این پژوهش بر آن است تا در راستای نیل به الگوی بافت محور آموزش و پرورش، به عنوان ضرورتی برای توسعه پایدار، نقش فرهنگ را در یکی از مهمترین روش های تدریس یعنی یادگیری گروهی بررسی و واکاوی کند. بدین منظور شرکت کنندگان در پژوهش که با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند، به ترتیب به دو پرسشنامه پیرامون شاخص های فرهنگی و یادگیری گروهی پاسخ دادند. در این پژوهش برای پایایی از شاخص پایایی گویه راش، برای روایی از تحلیل عامل تأکیدی به همراه شاخص برازش راش، و برای تحلیل داده ها از رگرسیون چندگانه استفاده شد.. نتایج تحلیل از یک سو نشان داد که عدم تطابق فرهنگی می تواند ابعاد شناختی یادگیری گروهی را به طور معنی داری متاثر سازد و بدین جهت کارامدی یادگیری گروهی را تحت الشعاع خود قرار دهد. از سوی دیگر دریافتیم که این تأثیر چندان بزرگ نیست که به بهانه ای برای عدم استفاده از یادگیری گروهی تبدیل شود. این یافته ها بر لزوم توجه به آموزش بافت محور معلمان برای اجرای کارامد یادگیری گروهی صحه می گذارند.