آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

پیرامون قرآن کریم پژوهشهاى گوناگون صورت گرفته است. یکى از پژوهشهاى انجام شده تبیین و اثبات این امر است که الفاظ و تعابیر قرآن، وحى مستقیم الهى و یا غیر مستقیم و توسط فرشتگان مى‏باشد، نه این که حاصل تجربه و تلاشها و تعبیرهاى پیامبر یا شخص دیگر باشد، چنان که عده اندکى از نویسندگان بدان معتقدند. چنین مساله‏اى هم از جهت‏برون‏دینى و هم از جهت درون‏دینى قابل بحث و بررسى است. این مساله از جهت‏برون‏دینى در شماره دوم همین مجله، مورد بررسى قرار گرفت و در این مقال، از جهت درون‏دینى و تنها از دیدگاه قرآن مورد کاوش قرار مى‏گیرد.طبیعى است که از نظر منطقى، بررسى درون‏دینى صرفا براى مخاطبان معتقد و متدین، مناسب و قابل پذیرش است.

متن

از جهت درون‏دینى، قرآن و روایات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و نیز ائمه هدى علیهم السلام به صورت صریح و آشکار، بشرى بودن قرآن را با تاکیدهاى بسیار و نیز به صورتهاى گوناگون نفى نموده و مدعى‏اند که قرآن وحى الهى و الفاظى غیر بشرى است.
آیاتى که بر الهى بودن قرآن، دلالت دارند به اندازه‏اى زیادند که ذکر همه آنها به صورت جداگانه و توضیح آنها - هرچند به صورت مختصر - به یک کتاب مستقل با حجم بسیار، نیازمند است. به همین سبب در اینجا تنها به بعضى از آیاتى که بر موضوع بحث تصریح دارند آن هم ذیل دسته‏ها و عناوین کلى، اشاره مى‏نماییم:
الف) آیات تحدى
خداوند در آیات متعددى، منکران الهى بودن و از جانب خدا بودن قرآن را به مبارزه دعوت مى‏کند; یعنى از آنها مى‏خواهد اگر این قرآن را از ناحیه بشر مى‏دانند آنان نیز چنین قرآنى و دست کم یک سوره; مثل سوره‏هاى قرآن را بیاورند، ولى خداوند مى‏فرماید: اگر تمام انسانها و جنها را جمع نموده و آنها را به یارى طلبند نمى‏توانند حتى یک سوره مانند قرآن را بیاورند. و در حقیقت از این طریق، غیر بشرى بودن قرآن را ثابت مى‏نماید. آیات تحدى (تحدى به معناى مبارز طلبیدن است (1) ) بر معجزه جاوید بودن قرآن، دلالت دارد. به عبارت دیگر قرآن از این طریق، معجزه بودن خویش را نیز اثبات مى‏کند (2) و با عنایت‏به این که معجزه، امرى خارق عادت است و انجام آن براى هیچ انسانى ممکن نیست، (3) بر غیر بشرى بودن خود تاکید مى‏ورزد. آیت الله جوادى آملى در مورد عمومیت تحدى مى‏گوید:
«تحدى اختصاصى به اعجاز قرآن کریم ندارد بلکه معجزات پیامبران گذشته نیز همواره همراه تحدى بوده است و آن رسولان الهى همیشه به مردم زمان خود مى‏گفتند که هر کس در حقانیت این معجزه تردید دارد و آن را کارى بشرى مى‏داند - نه از سوى خداوند - اگر مى‏تواند شبیه آن را بیاورد» . (4)
در مورد برهانى بودن و استدلالى بودن آیات تحدى آورده‏اند:
«لو کان هذا الکتاب من عند غیر الله لامکن الاتیان بمثله، لکن التالى باطل، فالمقدم مثله.» ; (5)
یعنى: اگر این کتاب، کلام الله نباشد پس کلامى بشرى است و اگر بشرى باشد، پس شما هم که بشر هستید، باید بتوانید مثل آن را بیاورید، اگر شما توانستید مثل آن را بیاورید، بشرى بودنش اثبات مى‏شود و اگر نتوانستید، معلوم مى‏شود که بشرى نیست و اعجازى است که ادعاى نبوت و رسالت آورنده آن را اثبات مى‏کند.
