داستان جاناتان مرغ دریایی و شازده کوچولو گزارشی از سفرهایی تمثیلی برای رسیدن به کمال اند. کمپبل معتقد است قهرمان در سفر به سوی ناخودآگاه نخست باید از سرزمینی که بدان خو گرفته عزیمت کند و سپس در مکانی ناآشنا، با نیروهایی ناشناخته رویارو شود و آزمون هایی را از سر بگذراند و سپس با رهاورد این سفر برای ایجاد تحول به سرزمین خویش بازگردد. پیرسن که از شارحان نظریه تک اسطوره ژوزف کمپبل است، اعتقاد دارد که قهرمان در طول سه مرحله سفر خود، باید دوازده کهن الگوی معصوم، یتیم، جنگجو، حامی، جوینده، ویرانگر، آفریننده، فرزانه، حکمران، لوده، عاشق و ساحر را در روان خویش بپرورد تا به مرحله شناخت خویشتن و تولد دوباره برسد. بررسی دو داستان از این منظر، نشان می دهد که هر دو داستان این دوازده کهن الگو را در ژرف ساخت خود در قالب نمادهایی پرورش داده اند تا قهرمان را به سوی فردیت رهنمون شوند. با این تفاوت که توالی مراحل ظهور برخی از این کهن الگوها در دو داستان با نظریه پیرسن رعایت نشده است.