یکی از نقدهایی که فایده نگری را با چالش مهمی مواجه ساخته است نقدی است از جانب برنارد ویلیامز بر این اساس که فایده نگری، در جهتِ تحصیلِ خیرِ بیشتر، افراد را از علایق و طرح های شخصی شان بیگانه می سازد. به اعتقاد او، فایده نگری با تکیه بر مسؤولیت سلبی که از ذاتیات پیامدنگری است، که صرفا به وضع امورِ موجود در عالم می اندیشد، مستلزم آن است که شخص از نگرش ها و طرح هایی که هویت او را می سازند بیگانه شود، و صداقت اش را، که به لحاظ اخلاقی بسیار مهم است، از دست بدهد. این مقاله به تحلیل و بازنگری نقد ویلیامز نسبت به مسؤولیت سلبی می پردازد، و نشان می دهد که مسؤولیت سلبی تنها اقتضاءِ پیامدنگری نیست، بلکه اقتضاء تعقیب یک طرح و برنامه ی شخصی هم می تواند باشد؛ و ربط آن را با تهدیدِ صداقت از چند جهت مورد تردید قرار می دهد. همچنین مبنایی را که برآن اساس ویلیامز فایده نگری را موجب بیگانگی ما از احساسات اخلاقی مان می داند زیر سؤال می برد. سپس، با طرح بعضی اعتراضات به نگرش ویلیامز و پاسخ به آنها، به بحث در باره اهمیتِ صداقت و جایگاه آن به لحاظ اخلاقی می پردازد؛ ودر آخر، لزوم سازگار شدنِ دیدگاه اخلاقی با طرح های عمیق شخصی به منظور حفظ صداقت را بررسی می کند.