مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
تدریس دانشگاهی
حوزههای تخصصی:
به منظور بررسی عوامل موثر بر میزان استفاده از فناوری آموزشی در تدریس دانشگاهی، از میان تمامی اعضای هیات علمی دانشگاه های شهید چمران و علوم پزشکی اهواز، تعداد 180 نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. بدین ترتیب، سعی شد تعداد نمونه انتخاب شده در هر یک از دانشگاه های مورد پژوهش با تعداد اعضای هیات علمی آن متناسب باشد. سپس پرسشنامه ای حاوی 16 سوال طراحی شد و بر روی آنها اجرا شد. روایی پرسشنامه با استفاده از نظر تخصصی تعدادی از استادان مجرب مورد بررسی قرار گرفت. همچنین آزمون «آلفای کرونباخ» پایایی آن را تایید کرد (a=0.84). پس از جمع آوری داده ها، برای تحلیل آنها از آزمون آماری مجذور کای(X2) استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که اعضای هیات علمی دانشگاه های شهید چمران و علوم پزشکی معتقدند که عواملی از قبیل: خسته کننده بودن استفاده از وسایل و تجهیزات آموزشی، نداشتن زمان کافی، عدم آشنایی با ابزارهای آموزشی، مهارت ناکافی در استفاده از این ابزارها، عدم آشنایی با مواد آموزشی مختلف، مهارت ناکافی در تهیه و ساخت مواد آموزشی، سنگینی وسایل و دشواری حمل و نقل آنها، فشار کاری زیاد، تعداد زیاد دانشجویان در کلاس های درس و همچنین ترس و اضطراب ناشی از استفاده نادرست از وسایل آموزشی در کاربرد ناکافی از فناوری آموزشی در تدریس دانشگاهی نقش کمی دارد. همچنین آنها نقش عواملی چون دشوار بودن تهیه و طراحی مواد آموزشی، نامناسب بودن محیط فیزیکی کلاس درس، عدم وجود امکانات و تجهیزات آموزشی لازم، حجم زیاد واحدهای درسی استادان و بالاخره بی توجهی به میزان بهره گیری از تجهیزات و امکانات آموزشی از سوی استادان به هنگام ارزیابی عملکرد آنان در عدم بهره گیری از فناوری آموزشی در تدریس دانشگاهی را زیاد می دانند.به منظور بررسی عوامل موثر بر میزان استفاده از فناوری آموزشی در تدریس دانشگاهی، از میان تمامی اعضای هیات علمی دانشگاه های شهید چمران و علوم پزشکی اهواز، تعداد 180 نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. بدین ترتیب، سعی شد تعداد نمونه انتخاب شده در هر یک از دانشگاه های مورد پژوهش با تعداد اعضای هیات علمی آن متناسب باشد. سپس پرسشنامه ای حاوی 16 سوال طراحی شد و بر روی آنها اجرا شد. روایی پرسشنامه با استفاده از نظر تخصصی تعدادی از استادان مجرب مورد بررسی قرار گرفت. همچنین آزمون «آلفای کرونباخ» پایایی آن را تایید کرد (a=0.84). پس از جمع آوری داده ها، برای تحلیل آنها از آزمون آماری مجذور کای(X2) استفاده شد. نتایج این پژوهش نشان داد که اعضای هیات علمی دانشگاه های شهید چمران و علوم پزشکی معتقدند که عواملی از قبیل: خسته کننده بودن استفاده از وسایل و تجهیزات آموزشی، نداشتن زمان کافی، عدم آشنایی با ابزارهای آموزشی، مهارت ناکافی در استفاده از این ابزارها، عدم آشنایی با مواد آموزشی مختلف، مهارت ناکافی در تهیه و ساخت مواد آموزشی، سنگینی وسایل و دشواری حمل و نقل آنها، فشار کاری زیاد، تعداد زیاد دانشجویان در کلاس های درس و همچنین ترس و اضطراب ناشی از استفاده نادرست از وسایل آموزشی در کاربرد ناکافی از فناوری آموزشی در تدریس دانشگاهی نقش کمی دارد. همچنین آنها نقش عواملی چون دشوار بودن تهیه و طراحی مواد آموزشی، نامناسب بودن محیط فیزیکی کلاس درس، عدم وجود امکانات و تجهیزات آموزشی لازم، حجم زیاد واحدهای درسی استادان و بالاخره بی توجهی به میزان بهره گیری از تجهیزات و امکانات آموزشی از سوی استادان به هنگام ارزیابی عملکرد آنان در عدم بهره گیری از فناوری آموزشی در تدریس دانشگاهی را زیاد می دانند.