قیاس استثنایى در تحدى، مشتمل بر قاعده «تماثل‏» است، وقتى که دو نفر از یک «نوع‏» باشند و اوصاف مشترکى داشته باشند، آن دو نفر را «مثلان‏» مى‏گویند و حکم عقلى در باره «مثلان‏» این است که «حکم الامثال فیما یجوز و فیما لا یجوز واحد» ; یعنى اگر کارى را یک انسان توانست انجام دهد، دیگر همنوعان او نیز مى‏توانند مماثل آن را انجام دهند، و اگر این کتاب (قرآن) را بشر آورده است، پس شما هم که بشر هستید باید بتوانید کتابى مانند آن و معجزه‏اى مانند آن بیاورید.
خداى سبحان پس از اقامه برهان در تحدى خود، به شرح اوصاف و ویژگیهاى قرآن کریم مى‏پردازد تا آوردن مثل قرآن را براى مبارزه کنندگان با آن، آسانتر سازد و با این امر نیز حجت قویترى را بر آنها تمام نماید.
در مورد تحدى قرآن، نمى‏توان مدعى شد که «مثل نداشتن‏» صفت مجموعه قرآن است نه صفت‏سوره‏اى از آن; زیرا اگر تحدى خداى متعال در آیات نورانى قرآن، منحصر به خود قرآن مى‏بود، این سخن که مجموعه قرآن بى‏نظیر است، تا اندازه‏اى قابل قبول بود، ولى در خود آیات تحدى، علاوه بر مجموعه قرآن کریم، به ده سوره، و حتى یک سوره از قرآن نیز تحدى شده است.
در سوره مبارکه اسراء، به مجموعه قرآن تحدى شده و مى‏فرماید:
«قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون بمثله و لو کان بعضهم لبعض ظهیرا» (6)
یعنى: بگو اگر انسانها و پریان (جن و انس) اتفاق کنند که همانند این قرآن را بیاورند، همانند آن را نخواهند آورد، هرچند یکدیگر را (در این کار) کمک کنند.
این آیه کریمه، علاوه بر این که مبارزه کنندگان با قرآن، و تمام موجودات مکلف را از آوردن مثل قرآن، عاجز مى‏داند، اخبار غیبى را نیز در بر دارد و مى‏فرماید در آینده نیز کسى نمى‏تواند مثل قرآن را بیاورد، پس در این آیه کریمه تحدى خداى سبحان با اعجاز اخبار غیبى مؤکد شده است; زیرا تاکنون که قرنها از زمان تحدى یادشده، مى‏گذرد با همه مشارکتها و همکاریهاى کافران ستیزه جو و منافقان لجوج، هیچ گونه نشانه‏اى از کامیابى آنان در آوردن مثل قرآن یا مثل سوره‏اى از آن به چشم نمى‏خورد.
در سوره مبارکه هود، تحدى به ده سوره از سوره‏هاى قرآن شده و مى‏فرماید:
«ام یقولون افتراه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتریات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین‏» (7)
یعنى: آیا مى‏گویند او به دروغ این (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگى است) ؟ بگو: اگر راست مى‏گویید، شما هم ده سوره ساختگى همانند این قرآن بیاورید، و تمام کسانى را که مى‏توانید - غیر از خدا - (براى این کار) دعوت کنید.
در سوره مبارکه «یونس‏» تحدى به یک سوره از قرآن شده و مى‏فرماید:
«ام یقولون افتراه قل فاتوا بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین‏» (8)
یعنى: آیا آنها مى‏گویند: او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟ بگو: اگر راست مى‏گویید، یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا، هر کس را مى‏توانید (به یارى) طلبید.
