فرهنگ، آماج خشونت
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
از میان برنامههای گسترده فرهنگی و اجتماعی که در دوران سلطنت رضاخان پهلوی به اجرا درآمد، هیچ برنامهای به اندازه کشف حجاب زنان جنجالبرانگیز و با مقاومت یکپارچه جامعه ایران روبهرو نشد. حتی اکنون که 74 سال از آن واقعه میگذرد، بحث در این باره همچنان ادامه دارد. خشونتی که دولت پهلوی در اجرای کشف حجاب به خرج داد، به حدی بود که حتی مورخان سکولار و ناظران غربی که علیالقاعده مشکلی با بیحجابی زنان ندارند، نتوانستهاند تأسف خود را از این بابت پنهان سازند. بعدها کسانی چون علیاصغر حکمت وزیر فرهنگ دوره رضاشاه که از بانیان و مجریان کشف حجاب بود، به اشتباه خود در این باره اعتراف کردند و بویژه روش خشونت بار دولت در کشف حجاب را به نقد کشیدند.متن
مقاومت جامعه ایران در برابر کشف حجاب، قابل پیشبینی بود و از اینرو دولت میکوشید تا آن را مرحله به مرحله و با تمهیدات قبلی به اجرا گذارد. علیاصغر حکمت در خاطرات خود تأکید میکند که دولت میخواست کشف حجاب را ابتدا از مدارس شروع کند و دختران را به بیحجاب ظاهرشدن در برابر مردان و نطق برای آنان وادار سازد. مرحله بعدی ترتیب جشنهایی بود که در آن وزرا و کارمندان عالیرتبه دولت همراه همسران بیحجاب خود شرکت داشتند. سپس کانونی به نام کانون بانوان تشکیل میشد و در آن عدهای از روشنفکران از مزایای بیحجابی برای زنان سخن میگفتند. آنگاه مدارس ابتدایی از کلاس اول تا چهارم به صورت مختلط درمیآمد و نهایتا با اجرای این مقدمات، کشف حجاب عمومی توسط شاه اعلام میشد.
در سال 1313 زنان معلم و دختران محصل موظف شدند بدون چادر به مدرسه بروند و افسران نیز با همسران بیحجاب خود در میهمانیهای باشگاه افسران شرکت جستند. سپس در آذرماه 1314 وزارت کشور در بخشنامهای به استانداران، وظایف آنها را در قبال کشف حجاب مشخص ساخت. در این بخشنامه بر آغاز برنامه کشف حجاب از مدارس دخترانه تأکید شده بود.
با این مقدمات، کشف حجاب زنان که فاقد هرگونه محمل قانونی حتی در سازوکارهای حقوقی دولت پهلوی بود و مجلس شورای ملی کوچکترین نقشی در اجرای آن نداشت، در روز 17 دیماه 1314 رسما اعلام شد. در این روز رضاخان پهلوی به همراه دختران بیحجاب خود به ساختمان جدید دانشسرای مقدماتی رفت و طی سخنانی کشف حجاب را رسما اعلام کرد. تا این زمان دولت میکوشید پروژه بیحجاب کردن زنان را به آرامی و با شیوههای تشویقی پیش ببرد، اما با نطق رضاشاه ورق برگشت و خشونتی لجام گسیخته چهره نشان داد. فشار دولت ابتدا بر کارمندان خود بود تا با همسران بیحجاب در مجالس عمومی شرکت جویند و در غیر این صورت مورد توبیخ یا حتی در معرض اخراج قرار گیرند. اما خیلی زود فشارها گسترش پیدا کرد و تمام زنان حتی زنان خانهدار را شامل شد.
هدف دولت تنها برداشتن چادر نبود، بلکه هر نوع لباسی را که موجب پوشش زنان میشد، در بر میگرفت. برای مثال در مکاتبهای از وزیر داخله به ایالت خراسان چنین میخوانیم که در تعقیب تعلیمات سابقه راجع به نهضت نسوان اشعار میدارد که حسبالامر، عشایر هم نباید چادر به کار ببرند و بایستی با لباس معمولی خود باشند و همچنین باید عمامههای آنان هم کمکم به کلی موقوف گردد و در شهرها مأمورین باید بیشتر به این موضوع توجه داشته باشند و نگذارند عشایر و ایلات چادر و کلاغی و عمامه داشته باشند.
