آیتالله بروجردیره به امام اعتماد ویژهای داشت
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
یکی از ثمرات بارز وجود شخصیتهای بزرگ، شاگردان برجستهای است که به عالم علم و معرفت تقدیم میکنند. امام خمینی در این عرصه مانند سایر عرصهها توفیق فراوانی داشت و بسیاری از چهرههای برجسته علمی در حوزههای علمیه و حتی بعضی از مراجع عظام افتخار شاگردی او را دارند و آیتالله مظاهری در شمار این گروه است. ایشان از امام بهرههای گوناگونی در عرصههای مختلف همچون فقه و اصول و اخلاق برده و هماکنون با حضور خویش در اصفهان، حوزه علمیه قدیمی آن سامان را بسامان آورده و به خوبی اداره میکنند.متن
از ایشان درخواست کردیم تا گفتگویی پیرامون امام راحل داشته باشیم، ایشان نیز بزرگوارانه و از باب ادای حق به استاد، این خواهش را پذیرفتند و به سوالات ما پاسخ گفتند. بخش اول این مصاحبه در شماره خرداد سال گذشته درج شد و اینک قسمت دوم و پایانی آن تقدیم میشود.
نحوه آشنایی جنابعالی با مرحوم امام خمینیره چهزمان و چگونه بود و چه درسهایی را به چه مدت با معظمله داشتید؟
من ابتدای تحصیلاتم در حوزه علمیه اصفهان بود. در همان زمان یعنی قبل از سال 1329 و 30، آوازه امام به عنوان یک مدرس برجسته به ما رسیده بود و من تعریف ایشان را از نظر علمی و تقوایی، زیاد شنیده بودم و در عمل، مجذوب ایشان شده بودم، گرچه خدمت ایشان نرسیده بودم. پس از گذراندن عمده تحصیلات دوره سطح در اصفهان در حوالی سال 1330 شمسی، به حوزه علمیه قم هجرت کردم و در خدمت ایشان حاضر شدم و از ایشان خواستم که مرا بپذیرند، ایشان هم تبسم مهربانانهای کردند و در حقیقت خواسته مرا اجابت فرمودند.
سالهای متمادی تا زمان تبعیدشان در دروس فقه و اصول ایشان شرکت و این درسها را تقریر میکردم و الحمدلله صدها صفحه از آن دروس را در همان سالها نوشتهام و موجود است. البته متاسفانه در آن وقتی که خدمت امام رسیدیم، ایشان دیگر دروس معقول یعنی فلسفه و عرفان را تدریس نمیکردند. اما در برخی از مباحث اصولی، به خوبی تسلط ایشان بر اینگونه مباحث و صاحبنظر بودن ایشان پیدا بود. به خاطرم هست که در بحث طلب و اراده، در یکی از روزها بعد از درس از ایشان خواهش کردم که جزوه خودشان که در این بحث نوشته بودند را به من لطف کنند تا استنساخ کنم و یک نسخه از آن را برای خودم بنویسم. ایشان اگرچه در آن سالها مدتها بود که از طرح مباحث فلسفی و عرفانی، پرهیز میکردند ولی با محبت و لطفی که داشتند آن نوشتههای خودشان را به من امانت دادند و فرمودند که بعد از استنساخ، به کسی ندهید، چون به دلایلی از این جهات ابا داشتند. البته بعد از انقلاب که شرایط تغییر کرد آن مطالب، هم به عربی و هم به فارسی منتشر شد.
نکتهای که در دروس امام چشمگیر بود یکی آن جهات تحقیقی بود که بحق درس ایشان چه فقه و چه اصول، یک مجمع علمی تحقیقی بود و ایشان وقتی وارد عرصه بحث و ارائه نظریات دیگران و تثبیت یا رد آن میشدند و همچنین وقتی وارد عرصه اظهار نظر و رای خودشان میشدند، انسان ملاحظه میکرد که چقدر قوی و عمیق هستند.
بعد دیگر دروس امام، توجه به مسائل اخلاقی بود. امام از هر فرصتی برای تذکر و نصیحت استفاده میکردند. فراموش نمیکنم بارها در نصایح خودشان در درسها به آیه شریفه «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموالله» استفاده میکردند و گویی یک علاقه وافری به این آیه مبارکه داشتند چنان که خود آن وجود مبارک، عامل به این آیه بودند.
همچنین فراموش نمیکنم که درس ایشان به علت استقبال بسیار خوبی که از طرف فضلای حوزه داشت، درس شلوغ و پرجمعیتی بود و به خاطر همین، چند جا عوض شد برای این که گنجایش این جمعیت زیاد را نداشت. امام هم با آن تواضع خاصی که داشتند، رسمشان بود که در هنگام تدریس، مثل سایرین روی زمین مینشستند و از نشستن روی منبر پرهیز میکردند. بالاخره به علت کثرت جمعیت و تقاضاهای زیاد شاگردان، پذیرفتند که روی منبر بنشینند، ولی همان روز، این قضیه را هم تبدیل به فرصتی کردند برای نصیحت کردن و موعظه به طلاب و فرمودند: «بزرگان پرهیز میکردند از روی منبر نشستن و معتقد بودند اینجا، جایگاه پیامبر و ائمه علیهمالصلوه والسلام است، اما باید متوجه بود که بالا رفتن از مراتب مختلف، موجب عجب نشود بلکه فرصتی برای خدمت به اسلام باشد.» و خلاصه، این نصیحتها همه شاگردان ایشان را تحت تاثیر قرار داد و به گریه انداخت، و از این موارد در دروس ایشان، بسیار زیاد بود و تاثیرات معنوی نفس گرم ایشان هم تاثیرات بالایی بود که همه را مجذوب میکرد.
