هرچند غزالی آشکارا از فلسفه کلام سخنی به میان نیاورده است اما مولفه های آن را می توان در آثار وی پیداکرد؛ ازجمله، اوغایت کلام را، صیانت دین و عقیده تحقیقی یا تقلیدی دین دار، جلوگیری از ورود شبهه و تردید وپاسخ به آن و تدارکِ غایتِ قصوای کلام (سعادت)، می داند؛ جایگاه علم کلام درنظر او، گاهی، ابزاری و ثانوی وزمانی، علم کلی با ارزش ذاتی می باشد. از آنجائی که موجود، منحصر در خدا و ماسوی الله است و ماسوی، چیزی جز آیات آفاقی و انفسی خداوند نیست پس موضوع علم کلام در نهایت «وجود بماهو وجود» ومسائل آن، صفات ذاتی وجود می داند. به نظر وی، ایمان، تشکیکی بوده وحفظ تمامی مراتب آن واجب است لذا تکثر در شیوه و روش، از جمله روشِ عقلی برهانی، عقلی جدلی، نقلی، شهودی (وجدانی)، تجربی، موعظه ای، تقلیدی و... با رویکرد اقناعی وصیانت بخشی را توصیه می کند. او تعریف کلام را مبهم و چند وجهی رها می کند. تفصیل مطلب را باید در تضاعیف نوشتار جستجو کرد.