پژوهشگران تاریخ ادبیات در مواجهه با پدیده ادبی، ادبیت آن را به عنوان ارزش مستقل و فراتاریخی در نظرگرفته اند و نقطه آغاز خود را پدیده ادبی در وجه حاضروآماده آن قرار داده اند؛ یعنی دقیقا آنجایی که پایان کار است، جایی که متن ازپیش آن چیزی را که تاریخ در پی تقویم و اثبات آن است، به پژوهشگر بخشیده است. درحالی که پدیده ادبی پیش از جلوه حاضر وآماده خود، از طریق قرار گرفتن در سطح تطور ساختار متن، سنت ادبی و وجه کلامی خود در برخورد با سیاست و اجتماع، مسیری تاریخی را طی کرده است. مسیر تاریخی یک پدیده ی هنری، از وحدت با زندگی تا خودآیین گشتن ساختار را دربرمی گیرد. قصیده جاهلی هنر در وجه وحدت با زندگی است و هر بخشی از ساختار متن نشانه ای است به چیزی در حیات جاهلی و این امر خود برآمده از هم سازی هنر، اندیشه و زندگی در جاهلیت است. بر این اساس، در پژوهش حاضر با فهم هرمنوتیک و روش ساختارگرا، آغاز قصیده در جاهلیت به مثابه جایگاه ایجاد شکل های آن مورد بررسی قرار گرفته و سرشت آغازی نظام ادبی آن روشن گردیده است، و از این طریق تبیین شده است که ادبیت قصیده جاهلی برآمده از پیوند ضروری قصیده با زیست جاهلی است و همین پیوند در سطح دیگر موجب شده است فرم و محتوای قصیده جاهلی پس از ظهور اسلام، به عنوان عنصر ضروری فرم قصیده درون ماندگار شوند و در ادب کلاسیک عربی و فارسی برای بیان اهداف مغایر با زیست جاهلی، به کار روند.