مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
پیشرفت درسی
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، تعیین اثربخشی آموزش محتوای مبتنی بر فراشناخت با کمک نرم افزار بر خودراهبری و پیشرفت درسی دانش آموزان دوره ابتدایی بود. روش پژوهش، شبه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی شهر کرمانشاه در سال تحصیلی90-89، به تعداد 12192 نفر بود. 105 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای بعنوان نمونه آماری انتخاب شدند. به این صورت که از سه ناحیه آموزش و پرورش شهر کرمانشاه ناحیه 3 و از این ناحیه تعداد 4 کلاس انتخاب شد. قرار دادن گروه ها بعنوان گواه و آزمایش نیز بصورت تصادفی انجام شد. ابزار پژوهش پرسشنامه خود- راهبری فیشر با 41 گویه و پایایی 82/0و آزمون پیشرفت تحصیلی بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی، میانگین و انحراف معیار و از آمار استنباطی تحلیل واریانس یکطرفه و تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین نمرات خود- راهبری دانش آموزان گروه های گوناگون تفاوت معنی داری وجود داشت (p<0/05). هم چنین بین مقدار یادگیری دانش آموزان گروه های گوناگون تفاوت معنی داری وجود داشت (p<0/05)، ولی بین مقدار یادداری دانش آموزان گروه های گوناگون، تفاوت معنی دار نبود.
اثربخشی روش آموزش مبتنی بر اثرات بارشناختی بر پیشرفت درسی، بارشناختی ادراک شده و انگیزش دانش آموزان به یادگیری درس علوم تجربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی روش آموزشی مبتنی بر اثرات بارشناختی بر پیشرفت درسی، بارشناختی ادراک شده و انگیزش دانش آموزان به یادگیری درس علوم تجربی انجام گرفت. در این مطالعه از روش پژوهش شبه آزمایشی طرح دو گروهی با پیش آزمون - پس آزمون استفاده شد. 58 دانش آموز از دو کلاس در این پژوهش مشارکت داشتند که از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند (30 نفر گروه آزمایش و 28 نفر گروه کنترل). گروه آزمایش از طریق طراحی برنامه درس علوم تجربی براساس اثرات بارشناختی (اثر مثال حل شده، اثر تکمیل مسئله، اثر تقسیم توجه، اثر عرضیت، اثر افزونگی) و گروه کنترل از طریق روش تدریس سنتی و مرسوم به مدت شش هفته آموزش دیدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون معلم ساخته پیشرفت تحصیلی درس علوم شامل 20 سؤال چهار گزینه ای و پرسشنامه انگیزش به یادگیری علوم که قبل و بعد آموزش اجرا شدند و همچنین آزمون خودگزارش دهی بارشناختی که در پایان هر جلسه درس در دو گروه اجرا می شد، استفاده شد. جهت تحلیل داده های آماری از تحلیل کوواریانس یکراهه(ANCOVA) استفاده شد. نتایج نشان داد دانش آموزانی که از طریق روش آموزشی مبتنی بر اثرات بارشناختی آموزش دیده بودند نمره پیشرفت درسی و انگیزش بالاتری در مقایسه با دانش آموزان آموزش دیده با روش تدریس سنتی داشتند. همچنین،دانش آموزان گروه آزمایش بار شناختی کمتری از دانش آموزان گروه کنترل ادراک کردند.
