پژوهش حاضر در بازة زمانی نزدیک به دو سال و با مطالعه و مراجعة مستمر به حدود هشتاد روستای مختلفِ منطقة موسوم به موکریان، واقع در جنوب استان آذربایجان غربی انجام شده است. داده های مربوط به مقالة پیش رو با توجه به ویژگی های فرهنگی و اجتماعی جامعة روستایی مورد مطالعه، به شیوة کیفی و به روش نظریة زمینه ای و با استفاده از فنون مصاحبه های عمیق، تاریخ شفاهی و مشارکت میدانی جمع آوری شد. پس از انجام مصاحبه های عمقی و برگزاری جلسه های متعدد بحث گروهی با افراد عادی و نیز نخبگان جامعه، اطلاعات اولیه به دست آمد. مراجعه های چندباره به میدان مطالعه به منظور سنجش اعتبار و روایی اطلاعات گردآوری شده و نیز آزمون صحت یافته های نظری، تا آخرین مرحلة تحقیق ادامه داشت. در بعد نظری، مشخصاً نظریة تحول ارزشی اینگلهارت، و نظریه های جدید نوسازی و مدرنیتة بازاندیشی شدة گیدنز، چارچوب مفهومی تحقیق را تشکیل می دهند. با توجه به تغییرات ارزشی ایجادشده در حوزة باورهای مذهبی، ارزش های فردی و جمعی، و نگرش به نمادها و نهادهای مذهبی، می توان اذعان داشت که در نتیجة ورود عناصر مدرن به جامعة روستایی مطالعه شده، تغییرات ارزشی و هنجاری گسترده ای در زیست جهان افراد جامعة مورد نظر صورت گرفته است. تحلیل داده های میدانی حاکی از بروز و گسترش تمایلات «دنیاگرایانه» و «تمایل به زندگی ناسوتی» در میان مصاحبه شوندگان - البته با شیبی ملایم- است. به نظر می رسد که جامعة مورد بررسی با نوعی پارادوکس مواجه است، که از طرفی عقب نشینی دین در آن به چشم می خورد و از طرف دیگر شاهد سازمان یافته شدن بی سابقة دین در قالب فرقه های غیربومی و وارداتی هستیم؛ که این دومی را با اندک تسامحی می توان اسلام سیاسی نامید. به هرحال، ماهیت تغییرات به وجودآمده بیانگر تأثیرپذیری متقابل مذهب و مدرنیته در جامعة مورد مطالعه است.