این نوع برخوردها با واکنش منفی جامعه ایران روبهرو شد و در ماههای بعد مقاومت مردمی به نحو بارزی رخ نشان داد. در خردادماه سال 1315 یعنی 5 ماه پس از اعلام رسمی کشف حجاب، نخستوزیر ناگزیر شد در بخشنامهای به استانداران ناخرسندی خود از عدم تحقق کشف حجاب را اعلام دارد و متولیان امر را به مؤاخذه شدید تهدید کند. در این بخشنامه آمده بود:
از قرار اطلاعاتی که میرسد، بانوان در ولایات با چارقد در معابر عبور و مرور مینمایند. حتی بعضیها خود را به طور مضحک به اشکال مختلف و عجیبی درآورده و مستور میدارند. چون ادامه این وضعیت غیرمطلوب و باعث مسؤولیت است، اکیدا مقرر میگردد که باید نهایت مراقبت و مواظبت را به عمل آورید که هرچه زودتر این رویه متروک و هیچ کس از بانوان نباید با چارقد در معابر دیده شوند و الا حکام در درجه اول مسؤول و شدیدا مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت. دولت همچنین پس از اعلام رسمی کشف حجاب ، در اردیبهشت ماه 1314 کانون بانوان را به ریاست شمس پهلوی تأسیس کرد تا با ترتیب برنامههای سخنرانی، تشکیل کلاسهای اکابر، چاپ نشریه، ایجاد انجمنهای ادبی، خیریه، نمایش، ورزش و... از طرق گوناگون زنان را به کشف حجاب تشویق کند. زنان عضو کانون ابتدا برای کشف حجاب توجیه میشدند و سپس موظف میگردیدند که خانوادههای خود را به بیحجابی ترغیب کنند. آنها بدون حجاب در انظار عمومی حاضر میشدند و طبق دستور دولت به طور غیر محسوس از حمایت پلیس برخوردار بودند. چنین مینماید که گروه هدف کانون بانوان بیشتر زنان طبقه اشراف و متوسط بودند و برای انبوه زنان طبقات پایین که پایبندی بیشتری به سنت و آموزههای دینی داشتند، بیش از روشهای اقناعی از خشونت استفاده میشد.
در مدارس نیز برنامههای آموزشی گستردهای برای توجیه دانشآموزان نسبت به کشف حجاب تدارک دیده شده بود. اما دولت آنچنان در پیشبرد کشف حجاب عجله داشت که منتظر تأثیر این نوع برنامههای تشویقی نشد و با استفاده از زور چادر از سر زنان برداشت. دولت مدعی بود که حجاب مانع حضور زنان در اجتماع و ارائه خدمات اجتماعی از سوی آنان است و میخواهد با کشف حجاب این مانع را از سر راهشان بردارد. اما در عمل نهتنها چنین نشد، بلکه کشف حجاب نتیجه عکس داد و زنان را بیش از پیش در خانههایشان محبوس ساخت. در حالی که از دوره مشروطیت مدارسی برای تحصیل دختران پاگرفته بود و حتی مذهبیون نیز دختران خود را به این مدارس میفرستادند، اجباری شدن کشف حجاب در مدارس انبوه خانوادههای مذهبی را ناگزیر ساخت که دختران خود را از مدارس خارج سازند.
همچنین گارد پاسبانان بر سر معابر و چادر کشیدن از سر زنان با خشونت بیمحابا و تحقیر و تمسخر، عدهای زیادی زنان را خانه نشین کرد، به گونهای که حتی برای امور جاری از قبیل خرید، دید و بازدید اقوام و حمام رفتن نیز جرات بیرون آمدن از خانه را نداشتند. بدین ترتیب کاربرد خشونت در عرصه فرهنگ نه تنها دولت پهلوی را به مقاصد خود نرساند بلکه زخمهای کاری بر پیکر فرهنگ و اجتماع ایران وارد ساخت.
نازنین فراهانی
منابع:
1 . ابراهیم صفایی: رضاشاه کبیر در آیینه خاطرات، وزارت فرهنگ و هنر، تهران، 2.2535. اسناد منتشر نشده از واقعه کشف حجاب در عصر رضاخان، به اهتمام مرتضی جعفری، صغری اسماعیلزاده و معصومه فرشچی، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران، 3.1373. پرونده کشف حجاب در سازمان اسناد ملی ایران.
پنجشنبه 24 دی 1388
در سال 1313 زنان معلم و دختران محصل موظف شدند بدون چادر به مدرسه بروند و افسران نیز با همسران بیحجاب خود در میهمانیهای باشگاه افسران شرکت جستند. سپس در آذرماه 1314 وزارت کشور در بخشنامهای به استانداران، وظایف آنها را در قبال کشف حجاب مشخص ساخت. در این بخشنامه بر آغاز برنامه کشف حجاب از مدارس دخترانه تأکید شده بود.
با این مقدمات، کشف حجاب زنان که فاقد هرگونه محمل قانونی حتی در سازوکارهای حقوقی دولت پهلوی بود و مجلس شورای ملی کوچکترین نقشی در اجرای آن نداشت، در روز 17 دیماه 1314 رسما اعلام شد. در این روز رضاخان پهلوی به همراه دختران بیحجاب خود به ساختمان جدید دانشسرای مقدماتی رفت و طی سخنانی کشف حجاب را رسما اعلام کرد. تا این زمان دولت میکوشید پروژه بیحجاب کردن زنان را به آرامی و با شیوههای تشویقی پیش ببرد، اما با نطق رضاشاه ورق برگشت و خشونتی لجام گسیخته چهره نشان داد. فشار دولت ابتدا بر کارمندان خود بود تا با همسران بیحجاب در مجالس عمومی شرکت جویند و در غیر این صورت مورد توبیخ یا حتی در معرض اخراج قرار گیرند. اما خیلی زود فشارها گسترش پیدا کرد و تمام زنان حتی زنان خانهدار را شامل شد.
