مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
متن محوری
حوزه های تخصصی:
نظریه های گوناگون تفسیر متون، یا مبتنی بر رویکرد مؤلف محوری است که وظیفة مفسر را کشف نیت مؤلف میدانند یا متن محورند و شناخت عناصر درونی و ساختار متن را برای دستیابی به معنای آن کافی میشمارند و یا مفسر محورند و مفسر را در جایگاهی فراتر از فهمکننده مینشانند و وی را در ساخت معنی دخیل میدانند. پرسش اصلی این نوشتار آن است که نظریة تفسیری مفسران مسلمان با توجه به تعدد روش ها و گرایش های تفسیری آنان، ذیل کدامیک از این رویکردهای مذکور قرار میگیرد؟
در این مقاله با مراجعه به سخنان مفسران در مقدمات و متون تفاسیرشان و نیز برخی از مباحث دانش اصول و به مقتضای ادلة اثبات ضرورت وحی با لحاظ شاخصه های ویژه ای، مؤلف محوری مفسران مسلمان معرفی و اثبات شده است. مهم ترین شاخصه های مؤلف محوری مفسران مسلمان عبارت اند از: اهتمام به مراد خداوند، اذعان به ارتباط قرآن و خدا، و در نظر گرفتن ویژگیهای خداوند در تفسیر.
تأثیر مؤلّف درفهم اثر با تأکید بر فهم قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
فهم اثر، دریافت پیام نهفته در آن است. دربارة عناصر نقش آفرین در فهم اثر دیدگاه های مختلفی طرح شده که میتوان آنها را براساس عنصری که بر نقش آن تأکید شده، مؤلف محور، متن محور، و مفسرمحور نام نهاد. با صرف نظر از آثار نامتعارف که معنایشان کاملاً به مخاطب واگذار شده، در سایر آثار ـ از جمله قرآن ـ مؤلف نقشی اساسی در ساختار، محتوا و غایت اثر و در نتیجه در فهم آن دارد.
قرآن به شیوة محاورة عقلایی سخن گفته و مخاطبان آن نیز عموم افراد بشرند. خداوند قرآن را برای هدایت بشر نازل کرده و گزینش واژگان و عبارات آن نیز از سوی خداوند در فضای ویژه خود شکل گرفته است؛ از این رو فهم و تفسیر قرآن بدون نظرداشت قواعد محاورة عقلایی، جهان بینی پدید آورندة آن و فضایی که در آن شکل گرفته، از مصادیق تفسیر به رأی است که به حکم عقل و شرع نارواست.
تحلیل و اثبات رویکرد متن محور در نظریه پردازی های مجله لبنانی شعر با تکیه بر اندیشه های ادونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجله لبنانی شعر به عنوان یک جنبش نو گرای ادبی و نقدی در عرصه شعر و ادب معاصر عرب، در فعالیت های نو گرایانه خود، روی کردی ضد رئالیستی داشته است. این جنبش از ارجاع به برون متن (ایدئولوژی، سیاست، جامعه و...) خودداری می کند و در کل، گرایش های درون متنی و متن محور دارد. چنین گرایش هایی، در مبانی نظری جنبش ادبی فرمالیسم روس نیز دیده می شود. مجله شعر، همانند فرمالیسم روس، در پی آن بوده است که به ادبیات و مطالعات ادبی، جایگاهی مستقل ببخشد و این روی کرد، با برخی گرایش های فکری آن- که بیشتر ترسیم سوررئالیسم و فرا واقعیت است- پیوند خورده است. این جریان در راستای هدف های خود و در تناسب با سوررئالیسم و روی کرد های ماوراء طبیعی اش، به زبان مجاز گرایش بسیار داشت و این مسئله، یکی دیگر از نقاط مشترک آن با فرمالیسم روس، یعنی تمایز زبان ادبی با زبان معیار را اثبات می کند. عامل اصلی در ایجاد این تمایز، مسئله ادبیت است که از ره گذر آشنایی زدایی در لایه های فرمی و ساختاری حاصل می شود. ادبیت و آشنایی زدایی، از دیگر مسائل مورد تأکید این دو جنبش به شمار می رود و چنین مواردی تحلیل و اثبات روی کرد متن محور در نظریه پردازی های مجله شعر را در چهار چوب نظری قرار می دهد.
تأویل در مقالات شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأویل و معنا و قلمروهای مرتبط با آن در مقالات شمس تبریزی از جمله موضوع هایی است که با همة اهمیّت و کارکردی که در حیطة پژوهش های عرفانی و به ویژه مولوی شناسی و نیز شناخت احوال و افعال شمس تبریزی دارد، هنوز چنان که باید مورد تدفیق و تحقیق قرار نگرفته است. شمس از آنجا که ذاتاً شخص و شخصیّتی درون بین و رمزگرا دارد، به مسألة تأویل توجّه بسیار نشان داده است و تقریباً در سراسر مقالات، تأویل را در تمام ساحت ها پیشِ چشم داشته است و از آن در جهت بسط و تحکیم افکار خویش سود برده است. این قلمرو تأویلی گرچه از ریزترین نکته های لغوی و اشیاء ملموس و مادّی تا مهم ترین مباحث معرفتی و مسایل کلامی و اجتماعی را در بر می گیرد، امّا هدف اصلی و اَولی در این مقاله با نگاهی به شیوه های رویکرد هرمنوتیک معاصر طبقه بندی و تحلیل نگره های تأویلی شمس تبریزی در باب آیات و روایات است و بازکرد نوع نگاه ویژه ای که او غالباً برخلاف جمهورعرفا و مفسّران از این دو مقوله به عمل می آورد و بعضاً نکته هایی بسیار بدیع و ممتاز و دیگرگون وعمدتاً انسان گرایانه و مردم محور از بطن آنها استخراج می نماید که در جای خود نیازمند نگاهی جدّی و جدید و تبیین ژرف و همه جانبه است.
