زبان شناسانی مانند جورج لیکاف و مارک جانسون، برخلاف نگرش بلاغت سنتی که برای استعاره معنایی صرفاً بلاغی و زیباشناختی قائل بودند و آن را پدیده ای صرفاً زبانی می دانستند، استعاره را دارای ماهیتی ادراکی و مفهومی می دانند. این نگاه به استعاره در چارچوب معناشناسی شناختی جای می گیرد که در آن، معنا برپایه ساخت های مفهومی قرار دارد و همانند حوزه های شناختی دیگر، مقولاتی ذهنی را باز می نمایاند. پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی تحلیلی، به واکاوی استعاره های مفهومی و طرح واره های تصویری در ضرب المثل ها می پردازد. عشق، زندگی، علم، ناتوانی، خواری، دنیا و فروتنی ازجمله نگاشت های مفاهیم مثبت و منفی در استعاره های مفهومی در ضرب المثل های برآمده از متون ادبی است. در این میان، «آب» و «آتش» از واژه هایی هستند که در ضرب المثل های فارسی و دیوان شاعران و نثر نویسندگان پیشین و معاصر، برای نمایاندن ساحت های مادی و معنوی استفاده شده است. نتیجه این پژوهش، حاکی است که نگاشت اصلی در مفهوم استعاری ضرب المثل های متکی بر واژه «آتش»، ویرانگری است که با بسامد 42 بار تکرار شده است. نگاشت اصلی در استعاره مفهومی ضرب المثل های متکی بر واژه «آب» به صورت طرح واره فضایی (جابه جایی) است که با بسامد 18 بار تکرار شده است. این امر، نشان دهنده نگاشت مرکزی واژه «آب» و چرخش و عدم ثبات آن است. به طورکلی، شاعران و نویسندگان، با وام گیری این نگاشت ها، مضامینی خلق کرده اند که همواره شنونده را مشتاق نگاه می دارد و در ترویج ضرب المثل ها نقش داشته اند.