پس از ارتحال آیتالله العظمی بروجردیره، آیا امام برای مرجعیت خویش قدمی برداشتند؟
حضرت امام در زمان حیات مرحوم آیتالله العظمی آقای بروجردی قدسسره، یک مدرس قابل توجه و یک استاد برجسته در حوزه بودند. مقام علمی و معنوی ایشان در نظر اهل فن، محل تردید نبود. شاگردان ممتاز و برجستهای هم داشتند و در یک کلام از جایگاه شایستهای در حوزه علمیه قم برخوردار بودند؛ اما با همه این جهات، پس از رحلت مرحوم آیتالله العظمی بروجردی رضوانالله علیه، ایشان هیچ قدمی برای طرح خودشان برنداشتند و نهتنها هیچ اقدامی نکردند؛ بلکه دیگران یعنی شاگردان و اطرافیان خودشان را بشدت و صراحت از هرگونه اقدام در این عرصه، منع میکردند. حتی پس از ارتحال مرحوم آقای بروجردی قدسسره که آقایان اعاظم حوزه هرکدام به طور جداگانه برای آن بزرگوار مجلس ختم منعقد کردند؛ امام زیر بار نرفتند و لذا باید گفت در قضیه مرجعیت حضرت امام، هرچه جلو آمد از الطاف خداوند متعال بود و البته مساله مرجعیت ایشان هم به نحو بسیار شایستهای تثبیت شد. اگرچه کارشکنیهایی در این مساله چه در داخل و چه در خارج از کشور انجام میشد و علمایی که مرجعیت و اعلمیت امام را تایید و ترویج میکردند، در معرض مخاطره جدی از طرف دستگاه ظالم شاه بودند و البته دستگاه از اول سعی داشت که مرجعیت امام را نفی کند؛ اما بیخبر از جایگاه امام در حوزه از نظر علمی و تقوایی بود و لذا با وجود همه کارشکنیها، چون خدای تعالی لطف کرد و خواست و اراده او بود، مرجعیت امام رضوانالله علیه تثبیت شد و از سوی شاگردان و ارادتمندان ایشان به نحو مناسبی ترویج و توسعه پیدا کرد. اگرچه همان طور که گفتم پس از رحلت مرحوم آقای بروجردی، امام شاگردانشان را از طرح خود منع میکردند و وقتی هم با ایشان در این خصوص گفتگو میشد، م
بعد از رحلت آقای بروجردی، در خصوص شهریه حوزه علمیه، بعضی از آقایان پیشقدم شدند از آقایانی که در مظان مرجعیت بودند و رساله داشتند، همه ما دیدیم که امام با ابراز خوشحالی از این کار، میفرمودند که «این آقایان، حوزه را حفظ کردند» و دعا میکردند به آنها. و لذا خود ایشان، دنبال طرح خودشان به هیچ عنوان نبودند و تا مدتها حاضر به اجازه طبع و انتشار رساله نمیشدند تا بالاخره برخی از شاگردان، نظرات و فتاوای ایشان را جمعآوری و منتشر ساختند.
چه ویژگیهایی در امام خمینیره بود که مجذوب ایشان شدید؟
حضرت امام بحمدالله با عنایات الهی و توجهات ائمه طاهرین، از امتیازهای ویژهای برخوردار بودند چه در جنبه علمی و چه در بعد عملی و تقوایی و چه از زاویه مسائل اجتماعی و درایت ایشان در این گونه مسائل و لذا در مجموع امام یک عالم عاقل عامل بودند و همین ویژگیها از ایشان یک شخصیت جامعالاطراف و ذوابعاد ساخته بود که طبعا افراد را به ایشان جذب میکرد.
در زاویه مسائل علمی، تسلط ایشان بر علوم مختلف اسلامی بسیار چشمگیر بود. امام رضوانالله علیه دستکم در 7 شاخه از علوم اسلامی، نه تنها تبحر داشتند بلکه صاحبنظر و رای بودند: فقه، اصول فقه، تفسیر، حدیث، فلسفه، عرفان و اخلاق و در همه این علوم، هم تالیفهای ارزشمندی دارند هم درسهای مهم و شاگردان برجستهای داشتهاند و هم آرا و نظرات مهمی داشتهاند. لذا ثبوتا و اثباتا امام در این علوم، جایگاه شایستهای داشتند و دارند. در زاویه مسائل اخلاقی و تهذیب نفس و جهات عملی هم، همانطور که گفته شد امام یک انسان مهذب بود قبل از این که هر چیز دیگری باشد. حقیقتا باید گفت، امام عزیز ما منازل هفتگانه سلوک الی الله را طی کرده بود و بهخاطر این سیر و سلوک عملی، به مراتب عالیهای دست یافته بود که کمتر کسی به آن مراتب نایل میشود. در جهت تدبر و بعد عقلی و اجتماعی هم که کارنامه ایشان، کارنامه بسیار درخشان و هدایتگری است. مجموعه این ابعاد باعث شده بود که امام جایگاه ویژهای را در حوزه علمیه و بعدها هم در کل جامعه و این اواخر در کل عالم، پیدا کنند و بنابراین طبیعی بود که انسان، جذب چنین شخصیت جامعی بشود.
البته همانطور که قبلا اشاره شد، درد دین و احساس تکلیف دینی و مسوولیت شرعی در وجود امام رضوان الله علیه، یک نمود عجیبی داشت و این هم باعث یک امتیاز خاص برای ایشان نسبت به سایرین بود. برای شخص من، یک ویژگی دیگر در امام بود و آن استاد اخلاق بودن ایشان بود. من چون از سالها قبل به علم اخلاق علاقه خاصی داشتم، طبعا شخصیت امام به عنوان یک مدرس بزرگ که در عین حال به علم اخلاق توجه جدی داشتند و به عنوان یک استاد اخلاق در حوزه علمیه قم مطرح بودند، برای من جذاب بود و این جهت هم، بحق در امام یک جهت آشکار و نمایان بود و دروس ایشان، سراسر آمیخته با مسائل اخلاقی و تذکر و نصیحت بود و من هم هنوز لذت آن روزهایی که ایشان در درس فقه یا اصول، مطالب اخلاقی را طرح میکردند، با تمام وجود احساس میکنم. روزهای شادیآفرین و بسیار تاثیرگذاری برای من و همه شاگردان ایشان بود، و این بعد از شخصیت امام هم انصافا کمنظیر بود.
وجه تمایز مرحوم امامره با سایر علما در اعلام و آغاز نهضت اسلامی چه بود؟
همه مراجع و بزرگان حوزههای علمیه، نسبت به ضرورت نهضت اسلامی و ضرورت برچیده شدن دستگاه طاغوت و اجرای احکام اسلام، متفقالقول بودند، لکن مسلم است که امام رضوانالله علیه بخاطر آن باور دینی استوار و بخاطر آن احساس تکلیف و وظیفه دینی و به جهت آن درد دین که تمام وجود ایشان را فرا گرفته بود، از قاطعیت خاصی برخوردار بودند و لذا خداوند تعالی هم توفیق احیاگری دین و اصلاحگری جامعه اسلامی را به ایشان مرحمت فرمود.
البته امام همیشه، چه قبل از انقلاب و در جریان نهضت و چه بعد از انقلاب، احترام ویژهای برای مراجع و علمای حوزهها قائل بودند و همیشه حتی قبل از نهضت و در زمان مرحوم آقای بروجردی، با قول و عمل خود تاکید داشتند که مراجع و علمای بزرگ چه در قم و چه در بلاد، به صورت کاملا هماهنگ، مسائل اسلام و مسلمین را دنبال کنند.
خود امام برای تشکیل جلسات هماهنگی و شور و مشورت بین مراجع، همیشه پیشقدم بودند و از برخی ملاحظات هم عبور میکردند و خودشان پیشقدم میشدند که بین مراجع و علمای بزرگ، هماهنگیهای بیشتری به وجود آورند. در جریان نهضت هم همین طور بود چه در قبل از تبعید و چه بعد از تبعید، این رویه بسیار شایسته را همیشه داشتند. بعد از انقلاب هم امام همین شیوه را داشتند و به رای و نظر مراجع تقلید در امور مملکتی، توجه زیادی میکردند و برای آنها احترام ویژهای قائل بودند و ما مکررا قبل و بعد از انقلاب، این شیوه را در ایشان ملاحظه میکردیم و از این روحیه بلند، پی به آن صفای نفس خاص ایشان میبردیم.