کالبدشکافی دانش محتوایی-تربیتی به عنوان نوعی دانش میان رشته ای برای تدریس دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله معرفی نوعی دانش تلفیقی و میان رشته ای برای تدریس دانشگاهی است. این دانش تلفیقی خاص از دانش تعلیم و تربیت و محتوای تخصصی است که مدرس قرار است آن را تدریس کند و به آن دانش محتوایی-تربیتی می گویند. با آن که این دانش، اثر گذارترین دانش تدریس شناخته شده است که قادر است گفتمان تدریس دانشگاهی را تخصصی کند، هنوز ماهیت آن در برنامه درسی آموزش عالی در پرده ابهام است. علت این ابهام در ماهیت میان رشته ای این نوع دانش است. در این مقاله، به کالبد شکافی این نوع دانش که ماهیتی تلفیقی دارد پرداخته می شود. به این منظور، موضوع ریاضی به عنوان مورد مطالعاتی تدریس انتخاب شده است. داده های این پژوهش از 27 نفر از مدرسان ریاضی دانشگاه که در طیفی از تازه کار تا استادانی با سابقه بیش از 30 سال تدریس بوده اند از طریق مصاحبه نیمه ساختاری و مشاهده جمع آوری شده است. داده ها از طریق کدگذاری و مقوله بندی تحلیل شدند و نتایج نشان از یک الگو با چهار مقوله بود. این الگو قابلیت گفتمان بیشتری در خصوص این دانش و تدریس دانشگاهی فراهم می آورد. به علاوه آن که می تواند چارچوب مناسبی جهت طراحی رشته های میان رشته ای که حاصل از تلفیق دو دانش تعلیم و تربیت و حوزه های تخصصی مانند ریاضی و علوم هستند، فراهم آورد.
ارزیابی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه هیجان های تدریس دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندازه گیری تربیتی سال نهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۵
55 - 74
حوزههای تخصصی:
هیجان ها به طور بالقوه در هر جنبه ای از فرایند تدریس و یادگیری دخیل هستند و تدریس خوب با انواعی از هیجان های مثبت تحقق پیدا می کند. بنابراین درک ماهیت هیجان ها در محیط های آموزشی ضروری است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی شاخص های روان سنجی پرسشنامه هیجان های تدریس تریگول (2012) بود. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی و جامعه پژوهشی کلیه اساتید دانشگاه فردوسی مشهد (804 نفر) بودند. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 280 نفر تعیین شد و به روش نمونه گیری طبقه ای نسبتی انتخاب شدند. روایی محتوایی پرسشنامه توسط 5 نفر از متخصصان دانشگاه فردوسی بر اساس شاخص روایی محتوایی موردبررسی قرار گرفت، برای احراز روایی سازه از تحلیل عاملی تأییدی و برای پایایی از روش همسانی درونی و باز آزمایی استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی تأییدی برازندگی مدل و ساختار روابط درونی گویه ها را تأیید کرد. ضریب آلفا برای کل پرسشنامه هیجان های تدریس برابر با 89/0 و برای عامل ها از 73/0 تا 84/0 به دست آمد. نتایج نشان داد که پرسشنامه هیجان های تدریس از ویژگی های روان سنجی قابل-قبولی برخوردار است و می توان از آن به عنوان ابزاری معتبر در مطالعات هیجان های مربوط به تدریس استفاده کرد.
