ویتگنشتاین درباره ی ماهیت معنا و سرشت زبان دو نظریه دارد: دیدگاه نخست، معنا را با مسمای الفاظ و کارکرد زبان را با تسمیه یکی می داند و دیدگاه دوم، معنای الفاظ را با کاربرد آن ها پیوند می زند. زبان فعالیتی اجتماعی و شبیه شرکت در بازی است که برای فهم معانی و قواعد آن، باید در آن بازی زبانی زیست. بازی های زبانی هیچ اشتراکی با یکدیگر ندارند و قواعد آن ها نیز مختص به خود آن هاست. دیدگاه ویتگنشتاین نقایصی دارد؛ ازجمله اینکه در تحلیل ماهیت وضع، نقش قصد، نقش کاربرد در کشف یا تأسیس معنا مبهم است. مرز بازی های زبانی روشن نیست و مشخص نیست یک بازی در کجا آغاز می شود و در کجا پایان می یابد. همچنین دیدگاه او گذشته از آنکه خودمتناقض است، جامع و مانع نیست و مثال های نقض مکرر دارد. علاوه بر همه، این دیدگاه به نفی فرامعیار منتهی می شود که دراین صورت، اعتبار خود این نظریه را نیز مخدوش می کند. نفی امکان گفتگو میان اعضای دو بازی نیز از دیگر اشکالات این نظریه است.