درون مایه بیشتر حکایات صوفیه کرامات مشایخ است. حجم عظیمی از تذکره ها و مناقب نامه های عرفانی و برخی دیگر از متون صوفیانه را می توان تحت عنوان «حکایات کرامات» گنجاند. حکایات کرامات همواره عرصه رد و قبول گروه های گوناگون مخاطبان بوده است. یکی از مهم ترین مباحث ساختاری حول موضوع حکایات کرامات، تعیین نوع واقعیت موجود در این حکایات و رده بندی شان تحت یک نگرش از واقعیت خاص است. راه های مختلفی برای پذیرش حکایات کرامات وجود دارد، اما بهترین و فراگیرترین شیوه، که مدعای نگارنده در این نوشتار است، واقع نمایی تحلیلی کرامات است و رسیدن به نوعی واقع گرایی عرفانی یا رئالیسم صوفیانه. کسانی که نه به پذیرش تعبدی گردن می نهند و نه خود اهل سیروسلوک اند که با کشف و شهود به حقیقت کرامات برسند، با کمک تحلیل هایی خاص می توانند به سطحی از پذیرش درباره کرامات دست یابند، اما در تحلیل واقع نمایانه کرامات، هیچ گونه تقلیل و تحدیدی در اصل پدیده کرامت رخ نخواهد داد. این پژوهش کتابخانه ای به شیوه ای توصیفی و تحلیلی درصدد تشخیص نوع واقعیت موجود در این گونه روایی است تا از این طریق ثابت شود که واقعیت حکایات کرامات با هیچ نوع واقعیت موجود و مألوف برابر نیست و در نتیجه این حکایات به واقع نماییِ خاص خود نیاز دارند.