در مباحث معرفت شناسی ، مکتب «ایده آلیسم» تأثیر بسزایی در نحوه شکل گیری شناخت داشته است. از آنجا که بنای معرفت شناسی در فلسفه اسلامی بر معرفت یقینی، بدیهی دانستن عالم واقع و انکار هر گونه شکاکیت و نسبی گرایی است، این جریان فلسفی و حوزه های کاربردی آن، در میان فلاسفه مسلمان کمتر مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است. در این میان علامه طباطبایی(ره) به تبیین این مکتب پرداخته و در مقابل این جنبش اروپایی و معرفت شناسی فیلسوفان مغرب زمین، تلاش دارد تا جریان فلسفه اسلامی را «رئالیسم» بخواند. وی معرفت شناسی را «رئالیسم» و در برابر جنبش «ایده آلیسم» رایج در غرب قرار داده و نقطه جدایی «رئالیسم» از «ایده آلیسم» را اعتراف به وجود جهان خارج می داند. ایشان بر این باور است که اگر کسی به وجود جهان خارج اذعان داشته باشد، «فیلسوف» و یا یک «رئالیست» است و هر کس هیچ اعتباری برای جهان خارج قائل نباشد یک «ایده آلیست» و «سوفیست» به حساب می آید. در این نوشتار با روش توصیفی و تحلیل مفهومی و گزاره ای، به بررسی نگرش و مواجهه علامه طباطبایی(ره) با ایدآلیسم به معنایی که در میان فیلسوفان مغرب زمین رواج یافته، پرداخته می شود. نتایج نشان می دهند که معنای ایده آلیسم در فلسفه اسلامی به خصوص در اندیشه علامه طباطبایی(ره)، با معانی و تعاریف ذکر شده در میان فیلسوفان غربی، تفاوت دارد. این برداشت متفاوت موجب بروز ابهاماتی شده است که در نهایت منجر به ناهماهنگی میان تحلیل ایشان با برخی مبانی و معانی ایده آلیسم می گردد.