ملاّمحمّدقاسم مشهدی، معروف به دیوانه، شاعر اوایل سدۀ یازدهم، حلقۀ واسطۀ مفقود، میان صائب تبریزی، استاد مستقیم او، و بیدل دهلوی، شاگرد مکتب اوست. دیوان ملاّقاسم که اخیراً تصحیح و منتشر شده، حاوی سه هزار بیت، شامل پنج دفتر است: خانۀ سخن(غزلیّات)؛ سلسلۀ شعله(غزل واره ها)؛ بال نگاه(رباعیّات)؛ شاگرد خاموشی(دوبیتی ها)؛ ناوک آه(مفردات). مسألۀ اصلی این پژوهش، تعیین ویژگی های سبکی قاسم مشهدی، مبتنی بر نظریّات سبک شناسی مدرن، بویژه، آرای کارل فوسلر، محقّق و زبان شناس معاصر آلمانی است. نزد فوسلر بررسی کاربرد زبان در ادبیّات باید با در نظر داشتن همۀ خصوصیّات زبان صورت بپذیرد. از این رو دامنۀ بررسی ها در سبک شناسی بسیار گسترده تر از آن چیزی خواهد بود که شکل گرایان معرفی می کردند. مطالعۀ سبک قاسم از منظر آرای فوسلر علاوه بر آن که جزئیّات دقیق تری از سبک دورۀ او را نشان می دهد، موجب معرّفی شاعری است که پیونددهندۀ دو نسل از شاعران سبک هندی است. قاسم از جمله شاعرانی است که ظرفیّت های بالقوّۀ سبک هندی را بخوبی درک کرده و از ابزارهایی که این سبک در اختیار شاعر قرار می دهد، به نیکی استفاده کرده است. او بدون آن که در دام صنعت زدگی بیفتد، از موسیقی لفظی و معنوی بهرۀ فراوان برده و تصویرسازی های او بدیع و استوار است. عشق در شعر قاسم بیشتر جنبۀ زمینی دارد و در اثنای سرایش شعر، به نقد خویشتن از مناظر روحی و جسمی علاقه نشان داده است.