مسئله جنسیت همانند قومیت و ملیت قرنهاست که در تاریخ بشریت به سبب بی بصیرتی و جهالت تاریخی فرزند آدم، بحران ها و مصایبی را به ارمغان آورده است. زنان به دلیل تفاوتی که در عین تناسب بر اساس خلقت بدیع و حکیمانه خداوند با مردان داشته و به علت نقش اساسی که در طول تاریخ بر عهده گرفته اند، در تعارض دوسویه افراط و تفریط قرار داشته، گاه او را فوق انسان دانسته و در حد پرستش بالا برده اند و گاه او را از مقام انسانی فرود آورده و شیء انگاشته اند. نگاهی به تاریخ ادیان و فرهنگ های اقوام و ملل جهان نشان می دهد زن ـ جز در دین اسلام ـ مقام شایسته ای نداشته و شخصیت او به عنوان موجودی جدا از کاروان انسانیت مطرح شده است. اسلام به حمایت از حقوق و شخصیت انسانی زن وارد میدان شد و او را انسانی برابر و مساوی با مرد دانسته و تحولی بنیادین در تفکر بشری و فرهنگ جامعه جاهلی آن روز ایجاد کرد.
پس از انقلاب عظیم اسلام و تحولات ناشی از این مکتب انسان ساز، تحولی شگرف در مسائل زنان رخ داد. اما، به سبب حوادث بعد از رحلت پیامبر (ص) و بیراهه رفتن مسیر خلافت پس از رسول الله (ص)، مقابله با حاکمیت تفکر علوی، اقداماتی چون تعطیلی صدساله نقل حدیث، مجال دادن به قصه پردازان در اشاعه اسرائیلیات در جامعه اسلامی، جعل حدیث، توطئه از سوی یهودیان و همدلی بنی اسرائیل و بنی امیه در توسعه اسرائیلیات، فقدان علم و معرفت لازم در پاسخ گویی به مسائل روز، زمینه سازی برای بازگشت جاهلیت و عصبیت عربی در مسائل مرتبط با زنان و عواملی از این دست، موانعی را بر سر راه تداوم حرکت بنیادین اسلام در تحول جایگاه حقوقی و انسانی زنان ایجاد کرد. بر همین اساس و به رغم تلاش امامان شیعی در تداوم سیره پیامبر (ص)، در بسیاری از متون دینی مطالبی درباره زنان به چشم می خورد که رد پای روشنی از فرهنگ جاهلی و یهود عنود و تحریف آفرین است که لزوم بازنگری دقیق و موشکافانه آن را ایجاب می نماید تا دیدگاه حقیقی دین در مورد جایگاه و نقش زن در نظام آفرینش از میان این ابهامات نمایان گردد.