همچنین در سوره مبارکه بقره مى‏فرماید:
«و ان کنتم فى ریب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة مثله و ادعوا شهداءکم من دون الله ان کنتم صادقین - فان لم‏تفعلوا و لن‏تفعلوا فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة اعدت للکافرین‏» (9)
یعنى: و اگر در باره آنچه بر بنده خود (پیامبر) نازل کردیم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید، و گواهان خود را - غیر خدا - (براى این کار) فرا خوانید اگر راست مى‏گویید - پس اگر چنین نکنید - که هرگز نخواهید کرد - از آتشى بترسید که هیزم آن، (بدنهاى) مردم (گنهکار) و سنگها است، و براى کافران آماده شده است. (10)
علاوه بر این، قرآن مجید در تحدى خویش از عناصر مختلفى بهره برده است تا براى همه کسانى که دعوت پیامبر صلى الله علیه و آله و تحدى قرآن را مى‏شنوند بویژه مخاطبان آن حضرت در زمان نزول قرآن، بیشترین انگیزه را به شکلهاى مختلف و در بالاترین حد، ایجاد کرده و آنها را با انگیزه‏هاى گوناگون به صحنه معارضه بکشاند، و زمینه این شبهه یا تردید را که شاید سر این که همانند قرآن ساخته نشده، آن باشد که کسى در صدد معارضه با قرآن بر نیامده است، به کلى از بین ببرد. آیت الله مصباح یزدى در درسهاى قرآن‏شناسى خود برخى از این ویژگیها را به ترتیب زیر آورده‏اند:
1- تحدى از اشد به اخف
قرآن مجید در اعلام درخواست همانندآورى از مخالفین، ابتدا آوردن کل قرآن و بعد ده سوره و سپس یک سوره مثل قرآن را مطرح مى‏سازد چنانچه در سوره اسراء تحدى به کل قرآن، و در سوره هود به ده آیه و در سوره یونس و بقره تحدى به یک سوره مطرح شده است. و این امر موجب مى‏شود که نیروهاى معارض قرآن سه بار در صدد همانندآورى برآیند.
2- سعادت یا شقاوت جاودانه
قرآن صریحا اعلام مى‏نماید که در زمینه حقانیت قرآن و آورنده آن کاوش نمایند و اگر معتقدند که این قرآن را پیامبر از ناحیه خودش آورده است، آنها نیز حد اقل به اندازه یک سوره آن بیاورند تا ادعاى پیامبر صلى الله علیه و آله در این که مى‏گوید این سوره‏هاى قرآنى از جانب خداوند مى‏باشد روشن شود; زیرا روشن شدن این مساله و حقانیت‏سخن پیامبر صلى الله علیه و آله با سرنوشت ابدى انسان در ارتباط است‏به طورى که فرض صحت‏سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله و عدم پذیرش قرآن مستلزم عقاب و شقاوت ابدى مى‏باشد (چنانچه در سوره بقره آیه‏هاى 24 و 25 آمده است) در حقیقت این شکل از بیان قرآن، نوعى تحریک براى مبارزه و آوردن مثل قرآن یا مثل ده یا یک سوره از قرآن مى‏باشد.
3- بهره‏گیرى از همه نیروهاى قادر مختار
قرآن کریم جهت تحریک بیشتر مخاطبان در آیات تحدى این امر را چندین بار یادآور مى‏شود که در همانندآورى قرآن، از هر نیرویى به جز خدا کمک بخواهید و همگان به یارى یکدیگر بشتابید و چنان که نتوانستید همانند و مثل قرآن بیاورید، بدانید که این کتاب از سوى خداست. چنانچه در سوره اسراء/88 و سوره یونس/38 و بقره/23- 24 و نیز در سوره هود/13- 14 آمده است.
4- دروغگو خواندن مخالفان
براى تحریک بیشتر، در چند آیه تحدى مى‏فرماید: اگر مخالفان راست مى‏گویند در این که این کتاب ساخته دست‏بشر است همانند آن را بیاورند و چنانچه نمى‏توانند، نشانه دروغگو بودنشان مى‏باشد. همچنان که در سوره بقره/23، سوره طور/44، سوره هود/13 و سوره یونس/38 آمده است. (11)
در موارد دیگر نیز به صورت آشکار اعلام مى‏دارد که قرآن کلام خداست; یعنى با همین الفاظ از مقام ربوبى صادر شده و پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز با همین الفاظ تلقى نموده است و سر عدم پذیرش این امر را از ناحیه مخاطبان مؤمن نبودن آنها مى‏داند و مى‏فرماید:
«ام یقولون تقوله بل لا یؤمنون فلیاتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین‏» (12)
یعنى: یا مى‏گویند پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله، خودش قرآن را ساخته و به خدا نسبت داده است‏بلکه اینان ایمان نمى‏آورند، پس اگر راست مى‏گویند سخنى همانند آن بیاورند (بسازند) .