تدریس موثر: نماد تمام نمای «عملی» بودن آموزشگر دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال هشتم بهار ۱۳۹۳ شماره ۳۲
67 - 104
حوزههای تخصصی:
تدریس ازجمله فعالیت هایی است که تعریف آن با همه سهولت ظاهری، از صعوبت زیادی برخوردار است. نقش انکارناپذیر این فعالیت در فرایندهای تربیتی موجب شده است که برای وضع مطلوب آن اندیشه ورزی شود و الگوهایی ارایه گردد. این تلاش ها با دستاوردهای متنوعی همراه بوده و به تبع آن، شواهد و دلایلی برای دفاع از الگوهای موردنظر تهیه و تولید شده است؛ اما آیا با اطمینان می توان از یک روش، الگو یا راهبرد مناسب تدریس سخن گفت و دفاع کرد؛ به گونه ای که آن روش یا الگو یا راهبرد به مثابه یک راه، معلم (از آموزگار تا استاد دانشگاه) را به مقصود برساند؟ ایده اساسی در این مقاله (که مخاطب خاص خود را مدرسان دانشگاهی می داند) آن است که اصولاً «معلمی کردن» با عمل در موقعیت های منحصر به فرد همراه است و برای چنین عملی «شایستگی تولید روش بر اساس دانش و تجربه»، نقش محوری بازی می کند. آنان که به کار معلمی تن می سپارند، نمی توانند برای اعمال خود به راهبرد، الگو و روشی خاص دل ببازند؛ اما نیاز دارند با آگاهی از این الگوها، بنای تدریس خود را در هر موقعیت خاص بسازند. آگاهی از دانش تدریس و تأمل بر تجارب تدریس خود، لازمه تولید روش و الگوی متناسب تدریس هر موضوع در هر زمان برای هر گروه از مخاطبان است و از این حیث، همه استادان (معلمان) مؤثر، «فکورانه» عمل می کنند و به واقع «عملی» هستند.
چالش های به کارگیری یادگیری مشارکتی در تدریس دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تدریس پژوهی سال پنجم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲
35 - 50
حوزههای تخصصی:
هدف : تبیین چالش های به کارگیری رویکرد یادگیری مشارکتی در آموزش عالی انجام شده است. روش : این پژوهش یک مطالعه ی طولی است که حدود دو سال بر روی تجربیات یک مدرس دانشگاهی انجام شده است.داده های این پژوهش از طریق تأمل بر عمل و خودشرح حال نویسی مدرس و گفتگو با دانشجویانی که در کلاس مدرس حضور داشتند، در سه مقطع زمانی قبل، حین و بعد از عمل، جمع آوری و از طریق کدگزاری و مقوله بندی تحلیل شدند. تحلیل داده ها نشانگر پنج چالش اصلی در حوزه های تعادل بین محتوا و روش، تناقضات فضای دانشگاهی، دشواری ارزشیابی از یادگیری، افزایش وظایف مدرس و عدم حمایت و نقش دانشجوبود. یافته ها : نتایج این پژوهش می تواند روشن سازد در صورتی که مدرسان دانشگاه بخواهند روش یادگیری مشارکتی را در تدریس خود به کار بگیرند، می بایست خود را برای مواجهه با کدام چالش ها آماده سازد. همچنین نتایج پژوهشگر به سیاست گذاران و برنامه ریزان آموزش عالی نشان می دهد درصورتی که بخواهند رویکرد مشارکتی را در آموزش عالی توسعه دهند، به صورت عملی باید چه مسایلی را مورد حمایت قرار دهند.
بررسی میزان قابلیت کاربرد برخی روش های تدریس دانشگاهی در تربیت معلم ایران
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف بررسی میزان قابلیت کاربرد برخی از روش های تدریس دانشگاهی در نظام آموزشی تربیت معلم ایران انجام شده است. این پژوهش با روش پیمایشی و با ابزار پرسشنامه انجام شده و جامعهٔ آماری آن شامل آموزشگران دانشگاه فرهنگیان بودند که به دلیل ضرورت آموزش و گفتگو پیرامون روش های موردبررسی، 47 نفر از آنان با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. اطلاعات گردآوری شده با استفاده از شاخص های آمار توصیفی و استنباطی تک نمونه ای و رتبه بندی فریدمن و همچنین تحلیل محتوای کیفی (کدگذاری با رویکرد استقرایی) تجزیه وتحلیل گردید. یافته های پژوهش نشان داد که از دیدگاه آموزشگران از 13 روش موردبررسی، 6 روش الگوی یادگیری مشارکتی، الگوی پروژه محور، آموزش بهره مند از فناوری اطلاعات و ارتباطات، مباحثه، آموزش موقعیت محور و الگوی ایفای نقش، کاربرد بسیاری در تربیت معلم دارند و 7 روش دیگر یعنی: آموزش مبتنی بر ظرفیت های انتقادی، باشگاه مجلات، آموزش شبکه محور، آموزش مشاوره محور، آموزش گروهی (چند استادی)، آموزش توسط دانشجویان مجرب و تدریس مستقیم با استفاده از سخنرانی، کاربرد زیادی در تربیت معلم ندارند. تحلیل کیفی دلایل افراد نمونهٔ آماری نشان داد فراهم ساختن بستر مناسب برای تعامل دانشجویان با یکدیگر، اجرای برنامهٔ درسی مانند کارورزی، رعایت اصول آموزش و تربیت و مطابقت با نیاز دانشجویان، مهم ترین دلایل کاربردپذیری روش های پرکاربرد است؛ از سوی دیگر پایین بودن انگیزهٔ دانشجو معلمان، کمبود هیئت علمی تمام وقت، باانگیزه و خبره، ضعف در زیرساخت ها و نقاط ضعف ذاتی برخی روش ها، ازجمله دلایل محدودکننده در به کارگیری روش های تدریس دانشگاهی هستند.