در تداوم نهضت، مرحوم امامره با چه موانعی روبهرو بودند؟
نهضت امام خمینی، ادامه نهضت انبیا و اولیای الهی و استمرار راه پیامبران و ائمه طاهرین علیهمالسلام بود. لذا هر مانعی که بر سر راه اولیای الهی بوده، برای نهضت امام هم وجود داشت. قرآن شریف تصریح میفرماید که همه انبیاء، دشمنان و موانعی داشتهاند: «و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن یوحی بعضهم و الی بعض زخرف القول غرورا و لوشاء ربک ما فعلوه فذرهم و ما یفترون» این آیه در سوره انعام است، و نظیر آن در سوره فرقان هم آمده است: «و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا من المجرمین و کفی بربک هادیا و نصیرا». این دو آیه متضمن مطالب بسیار مهمی است:
اولا راه خدا بدون مانع و دشمن و اشکال و مشکل، نخواهد بود چرا که اراده الهی بر چنین امری تعلق گرفته است و این هم جهاتی دارد که اهم این جهات مساله امتحان و آزمایش است که برای سالکان راه خدا و نیز برای دشمنان آنها باید باشد تا در کوران حوادث و ابتلائات، اشخاص مختلف چه خوبان و چه بدان، امتحان خودشان را پس بدهند و غربالگری لازم در عالم خلقت انجام شود.
ثانیا این آیات شریفه نشان میدهد که موانع راه انبیا و کلا موانع راه خدای تعالی، کسانی هستند که اهل گناه و جرم و اهل شیطنت و خلاصه وابستگان به شیطان و اولیای شیطان هستند و در آن آیه اول میفرماید که از شیوههای دشمنی و مانعتراشی اینها این است که حرفهای به ظاهر آراسته را برای فریب انسانها در جامعه منتشر میکنند تا بلکه با این وسیله، مقابل راه خدا در راه اولیای خدا ایستادگی کنند.
ثالثا این آیات تاکید دارد که با وجود این موانع و مشکلات، هم نباید به اینگونه امور اعتنا کرد و هم باید دانست که خدای متعال هدایتگری و نصرت کسانی را که در راه او قدم میگذارند، تضمین فرموده است. این دو آیه را به عنوان نمونه بیان کردم وگرنه در سراسر قرآن و در سرتاسر فرمایشهای رسول خدا و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین، همین اصول کلی با بیانهای مختلف، تصریح شده است.
امام رضوانالله علیه هم چون ادامهدهنده راه انبیا بودند، با همین موانع مواجه بودند ولی خدای تعالی همانطور که وعده و تضمین فرموده، امام را یاری و هدایت کرد و آخرالامر هم پیروز ساخت. امام پیش از انقلاب با یک سلسله موانع بیرونی مواجه بودند که عبارت بود از اصل حکومت و نظام دیکتاتوری شاه با آن همه تشکیلات همچون ساواک و امثال آن و فراتر از این جهت، استکبار جهانی بود که از شاه حمایت و او را تجهیز میکرد، به او خط میداد و خلاصه به هر وجهی از او پشتیبانی میکرد. اصل قیام امام هم علیه همین حکومت و دستگاه جبار بود.
اما مهمتر این که ایشان با موانع داخلی و درونی هم مواجه بودند، تحجرگرایی و رفتارهای مقدسمالبانه -که امام همیشه از آن مینالیدند و ملاحظه میکردید که بعد از انقلاب هم در پیامها و سخنهای مختلف این مشکل را اشاره میکردند - یکی از این موانع بود. مانع دیگر التقاط و بدفهمی و غلطفهمی از اسلام و مبانی آن بود که این هم دوش به دوش تحجر یکی از موانع راه امام بود و پدید آمدن امثال منافقین و گروهکهای بدکار نظیر فرقان و دیگران، ریشه در همین التقاط و کجفهمی از اسلام داشت. هم متحجرین و هم التقاطیها مصداق همان دشمنان و شیاطینی هستند که در آن آیه اول تصریح شده که اینها حرفهایی میزنند به ظاهر آراسته و فریبدهنده برای این که انسانها را از راه انبیا خارج کنند.
یکی دیگر از موانع راه امام که این هم مانع مهمی بود و همیشه سد مهمی برای استمرار راه امام است مساله تفرقه و اختلاف است. یعنی در درون جبهه حق و خارج از جریان التقاط و تحجر و دشمنان بیرونی، اختلاف بین دوستان پیدا بشود. امام از این مانع هم همیشه مینالیدند چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب و لذا ملاحظه میکنید که چقدر به طور گسترده روی وحدت و اتفاق کلمه تاکید میکردند. قبل از انقلاب، در داخل جبهه پیروان امام گاهی بر سر مسائل غیراولیه اختلافاتی حاصل میشد که موجب سوءاستفاده دشمنها و مخالفان بود و امام از این جهت همیشه نگرانی داشتند. یکی از دوستان که از شاگردان مورد احترام امام بودند، این طور تعبیر میکردند که اگر به امام خبر بدهند که امریکا از یک سو و شوروی از سوی دیگر به ایران حمله کردهاند، امام بیمناک و وحشتزده و نگران نمیشود، ولی اگر به امام خبر برسد که دو روحانی در مدرسه فیضیه قم نزاع کردهاند، امام نگران میشوند. این تمثیل جالب و درستی است برای این که حساسیت امام را نسبت به اختلافات درک کنیم. بنابراین امروز هم برای ادامه راه امام، هم موانع بیرونی داریم یعنی دستگاه استکباری و نظام سلطه جهانی که به هیچ وجه امام و راه امام را نمیپذیرند، ولی مهمتر از اینها موانع داخلی هم داریم که یکی همان تحجر و واپسگرایی و خشکاندیشی و مقدسگری تحت عنوان ولایت و امثال اینهاست و یکی همان التقاط و بدفهمی اسلام و روشنفکرمالبی خارج از حدود شرع و مانع سوم هم تفرقه و اختلاف و چنددستگی و گروهبازی و امثال اینهاست.
باید مواظب باشیم که این موانع، راه امام و هدف امام و آرمانهای امام را خدشهدار نکند وگرنه همه ما مسوول هستیم و مورد مواخذه خواهیم بود. امام امانت سنگینی را به ما سپردند و راه دراز و پرفراز و نشیبی را طی کردند. صدها سال اولیای الهی در انتظار تشکیل یک حکومت اسلامی بودند، نباید با حرفهای سطحی و با بهانههای واهی این امانت را خدشهدار کنیم.
