چکیده

دکتر سید صادق طباطبایی رابطه مستمری با امام موسی صدر داشت. این پیوند دائمی علاوه بر نسبت خویشاوندی، از عقاید نزدیک سیاسی آنها نیز ناشی می‌شد. او زمانی که در آلمان تحصیل‌ می‌کرد همواره با «آقای صدر» ارتباط داشت. طبعا این تعامل برای بسیاری ایجاد انگیزه می‌کند تا برای بیشتر دانستن در مورد امام موسی صدر با او گفتگو کنند. صحبت درباره «آقای صدر» از کارهایی است که دکتر طباطبایی همیشه برای آن وقت دارد، حتی اگر یک روز قبل از سفرش باشد.

متن

درباره ویژگی‌های خاص امام موسی صدر صحبت کنید.
قسمت زیادی از این ویژگی‌ها به روحیات فردی برمی‌گردد که قسمتی از آن ارثی و بخشی اکتسابی است. یکی از ویژگی‌های سلوک مردمی ایشان این بود که هیچگاه خودش را در مقابل کسی برتر نمی‌دید. حتی وقتی بحث‌های عقیدتی با دانشجویان در انجمن اسلامی داشتند، احساس می‌کردیم خودشان را هم سطح دانشجویان قرار می دهند، منتها ایشان مطلب را بشکلی منتقل می‌کردند که در ذهن طرف مقابل ایجاد سوال شود و بیندیشد. نکته دیگر این است که آقای صدر مجال می‌دادند که فرد براحتی با ایشان مخالفت کند. در واقع روحیه تواضع در ایشان بسیار برجسته بود. سعه صدر بسیار بالا و تحمل از ویژگی‌های ایشان بود. اصلا انگار ایشان بدگویی‌ها را نمی‌شنیدند. ایشان حتی با بچه‌ها همکلام می‌شدند تا از آنان اظهار‌نظر بشنوند و تذکر بدهند. رفتارشان حتما یک یا دو جمله آموزنده داشت.
نکته دیگر اینکه ایشان نسبت به هیچ امری تعصب نداشت. یعنی سماجت و یکدندگی روی عقیده نداشتند. البته به چیزی که عقیده داشتند پایبند بودند، اما وقتی که در معرض مخالفت قرار می‌گرفتند بگونه‌ای عمل می‌کردند که تحمیل عقیده‌ای از سوی ایشان صورت نگیرد.
امام صدر به گستردگی طیف دانش معتقد بودند و دانش‌های مختلف را در هم موثر می‌دانستند. این بخش‌ها اکتسابی است و به حوزه مطالعاتی ایشان برمی‌گردد. تسلط ایشان به قرآن بسیار عجیب است. آیات قرآن را بسیار بجا استفاده می‌کردند. همین تسلط را در تورات، انجیل، زبور و کتاب‌های دیگر هم می‌بینیم. افق گسترده تفکرشان هم امری اکتسابی است.
رفتار ایشان در اجتماع بگونه‌ای بود که همواره از پشتوانه مردمی برخوردار بود. این نکته را در گفتگوی آخرشان قبل از عزیمت از نجف به پسرعمویشان، محمدباقر صدر گفتند که «ما باید راه ناتمام سبدجمال را ادامه بدهیم. اما خطای سید جمال را تکرار نکنیم. سیدجمال می‌خواست با اصلاح سران مشکلات را حل کند. ما باید با مردم شروع کنیم. دست مردم را بگیریم و قدم به قدم بالا بیاوریم و به میزانی که بالا میآیند، اعمال قدرت کنیم. وقتی مردم را به این سطح رساندید خودشان پشتوانه قدرت می‌شوند و سران ناچاربه تمکین می شوند.» خود ایشان با همین مبنا از پایین شروع کرد. اما بر خلاف تصور دیگران که زمان بسیار زیادی را برای انجام اهدافشان در نظر می‌گرفتند، فعالیت‌های آقای صدر در عرض کمتر از ده سال جواب داد.