جداى از آیات یاد شده، تحدى و جهات گوناگون مذکور در آن، در آیات دیگر قرآن نیز موجود است که مراجعه به آنها را به خوانندگان محترم واگذار مى‏نماییم.
ب) عدم دخالت پیامبر صلى الله علیه و آله در قرآن
در آیات متعدد قرآن به این نکته تاکید شده است که پیامبر صلى الله علیه و آله در تکوین قرآن و الفاظ آن هیچ دخالتى نداشته است; بعضى از این آیات عبارتند از:
1- در بعضى از آیات، خداى متعال براى اثبات این که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در تکوین قرآن هیچ دخالتى نداشته و الفاظ قرآن الهى است، به سابقه پیامبر صلى الله علیه و آله و شخصیت آن حضرت در میان مردم همان عصر اشاره مى‏کند و مى‏فرماید: تو نوشتن و نیز خواندن را نمى‏دانستى، پس چگونه مى‏توانستى این آیات را بیاورى؟ ! و بدین طریق قرآن را از جانب خداوند، دانسته و سخنان کسانى را که مدعى‏اند پیامبر صلى الله علیه و آله قرآن را از خودش ساخته است (ام یقولون افتراه آیا مى‏گویند او به دروغ این قرآن را به خدا نسبت داده است؟ (13) ) به روشنى باطل مى‏سازد.
«و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون‏» (14)
یعنى: تو هرگز پیش از این کتابى نمى‏خواندى و با دست‏خود چیزى نمى‏نوشتى، تا مبادا - بعد از نزول وحى بر تو - کسانى که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید نموده و قرآن را از جانب خود تو بدانند.
در آیه دیگر خداى متعال به پیامبر صلى الله علیه و آله دستور مى‏فرماید: به آنان که منکر الهى بودن قرآن هستند بگوید: اگر این سخنان از ناحیه من است و من به دروغ آن را به خدا نسبت مى‏دهم، چرا پیش از این در میان شما چنین سخنانى را نمى‏گفته‏ام؟
«قل لو شاء الله ما تلوته علیکم و لاادریکم به فقد لبثت فیکم عمرا من قبله افلاتعقلون‏» (15)
یعنى: بگو اگر خدا (جز این) خواسته بود من قرآن را بر شما تلاوت نمى‏کردم و (خدا) از آن آگاهتان نمى‏ساخت، عمرى در میان شما به سر بردم (و چیزى از این قبیل سخنان از من نشنیده‏اید) چرا اندیشه نمى‏کنید؟
2- خداى متعال دسته دیگرى از آیات وحى و قرآن را مستقل از تجربه و تلاش و حتى اراده رسول خدا معرفى نموده و به خودش مستند مى‏سازد و مى‏فرماید:
«لا تحرک به لسانک لتعجل به ان علینا جمعه و قرآنه، فاذا قراناه فاتبع قرآنه، ثم ان علینا بیانه‏» (16)
یعنى: (اى رسول به هنگام دریافت وحى) زبان خویش را حرکت مده تا بر (خواندن) آن شتاب کنى، جمع کردن آن و خواندنش بر ما است، پس از آن که ما خواندیم، تو خواندن آن را دنبال (تکرار) کن، سپس بیان آن نیز بر عهده ما است.
«فتعالى الله الملک الحق و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضى الیک وحیه و قل رب زدنى علما» (17)
یعنى: پس خداوند حاکم، حق و برتر و بالاتر است و تو به خواندن (آنچه بر تو وحى مى‏شود) قبل از اتمام آن شتاب مکن و بگو پروردگارا، بر علم من بیفزا.