مشهور است که امام «وزیر خارجه آقای بروجردی» بودند. آیا ایشان در بیت حضرات آیات شیخ عبدالکریم حائری و بروجردی قدسسره حضور و نقشی داشتند؟
حضرت امام از شاگردان ممتاز و برجسته مرحوم آیتالله العظمی حائری قدسسره و مورد توجه آن بزرگوار بودند.
مرحوم امام از زمانی که مرحوم آقای حاج شیخ در حوزه اراک زعامت داشتند، به اراک رفته و در آنجا مشغول به تحصیل شده بودند و بعد از آن که مرحوم آقای حائری قدسسره به حوزه علمیه قم آمدند، ایشان هم به قم نقل مکان کردند و در خدمت آقای حائری به ادامه تحصیل پرداختند و به درجات عالیه رسیدند و در عین حال در همان زمان هم در جریان حوادث سیاسی مملکت و مسائل اسلام و مسلمین بودند. فشارهایی که از ناحیه رضاخان به حوزهها وارد میشد و اتفاقات و حوادثی که برای حوزهها و اسلام و مسلمین پیش میآمد، قیامهایی که از ناحیه برخی از بزرگان در مقابل رضاخان صورت میپذیرفت، مثل نهضت مرحوم آیتالله حاجآقا نورالله نجفیاصفهانی قدسسره و امثال این جریانات و مسائل، همه و همه در معرض دید تیزبین امام قرار داشت و امام از این مسائل برکنار نبودند. این طور نبود که ایشان یک روحانی منزوی و بریده از مسائل و مصالح اجتماع و جامعه اسلامی باشند و در آن جو اختناق رضاخانی مرعوب شده و مشغول به کار خودشان باشند.
پس از ارتحال مرحوم موسس رضواناللهعلیه، امام جزو کسانی بودند که کوشش بسیار زیادی داشتند که زعامت و مرجعیت مطلقه به دست کسی داده شود که علاوه بر جهات علمی، به مسائل اجتماعی هم مسلط باشد.
مرحوم آیتالله العظمی بروجردی قدسسره، یک عالم برجسته و از شاگردان مورد احترام آخوند خراسانی و امثال آن بزرگوار بودند؛ ولی با این فرض، علاوه بر سابقه علمی، سابقه مبارزه علیه رضاخان و دستگاه حاکمه هم داشتند و نقل شده که ایشان در آن زمان که در بروجرد ساکن بودند، فرموده بودند که «من هرگز در مقابل کارهای خلاف دستگاه حاکمه ساکت نمیمانم و به وظیفه خودم عمل میکنم.» این گونه مواضع و همچنین جایگاه علمی و اجتماعی مرحوم آیتالله العظمی بروجردی قدسسره برای امثال امام که از مدرسان صاحب درد نسبت به اسلام و مصالح جامعه اسلامی بودند، دلگرمکننده بود.
و لذا امام شخصا در آوردن مرحوم آقای بروجردی به قم و مطرح کردن ایشان و مذاکره با علمای مختلف چه در قم و چه حتی آن طور که نقل شده با علمای بلاد، برای تثبیت و ترویج مرجعیت عامه و مطلقه مرحوم آیتالله العظمی بروجردی قدس سره نقش موثری داشتند و سرانجام هم موفق شدند که زعامت آقای بروجردی را با الطاف الهی تثبیت کنند و الحمدلله در زمان آقای بروجردی، حوزه علمیه قم شکوفایی بیشتری پیدا کرد و مرحوم آقای بروجردی هم یک زعیم بینظیر در جهات مختلف بودند و تا پایان عمر مبارک، با آن درایت خاص خودشان مواظبت کامل از اوضاع مملکت داشتند و در قبال خلافکاریهای رژیم به قول خودشان هیچ وقت ساکت و بیتفاوت نبودند و لذا از بسیاری از نقشههای ضداسلامی حکومت جلوگیری کردند و خدمات بسیار عظیمی چه در سطح حوزههای علمیه و چه در سطح مسائل سیاسی و اجتماعی و چه در سطح خارج از کشور و مسائل بینالمللی انجام دادند که بدون تردید در تاریخ مرجعیت شیعه یا بینظیر و یا کمنظیر بود ولی تفصیل خدمات ایشان در این بحث نمیگنجد.
منظور این است که تشخیص امام در مورد آقای بروجردی و کار کردن برای زعامت عامه ایشان، تشخیص کاملا درستی بود و نتایج پرباری هم داشت و لذا امام و امثال امام در همه خدمات مرحوم آقای بروجردی (قدس سره) باید بگوییم شریک هستند؛ چرا که زمینههای هجرت و زعامت آقای بروجردی را فراهم کردند. حتی حضرت امام با این که خودشان یک مدرس عالیرتبه بودند و شاگردانی برجسته داشتند ولی به همراه شاگردانشان، تا مدتها در مجلس درس آیتالله العظمی بروجردی حاضر میشدند و حتی درس را مینوشتند و تقریر میکردند و این گونه کارها که از امام زیاد سراغ داریم، همه و همه نشاندهنده همین معناست که امام برای حفظ و تثبیت موقعیت مرجعیتی و زعامتی مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، تلاش وافری داشتند.
مرحوم آیتالله العظمی بروجردی هم متقابلا برای حضرت امام، احترام خاصی قائل بودند و به ایشان اعتماد و اطمینان ویژهای داشتند و در بسیاری از مسائل چه مسائل حوزوی و چه مسائل سیاسی و مملکتی با امام رضوانالله علیه مشورت میکردند و این هم نشان میدهد که مرحوم آقای بروجردی، از شخصیت امام یک برداشت احترامآمیز و ویژه داشتند. مکررا نقل شده و خود ما هم میدیدیم و در جریان بودیم که مرحوم آیتالله العظمی آقای بروجردی در مسائل مهم حوزه علمیه و یا در مسائل خاص مملکتی پس از مشورت با امام تصمیمگیری میکردند و حتی گاهی در برخی از ملاقاتهایی که درباریها و حکومتیها با مرحوم آقای بروجردی داشتند، ایشان از امام دعوت میکردند که در آن ملاقاتها و در متن مذاکرات حاضر باشند و نظر بدهند و حضور امام در این جلسات و نظرات امام در این شور و مشورتها، بسیار کارگشا بود و این که گاهی اوقات در برخی اظهارنظرها دیده میشود که میخواهند القا کنند که روابط امام با آیتالله العظمی بروجردی، خوب نبوده و امثال این حرفها، به کلی غلط و نادرست و از سر بیاطلاعی یا غرض است.
مرحوم امام رضوانالله علیه همان طور که اشاره کردم، احترام عجیبی برای مرحوم آیتالله العظمی بروجردی قائل بودند و بارها از ایشان این مطلب را شنیدیم که در جلسه درسشان یا در جلسات خصوصی نسبت به مرحوم آقای بروجردی با احترام میفرمودند که «در سرحد کرامت است که یک پیرمرد، با این مشکلات زیاد، به این خوبی، حوزه علمیه قم و بلکه عالم تشیع را اداره میکند.»