توسعه کاربست الگوی جدید مدیریت آموزش در آموزش علوم تجربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۵۹
85 - 108
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر تدریس علوم تجربی، با استفاده از الگوی جدید مدیریت آموزش، بر پیشرفت درسی دانش آموزان پسر سال سوّم راهنمایی شهرستان بهارستان در سه حیطه دانش، نگرش و مهارت بوده است. در این پژوهش نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل، دو کلاس شامل 68 دانش آموز به روش نمونه گیری در دسترس (یک کلاس 34 نفری به عنوان گروه کنترل و یک کلاس 34 نفری به عنوان گروه آزمایش) از دو مدرسه پسرانه مشارکت داشتند. این دو کلاس طی 14 جلسه 75 دقیقه ای در مدت هفت هفته با محتوای درسی یکسان (فصل ششم کتاب علوم تجربی سال سوّم راهنمایی: مبحث کار، انرژی و توان) آموزش دیدند. آموزش در گروه کنترل به روش سنتی و متداول و در گروه آزمایش بر اساس سناریوی تدریس الگوی مدیریت آموزش انجام گرفت. ابزار گردآوری اطلاعات، آزمون دانشی معلم ساخته، پرسش نامه نگرش سنج احمدی (1389) و چک لیست مهارتی معلم ساخته، به ترتیب برای اندازه گیری پیشرفت درسی دانش آموزان در حیطه های دانش، نگرش و مهارت بود. روایی، پایایی و اعتبار صوری و محتوایی این آزمون ها و میزان انطباق آن ها با اهداف آموزشی و محتوای موضوع مورد آموزش نیز به وسیله تعدادی از اساتید علوم تربیتی و سرگروه های درسی تأیید شد. نتایج تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از تی (t) مستقل و تحلیل کوواریانس نشان داد که پیشرفت درسی دانش آموزان گروه آزمایش در حیطه های دانش و مهارت به نحو معناداری بیشتر از دانش آموزان گروه کنترل بوده، اما این تأثیر در حیطه نگرش معنادار نیست. بنابراین، کاربست ده گام الگوی جدید مدیریت آموزش در کلاس های درس علوم تجربی به عنوان بستری مناسب جهت بهبود پیشرفت درسی دانش آموزان توصیه گردید.
تاثیر میزان محیط یادگیری بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دیرآموز شهر تهران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تاثیر میزان محیط های یادگیری بر پیشرفت تحصیلی دیرآموزان بود. روش: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی دانش آموزان دیرآموز دختر و پسر منطقه 5 شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 تشکیل دادند. برای انتخاب نمونه پژوهش به صورت تصادفی از بین تمامی مدارس استثنایی منطقه 5 شهر تهران، یک مدرسه پسرانه و یک مدرسه دخترانه انتخاب و سپس از بین دانش آموزان دختر و پسر پایه پنجم با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند در دسترس تعداد 30 دانش آموز دیرآموز داوطلب واجد شرایط در دو گروه آزمایش (15نفر) و کنترل (15نفر) به عنوان نمونه پژوهش جایگزین شدند. برنامه آموزشی مداخله طراحی محیط یادگیری دانش آموزان دیرآموز در 17 جلسه 45 الی 60 دقیقه برای گروه آزمایش انجام گرفت. برای گردآوری اطلاعات از پیشرفت درسی نمره درس ریاضی، علوم، جغرافیا و املاء استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آزمون تحلیل کواریانس با استفاده از نرم افزار Spss23 و در سطح معناداری 05/0 استفاده شد. یافته ها: براساس نتایج پیشرفت درسی بین دانش آموزان دیرآموز در درس علوم، درس ریاضی، درس جغرافیا و درس املاء قبل و بعد از مداخله تفاوت آماری معناداری در گروه آزمایش و کنترل وجود داشت (p<0.001). نتیجه گیری: طراحی محیط های یادگیری در پیشرفت چهار درس علوم، ریاضی، جغرافیا و املاء دانش آموزان دیرآموز مؤثر می باشد.
