آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۷

چکیده

امروزه، زنان و مردان فعالانه برای نقش های کاری و نقش های خانوادگی خود برنامه ریزی می کنند، اما رشد حرفه ای مردان کمتر از زنان از نقش های چند گانه تأثیر می گیرد. اکنون، بسیاری از نظریه پردازانِ رشد حرفه ای به دنبال نظریه ای کل گرا برای فهم ماهیت مهم شغل و تأثیر سایر نقش های زندگی بر آن هستند. اکثر این نظریه های کل گرا به رشد حرفه ای زنان مربوط اند، چرا که آنها اغلب به دنبال مدیریت نقش های گوناگون و ناسازگار خود در زندگی مانند شاغل بودن، همسر بودن و مادر بودن هستند. یافته های این پژوهش که به روش پیمایشی در میان نمونه ای از استادان زن ده دانشگاه برتر کشور (تحت پوشش وزارت علوم، تحقیقات و فنّاوری) صورت گرفته است، نشان می دهد با وجود اینکه اولویت نقش خانوادگی در میان استادان زن بسیار بالاست، اولویت نقش شغلی تقریباً پایین است. همچنین، ادراک از تعارض شغلی ـ خانوادگی در میان استادان زن (در صورت پذیرش پست مدیریتی) نسبتاً بالاست، درحالی که حس خودکارآمدی مدیریت تعارض شغلی ـ خانوادگی در آنان در حد تقریباً پایینی قرار دارد. یافته های حاصل از آزمون فرضیه ها نشان می دهد اولویت قایل شدن برای نقش شغلی بر انگیزه درونی برای پیشرفت در سلسله مراتب سازمانی و حضور در رده های مدیریتی تأثیر مثبتی دارد، هرچند در میان افرادی که برجستگی نقش شغلی تقریباً همانندی دارند، کسانی که رضایت مندی حاصل از نهاد خانواده برایشان مهم تر است، آرزومندی کمتری برای حضور در رده های مدیریتی دارند. همچنین، نتایج نشان می دهد هر چه افراد نگرش مثبتی به توانایی خود برای ترکیب نقش های چندگانه داشته باشند، تعارض میان نقش های شغلی و خانوادگی را کمتر احساس کرده و یا این تعارضات را به نحو بهتری مدیریت می کنند. ادراک کمتر از تعارض شغلی ـ خانوادگی نیز موجب افزایش انگیزه درونی برای پیشرفت شغلی و رسیدن به رده های مدیریتی می گردد. یافته های این پژوهش در زمینه تأثیر نقش های چندگانه زنان بر آرزومندی مدیریتی آنان، نشان می دهد تأکید بر موانع سازمانی و بی توجهی به تأثیر انتخابی (برجستگی نقش خانوادگی) و غیر انتخابی (تعارض شغلی ـ خانوادگی) نقش های خانوادگی زنان بر بی میلی آنان به حضور در پست های مدیریتی، دیدگاه ناکاملی در این زمینه ارائه می دهد و لازم است در تحقیقات مربوط به مدیریت زنان، این عوامل بیشتر مدّ نظر قرار گیرند

تبلیغات