تحلیل دو نمونه متون روایی ادبیات فارسی در چارچوب نظریه شناختی فضاهای ذهنی و آمیزه مفهومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۹
336 - 361
حوزه های تخصصی:
یکی از جنبه های مهم تحلیل متن ادبی، بررسی چگونگی درک و تعبیر آن از سوی خواننده است. نظریه های فضاهای ذهنی (فوکونیه، 1997) و آمیزه مفهومی (فوکونیه و ترنر، 2002) دو نظریه شناختی هستند که می توانند نحوه دریافت خواننده از متن را تحلیل کنند. این پژوهش با هدف آشنایی مخاطب با چگونگی درک معنی، در چارچوب نظریات مذکور و به روش توصیفی– تحلیلی، به بررسی دو روایت پرداخته است: بازگردانی بخشی از داستان کاوه آهنگر در شاهنامه و حکایتی از رساله دلگشای عبید زاکانی. دلیل انتخاب داستانی از شاهنامه، شاخص بودن آن اثر روایی در مجموعه آثار ادب پارسی است و حکایت عبید زاکانی می تواند نماینده ژانر طنز در ادبیات باشد، در حالیکه بیان شاهنامه جد است. این دو اثر می توانند نماینده نوع ادبی زیرمجموعه خود باشند. مطالعه پیش رو بر آن است که فضاهای ذهنی خرد و کلان و نقش فضاسازها در تغییر دریافت های متن را طی فرایند مفهوم سازی تبیین نماید. تحلیل این متون روایی نشان می دهد که چگونه فضاهای اصلی و درونه ای یک روایت تحت تأثیر فضاسازها شکل می گیرند و چگونه نگاشت میان آنها باعث ایجاد فضاهای آمیزه می شود. این تحلیل همچنین دو نوع فضای ذهنی عاطفی و غیرعاطفی را که در قالب آمیزه مفهومی بوجود می آیند، آشکار کرده و مشخص می کند که گاه غلبه فضای ذهنی عاطفی بر غیرعاطفی یا بر عکس، می تواند در ایجاد ژانرهای مختلف روایی موثر باشد.