این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل تحوّلاتی نوشته شده که ادبیات فارسی در اواخر قرن نهم بر خود دیده است. در جستار پیش روی، ابتدا مقدّمه ای درباره آرای صاحب نظران اعم از منطقیون، بلاغیون و ادبا درباره شعر و حقیقت آن آمده است. سپس بر اساس روش های مرسوم در تاریخ اندیشه، تاریخ گرایی نوین و انسان شناسی، به بررسی و تحلیل گزاره ای از بهارستان که درباره شعر و حقیقت آن بیان شده، پرداخته شده است. سعی بر آن بوده که این گزاره با استفاده از توصیف انبوه، نسبت به پس زمینه ای که در آن بیان شده است معنا شود. یافته ها نشان می دهد که منطقیون «تخیّل» را عنصر سازنده و حقیقت شعر معرّفی کرده و به تمایز نگاه خویش با نگاه جمهور که حقیقت شعر را وزن و قافیه می شمرده اند، تأکید ورزیده اند. البتّه همواره نظرگاه منطقیون مورد توجه نبوده است؛ بلکه در نظر بعضی از ادبا مانند جامی که اشعارش مملو از تخیّل است، نگرش جمهور در برابر نگرش منطقیون برکشیده شده است. نتایج به دست آمده از این پژوهش، سبب این تفوّق را برخاسته از ویژگی های دوره ای می داند که جامی در آن می زیسته است و می توان از آن با عنوان دوره گذار یاد کرد.