لذا به طور کلی باید عرض کنم که امام در حوزه قم، قبل از این که خودشان یک مرجع تقلید باشند، همیشه جایگاه شایستهای داشتهاند چه در زمان مرحوم موسس که ایشان از زمره شاگردان برجسته آن مرحوم بودند و چه در زمان آقای بروجردی که آن زمان امام خودشان یک عالم مجتهد مدرس شناخته شده بودند.
پنجشنبه 09 خرداد 1387
نحوه آشنایی جنابعالی با مرحوم امام خمینیره چهزمان و چگونه بود و چه درسهایی را به چه مدت با معظمله داشتید؟
من ابتدای تحصیلاتم در حوزه علمیه اصفهان بود. در همان زمان یعنی قبل از سال 1329 و 30، آوازه امام به عنوان یک مدرس برجسته به ما رسیده بود و من تعریف ایشان را از نظر علمی و تقوایی، زیاد شنیده بودم و در عمل، مجذوب ایشان شده بودم، گرچه خدمت ایشان نرسیده بودم. پس از گذراندن عمده تحصیلات دوره سطح در اصفهان در حوالی سال 1330 شمسی، به حوزه علمیه قم هجرت کردم و در خدمت ایشان حاضر شدم و از ایشان خواستم که مرا بپذیرند، ایشان هم تبسم مهربانانهای کردند و در حقیقت خواسته مرا اجابت فرمودند.
سالهای متمادی تا زمان تبعیدشان در دروس فقه و اصول ایشان شرکت و این درسها را تقریر میکردم و الحمدلله صدها صفحه از آن دروس را در همان سالها نوشتهام و موجود است. البته متاسفانه در آن وقتی که خدمت امام رسیدیم، ایشان دیگر دروس معقول یعنی فلسفه و عرفان را تدریس نمیکردند. اما در برخی از مباحث اصولی، به خوبی تسلط ایشان بر اینگونه مباحث و صاحبنظر بودن ایشان پیدا بود. به خاطرم هست که در بحث طلب و اراده، در یکی از روزها بعد از درس از ایشان خواهش کردم که جزوه خودشان که در این بحث نوشته بودند را به من لطف کنند تا استنساخ کنم و یک نسخه از آن را برای خودم بنویسم. ایشان اگرچه در آن سالها مدتها بود که از طرح مباحث فلسفی و عرفانی، پرهیز میکردند ولی با محبت و لطفی که داشتند آن نوشتههای خودشان را به من امانت دادند و فرمودند که بعد از استنساخ، به کسی ندهید، چون به دلایلی از این جهات ابا داشتند. البته بعد از انقلاب که شرایط تغییر کرد آن مطالب، هم به عربی و هم به فارسی منتشر شد.
نکتهای که در دروس امام چشمگیر بود یکی آن جهات تحقیقی بود که بحق درس ایشان چه فقه و چه اصول، یک مجمع علمی تحقیقی بود و ایشان وقتی وارد عرصه بحث و ارائه نظریات دیگران و تثبیت یا رد آن میشدند و همچنین وقتی وارد عرصه اظهار نظر و رای خودشان میشدند، انسان ملاحظه میکرد که چقدر قوی و عمیق هستند.
بعد دیگر دروس امام، توجه به مسائل اخلاقی بود. امام از هر فرصتی برای تذکر و نصیحت استفاده میکردند. فراموش نمیکنم بارها در نصایح خودشان در درسها به آیه شریفه «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموالله» استفاده میکردند و گویی یک علاقه وافری به این آیه مبارکه داشتند چنان که خود آن وجود مبارک، عامل به این آیه بودند.
همچنین فراموش نمیکنم که درس ایشان به علت استقبال بسیار خوبی که از طرف فضلای حوزه داشت، درس شلوغ و پرجمعیتی بود و به خاطر همین، چند جا عوض شد برای این که گنجایش این جمعیت زیاد را نداشت. امام هم با آن تواضع خاصی که داشتند، رسمشان بود که در هنگام تدریس، مثل سایرین روی زمین مینشستند و از نشستن روی منبر پرهیز میکردند. بالاخره به علت کثرت جمعیت و تقاضاهای زیاد شاگردان، پذیرفتند که روی منبر بنشینند، ولی همان روز، این قضیه را هم تبدیل به فرصتی کردند برای نصیحت کردن و موعظه به طلاب و فرمودند: «بزرگان پرهیز میکردند از روی منبر نشستن و معتقد بودند اینجا، جایگاه پیامبر و ائمه علیهمالصلوه والسلام است، اما باید متوجه بود که بالا رفتن از مراتب مختلف، موجب عجب نشود بلکه فرصتی برای خدمت به اسلام باشد.» و خلاصه، این نصیحتها همه شاگردان ایشان را تحت تاثیر قرار داد و به گریه انداخت، و از این موارد در دروس ایشان، بسیار زیاد بود و تاثیرات معنوی نفس گرم ایشان هم تاثیرات بالایی بود که همه را مجذوب میکرد.
پس از ارتحال آیتالله العظمی بروجردیره، آیا امام برای مرجعیت خویش قدمی برداشتند؟
حضرت امام در زمان حیات مرحوم آیتالله العظمی آقای بروجردی قدسسره، یک مدرس قابل توجه و یک استاد برجسته در حوزه بودند. مقام علمی و معنوی ایشان در نظر اهل فن، محل تردید نبود. شاگردان ممتاز و برجستهای هم داشتند و در یک کلام از جایگاه شایستهای در حوزه علمیه قم برخوردار بودند؛ اما با همه این جهات، پس از رحلت مرحوم آیتالله العظمی بروجردی رضوانالله علیه، ایشان هیچ قدمی برای طرح خودشان برنداشتند و نهتنها هیچ اقدامی نکردند؛ بلکه دیگران یعنی شاگردان و اطرافیان خودشان را بشدت و صراحت از هرگونه اقدام در این عرصه، منع میکردند. حتی پس از ارتحال مرحوم آقای بروجردی قدسسره که آقایان اعاظم حوزه هرکدام به طور جداگانه برای آن بزرگوار مجلس ختم منعقد کردند؛ امام زیر بار نرفتند و لذا باید گفت در قضیه مرجعیت حضرت امام، هرچه جلو آمد از الطاف خداوند متعال بود و البته مساله مرجعیت ایشان هم به نحو بسیار شایستهای تثبیت شد. اگرچه کارشکنیهایی در این مساله چه در داخل و چه در خارج از کشور انجام میشد و علمایی که مرجعیت و اعلمیت امام را تایید و ترویج میکردند، در معرض مخاطره جدی از طرف دستگاه ظالم شاه بودند و البته دستگاه از اول سعی داشت که مرجعیت امام را نفی کند؛ اما بیخبر از جایگاه امام در حوزه از نظر علمی و تقوایی بود و لذا با وجود همه کارشکنیها، چون خدای تعالی لطف کرد و خواست و اراده او بود، مرجعیت امام رضوانالله علیه تثبیت شد و از سوی شاگردان و ارادتمندان ایشان به نحو مناسبی ترویج و توسعه پیدا کرد. اگرچه همان طور که گفتم پس از رحلت مرحوم آقای بروجردی، امام شاگردانشان را از طرح خود منع میکردند و وقتی هم با ایشان در این خصوص گفتگو میشد، م
بعد از رحلت آقای بروجردی، در خصوص شهریه حوزه علمیه، بعضی از آقایان پیشقدم شدند از آقایانی که در مظان مرجعیت بودند و رساله داشتند، همه ما دیدیم که امام با ابراز خوشحالی از این کار، میفرمودند که «این آقایان، حوزه را حفظ کردند» و دعا میکردند به آنها. و لذا خود ایشان، دنبال طرح خودشان به هیچ عنوان نبودند و تا مدتها حاضر به اجازه طبع و انتشار رساله نمیشدند تا بالاخره برخی از شاگردان، نظرات و فتاوای ایشان را جمعآوری و منتشر ساختند.
