اهتمام به اندرزهای اخلاقی به منظور تنظیم هنجارهای اجتماعی و مبارزه با رفتارهای نادرست و زیانبار از ویژگی های مردم مشرق زمین، به ویژه ایرانیان قبل از اسلام بوده است. پندهای اخلاقی در آموزه های دینی، وصایای شاهان و سخنان حکیمان و بزرگان ایران به شکل مکتوب در دست نوشته ها، ابزار و لوازم زندگی مثل حاشیه لباس، پرده، سفره، ظروف و... نیز به صورت شفاهی در مجالس و حتی معابر عمومی و سینه پیران و بزرگان، از امور رایج به منظور بازداشتن از کجی ها و ترغیب به فضایل اخلاقی بوده است. این اندرزها در قالب یک نوع ادبی، در دوران ساسانیان به اوج رسید و پس از اسلام، در لایه های آثار ادبی اخلاقی، چون خردنامه ها، شاهنامه، قابوس نامه، گلستان و... به شکل شایست و ناشایست، نمود یافت. بابا افضل در مقام شاعری عارف و فیلسوف با رویکرد اخلاقی، یکی از حلقه های این جریان محسوب می شود و طبیعی است که اندیشه های او آمیخته ای از فرهنگ اسلامی ایرانی است. در این مقاله، به دنبال برخی ریشه های ایرانی اندرزهای او هستیم؛ اندرزهایی که در دوران اسلامی پذیرفته و جزیی از فرهنگ عربی شد و امروزه کمتر کسی با خاستگاه ایرانی آن ها آشناست.