تفسیر صفات مشترک انسانی و الوهی از معضلات اساسی در فلسفه و کلام اسلامی است. مفسران نیز همچون فلاسفه، در تفسیر این صفات وحدت رویه ندارند و به روش های متعددی به تفسیر پرداخته اند. جمال الدین قاسمی مفسری منتسب و مشهور به سلفی گری است که در تفسیر صفات مشترک انسانی و الوهی رویکردی خاص دارد. قضاوت درباره ی حقیقت باور قاسمی در تفسیر صفات، مشکل به نظر می رسد؛ زیرا در تفسیرش، با نقل گسترده ی سخنان سلف، در صدد تصویب بی چون وچرای مکتب اثبات است؛ اما ازدیگرسو، میل وی به تأویل و صنایع ادبی (نظیر مجاز و استعاره) و علاقه اش به نظرات زمخشری و آلوسی، در تقابل با اثبات گرایی اوست. قاسمی اینکه ابن تیمیه مجاز را به صورت جدی انکار می کند، کم رنگ جلوه می دهد و اشکال دیدگاه وی درخصوص جسمانیت ذات الهی را تخفیف می دهد و حتی بر آن است تا اختلاف میان منکران و مؤیدان مجاز را اختلافی لفظی معرفی کند. اثبات بلاکیف برخی صفات، و تأویل دیگر صفات و تمایل به نزدیک کردن مکتب اثبات و تأویل، حاکی از تمایزی است که او بین این دسته از صفات قائل است و براساس تفاوت صفات، گاه با زبان استعاری و گاه با زبان آنالوژیک (یعنی تشابه در عین تفاوت) سخن می گوید.