اگر محتواى قرآن، محصول تراوشهاى فکرى و تجربه و تلاشهاى سیاسى - اجتماعى پیامبر بود آیا توصیه در آیات فوق معنى مى‏داد؟ آیا پیامبر به خودش مى‏گوید قبل از این که قرآن تمام شود (خواندن تمام شود) زبانت را حرکت مده و قبل از این که وحى قرآن تمام شود عجله نکن؟ روشن است که صریح آیات فوق، چنین برداشتى را باطل مى‏شمارد.
3- خداى متعال پس از تاکید بر این که قرآن قول و لفظ فرشته است (نه پیامبر) و از طرف خداى متعال بر او نازل شده است، مى‏فرماید: اگر پیامبر کلمه‏اى بر آنچه که ما گفته‏ایم کم یا زیاد نماید و به ما نسبت دروغ دهد به شدت با او برخورد نموده و رگ قلب او را قطع مى‏کنیم (با این که پیامبر صلى الله علیه و آله عزیزترین بنده خداى متعال است) :
«انه لقول رسول کریم و ما هو بقول شاعر قلیلا ما تؤمنون و لا بقول کاهن قلیلا ما تذکرون تنزیل من رب العالمین و لو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین فما منکم من احد عنه حاجزین‏» (18)
یعنى: همانا این قرآن گفتار رسول بزرگوارى است و گفته شاعر نیست، اما کمتر ایمان مى‏آورید و نه گفته کاهنى، هرچند کمتر متذکر مى‏شوید کلامى است که از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است اگر او سخنى دروغ بر ما مى‏بست ما او را با قدرت مى‏گرفتیم سپس رگ قلبش را قطع مى‏کردیم و هیچ کس از شما نمى‏توانست از (مجازات) او مانع شود.
4- در آیات دیگرى، قرآن را نازل شده از جانب خداوند دانسته و به پیامبر تاکید مى‏نماید: اگر فضل خداى متعال در انزال کتاب و حکمت در آن بر تو نبود تو خودت نمى‏توانستى به حکمتها و معرفتهاى موجود در آن دانا گردى:
«...و انزل الله علیک الکتاب و الحکمة و علمک ما لم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیما» (19)
یعنى: ...و خداوند، کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد و آنچه را که نمى‏دانستى به تو آموخت، و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است.
نظیر این آیه، در آیه‏اى دیگر به همه مؤمنان خطاب مى‏فرماید: اگر خداوند به شما تعلیم نمى‏داد شما به این معارف آگاه نمى‏شدید. (20) و سر مساله این است که قرآن یک معجزه است - چنانچه در توضیح آیات تحدى گذشت - از این رو هیچ انسانى از جانب خودش و یا به کمک انسانها و یا جنها نمى‏تواند چنین قرآنى را بیاورد و به عبارت دیگر هیچ کس، صاحب این معارف عظیم نمى‏باشد و تنها با تعلیم خداوند مى‏توان به آن حقایق و معارف دست‏یافت.
به همین جهت، قرآن کریم با کسانى که مدعى بشرى بودن الفاظ قرآن هستند با شدت و تندى بسیار برخورد نموده و در کنار هم دو بار مى‏فرماید: «مرگ بر او باد» همچنین جایگاه چنین افرادى را در جهنم و در «سقر» مى‏داند:
«انه فکر و قدر فقتل کیف قدر ثم قتل کیف قدر ثم نظر ثم عبس و بسر ثم ادبر و استکبر فقال ان هذا الا سحر یؤثر ان هذا الا قول البشر ساصلیه سقر و ما ادریک ما سقر لا تبقى و لا تذر لواحة للبشر علیها تسعة عشر» (21)
یعنى: او (براى مبارزه با قرآن) اندیشه کرد و مطلب را آماده ساخت، مرگ بر او باد که چگونه (براى مبارزه با حق) مطلب را آماده کرد؟ باز هم مرگ بر او باد که چگونه مطلب و نقشه شیطانى خود را آماده نمود؟ سپس نگاهى افکند، بعد چهره در هم کشید و عجولانه دست‏به کار شد، سپس پشت (به حق) کرد و تکبر ورزید و سرانجام گفت: این (قرآن) چیزى جز افسون و سحرى همچون سحرهاى پیشینیان نیست، این فقط سخن انسان است (نه گفتار خدا، اما) بزودى او را وارد سقر (دوزخ) مى‏کنم، و تو چه مى‏دانى که «سقر» چیست؟ (آتشى است که) نه چیزى را باقى مى‏گذارد و نه چیزى را رها مى‏سازد، پوست تن را به کلى دگرگون مى‏کند، نوزده نفر (از فرشتگان عذاب) بر آن گمارده شده‏اند.
