این مقاله مجموعه تاملاتی بر محور چالش ها و پرسش های فلسفی پیش رو در بحران کروناست. از این رو مقاله ای توصیفی-تحلیلی و مشتمل بر فرض ها و حدس هایی در باب پیامدها و امکانات فلسفی بحران موجود و مسایل مرتبط با آن است. از نظر این نوشتار، بحران کرونا زمینه و بنابراین امکان آغاز خانه تکانی فلسفی در برخی از شاخه ها و حوزه های مطالعاتی فلسفی را فراهم آورده است و در صورت جدی گرفتن آنها، می توان در آینده شاهد تغییراتی چند در دیدگاه های فلسفی بود. به علاوه این بحران ظرفیت ایجاد خانه تکانی در وضعیت زندگی امروز و تغییر در دیدگاهای کلی محلی (در ایران) را نیز دارد. در حال حاضر در مساله بحران کرونا عمدتا تمرکز بر پیامدهای متعدد اقتصادی، سیاسی، نظامی، علمی و... آن است و از این سنخ امور پرسش می شود. اما از سوی دیگر با توجه به دامنه تاثیر بحران کرونا می توان آن را به عنوان خاستگاه امکانات دیگری مانند طرح مسایل فلسفی نیز محسوب داشت. این نوشتار با پرسش هایی از این قبیل سروکار دارد: آیا بحران کرونا از بازتاب های فلسفی برخوردار است؟ بحران کرونا چه پرسش ها و چالش هایی را در حوزه های فلسفی-به طور کلی یا جزیی (در ایران)- عملا برانگیخته است؟ این بحران، ظرفیت و قابلیت یا امکان طرح چه سوالاتی را دارد؟ به نظر این نوشتار بحران کرونا ظرفیت زمینه سازی برای طرح پرسش ها و چالش های فلسفی را دارد. در این مقاله نخست به پرسش ها و چالش های فلسفی این بحران به نحو کلی پرداخته می شود. در این حالت، نخست به بازتاب های محتوم و محتملِ فلسفی این بحران در سطح پارادایم های تاریخی فلسفه، جریان های فلسفی (قاره ای و تحلیلی) و نیز با لحاظ جریان سوبژکتیویته و ضد آن و مساله نیهیلیسم و همچنین پیامدهای آن در شاخه ها و حوزه های فلسفی از قبیل حوزه منطق، فلسفه اخلاق، فلسفه سیاسی، فلسفه هنر، فلسفه دین، فلسفه دانشگاه و... پرداخته می شود. سپس نظری خواهیم داشت به چالش هایی که این بحران در ایران برانگیخته است.