چه ویژگیهایی در امام خمینیره بود که مجذوب ایشان شدید؟
حضرت امام بحمدالله با عنایات الهی و توجهات ائمه طاهرین، از امتیازهای ویژهای برخوردار بودند چه در جنبه علمی و چه در بعد عملی و تقوایی و چه از زاویه مسائل اجتماعی و درایت ایشان در این گونه مسائل و لذا در مجموع امام یک عالم عاقل عامل بودند و همین ویژگیها از ایشان یک شخصیت جامعالاطراف و ذوابعاد ساخته بود که طبعا افراد را به ایشان جذب میکرد.
در زاویه مسائل علمی، تسلط ایشان بر علوم مختلف اسلامی بسیار چشمگیر بود. امام رضوانالله علیه دستکم در 7 شاخه از علوم اسلامی، نه تنها تبحر داشتند بلکه صاحبنظر و رای بودند: فقه، اصول فقه، تفسیر، حدیث، فلسفه، عرفان و اخلاق و در همه این علوم، هم تالیفهای ارزشمندی دارند هم درسهای مهم و شاگردان برجستهای داشتهاند و هم آرا و نظرات مهمی داشتهاند. لذا ثبوتا و اثباتا امام در این علوم، جایگاه شایستهای داشتند و دارند. در زاویه مسائل اخلاقی و تهذیب نفس و جهات عملی هم، همانطور که گفته شد امام یک انسان مهذب بود قبل از این که هر چیز دیگری باشد. حقیقتا باید گفت، امام عزیز ما منازل هفتگانه سلوک الی الله را طی کرده بود و بهخاطر این سیر و سلوک عملی، به مراتب عالیهای دست یافته بود که کمتر کسی به آن مراتب نایل میشود. در جهت تدبر و بعد عقلی و اجتماعی هم که کارنامه ایشان، کارنامه بسیار درخشان و هدایتگری است. مجموعه این ابعاد باعث شده بود که امام جایگاه ویژهای را در حوزه علمیه و بعدها هم در کل جامعه و این اواخر در کل عالم، پیدا کنند و بنابراین طبیعی بود که انسان، جذب چنین شخصیت جامعی بشود.
البته همانطور که قبلا اشاره شد، درد دین و احساس تکلیف دینی و مسوولیت شرعی در وجود امام رضوان الله علیه، یک نمود عجیبی داشت و این هم باعث یک امتیاز خاص برای ایشان نسبت به سایرین بود. برای شخص من، یک ویژگی دیگر در امام بود و آن استاد اخلاق بودن ایشان بود. من چون از سالها قبل به علم اخلاق علاقه خاصی داشتم، طبعا شخصیت امام به عنوان یک مدرس بزرگ که در عین حال به علم اخلاق توجه جدی داشتند و به عنوان یک استاد اخلاق در حوزه علمیه قم مطرح بودند، برای من جذاب بود و این جهت هم، بحق در امام یک جهت آشکار و نمایان بود و دروس ایشان، سراسر آمیخته با مسائل اخلاقی و تذکر و نصیحت بود و من هم هنوز لذت آن روزهایی که ایشان در درس فقه یا اصول، مطالب اخلاقی را طرح میکردند، با تمام وجود احساس میکنم. روزهای شادیآفرین و بسیار تاثیرگذاری برای من و همه شاگردان ایشان بود، و این بعد از شخصیت امام هم انصافا کمنظیر بود.
وجه تمایز مرحوم امامره با سایر علما در اعلام و آغاز نهضت اسلامی چه بود؟
همه مراجع و بزرگان حوزههای علمیه، نسبت به ضرورت نهضت اسلامی و ضرورت برچیده شدن دستگاه طاغوت و اجرای احکام اسلام، متفقالقول بودند، لکن مسلم است که امام رضوانالله علیه بخاطر آن باور دینی استوار و بخاطر آن احساس تکلیف و وظیفه دینی و به جهت آن درد دین که تمام وجود ایشان را فرا گرفته بود، از قاطعیت خاصی برخوردار بودند و لذا خداوند تعالی هم توفیق احیاگری دین و اصلاحگری جامعه اسلامی را به ایشان مرحمت فرمود.
البته امام همیشه، چه قبل از انقلاب و در جریان نهضت و چه بعد از انقلاب، احترام ویژهای برای مراجع و علمای حوزهها قائل بودند و همیشه حتی قبل از نهضت و در زمان مرحوم آقای بروجردی، با قول و عمل خود تاکید داشتند که مراجع و علمای بزرگ چه در قم و چه در بلاد، به صورت کاملا هماهنگ، مسائل اسلام و مسلمین را دنبال کنند.
خود امام برای تشکیل جلسات هماهنگی و شور و مشورت بین مراجع، همیشه پیشقدم بودند و از برخی ملاحظات هم عبور میکردند و خودشان پیشقدم میشدند که بین مراجع و علمای بزرگ، هماهنگیهای بیشتری به وجود آورند. در جریان نهضت هم همین طور بود چه در قبل از تبعید و چه بعد از تبعید، این رویه بسیار شایسته را همیشه داشتند. بعد از انقلاب هم امام همین شیوه را داشتند و به رای و نظر مراجع تقلید در امور مملکتی، توجه زیادی میکردند و برای آنها احترام ویژهای قائل بودند و ما مکررا قبل و بعد از انقلاب، این شیوه را در ایشان ملاحظه میکردیم و از این روحیه بلند، پی به آن صفای نفس خاص ایشان میبردیم.
