هایدگر یکی از فیلسوفان برجسته قرن بیستم است که درباب هستی شناسی نظریات ارزنده ای دارد. فکر مسلط هایدگر «پرسش هستی» است. او معتقد است انسان یگانه موجودی است که هستی برای او مسیله است و نیز فقط اوست که می تواند درباب هستی به تحقیق بپردازد. از بین انسان ها نیز شاعران اصیل را سزاوار ترین افراد می داند. سهراب سپهری یکی از شاعران معاصر است که دستگاه فکری منسجمی دارد. او به ویژه در مجموعه های آخرش آگاهانه و با شیوه های مختلف برای کشف حقیقت اشیا و هستی داد سخن می دهد و لحظه ای از آن غافل نیست. هدف ما در این پژوهش، با روش تحلیلی توصیفی، تبیین و تحلیل نگاه فیلسوفانه سپهری درباب هستی است. او مانند هایدگر برای شناخت و معرفی هستی از نگاه تکراری و ابزاری پرهیز می کند و پیش فرض ها را کنار می گذارد. در مجموعه آخرش، اگرچه با وجود تلاش برای فهم حقیقت هستی، درنهایت، به عدم فهم کامل از هستی اعتراف می کند، ناامیدی در اندیشه او دیده نمی شود.