آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۲

چکیده

یکی از رویکردهایی که در نقد داستان از منظر زبان شناختی بسیار متحول شده، نظریه راجر فالر است. این نظریه آمیزه ای از نظریات دستورزبان گشتاری چامسکی و زبان شناسی نقش گرای هالیدی است. ازآنجاکه داستان «خانه روشنان» گلشیری به شیوه جریان سیال ذهن نوشته شده و فالر نیز معتقد است، در چنین داستان هایی، روساخت به فهم ژرف ساخت کمک می کند، در مقاله حاضر، با روش توصیفی تحلیلی و ابزار کتابخانه ای و با رویکرد زبان شناختی برمبنای نظریه زبان شناختی فالر، داستان «خانه روشنان» تحلیل شده است. نتایج این تحقیق حاکی است نوع گشتار و شیوه جریان سیال در این اثر باعث به هم ریختگی ساختار نحوی جملات، عدم پیروی از قواعد دستوری، تکرار مرجع ضمایر، ایجاد ضرباهنگ و موسیقی در کلام، کاربرد تضادهای تداعی گر و تکرارهای مبتنی بر تأکید، سردرگمی مخاطبان، و ایجاد تعلیق و تعویق در کلام می شود. شخصیت اصلی این اثر، کنشگر و راویانِ جمع، همگی، منفعل و حسی ادراکی اند. گویی، نباید کلامی ضدایدئولوژی غالب متن بر زبان رانند که باعث برهم خوردن فضای تک صدای متن شود. گلشیری در این اثر نیز خواسته مانند بقیه آثارش به مشکلات جامعه نقب بزند و قضاوت های مداخله جویانه اش را در متن حاکم کند. از حیث نگاه به متن، نویسنده گاه از منظر بیرونی به متن پرداخته و خود را قادر به فهم ادراکات اشخاص داستان ندانسته و گاه از منظر درونی متن را کاویده و گرایش های شناختی خود را با متن همگام کرده است. از حیث بازنمود گفتار و اندیشه نیز این اثر هم از گفتار باواسطه (مستقیم آزاد) استفاده کرده است و هم از گفتار بدون واسطه و مستقیم. هردوی این شیوه ها توانسته تا حد امکان مکنونات درونی و کلامی شخصیت های اصلی و فرعی را بازنماید.

متن

تبلیغات