ج) نزول قرآن از جانب خدا و توسط فرشتگان
آیات شریفه قرآن را با توجه به نازل کننده آن، مى‏توان به سه دسته تقسیم کرد:
دسته اول: آیاتى‏اند که نسبت‏به نازل کننده قرآن متعرض نشده، از این جهت، ساکت مى‏باشند. (22)
دسته دوم: آیاتى‏اند که نازل کننده قرآن را خداوند متعال معرفى مى‏نمایند; مانند آیه 87 سوره حجر و آیه 3 سوره یوسف و:
«الله نزل احسن الحدیث کتابا متشابها مثانى تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الى ذکر الله ذلک هدى الله یهدى به من یشاء و من یضلل فما له من هاد» (23)
یعنى: خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابى که آیاتش (در لطف و زیبایى و عمق و محتوا) همانند یکدیگر است آیاتى مکرر دارد (با تکرارى شوق‏انگیز) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانى که از پروردگارشان مى‏ترسند مى‏افتد، سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذکر خدا مى‏شود، این هدایت الهى است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایى مى‏کند، و هر کس را خداوند گمراه سازد راهنمایى براى او نخواهد بود.
دسته سوم: آیات شریفه‏اى که از نقش جمعى از فرشتگان در نزول قرآن سخن گفته و بویژه حضرت جبرئیل را نازل کننده قرآن مى‏دانند; مانند:
«نزل به الروح الامین على قلبک لتکون من المنذرین‏» (24)
یعنى: روح الامین آن را نازل کرده است‏بر قلبت، تا از انذارکنندگان باشى.
«قل نزله روح القدس من ربک بالحق لیثبت الذین آمنوا و هدى و بشرى للمسلمین‏» (25)
یعنى: بگو روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحق نازل کرده است تا افراد با ایمان را ثابت قدم گرداند و هدایت و بشارتى باشد براى همه مسلمانان. (26)
قرآن در این دسته از آیات - که بسیار متعدد مى‏باشند - تاکید مى‏ورزد که آیات قرآن از جانب جبرئیل و سایر فرشتگان که موجودات عینى و خارجى هستند نازل شده و قرآن آنها را واسطه ابلاغ وحى به پیامبر مى‏داند و از این طریق استناد قرآن را به شخص پیامبر نفى مى‏نماید.
مرحوم علامه طباطبایى در این مورد آورده‏اند:
خداى متعال مى‏فرماید:
«قل من کان عدوا لجبریل فانه نزله على قلبک باذن الله‏» (27)
یعنى: به کسى که دشمن جبریل است‏بگو: او قرآن را به اذن خدا بر دل تو نازل کرده است (نه بى‏اذن او و از پیش خود) این آیه پاسخ یهودیان است که از پیامبر اکرم پرسیدند: این قرآن را چه کسى بر تو نازل مى‏کند؟ فرمود: جبرئیل، گفتند: ما با جبرئیل دشمن هستیم; زیرا بر بنى‏اسرائیل، محدودیتهایى را نازل کرده است و چون دشمن او هستیم به کتابى که آورده ایمان نمى‏آوریم، خداى متعال در این آیه به سخن آنها پاسخ مى‏دهد که جبرئیل قرآن را به اذن خداوند بر قلب پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نازل کرده است نه از پیش خود و بدین جهت، قرآن سخن خداست نه سخن جبرئیل، از این رو باید به آن ایمان آورد.