آیا 10 «نمره کوچک خوشبختی» است؟ تحلیلی بر مردودی دانشجویان در درس و ضرورت بهره گیری از رویکردهای مکمل نمره دهی در آموزش دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: نمره دهی یکی از وظایف حرفه ای استادان و نیز یکی از مقررات و رویه های مهم در نظام های دانشگاهی است. نمره دهی را همچنین می توان یکی از ابزارهای استادان برای ایجاد یادگیری و هدایت رفتارهای تحصیلی دانشجویان محسوب کرد. هدف اول پژوهش حاضر آزمودن این فرضیه بود که وضعیت پیشرفت تحصیلی دانشجویان مردود پس از اخذ مجدد درس نیز به سطح مطلوب نمی رسد. هدف دوم آزمودن این فرضیه بود که نمره 10 به عنوان گونه ای از نمره حداقلی، نسبت به نمره های نزدیک به آن اثر مثبتی بر پیشرفت تحصیلی دانشجویان دارد.روش پژوهش: برای آزمودن فرضیه تحقیق داده های بیش از 190 هزار نمره از هشت نیمسال آموزش حضوری قبل از کرونا از سامانه آموزش دانشگاه کاشان استخراج شد. پس از اعمال شرایط مطالعه طولی و حذف داده های مفقود و پرت، نمونه ای به اندازه 4522 جفت نمره از دانشجویانی که درسی را مردود شده بودند به دست آمد. از آزمون های مقایسه میانگین برای ارزشیابی میزان یادگیری دانشجویان در نوبت دومِ اخذ درس و از مدل اثرات آمیخته برای بررسی اثر انواع نمره بر معدل دانشجویان استفاده شد.یافته ها: تحلیل ها نشان داد پیشرفت و یادگیری دانشجویان مردود در نوبتِ دوم اخذ درس مطلوب نیست و از سطح متوسط کلاس به طور معناداری پائین تر است. همچنین معلوم شد مجموعه ای از عوامل آموزشی نظیر ساعت امتحان، تعداد واحد دروس و نرخ ثبت نام کلاس ها بر نمرات دانشجویان مردود اثرات منفی معنادار دارند. یافته اصلی و جالب در پژوهش حاضر این بود که نمره حداقلی 10 در مقایسه با نمره های قبولی «ضعیف» و «بسیار ضعیف» اثر مثبت بیشتری بر روی پیشرفت دانشجویانِ فاقد مشروطی دارد.نتیجه گیری: در نظر گرفتن نمره حداقلی 10 برای دانشجویانِ فاقد مشروطی می تواند به عنوان یک راهکار موجهی که اثر مثبت بر پیشرفت تحصیلی دارد مورد توجه استادان دانشگاه قرار گیرد. تبیین محتمل این است که این نمره پیام ویژه ای برای این دانشجویان دارد به نحوی که انگیزه تلاش و کوشش بیشتر برای بهبود معدل و جبران عقب ماندگی را به آنها می دهد. بر اساس این یافته می توان گفت این باور سنتی فراگیران که 10 «نمره کوچک خوشبختی» است دارای مبنای نظری و توجیه روان شناختی است.