در تداوم نهضت، مرحوم امامره با چه موانعی روبهرو بودند؟
نهضت امام خمینی، ادامه نهضت انبیا و اولیای الهی و استمرار راه پیامبران و ائمه طاهرین علیهمالسلام بود. لذا هر مانعی که بر سر راه اولیای الهی بوده، برای نهضت امام هم وجود داشت. قرآن شریف تصریح میفرماید که همه انبیاء، دشمنان و موانعی داشتهاند: «و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن یوحی بعضهم و الی بعض زخرف القول غرورا و لوشاء ربک ما فعلوه فذرهم و ما یفترون» این آیه در سوره انعام است، و نظیر آن در سوره فرقان هم آمده است: «و کذلک جعلنا لکل نبی عدوا من المجرمین و کفی بربک هادیا و نصیرا». این دو آیه متضمن مطالب بسیار مهمی است:
اولا راه خدا بدون مانع و دشمن و اشکال و مشکل، نخواهد بود چرا که اراده الهی بر چنین امری تعلق گرفته است و این هم جهاتی دارد که اهم این جهات مساله امتحان و آزمایش است که برای سالکان راه خدا و نیز برای دشمنان آنها باید باشد تا در کوران حوادث و ابتلائات، اشخاص مختلف چه خوبان و چه بدان، امتحان خودشان را پس بدهند و غربالگری لازم در عالم خلقت انجام شود.
ثانیا این آیات شریفه نشان میدهد که موانع راه انبیا و کلا موانع راه خدای تعالی، کسانی هستند که اهل گناه و جرم و اهل شیطنت و خلاصه وابستگان به شیطان و اولیای شیطان هستند و در آن آیه اول میفرماید که از شیوههای دشمنی و مانعتراشی اینها این است که حرفهای به ظاهر آراسته را برای فریب انسانها در جامعه منتشر میکنند تا بلکه با این وسیله، مقابل راه خدا در راه اولیای خدا ایستادگی کنند.
ثالثا این آیات تاکید دارد که با وجود این موانع و مشکلات، هم نباید به اینگونه امور اعتنا کرد و هم باید دانست که خدای متعال هدایتگری و نصرت کسانی را که در راه او قدم میگذارند، تضمین فرموده است. این دو آیه را به عنوان نمونه بیان کردم وگرنه در سراسر قرآن و در سرتاسر فرمایشهای رسول خدا و ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین، همین اصول کلی با بیانهای مختلف، تصریح شده است.
امام رضوانالله علیه هم چون ادامهدهنده راه انبیا بودند، با همین موانع مواجه بودند ولی خدای تعالی همانطور که وعده و تضمین فرموده، امام را یاری و هدایت کرد و آخرالامر هم پیروز ساخت. امام پیش از انقلاب با یک سلسله موانع بیرونی مواجه بودند که عبارت بود از اصل حکومت و نظام دیکتاتوری شاه با آن همه تشکیلات همچون ساواک و امثال آن و فراتر از این جهت، استکبار جهانی بود که از شاه حمایت و او را تجهیز میکرد، به او خط میداد و خلاصه به هر وجهی از او پشتیبانی میکرد. اصل قیام امام هم علیه همین حکومت و دستگاه جبار بود.
اما مهمتر این که ایشان با موانع داخلی و درونی هم مواجه بودند، تحجرگرایی و رفتارهای مقدسمالبانه -که امام همیشه از آن مینالیدند و ملاحظه میکردید که بعد از انقلاب هم در پیامها و سخنهای مختلف این مشکل را اشاره میکردند - یکی از این موانع بود. مانع دیگر التقاط و بدفهمی و غلطفهمی از اسلام و مبانی آن بود که این هم دوش به دوش تحجر یکی از موانع راه امام بود و پدید آمدن امثال منافقین و گروهکهای بدکار نظیر فرقان و دیگران، ریشه در همین التقاط و کجفهمی از اسلام داشت. هم متحجرین و هم التقاطیها مصداق همان دشمنان و شیاطینی هستند که در آن آیه اول تصریح شده که اینها حرفهایی میزنند به ظاهر آراسته و فریبدهنده برای این که انسانها را از راه انبیا خارج کنند.
یکی دیگر از موانع راه امام که این هم مانع مهمی بود و همیشه سد مهمی برای استمرار راه امام است مساله تفرقه و اختلاف است. یعنی در درون جبهه حق و خارج از جریان التقاط و تحجر و دشمنان بیرونی، اختلاف بین دوستان پیدا بشود. امام از این مانع هم همیشه مینالیدند چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب و لذا ملاحظه میکنید که چقدر به طور گسترده روی وحدت و اتفاق کلمه تاکید میکردند. قبل از انقلاب، در داخل جبهه پیروان امام گاهی بر سر مسائل غیراولیه اختلافاتی حاصل میشد که موجب سوءاستفاده دشمنها و مخالفان بود و امام از این جهت همیشه نگرانی داشتند. یکی از دوستان که از شاگردان مورد احترام امام بودند، این طور تعبیر میکردند که اگر به امام خبر بدهند که امریکا از یک سو و شوروی از سوی دیگر به ایران حمله کردهاند، امام بیمناک و وحشتزده و نگران نمیشود، ولی اگر به امام خبر برسد که دو روحانی در مدرسه فیضیه قم نزاع کردهاند، امام نگران میشوند. این تمثیل جالب و درستی است برای این که حساسیت امام را نسبت به اختلافات درک کنیم. بنابراین امروز هم برای ادامه راه امام، هم موانع بیرونی داریم یعنی دستگاه استکباری و نظام سلطه جهانی که به هیچ وجه امام و راه امام را نمیپذیرند، ولی مهمتر از اینها موانع داخلی هم داریم که یکی همان تحجر و واپسگرایی و خشکاندیشی و مقدسگری تحت عنوان ولایت و امثال اینهاست و یکی همان التقاط و بدفهمی اسلام و روشنفکرمالبی خارج از حدود شرع و مانع سوم هم تفرقه و اختلاف و چنددستگی و گروهبازی و امثال اینهاست.
باید مواظب باشیم که این موانع، راه امام و هدف امام و آرمانهای امام را خدشهدار نکند وگرنه همه ما مسوول هستیم و مورد مواخذه خواهیم بود. امام امانت سنگینی را به ما سپردند و راه دراز و پرفراز و نشیبی را طی کردند. صدها سال اولیای الهی در انتظار تشکیل یک حکومت اسلامی بودند، نباید با حرفهای سطحی و با بهانههای واهی این امانت را خدشهدار کنیم.
مشهور است که امام «وزیر خارجه آقای بروجردی» بودند. آیا ایشان در بیت حضرات آیات شیخ عبدالکریم حائری و بروجردی قدسسره حضور و نقشی داشتند؟
حضرت امام از شاگردان ممتاز و برجسته مرحوم آیتالله العظمی حائری قدسسره و مورد توجه آن بزرگوار بودند.
