تقابل های دوگانه به عنوان یکی از مؤلفه های اساسی در نقد متون معاصر مطرح شده است؛ اما کاربرد آن را می توان در آثار کلاسیک زبان فارسی نیز مشاهده کرد. عطار در مثنوی الهی نامه معتقد است هیچ معنایی در مسیر طریقت بدون عنصر متقابل به کمال و حقیقت نمی رسد؛ به همین دلیل از آغاز تا انجام طریقت، سالک را در دریایی از تقابل های دوگانه سرگشته می کند و راه رهایی در رساندن همه تقابل ها به سرمنشأ وحدت را نیروی «تبدّل» و «تساوی» می داند. بیشتر تقابل هایی که عطار به کار می گیرد، با تبدّل پیوند می خورند تا با تغییر ماهیّتِ عناصر متقابل، با یکدیگر یکی شوند یا از مثبت به منفی و بالعکس بدل یابند. عطار در این گردش تبدّلی، تکاملی را می جوید که محتاج ژرف نگری و فراتر رفتن از سطح جهان مادّی است. از این رو در این مقاله با رویکرد تحلیلی توصیفی سعی شده است که فارغ از برداشت های غربی، در پرتو تقابل های دوگانه با رویکرد «تبدّل» و «تساوی»، اندیشه های وحدانی عطار در جهت اتحاد عناصر تبیین گردد؛ این تحقیق در صدد یافتن واژه های متضاد و طبقه بندی کمّی تقابل های دوگانه نیست، بلکه مفاهیم و عناصری را می جوید که در ورای تضاد ظاهری، در مسیر تکامل انسان به سوی وحدت حرکت می کنند و سبب تعالی انسان می شوند.