در مقاله ی حاضر به بررسی فرایند کوتاه شدگی واکه ای در زبان فارسی پرداخته ایم. در مراحل پژوهش، نخست با بررسی کامل فرهنگ یک جلدی معین و بیش از یک صد هزار بیت شعر از دیوان شاعران بزرگ پارسی سرا، واژه هایی را که دست خوش فرایند کوتاه شدگی واکه ای قرار گرفته بودند، به عنوان داده های تحقیق، گردآوری نمودیم. سپس، با تحلیل داده ها، قواعد واجی ناظر بر کوتاه شدن هر یک از سه واکه ی کشیده ی \A, i, u\ به واکه های کوتاه متناظر آن ها؛ یعنی [a, e, o] در ساختمان واژه های زبان فارسی را ارائه و حوزه ی عملکرد و بسامد رخداد هریک را مشخص کردیم. در ادامه، ضمن شناسایی همخوان هایی که بافت آوایی لازم برای کوتاه شدن هریک از واکه های کشیده را فراهم می نمودند، دریافتیم که کوتاه شدن واکه به نوع همخوان پس از واکه بستگی ندارد، بلکه آنچه بیش از هر چیز تعیین کننده است، وزن هجا و تعداد موراهای موجود در میانه ی آن است. به طورکلی، نتایج این پژوهش نشان داد که در زبان فارسی هجای متوسط دو مورایی هجای بهینه است و این زبان تمایل دارد که با به کارگیری انواع فرایندهای آوایی که یکی از مهم ترین آن ها کوتاه شدگی واکه ای است به ساخت هجای متوسط دو مورایی در هر هجا نزدیک شود.