هدف دولت تنها برداشتن چادر نبود، بلکه هر نوع لباسی را که موجب پوشش زنان میشد، در بر میگرفت. برای مثال در مکاتبهای از وزیر داخله به ایالت خراسان چنین میخوانیم که در تعقیب تعلیمات سابقه راجع به نهضت نسوان اشعار میدارد که حسبالامر، عشایر هم نباید چادر به کار ببرند و بایستی با لباس معمولی خود باشند و همچنین باید عمامههای آنان هم کمکم به کلی موقوف گردد و در شهرها مأمورین باید بیشتر به این موضوع توجه داشته باشند و نگذارند عشایر و ایلات چادر و کلاغی و عمامه داشته باشند.
این نوع برخوردها با واکنش منفی جامعه ایران روبهرو شد و در ماههای بعد مقاومت مردمی به نحو بارزی رخ نشان داد. در خردادماه سال 1315 یعنی 5 ماه پس از اعلام رسمی کشف حجاب، نخستوزیر ناگزیر شد در بخشنامهای به استانداران ناخرسندی خود از عدم تحقق کشف حجاب را اعلام دارد و متولیان امر را به مؤاخذه شدید تهدید کند. در این بخشنامه آمده بود:
از قرار اطلاعاتی که میرسد، بانوان در ولایات با چارقد در معابر عبور و مرور مینمایند. حتی بعضیها خود را به طور مضحک به اشکال مختلف و عجیبی درآورده و مستور میدارند. چون ادامه این وضعیت غیرمطلوب و باعث مسؤولیت است، اکیدا مقرر میگردد که باید نهایت مراقبت و مواظبت را به عمل آورید که هرچه زودتر این رویه متروک و هیچ کس از بانوان نباید با چارقد در معابر دیده شوند و الا حکام در درجه اول مسؤول و شدیدا مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت. دولت همچنین پس از اعلام رسمی کشف حجاب ، در اردیبهشت ماه 1314 کانون بانوان را به ریاست شمس پهلوی تأسیس کرد تا با ترتیب برنامههای سخنرانی، تشکیل کلاسهای اکابر، چاپ نشریه، ایجاد انجمنهای ادبی، خیریه، نمایش، ورزش و... از طرق گوناگون زنان را به کشف حجاب تشویق کند. زنان عضو کانون ابتدا برای کشف حجاب توجیه میشدند و سپس موظف میگردیدند که خانوادههای خود را به بیحجابی ترغیب کنند. آنها بدون حجاب در انظار عمومی حاضر میشدند و طبق دستور دولت به طور غیر محسوس از حمایت پلیس برخوردار بودند. چنین مینماید که گروه هدف کانون بانوان بیشتر زنان طبقه اشراف و متوسط بودند و برای انبوه زنان طبقات پایین که پایبندی بیشتری به سنت و آموزههای دینی داشتند، بیش از روشهای اقناعی از خشونت استفاده میشد.
در مدارس نیز برنامههای آموزشی گستردهای برای توجیه دانشآموزان نسبت به کشف حجاب تدارک دیده شده بود. اما دولت آنچنان در پیشبرد کشف حجاب عجله داشت که منتظر تأثیر این نوع برنامههای تشویقی نشد و با استفاده از زور چادر از سر زنان برداشت. دولت مدعی بود که حجاب مانع حضور زنان در اجتماع و ارائه خدمات اجتماعی از سوی آنان است و میخواهد با کشف حجاب این مانع را از سر راهشان بردارد. اما در عمل نهتنها چنین نشد، بلکه کشف حجاب نتیجه عکس داد و زنان را بیش از پیش در خانههایشان محبوس ساخت. در حالی که از دوره مشروطیت مدارسی برای تحصیل دختران پاگرفته بود و حتی مذهبیون نیز دختران خود را به این مدارس میفرستادند، اجباری شدن کشف حجاب در مدارس انبوه خانوادههای مذهبی را ناگزیر ساخت که دختران خود را از مدارس خارج سازند.
همچنین گارد پاسبانان بر سر معابر و چادر کشیدن از سر زنان با خشونت بیمحابا و تحقیر و تمسخر، عدهای زیادی زنان را خانه نشین کرد، به گونهای که حتی برای امور جاری از قبیل خرید، دید و بازدید اقوام و حمام رفتن نیز جرات بیرون آمدن از خانه را نداشتند. بدین ترتیب کاربرد خشونت در عرصه فرهنگ نه تنها دولت پهلوی را به مقاصد خود نرساند بلکه زخمهای کاری بر پیکر فرهنگ و اجتماع ایران وارد ساخت.
نازنین فراهانی
منابع:
1 . ابراهیم صفایی: رضاشاه کبیر در آیینه خاطرات، وزارت فرهنگ و هنر، تهران، 2.2535. اسناد منتشر نشده از واقعه کشف حجاب در عصر رضاخان، به اهتمام مرتضی جعفری، صغری اسماعیلزاده و معصومه فرشچی، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، تهران، 3.1373. پرونده کشف حجاب در سازمان اسناد ملی ایران.
پنجشنبه 24 دی 1388