موجودات ترکیبی که از آمیختن اجزای مختلف حیوان و انسان یا حیوانات گوناگون با هم به وجود آمده اند؛ در قالب عناصر هنر و معماری، نقوش برجسته و پیکره-معماری نمایان شده اند. یکی از زیباترین و عظیم ترین این حیوانات ترکیبی، انسان-گاو بالدار است. هدف از این مقاله بررسی این جانور ترکیبی در تمدن آشوریان و هخامنشیان و یافتن تشابهات و تمایزات آنان با رویکردی تطبیقی است. برای این منظور شکل ظاهری، و نقش کاربردی در انسان-گاو بالدار مطالعه و تطبیق داده می شود. پژوهش پیش رو کیفی است و از نظرهدف بنیادی است. شیوه گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه ای و تحلیل تصاویر است و تجزیه و تحلیل اطلاعات به شیوه توصیفی و تحلیلی است. این که چرا آثار هخامنشی باتوجه به شباهت های بسیار به آثار آشوری به کمال هنری رسیده سؤالی است که در این پژوهش به آن پاسخ داده می شود. براساس فرضیه این پژوهش سنت آداب و پرستش ایزدان و بن مایه های فرهنگی و اعتقادی بر سیر هنر تمدن ها تأثیر زیادی دارد و صرفاً تأثیر و تأثر دلیل یکسان انگاری هنر تمدن ها نیست. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که علاوه بر اشتراک و افتراق پیکره انسان-گاو بالدار دو تمدن، که در باور هخامنشیان جایی برای پیکرهای آیینی و نذری وجود ندارد و مفاهیم «لاماسوها» در هنر ایرانی با توجه به فرهنگ «مزدیسنایی» تغییر ماهیت و همچنین کاربرد داده است. انسان-گاوبالدار آشوری به عنوان محافظی پرقدرت، نمونه ای برای ساخت و ادامه این پیکره ها در حکومت باعظمت هخامنشی شد. و باوجود اقتباس ظاهری، در نمادپردازی متفاوت است. به طور کلی انسان-گاو بالدار از تمدن آشوری آغاز شده و به بهترین نمونه آن در هنر هخامنشی رسیده و در نمونه هخامنشی تأثیر هنر آشوری آشکار بوده اما هویت مستقل تفکر پارسی در آن کاملاً حفظ شده است.