کتاب استعاره زنده ریکور کتابی بنیادین در باب استعاره است. ریکور معتقد است استعاره، به ویژه در منش یکتای زبان شاعرانه رخ می دهد. از این رو، پرسش اصلی مقاله حاضر آن است که از منظر ریکور چگونه استعاره در سخن شاعرانه معنا می آفریند؟ فرضیه مقاله آن است که باید برای آشکارسازی پاسخ ریکور به این پرسش، سه مقوله مقایسهگری، شمایل گونگی معنا و تصویر شاعرانه را تحت عنوان «نظریه جایسپاری» و دو مقوله چندمعنایی و ارجاعگری را تحت عنوان «نظریه میانکنش» تعیین و تعریف کرد. بر این اساس، هدف مقاله حاضر آن است که با روش تفسیر و با تکیه بر چکامه تیرهبختی اثر وینی دو نظریه جایسپاری و میانکنش را تشریح کند. ایضاح این دو نظریه نشان می دهد که معنا در زبان شاعرانه شمایلی است. شمایل گونگی معنا در زبان شاعرانه حاصل «خنثی کردن» واقعیت و پَروبال دادن به خیال است و این یعنی خیال، واقعیت را «تعلیق» می کند. در اینجا استعاره با شمایل یکی می شود بدینمعنا که استعاره واژه ها را از معنای سرراست شان در کاربرد روزانه جدا می کند و سپس کاربرد واژه ها را با گشودن سویه خیالی معنا چندان گسترش می دهد که بیان واقعیت شاعرانه ممکن شود. در شعر به دلیل حضور همه زیرمعناهای ممکن واژه ها ارجاع سخن به حالت تعلیق در میآید. استعاره با مقایسهگری ایده های گوناگون نه تنها مناسبات معنایی پنهان میان آن ها را آشکار می کند، بلکه خالق مناسبات جدید میان آن هاست. نیروی محرک این آفرینش معنا، همانندسازی است. این فرایند یگانهگر، مبتنی بر شهودی ناگهانی است که پیکربندی پیشین زبان را دستکاری می کند و ساختاری جدید می آفریند.