آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

آیات قرآن کریم و احادیث پیشوایان معصوم، از یک سو به نکوهش دنیا پرداخته و از دیگرسو نظام عالم را به حق دانسته و گاه بر بهره‏گیرى از آن تاکید ورزیده‏اند . نویسنده در این نوشتار در پى آن است که نگاهى گذرا به این موضوع بیاندازد و دنیاى مذموم و نکوهیده را از دنیاى ممدوح و ستوده بازشناسد .

متن

واژه «دنیا» مؤنث ادنى است . اگر اصل آن را «دنائت‏» بگیریم، به معناى پست‏تر، و اگر اصل آن را «دنو» بدانیم، به معناى نزدیک‏تر است . این کلمه همیشه وصف است، خواه موصوفش در کلام باشد مانند «الحیوة الدنیا» یا نباشد مانند «لهم فى الدنیا خزى‏» .
این واژه یکصد و پانزده بار در قرآن مجید تکرار شده است و در همه موارد صفت زندگى کنونى است، مگر در چهار جا که در یک مورد به عنوان صفت عدوه (حاشیه و کنار بیابان) (1) و در سه مورد دیگر (2) صفت آسمان قرار گرفته است .
سرزنش دنیا و حقانیت موجودات مادى
قرآن کریم در آیات فراوانى دنیا را به شدت سرزنش کرده و از آن به عنوان یک زندگانى فانى و ناپایدار یاد کرده است . (3) در عین حال، این کتاب الهى، آسمان و زمین و کوه و دریا و صحرا و نبات و حیوان و انسان را با همه نظام‏ها و حرکت‏هایى که دارند باطل نمى‏شمارد، بلکه برعکس، این نظام را نظام راستین و حق مى‏داند . (4) از همین رو خداى متعال به موجودات و مخلوقات عالم از جماد و نبات و حیوان گرفته تا خورشید و ماه و شب و روز (5) سوگند یاد مى‏کند و این نشان دهنده ارزش و اعتبارى است که خدا براى آنها قایل است .
اساسا بدبینى به آفرینش و نظام هستى با هسته مرکزى اسلام که توحید است، سازگار نیست . این گونه نظریه‏ها یا بر ماتریالیسم و انکار مبدا حکیم مبتنى است و یا براساس اعتقاد به ثنویت است . اما در دینى که براساس توحید و اعتقاد به خداى دانا و توانا و حکیم بنا شده است جایى براى این افکار باقى نمى‏ماند . آنچه به عنوان فنا و زوال دنیا و تشبیه آن به گیاهى که در اثر باران از زمین سر مى‏زند و رشد مى‏کند و سپس زرد و خشک مى‏گردد و تدریجا از بین مى‏رود در قرآن آمده، در حقیقت‏براى بالا بردن ارزش انسان است، که نباید منتهاى آرزوى خود را امور مادى قرار دهد و هرگز نمى‏خواهد که دنیا را در ذات خودش شر و زشت معرفى کند . (6)
بررسى و نقد آراء و تفاسیر مختلف درباره دنیا
برخى معتقدند که عالم دنیا بالذات عالم شر و فساد و تباهى است . اینها به تمام دنیا با نظر بدبینى نگاه مى‏کنند و راه حلى هم براى سعادت بشر و نجات او از بدبختى ندارند مگر احیانا پوچ گرایى و در نهایت‏خودکشى .
این قول مستلزم هدفمند نبودن جهان هستى است و اثبات وجود آفریننده‏اى حکیم در راس هرم هستى که مورد اعتقاد ادیان توحیدى است، چنین چیزى را رد مى‏کند . «الذی احسن کل شی‏ء خلقه (7) ; او همان کسى است که هر چه را آفرید نیکو آفرید .»
برخى دیگر بر این باورند که خود دنیا بد نیست وگرنه خدا آن را نمى‏آفرید، ولى علاقه و محبت‏به آن بد است . این تفسیر خیلى شایع است و مطابق آن سعادت بشر در مبارزه با این علایق و امیال و زدودن ریشه آنها است .
در نقد این دیدگاه مى‏توان گفت که اولا: این علایق و امیال فطرى که در روح انسان است، از آن جهت که فطرى است و روان شناسى جدید هم آن را تایید مى‏کند، قابل ریشه کن کردن نیست و حداکثر این است که در اثر ریاضت‏ها پس رانده شده و به ضمیر ناخودآگاه مى‏رود ولى بعدا به صورت خطرناکى از مجراى دیگرى ظهور و بروز مى‏کند و باعث‏بیمارى‏هاى روحى و عصبى مى‏شود . (8)
