد . تورات، سفر خروج به نقل از: جان ناس، پیشین، ص 498 .
23) بقره/55 .
24) مائده/26- 21 .
25) بقره 57 و 61 .
26) بقره/71- 65 .
27) علامه سید محمدحسین طباطبایى، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، دفتر انتشارات اسلامى، قم ، چاپ یازدهم، تابستان‏1378، ج 6، ص 48 .
28) اسراء/15 .
29) اعراف/157 . ناصر مکارم شیرازى و دیگران ، پیشین، ج‏24، صص‏75- 74 . آنها که از فرستاده خدا، پیامبر امى پیروى مى‏کنند، همان کسى که صفاتش در تورات و انجیلى که نزدشان است مکتوب مى‏بینند و نیز در انجیل عربى چاپ لندن، چاپخانه ویلیام وطس سال 1857 آمده است .
انجیل یوحنا باب 14 جمله 16 و باب 15 جمله 26 و باب 16 جمله 7، در سه مورد روى کلمه فارقلیط تکیه کرده که در ترجمه‏هاى فارسى تسلى دهنده ترجمه شده است که جز بر اسلام و آورنده آن تطبیق نمى‏کند . مهم این که در متن سریانى اناجیل که از اصل یونانى گرفته شده به جاى تسلى دهنده «پارقلیطا» آمده و در متن یونانى «پیر کلتوس‏» آمده که از نظر فرهنگ یونانى به معنى «شخص مورد ستایش‏» است و معادل «محمد، احمد» میباشد .
30) عفیف عبد الفتاح طباره، پیشین، صص 33 و 34 .
31) بقره/40 و ناصر مکارم شیرازى و دیگران ، پیشین، ج 1، صص 202- 201 .
32) بقره/109 .
33) بقره/101- 100 . در مورد پیمان شکنیهاى یهود فعلى ر . ک: اکرم زعیتر، سرگذشت فلسطین، ترجمه هاشمى رفسنجانى، انتشارات دفتر تبلیغات ، قم، 1362، ص 391 به بعد .
34) بقره/83 .
35) بقره/108 .
36) بقره/61 و ملا فتح الله کاشانى، پیشین، ج 1، ص 218 .
37) ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، چاپ بیست و دوم، 1373، ج‏3، ص 56; ذیل آیه 113 آل عمران .
38) آل عمران/113 . ر . ک: عبد على بن جمعه العروسى الحویزى ، پیشین، ج 1، ص 383 و ملا محسن فیض کاشانى، پیشین ، ج‏1، ص 343 .
39) آل عمران/199 .
40) ر . ک: شیخ طوسى، التبیان فى تفسیر القرآن‏صص 602- 601 .
41) ناصر مکارم شیرازى ودیگران ، پیشین، ج 4، صص 314- 313 .
42) مائده/41 .
43) علامه سید محمدحسین طباطبایى، پیشین، ج 5، ص 554 . این شان نزول در تفسیرمجمع البیان در ذیل آیه: «یاایها الرسول لا یحزنک الذین . . .» به تفصیل ذکر شده است . در تفسیر الصافى شان نزول دیگرى نقل شده که آن نیز به تحریف قوم یهود مربوط است، ملا محسن فیض کاشانى، پیشین، ج 2، ص 35 .
44) ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج 1، ص 319; سلطان محمد جنابذى، تفسیر بیان السعادة فى مقامات العبادة، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بیروت، ج 1، ص 106 .
45) تورات، سفر خروج به نقل از: جان ناس، پیشین، ص 498 .
46) آل عمران/77 .
47) آل عمران/187 .
48) بقره/76 .
49) علامه سید محمد حسین طباطبایى، پیشین ، ج 1، ص 322، به همین مضمون روایتى از امام صادق علیه السلام در تفسیر مجمع البیان ذیل آیه شریفه مذکور نقل شده است .
50) همچنان که اخیرا عده‏اى از وابستگان به صهیونیسم با تمسک به این احادیث در «اینترنت‏» اقدام به سمپاشى و جسارت به ساحت مقدس پیامبر اسلام حضرت محمد صلى الله علیه و آله نموده‏اند .
51) براى اطلاع بیشتر ر . ک: شیخ جعفر سبحانى، بحوث فى الملل و النحل، ج 1، صص 99- 82 و علامه سید مرتضى عسکرى، معالم المدرستین، ج 2، ص 57 به بعد .
52) مائده/64 .
53) آل عمران/112 .
54) دنیا بازیچه یهود، به نقل از سید مصطفى حسینى دشتى ، معارف و معاریف «ماده یهود» ، موسسه فرهنگى آرایه، تهران ، ج‏1 . به خاطر روحیه نژاد پرستى و تجاوزى که در قوم یهود موجود است; بارها از جانب دیگران مورد حمله قرار گرفتند از جمله کسانى که یهود را سرکوب کردند عبارتند از: طالوت، پادشاه روم، هیتلر و . . .
55) ناصر مکارم شیرازى و دیگران ، پیشین ، ج 2، ص 47 .

 

تبلیغات