بدیهى است‏یهودیان با یک موجود آسمانى خارجى که متصدى رساندن وحى الهى به حضرت محمد صلى الله علیه و آله بوده دشمنى داشتند نه با روان و نفس پیامبر صلى الله علیه و آله.
قرآن در آیه دیگر نیز نازل‏کردن قرآن را بر قلب پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به روح الامین یا روح القدس نسبت مى‏دهد (28) و از این آیات بدست مى‏آید که مراد از روح الامین و روح القدس، همان جبرئیل مى‏باشد.
از مجموعه آیات ذکر شده در مورد ملائکه و جبرئیل - و نیز آیات دیگر - به روشنى ثابت مى‏شود که ملائکه و جبرئیل موجودات خارجى و داراى شعور و اراده مى‏باشند و دشمنى با آنها در کنار دشمنى با خداى متعال قرار دارد. بنابراین، نمى‏توان گفت که قرآن، سخنان و الفاظ شخص پیامبر بوده و نزول ملک یک حرف سمبلیک است و در واقع یک مرتبه از روان و نفس پیامبر با وجود ایشان صحبت مى‏کند و پیامبر از این مرتبه از نفس و وجود خودش تعبیر به جبرئیل و نزول آن نموده است. چنین سخنى، انکار صریح آیات روشن خداى متعال است و آیات فوق به روشنى آن را رد مى‏نماید.
در جایى دیگر از قرآن مى‏فرماید، براى رسولان وحى نگهبانانى را قرار داده است:
«عالم الغیب فلا یظهر على غیبه احدا الا من ارتضى من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدا لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بما لدیهم و احصى کل شى‏ء عددا» (29)
یعنى: داناى غیب اوست و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمى‏سازد، مگر رسولانى که آنان را برگزیده و مراقبینى از پیش‏رو و پشت‏سر براى آنها قرار مى‏دهد، تا بداند پیامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را ابلاغ کرده‏اند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و همه چیز را احصا کرده است.
در آیه دیگر، مى‏فرماید: وقتى ما آیه‏اى را به جاى آیه دیگر مى‏آوریم دشمنان مى‏گویند: پیامبر به خداوند افترا بسته است و این آیه جدید، کلام خدا نیست‏بلکه کلام خود پیامبر است:
«و اذا بدلنا آیة مکان آیة و الله اعلم بما ینزل قالوا انما انت مفتر بل اکثرهم لا یعلمون قل نزله روح القدس من ربک بالحق لیثبت الذین آمنوا و هدى و بشرى للمسلمین‏» (30)
یعنى: و هنگامى که آیه‏اى را به آیه دیگر مبدل کنیم (حکمى را نسخ نماییم) - و خدا بهتر مى‏داند چه حکمى را نازل کند - آنها مى‏گویند: تو افترا مى‏بندى، اما بیشترشان (حقیقت) را نمى‏دانند، بگو روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحق نازل کرده تا افراد با ایمان را ثابت‏قدم گرداند، و هدایت و بشارتى باشد براى عموم مسلمانان.
بالاخره ادعاى این که قرآن، سخنان پیامبر بوده و از طرف خداوند نازل نشده است ناشى از عدم شناخت نسبت‏به خداوند مى‏باشد، خداوند مى‏فرماید:
«و ما قدروا الله حق قدره اذ قالوا ما انزل الله على بشر من شى‏ء قل من انزل الکتاب الذى جاء به موسى نورا و هدى للناس تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا و علمتم ما لم‏تعلموا انتم و لا آباءکم قل الله ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون‏» (31)
یعنى: آنها خدا را درست نشناختند که گفتند: خدا، هیچ چیز بر هیچ انسانى نفرستاده است، بگو: چه کسى کتابى را که موسى آورد، نازل کرد؟ کتابى که براى مردم، نور و هدایت‏بود (اما شما) آن را به صورت پراکنده قرار مى‏دهید، قسمتى را آشکار و قسمت زیادى را پنهان مى‏دارید، و مطالبى به شما تعلیم داده شده که نه شما و نه پدرانتان، از آن با خبر نبودید، بگو: خدا - نازل کرده است - ، سپس آنها را در گفتگوهاى لجاجت‏آمیزشان رها کن تا در بازیهاى (کودکانه) فرو روند.