این پشتوانه مردمی به چه شکل ایجاد شد؟ نمونه‌ای از این فعالیت ها را ذکر کنید.
ایشان عقیده داشت ادره امور مردم باید توسط خودشان انجام شود. حتی برای مدیریت یک مجموعه باید از افراد همان مجموعه استفاده کرد. به همین دلیل وقتی می‌خواست براساس آرمان و هدفش موسسه‌ای تاسیس کند، قصد نداشتند خودشان مدیریت کنند. بنابراین باید مدیرانی برای اداره مجموعه تربیت می‌شدند. از زمانی که این طرح درذهنشان بود عده‌ای را برای مدیریت آن انتخاب می‌کردند. مدت 5-6 ماه با این افراد مانوس می‌شد و در همین جهت با آنان گفت و گو می‌کرد و مثلا پیگیر آخرین اطلاعات در زمینه مدیریت پزشکی بودند. این باعث می‌شد خود بخود افراد بدنبال این اطلاعات می‌رفتند و بعد از آنان نظر می‌خواست که ایده‌شان برای مدیریت چنین مجموعه‌ای چیست. در اینجا فرد ذهنش درگیر موضوع می‌شد. در نتیجه بعد از 6 ماه افرادی تربیت می‌شدند که آرمان‌های ایشان ملکه ذهنشان شده بود. از این زمان به بعد افراد، مستقل بودند و مجموعه مورد نظر را اداره می‌کردند. هرچند وقت یکبار هم، نه بعنوان گزارش کار، بلکه از کمبودها و نواقص سوال می‌کردند تا افراد خودشان وادار به عیب‌یابی شوند. به موازات آنان گروه دیگری را هم برای نظارت تربیت می‌کردند که مرتب با مسائل روز درگیر شوند تا بتوانند بعنوان راهنمایی و ارائه راهکار جدید فعالیت کنند. تا اگر روزی افراد قبلی رفتند. افراد جدیدی جایگزین شوند. اگر عملکرد افراد خوب بود، موسسه دومی ایجاد می‌کردند و به این ترتیب شبکه گسترده‌ای از افراد شکل می‌گرفت. به این دلیل است که تشکیلات ایشان امروز قوی‌تر، مدرن‌تر و گسترده‌تر از زمان حضورشان فعالیت می‌کنند. مردمداری امام صدر که هدف نهایی شان بود با این شبکه و این کادرها تبلیغ و ترویج می‌شد.
زمانی که امام صدر وارد لبنان شد. از همان ابتدا ایده خاصی را مطرح کردند؟
از نامه‌ای که ایشان به یکی ازبستگان نوشته‌اند، می‌شود اینطور استنباط کرد که ایشان در چارچوب یک شخصیت روحانی متمرکز بودند و هدف‌شان تعمیق اندیشه دینی در کنار تلطیف عاطفه دینی بود. ترکیب این دو باعث بوجود آمدن انسان سازنده می‌شود. قصد ایشان در وهله اول این بود که جامعه شیعه را به جایی برسانند که این دو عامل ترکیب شده باشد. در وهله اول هدفشان ارتقای وضع فرهنگی، علمی و اقتصادی شیعیان بود.
نظام طایفه‌ای لبنان مانعی برای فعالیت‌های امام صدر نبود؟
تا آنجا که مساله شیعیان بود نه. در ابتدای فعالیت امام چون چشم‌انداز فعالیت ایشان را نمی‌دانستند و صرفا یکسری فعالیت‌های اجتماعی و خیریه را می‌دیدند مخالفتی نکردند.
