تدئوس متز از فیلسوفان تحلیلی با ارائه ویژگی های یک نظریه معنای زندگی، نظریه خود را با تکیه بر 1) تفکیک ساحات انسان به حیوانی و عقلانی 2) ارائه لذت و معنا به مثابه ملاک های متناسب با دو ساحت فوق، سامان داده و بر این باور است که اگر هر فرد انسانی اولا نوعی گرایش مثبت به خوبی، حقیقت و زیبایی یا دست کم، گرایش منفی به آنچه این حوزه ها را تهدید می کند، داشته باشد ثانیا گرایش مثبت و منفی وی مستلزم نقض ارزش های اساسی اخلاقی مانند تحقیر دیگران نباشد ثالثا در ارزیابی معناداری زندگی فرد علاوه بر اجزاء زندگی، کل زندگی وی را نیز در نظر بگیریم، میتوان زندگی وی را معنادار دانست. اگرچه، نظریه وی توانسته است اولا معنای زندگی را از اخلاق و خوشبختی جدا سازد ثانیا تبیینی فراگیر از شهود انسان ها درباره معناداری زندگی انسان ها ارائه کند؛ ولی به باور وی، نتوانسته است تبیینی از پوچ گرایی و معناداری کمک به کاهش درد حیوانات ارائه دهد.