ثانیا: قرآن کریم همین محبت‏ها را به عنوان نشان‏هاى حکمت پروردگار ذکر مى‏کند . مثلا در سوره روم در کنار ذکر خلقت‏بشر و خواب و بعضى چیزهاى دیگر به عنوان نشانه‏هاى تدبیر خداوند، مى‏فرماید:
و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة ان فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون (9)
یکى از نشانه‏هاى پروردگار این است که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنها آرام گیرید و در میانتان دوستى و مهربانى به وجود آورد، و در این حقیقت نشانه‏ها از تدبیر و حکمت پروردگار است‏براى آنها که مى‏اندیشند .
علاقه به دنیا مظاهر فراوانى دارد مانند علاقه به فرزند، علاقه به پدر و مادر، علاقه به همسر، علاقه به مال و ثروت، علاقه به احترام و محبوبیت . اگر این علایق نبود، نه نسل ادامه پیدامى کرد، نه زندگى و تمدن پیش مى‏رفت و نه حرکت و جنبشى بود; بلکه بشرى در روى زمین باقى نمى‏ماند . از همین رو است که در آیه فوق دوست داشتن همسر را یکى از نشانه‏هاى حکمت پروردگار ذکر مى‏کند .
منطق اسلام
آن چیزى که از آیات و روایات استفاده مى‏شود این نیست که اساسا علاقه و محبت‏به کائنات بد است، و راه چاره هم این نیست که علایق و محبت‏ها را باید سرکوب کرد; بلکه آنچه از نظر اسلام زشت است وابستگى و دلبستگى (10) و راضى شدن و قانع شدن به دنیاست (11) و فرق است میان علاقه به مال و فرزند و سایر شئون زندگى، که در دیدگاه دوم مورد نکوهش قرار گرفت، با قانع بودن و رضایت دادن و غایت آمال قرار دادن اینها که اسلام آن را مردود مى‏شمارد .
آیات قرآنى درباره دنیا دو دسته است:
دسته اول آیاتى است که تکیه بر تغییر و ناپایدارى این جهان دارد، در این گونه آیات، واقعیت متغیر و ناپایدار مادیات، آن چنان که هست، ارائه مى‏شود، مثلا گیاهى را مثل مى‏آورد که از زمین مى‏روید، ابتدا سبز و خرم است اما پس از چندى به زردى مى‏گراید، خشک مى‏شود، باد حوادث آن را خرد مى‏کند و در فضا پراکنده مى‏سازد; آن گاه مى‏فرماید این است مثل زندگى دنیا . (12)
این دسته از آیات زمینه است‏براى این که مادیات را از صورت معبودها و کمال مطلوب‏ها خارج سازد . در کنار این آیات و بلکه در ضمن این آیات فورا این نکته گوشزد مى‏شود که ولى، اى انسان، جهانى دیگر پایدار و دایمى هست . زنهار که هستى را منحصر در همین امور گذرا بپندارى!
دسته دوم آیاتى است که صریحا مى‏گوید: آنچه قرآن آن را مذموم مى‏شمارد «دلبستگى و وابستگى‏» ، «قانع بودن‏» و «رضایت دان‏» به امور مادى است، این آیات است که جوهر منطق اسلام را درباره دنیا روشن مى‏کند . براى مثال، قرآن کریم اهل دنیا را این گونه توصیف مى‏کند:
ان الذین لا یرجون لقاءنا و رضوا بالحیاة الدنیا و اطمانوا بها و الذین هم عن آیاتنا غافلون (13)
کسانى که امیدوار به ملاقات ما نیستند و به زندگى دنیا رضایت داده و به آن آرام گرفته‏اند و آنان که از آیات ما غافل هستند .
در این آیه آنچه مذموم شمرده شده است: «امید به زندگى دیگر نداشتن‏» و به مادیات «رضایت دادن‏» و قانع شدن و «آرام گرفتن‏» است . و اینک به نمونه‏هایى دیگر از این آیات توجه مى‏کنیم:
فاعرض عن من تولى عن ذکرنا و لم یرد الا الحیاة الدنیا ذلک مبلغهم من العلم . (14)
از آنان که از یاد ما رو گردانده و جز دنیا هدف و مقصدى ندارند روى برگردان . این آخرین حد دانش آنهاست .