همچنین خداى متعال به پیامبر در آیه دیگر مى‏فرماید که ما قرآن را براى تو مى‏خوانیم تا فراموش نکنى: «سنقرئک فلا تنسى‏» (32)
یعنى: ما بزودى (قرآن را) بر تو مى‏خوانیم و هرگز فراموش نخواهى کرد.
از طرف دیگر، خداى متعال تاکید مى‏فرماید: عربى بودن قرآن هم مستند به ما است و ما قرآن را به صورت عربى نازل کردیم: «انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون‏» (33)
یعنى: ما قرآن را عربى نازل کردیم، شاید شما درک کنید (و بیاندیشید) .
«نزل به الروح الامین على قلبک لتکون من المنذرین بلسان عربى مبین‏» (34)
یعنى: روح الامین آن را به زبان عربى آشکار، بر قلب (پاک) تو نازل کرده است تا از انذارکنندگان باشى.
«انا جعلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون‏» (35)
یعنى: ما آن را قرآنى فصیح و عربى قرار دادیم، شاید شما آن را درک کنید. (36)
آیات مربوط به نزول قرآن از جانب خداوند و ملائکه او، فراتر از حد این مقاله است، بدین جهت در این مختصر از ذکر آنها و همچنین آیات بسیار متعدد دیگرى که بر الهى بودن و غیر بشرى بودن قرآن دلالت صریح و آشکار دارد صرف‏نظر مى‏کنیم.
از مجموع آیات یاد شده در این مقاله بدست آمد که قرآن، استناد خودش را به خداوند و ملائکه او، امرى مسلم دانسته و این ادعا را که قرآن مستند به پیامبر یا انسان دیگر است مردود مى‏داند.
پى‏نوشت‏ها:
1) احمد سیاح، فرهنگ بزرگ جامع نوین، به ضمیمه رجال نامى شیعه، بازار شیرازى، تهران، چاپ نهم، ج‏1، ص‏242.
2) سید محمد حسین طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، قم، ج‏1، صص‏90- 58.
3) محمدتقى مصباح یزدى، راه و راهنماشناسى و معارف قرآن (4و5.)، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى رحمه الله و انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، پائیز 1376، صص‏61- 58; جعفر سبحانى، تلخیص على ربانى گلپایگانى، محاضرات فى الالهیات، مؤسسة النشر الاسلامى، صص‏377- 375.
4) عبد الله جوادى آملى، قرآن در قرآن، تفسیر موضوعى قرآن کریم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، بهار 1378، ص‏128.
5) همان، ص 129.
6) اسراء/88.
7) هود/13.
8) یونس/38.
9) بقره/23- 24.
10) عبد الله جوادى آملى، پیشین، صص‏131- 128.
11) محمد تقى مصباح یزدى، معارف قرآن، انتشارات مدرسه علمیه معصومیه، صص‏87- 85; سید محمد حسین طباطبایى، قرآن در اسلام، انتشارات دار الکتب الاسلامیة، تهران‏1373، صص‏13- 12 و صص‏41، 71- 67.
12) طور/34- 33.
13) هود/13 و یونس/38.
14) عنکبوت/48.
15) یونس/16.
16) قیامت/19- 16.
17) طه/114.
18) الحاقه/47- 40.
19) نساء/113.
20) بقره/239.
21) مدثر/30- 18.
22) مانند بقره/185.
23) زمر/23.
24) شعراء/194- 193.
25) نحل/102.
26) ر.ک.: محمد تقى مصباح یزدى، پیشین، ص‏56.
27) بقره/97.
28) شعراء/194 و نحل/102.
29) جن/26- 28.
30) نحل/102- 101.
31) انعام/91.
32) اعلى/6.
33) یوسف/2.
34) شعراء/195- 193.
35) زخرف/3.
36) همچنین ر.ک.: نحل/103، رعد/37، طه/113، زمر/28 و فصلت/3.

 

تبلیغات