نقد و بررسی نظریه ی ارزش افزایی درتفسیر موسّع متون مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله اهدافِ تفسیرِ مبتنی بر تکثر معنا، نظریه ی ارزش افزایی در تفسیر هرمنوتیکی متون است. یک تفسیر ارزش افزا، دامنه ای از احتمالات تفسیری را به سوی متن روانه می دارد تا ارزش اعتبار ادبیِ آن را به حد اعلا رسانده و آشکار نماید. در مقابل فواید مترتبی نظیر ویژگی های منحصربه فرد متنی نظیر ظرفیت های زبانی، امکانات بالقوه معنایی متن، تأثیرپذیری خوانش متن از دایره المعارف خواننده و اطلاعات عصری آن، مشکل عمده ی چنین رویکردی در هرمنوتیک پسامدرن، بی اعتنایی به قصد مؤلف به عنوان تنها فاکتور تعیّن بخش معنای متن است. ازاین رو نظریه ی ارزش افزایی به طور مطلق امکان طرح در همه ی متون را نخواهد داشت؛ بنابراین پژوهش فوق که به شیوه ی توصیفی-تحلیلی همراه با گردآوری اطلاعات اسنادی و کتابخانه ای انجام گرفته است می کوشد با طرح فرضیه ی « ارزش افزایی قصدی گرا » تعدّد معانی برداشت شده از قرآن را در عین ملتزم بودن به قصد ماتن اثبات نماید و در پی نفی توأمان «وحدت معنایی مبتنی بر قصدی گرایی انحصاری» و «کثرت معنایی مبتنی بر ذهنی گرایی افراطی» برآید و روش تفسیری جدیدی را برای تفاسیر متون به خصوص متن مقدس قرآن ارائه نماید.
تعیّن معنایی متن در تقابل دو دیدگاه علامه طباطبایی و پل ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تطبیقی قرآن پژوهی سال ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۴
166 - 183
حوزه های تخصصی:
استفاده از شیوه های متعدد فهم متن هم در میان مفسران اسلامی و هم در میان هرمنوتیستهای مغرب زمین از دیرباز تا به امروز مورد توجه بوده است. در این پژوهش دو دیدگاه متفاوت علامه طباطبایی و پل ریکور در تفسیر متن مورد بررسی قرارگرفته است. پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی ست. یافته های این پژوهش نشان داده است که هر دو دانشمند در شیوه تعین معنایی یا تفسیر متن دارای مشترکات قابل توجهی از جمله متن محوری و پرهیز از تفسیر به رأی و عقیده به تفاوت میان مفهوم و مصداق، می باشند و در عین حال تقابل جدی در تفسیر متن از جمله توجه یا عدم توجه به نیت نویسنده، تکثر معنای متن و اعتبار سنجی تفاسیر، در هر دو دیدگاه خودنمایی می کند؛ این تقابل نشان دهنده تفاوت دو گفتمان در تحولات تفسیر متن در میان مفسران اسلامی و هرمنوتیستهای غربی است.
تحلیل مدل تدریس ویتگنشتاین بر اساس رویکرد دانش ضمنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تربیتی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۴
۳۹-۱۹
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رویکرد ضمنی ویتگنشتاین دوم در فلسفه تدریس او می باشد. ویتگنشتاین در نیمه دوم حیات فکری خویش از رویکرد کارکردی زبان سخن گفته است. در این تغییر نگرش زبان صریح گزاره ای توصیف کننده امور واقع جهان جای خود را به زبان کاربردی و ضمنی در مواجه با موقعیت های جهان داده است. از سوی دیگر حوزه تدریس و یادگیری به طور سنتی مبتنی بر آموزه های دانش صریح بوده و بر نقش مهم دانش گزاره ای برای بیان و انتقال صریح و همگانی دانش تأکید داشته است. یافته پژوهش حکایت از آن دارد که تلفیق رویکرد کارکردی به زبان با نظریه دانش ضمنی در امر تدریس و آموزش منجر به شکل گیری مدلی از آموزش تحت عنوان تدریس ضمنی برای ویتگنشتاین شده است که دارای ابعاد و کاربردهای متفاوتی نسبت به رویکرد پیشین است و حاصل تجریه زیسته او در فضای کلاس درس و هدایت شاگردانشان می باشد. سه مشخصه اصلی این رویکرد جدید بیان ناپذیری، قاعده گریزی و متن محوری تدریس است. این رویکرد متاسفانه در سایه روایت پوزیتویستی در فضای تعلیم و تربیت و مدل های تدریس کاملا نادیده انگاشته شده است. روش پژوهش حاضر تحلیل کیفی با رویکرد تحلیل زبانی در بررسی آثار ویتگنشتاین متأخر و نظریه های مطرح در خصوص دانش ضمنی بر اهمیت این مدل از تدریس است.