حکمت و عرفان در هر کشوری از کشورهای اسلامی، بخشی از شیرازه زندگی و فرهنگ و آیین آن جامعه را تشکیل می دهد. قرن هفتم ﻫ.ق (سیزدهم میلادی)، عصر طلایی تصوّف و اوج اندیشه های عرفان اسلامی است، به طوری که عرفای این دوره چون ابن عربی، صدرالدین قونوی، جلال الدین محمد بلخی (مولوی)، نجم کُبری و... تأثیر معنوی به سزایی در سرزمین های اسلامی گذاشته اند. خواجه افضل الدین محمد مرقی کاشانی نیز از عرفا و حکمای نیک اندیش این دوره به شمار می آید که تاکنون چون گوهرِ گرانبهای مدفون زیر خاک، از دیدگان بیشتر مردم این مرز و بوم به دور مانده و کمتر محقّقی به تبیین آثار و اندیشه های او پرداخته است. این پژوهش، نخست نگاهی گذرا به آثار و احوال بابا افضل دارد، سپس به بیان و روشنگری اندیشه های حکمی و عرفانی و اخلاقی او در رباعیاتش می پردازد که به همان شیوه ساده متون منثورش و با لحن گفتار شاعران پیشین، موعظه و حِکَم و حقایق عرفانی را به مذاق جان طالبان حقّ و حقیقت می چشاند و خواننده را به ناپایداری جهان می آگاهد و از دلبستگی بدان پرهیز می دهد. ناگفته نماند که اساس کار این پژوهش، رباعیاتی است که فقط به نام افضل الدین کاشانی ضبط شده است.