بعد که برنامه‌های ایشان جنبه ملی پیدا کرد، مخالفت‌هایی شکل گرفت. ایشان در فرقه‌های مختلف هم جایگاه پیدا کرده بود. بعدها دردهه 70 میلادی در جنگ‌های داخلی لبنان مسائلی پیش آمد که هدفش تجزیه لبنان بود. شیعه در جهت خلاف این برنامه‌ها وارد عمل شد. ایشان مخالف تجزیه لبنان و اخراج فلسطینی‌ها و مساله توطین بودند. اینجاست که شیعه در تعارض با منافع سیاسی فرقه‌های دیگر قرار می گیرد و از اینجا مخالفت‌ها شروع می‌شود.
امام موسی صدر چطور توانستند مردم را همراه خودشان کنند که نظر مثبت نسبت به فعالیت‌هایشان داشته باشند؟ چرا که به‌هرحال ایشان به عنوان یک فرد خارجی مطرح بودند و از ایران وارد لبنان شدند.
ایشان از جایگاه یک روحانی وارد شد. در این جایگاه نژاد و ملیت معنی ندارد. حرفشان هم تحریک شیعه و سنی یا باج دادن به شیعه نیست. بلکه می‌گویند ما حق شیعه را به اندازه بقیه می‌خواهیم نه یک ذره بیشتر. با بقیه مردم هم فقط از موضع روحانی و تربیت دینی مواجه می‌شدند. مردم می‌دیدند که مشکلات دینی‌شان توسط آقای صدر حل شده است. در عین حال ایشان یک روحانی ا ست که با دوران جدید و علوم جدید آشنا است. با سران سیاسی مرتبط است، اما نه بعنوان یک شخصیت سیاسی.
لبنان از نظر فرهنگی جامعه متنوعی است. امام موسی صدر چطور در این جامعه متنوع 16 طایفه‌ای کار کردند؟
هدف آقای صدر همدست کردن نبود. از نظر ایشان می‌بایستی افرادی از فرقه‌های مختلف در کنار هم قرار می‌گرفتند و به گونه‌ای مدیریت می‌شدند که بجای تعامل خصمانه با هم رابطه‌ای دوستانه و سازنده داشته باشند. به عبارت دیگر باید مخرج مشترکی از ادیان پیدا می‌شد که در مورد همه ادیان رفتار یکسانی صورت می‌گرفت. عقاید خاص شیعی هم به دیگران تحمیل نمی‌شد. ایشان خود را منحصر به چیزی نمی‌کردند. از جایگاه یک روحانی که به همه اشراف داشته باشند رفتار و براساس مشترکات همه مردم صحبت می‌کردند. به این دلیل همه مردم، از فرقه‌های مختلف جذبشان شدند.
جایگاه امام صدر در لبنان چگونه بود؟
ذکر یک نمونه جالب خواهد بود؛ دومین شخصیتی که سفرای کشورهای دیگر در لبنان به دیدنشان می‌رفتند، آقای صدر بود. بااینکه جایگاه رسمی دولتی نداشتند اما به همه افراد می‌گفتند که با ایشان دیدار کنید. این موضوع جایگاه ایشان را بخوبی نشان می‌دهد.
برخورد امام صدر با مخالفان چگونه بود؟
امام صدر با مخالف، اعمال مخالفت نمی‌کردند. می‌گفتند کسی که با من مخالف است، من با او مخالفت نمی‌کنم. علیه او رفتار نمی‌کنم. حذفش نمی‌کنم و حتی کمکش می‌کنم. در عین حال اگر کسی یک بار ایشان را می‌دید، مخالفش نمی شد و هرگونه خصومتی با ایشان داشت از بین می‌رفت، مگر اینکه مانند عده‌ای عداوت و دشمنی خاص داشته باشد. در زمانی هم که انواع کارشکنی‌ها می شد مانند فعالیت‌های شاه و سفیر ایران در لبنان که مدام بدنبال ضربه زدن بودند، امام تلاش می‌کرد مصون بماند. اما باز هم مقابله به مثل نمی‌کرد. ایشان هرگز به تهمت‌ها جواب نمی‌دادند، اگر جایی لازم بود، اطرافیانشان این کار را می‌کردند. آن هم بدلیل اعتماد و شناخت عمیقی که نسبت به آقای صدر داشتند. یعنی ایشان به نوعی فعالیت می‌کردند که اطرافیانشان شناخت کافی از هدفشان داشته باشند و در نتیجه تحت تاثیر این القائات قرار نمی‌گرفتند.