مرحوم امام از زمانی که مرحوم آقای حاج شیخ در حوزه اراک زعامت داشتند، به اراک رفته و در آنجا مشغول به تحصیل شده بودند و بعد از آن که مرحوم آقای حائری قدسسره به حوزه علمیه قم آمدند، ایشان هم به قم نقل مکان کردند و در خدمت آقای حائری به ادامه تحصیل پرداختند و به درجات عالیه رسیدند و در عین حال در همان زمان هم در جریان حوادث سیاسی مملکت و مسائل اسلام و مسلمین بودند. فشارهایی که از ناحیه رضاخان به حوزهها وارد میشد و اتفاقات و حوادثی که برای حوزهها و اسلام و مسلمین پیش میآمد، قیامهایی که از ناحیه برخی از بزرگان در مقابل رضاخان صورت میپذیرفت، مثل نهضت مرحوم آیتالله حاجآقا نورالله نجفیاصفهانی قدسسره و امثال این جریانات و مسائل، همه و همه در معرض دید تیزبین امام قرار داشت و امام از این مسائل برکنار نبودند. این طور نبود که ایشان یک روحانی منزوی و بریده از مسائل و مصالح اجتماع و جامعه اسلامی باشند و در آن جو اختناق رضاخانی مرعوب شده و مشغول به کار خودشان باشند.
پس از ارتحال مرحوم موسس رضواناللهعلیه، امام جزو کسانی بودند که کوشش بسیار زیادی داشتند که زعامت و مرجعیت مطلقه به دست کسی داده شود که علاوه بر جهات علمی، به مسائل اجتماعی هم مسلط باشد.
مرحوم آیتالله العظمی بروجردی قدسسره، یک عالم برجسته و از شاگردان مورد احترام آخوند خراسانی و امثال آن بزرگوار بودند؛ ولی با این فرض، علاوه بر سابقه علمی، سابقه مبارزه علیه رضاخان و دستگاه حاکمه هم داشتند و نقل شده که ایشان در آن زمان که در بروجرد ساکن بودند، فرموده بودند که «من هرگز در مقابل کارهای خلاف دستگاه حاکمه ساکت نمیمانم و به وظیفه خودم عمل میکنم.» این گونه مواضع و همچنین جایگاه علمی و اجتماعی مرحوم آیتالله العظمی بروجردی قدسسره برای امثال امام که از مدرسان صاحب درد نسبت به اسلام و مصالح جامعه اسلامی بودند، دلگرمکننده بود.
و لذا امام شخصا در آوردن مرحوم آقای بروجردی به قم و مطرح کردن ایشان و مذاکره با علمای مختلف چه در قم و چه حتی آن طور که نقل شده با علمای بلاد، برای تثبیت و ترویج مرجعیت عامه و مطلقه مرحوم آیتالله العظمی بروجردی قدس سره نقش موثری داشتند و سرانجام هم موفق شدند که زعامت آقای بروجردی را با الطاف الهی تثبیت کنند و الحمدلله در زمان آقای بروجردی، حوزه علمیه قم شکوفایی بیشتری پیدا کرد و مرحوم آقای بروجردی هم یک زعیم بینظیر در جهات مختلف بودند و تا پایان عمر مبارک، با آن درایت خاص خودشان مواظبت کامل از اوضاع مملکت داشتند و در قبال خلافکاریهای رژیم به قول خودشان هیچ وقت ساکت و بیتفاوت نبودند و لذا از بسیاری از نقشههای ضداسلامی حکومت جلوگیری کردند و خدمات بسیار عظیمی چه در سطح حوزههای علمیه و چه در سطح مسائل سیاسی و اجتماعی و چه در سطح خارج از کشور و مسائل بینالمللی انجام دادند که بدون تردید در تاریخ مرجعیت شیعه یا بینظیر و یا کمنظیر بود ولی تفصیل خدمات ایشان در این بحث نمیگنجد.
منظور این است که تشخیص امام در مورد آقای بروجردی و کار کردن برای زعامت عامه ایشان، تشخیص کاملا درستی بود و نتایج پرباری هم داشت و لذا امام و امثال امام در همه خدمات مرحوم آقای بروجردی (قدس سره) باید بگوییم شریک هستند؛ چرا که زمینههای هجرت و زعامت آقای بروجردی را فراهم کردند. حتی حضرت امام با این که خودشان یک مدرس عالیرتبه بودند و شاگردانی برجسته داشتند ولی به همراه شاگردانشان، تا مدتها در مجلس درس آیتالله العظمی بروجردی حاضر میشدند و حتی درس را مینوشتند و تقریر میکردند و این گونه کارها که از امام زیاد سراغ داریم، همه و همه نشاندهنده همین معناست که امام برای حفظ و تثبیت موقعیت مرجعیتی و زعامتی مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، تلاش وافری داشتند.
مرحوم آیتالله العظمی بروجردی هم متقابلا برای حضرت امام، احترام خاصی قائل بودند و به ایشان اعتماد و اطمینان ویژهای داشتند و در بسیاری از مسائل چه مسائل حوزوی و چه مسائل سیاسی و مملکتی با امام رضوانالله علیه مشورت میکردند و این هم نشان میدهد که مرحوم آقای بروجردی، از شخصیت امام یک برداشت احترامآمیز و ویژه داشتند. مکررا نقل شده و خود ما هم میدیدیم و در جریان بودیم که مرحوم آیتالله العظمی آقای بروجردی در مسائل مهم حوزه علمیه و یا در مسائل خاص مملکتی پس از مشورت با امام تصمیمگیری میکردند و حتی گاهی در برخی از ملاقاتهایی که درباریها و حکومتیها با مرحوم آقای بروجردی داشتند، ایشان از امام دعوت میکردند که در آن ملاقاتها و در متن مذاکرات حاضر باشند و نظر بدهند و حضور امام در این جلسات و نظرات امام در این شور و مشورتها، بسیار کارگشا بود و این که گاهی اوقات در برخی اظهارنظرها دیده میشود که میخواهند القا کنند که روابط امام با آیتالله العظمی بروجردی، خوب نبوده و امثال این حرفها، به کلی غلط و نادرست و از سر بیاطلاعی یا غرض است.
مرحوم امام رضوانالله علیه همان طور که اشاره کردم، احترام عجیبی برای مرحوم آیتالله العظمی بروجردی قائل بودند و بارها از ایشان این مطلب را شنیدیم که در جلسه درسشان یا در جلسات خصوصی نسبت به مرحوم آقای بروجردی با احترام میفرمودند که «در سرحد کرامت است که یک پیرمرد، با این مشکلات زیاد، به این خوبی، حوزه علمیه قم و بلکه عالم تشیع را اداره میکند.»
لذا به طور کلی باید عرض کنم که امام در حوزه قم، قبل از این که خودشان یک مرجع تقلید باشند، همیشه جایگاه شایستهای داشتهاند چه در زمان مرحوم موسس که ایشان از زمره شاگردان برجسته آن مرحوم بودند و چه در زمان آقای بروجردی که آن زمان امام خودشان یک عالم مجتهد مدرس شناخته شده بودند.
پنجشنبه 09 خرداد 1387