باز هم سخن درباره افرادى است که جز دنیا هدف مطلوبى ندارند و سطح فکرشان از مادیات بالاتر نیست .
و فرحوا بالحیاة الدنیا و ما الحیاة الدنیا فی الآخرة الا متاع (15)
آنان به زندگى دنیا «شادمان و دلخوش‏» شده‏اند، در صورتى که زندگى دنیا در مقایسه با آخرت جز بهره‏اى [ناچیز] نیست .
کوتاه سخن این که، بین علاقه به مال و فرزند و سایر شئون زندگى مادى و قانع بودن و رضایت دادن و غایت آمال قرار دادن اینها تفاوت است . و راه چاره سرکوب کردن و نابود ساختن علایق طبیعى و امیال فطرى نیست، بلکه راه حل واقعى آزاد کردن و به کار انداختن یک سلسله علایق دیگرى است که پس از علایق جسمى پیدا مى‏شوند و نیاز به تحرک و بیدار کردن دارند . به عبارت دیگر هدف اسلام، محدود کردن و کم کردن نیروهاى محسوسى که در متن خلقت‏به دست‏حکمت پرودگار آفریده شده، نیست‏بلکه هدف، آزاد کردن یک سلسله نیروهاى معنوى است که در غریزه و فطرت قرار دارند و چون عالى ترند و از مقام عالى انسان سرچشمه مى‏گیرند، دیرتر بیدار مى‏شوند و لذا به تحرک و احیاء نیاز دارند .
ریشه این منطق در جهان بینى اسلامى
منشا این منطق اسلام درباره دنیا نوع نگرشى است که درباره انسان و جهان دارد . متون اسلامى، جهان را منحصر در حیات زودگذر و ناپایدار مادى نمى‏دانند و با اعتراف به عظمت این دنیا پیوسته حیات دیگرى را که بسى عظیم‏تر است گوشزد مى‏کنند . بنابراین انسان از دیدگاه اسلام با این که از میوه‏هاى درخت همین دنیاست، ولى دامنه وجود و حیاتش تا ماوراى دنیا هم گسترده شده است . قهرا این انسان با این اهمیتش نباید هدف نهایى خود را دنیا و مادیات قرار دهد و خود را به دنیا بفروشد . (16) حضرت على، علیه السلام، مى‏فرماید: «و لبئس المتجر ان‏ترى الدنیا لنفسک ثمنا (17) ; بد معامله‏اى است که خود را به دنیا بفروشى .»
گذشته از اینها اخلاق و تربیت اسلامى نیز ایجاب مى‏کند که از اهمیت دادن به مادیات کاسته شود، البته این قسمت را سایر مکاتب تربیتى هم قبول دارند که براى تربیت اجتماعى بشر و آمادگى او براى یک زندگى اجتماعى سالم باید کارى کرد که افراد هدف و ایده آل معنوى داشته باشند و به مادیات حرص نورزند . چرا که آتش حرص و طمع موجب ویرانى اجتماع هم مى‏گردد .
خلاصه اینکه همان گونه که اصل توحید اجازه نمى‏دهد که ما با چشم بدبینى به دنیا و جهان محسوس نگاه کنیم اصل معاد و اخلاق اسلامى نیز ایجاب مى‏کند که هدف اعلى و غایت آمال انسان بالاتر از دنیا و مادیات باشد . (18)
پى‏نوشتها:
1) سوره انفال، آیه 42 .
2) سوره صافات، آیه 6; سوره فصلت، آیه 12، و سوره ملک، آیه 5 .
3) سوره کهف، آیه 46 .
4) سوره ص، آیه 27 و سوره ابراهیم آیه 19 .
5) سوره تین، آیات 1 تا 3; سوره عادیات، آیات 1 و 2; سوره شمس، آیات 1 و 2 و سوره لیل، آیات 1 و 2 .
6) مرتضى مطهرى، بیست گفتار، ص 240 .
7) سوره سجده، آیه 7 .
8) گرچه امروزه نظریه فروید در مجموع رد شده است ولى این قسمت آن هم چنان مورد قبول بسیارى از روان‏شناسان است .
9) سوره روم، آیه 21 .
10) سوره نجم، آیات 28 و 29 .
11) سوره یونس، آیه 7 و سوره توبه، آیه 38 .
12) سوره کهف، آیه 45; سوره حدید، آیه 20; سوره یونس، آیه 24 .
13) سوره یونس، آیه 7 .
14) سوره نجم آیات 29 و 30 .
15) سوره رعد، آیه 26 .
16) مرتضى مطهرى، پیشین، ص 247- 246 .
17) نهج البلاغه، خطبه 32 .
18) مرتضى مطهرى، پیشین، ص 249 .

 

تبلیغات