این رفتارها ناشی از ویژگی‌های فردی بود یا براساس تعالیم قرآن اینطور رفتار می‌کردند؟
من بسیاری از رفتارهایشان را در پدرشان دیده بودم. این ویژگی، هم تجربه پدر و هم تبعیت از سیره بزرگان می‌تواند باشد. ایشان خیلی به زندگی ائمه مسلط بودند.
با فعالیت‌های امام صدر موقعیت سایر نخبگان تغییر نکرد؟ صاحبان قدرت چه واکنشی به فعالیت‌های امام نشان دادند؟
موقعیت نخبگان تغییر زیادی کرد ولی در جهت تقویت آنان.آقای صدر تلاش می‌کرد نخبگان را با خود همراه و موقعیتشان را تثبیت کند تا در فعالیت‌ها مشارکت داشته باشند. مثلا امام وقتی به منطقه‌ای می رفتند، به روسای قبایل بسیار احترام می‌گذاشتند. این رفتار، باعث احترام بیشتر مردم به ایشان می‌شد که می‌دیدند چطور به بزرگانشان احترام می‌گذارند.
از طرف دیگر این افراد وقتی جایگاه امام را می‌دیدند، سعی می‌کردند شیوه‌های ایشان را تقلید کنند. منتها این رفتارها به اندازه رفتار امام که عمیق بود و واقعی بود، اثر نمی‌گذاشت. در واقع می‌توان گفت آقای صدر در جهت حفظ موقعیت بزرگان جامعه لبنان فعالیت کردند، اما خود بخود محبوبیت این افراد در حضور ایشان کمرنگ شد.
اندیشه و فعالیت‌های امام موسی صدر چه اثراتی در جامعه لبنان داشت؟
این اثرات را در چند حوزه باید دید، یکی اینکه تساهل و تسامح و پرهیز از خشونت و فرقه‌گرایی ملکه ذهن مردم عادی شده بود. یعنی عملا خصومت‌ها به حداقل رسیده بود. مهم‌تر از اینها تاثیرگذاری روی جوانان برای مقابله با مباحث ایدئولوژیک بود که در آن سال‌ها بسیار داغ بود، ایشان بسیار موثر بودند و جوانان می‌دیدند که اندیشه اسلامی خوراک فکری مناسب و قابل قبولی است و توان پاسخ دربرابر اندیشه‌های پررونق آن سال‌ها، مانند مارکسیسم را دارد. اثر دیگر، پرهیز از تعصب و میل به بحث و گفتگو بود. بطور کلی هر کسی که به ایشان نزدیک‌تر بود، روحیه نرم‌تر و لطیف‌تری پیدا می‌کرد. هرکسی که بیشتر با ایشان ارتباط داشت بیشتر شیفته‌شان می‌شد.
به عنوان آخرین سوال اگر امام موسی صدر امروز حضور داشت، جامعه‌لبنان چگونه بود؟
عقیده من این است که اگر ایشان می‌ماندند، جامعه لبنان امروز به یک جامعه نمونه اسلامی که مدنظرشان بود تبدیل می‌شد. ایشان می‌گفتند جامعه امام زمانی جامعه‌ای نیست که همه مسلمان باشند. همه شیعه باشند. بلکه هرکس دین خودش را دارد. اما یک مخرج مشترک از اخلاق عمومی حاکم است. تصور من این است که هدف بعدی امام تلطیف فضای عمومی جامعه لبنان بعد از همه جنگ‌ها و خصومت‌ها بود.
  
پنجشنبه 26 شهریور 1388          

 

تبلیغات