تأثیر بازی های آموزش تخیلی در انگیزش تحصیلی و میزان پیشرفت درسی دانش آموزان دختر در درس ریاضی پایه چهارم ابتدایی ناحیه سه شهر کرمانشاه
منبع:
آموزش پژوهی دوره پنجم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
27 - 55
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق بررسی تأثیر بازی های آموزش تخیلی در انگیزش تحصیلی و میزان پیشرفت درس ریاضی دانش آموزان بود. جامعه ی این پژوهش دانش آموزان دختر پایه چهارم بودند که به صورت تصادفی یک دبستان انتخاب شد، سپس، از این دبستان، دو کلاس به صورت تصادفی انتخاب شد. که از بین این جمعیت 64 نفری، دو گروه (یک گروه آزمایش و یک گروه گواه) به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و از روش نیمه تجربی استفاده شد. ابزار پژوهش عبارت بود از (الف) پرسشنامه ی استاندارد شده انگیزش تحصیلی هارتر، (ب) آزمون معلم ساخت. برای بدست آوردن پایایی و روایی آن از روش های تحلیلی آلفای کرونباخ برای انگیزش تحصیلی استفاده شد که این ضرایب از 09/0 کمتر و از 07/0 بیشتر است. همچنین، از نمره ی درس ریاضی در پایان دوره آموزش بازی تخیلی به عنوان شاخص انگیزش تحصیلی استفاده شد. تحلیل آماری داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS انجام شد. نتایج نشان داد: (الف) رابطه ی معناداری بین بازی آموزش تخیلی و پیشرفت درسی ریاضی وجود دارد، (ب) رابطه ی معناداری بین آموزش بازی تخیلی و انگیزش تحصیلی وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون حاکی از آن بود که بازی آموزش تخیلی پیش بینی کننده بخشی از پیشرفت تحصیلی در درس ریاضی باشد.
اثر میانجی مدیریت دانش، بر رابطه بین فرهنگ سازمانی و گرایش کارآفرینانه دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی تأثیر فرهنگ سازمانی بر گرایش کارآفرینانه افراد با توجه به نقش میانجی مدیریت دانش انجام شد. روش پژوهش از نظر هدف، کاربردی و به لحاظ گردآوری داده ها، کمی و مبتنی بر رویکرد همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش، شامل دانشجویان ورودی سال 93 دوره دکتری دانشگاه تهران بود که تعداد آن ها در حدود 3110 نفر گزارش شد و بر اساس روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و فرمول کوکران، تعداد 324 نفر به عنوان حجم نمونه، تعیین گردید. به منظور گردآوری داده ها، از پرسش نامه های استاندارد فرهنگ سازمانی دنیسون (2000)، گرایش کارآفرینانه هاگِس و مورگان (2007) و مدیریت دانش داروچ (2003) بهره گرفته شد. به منظور سنجش پایایی از ضریب آلفای کرون باخ و ضریب پایایی ترکیبی و همچنین به منظور سنجش روایی از روایی محتوا و سازه استفاده شد که نتایج بیانگر روا و پایا بودن ابزار بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری و به کمک نرم افزار Lisrel-v8.8 در دو بخش مدل اندازه گیری و بخش ساختاری انجام پذیرفت. نتایج پژوهش حاکی از تأثیر مثبت و معنادار فرهنگ سازمانی بر گرایش کارآفرینانه دانشجویان از یک سو و از سوی دیگر تأثیر معنادار متغیر میانجی مدیریت دانش بر رابطه میان این دو می باشد.
آموزش مبحث گیاهان با استفاده از اشعار و قصه های کودکانه و تأثیر آن بر پیشرفت درسی دانش آموزان پسر پایه دوم ابتدایی شهر یزد
منبع:
پژوهش در آموزش علوم تجربی سال دوم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۵
72 - 83
حوزه های تخصصی:
استفاده از روش های فعال تدریس علوم و توجه به میل ذاتی کودکان به شعر و قصه، ذهن خلاق و تصویرسازی آنان، فضای صمیمی و مسرت بخش داستان همگی از مواردی هستند که باعث می شوند مفاهیم علوم نه تنها جذاب تر، بلکه عمیق تر و مفهومی تر شوند. هدف از اجرای این پژوهش، آموزش مبحث گیاهان با استفاده از اشعار و قصه های کودکانه و تأثیر آن بر پیشرفت درسی دانش آموزان پسر پایه دوم ابتدایی شهر یزد بود. جامعه آماری این تحقیق دانش آموزان پایه دوم ابتدایی شهر یزد در سال تحصیلی 97-96 به تعداد2850 نفر بود، که از بین این تعداد با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای، دو کلاس گروه کنترل و گواه به تعداد 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردید. در این تحقیق از روش نیمه تجربی و طرح پس آزمون استفاده شده است، که متغیرها به وسیله پرسشنامه های محقق ساخته مورد آزمون قرار گرفتند. در پژوهش حاضر از نرم افزار spss و از آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (آزمون T مستقل) برای تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شد. نتایج پژوهش نشان می دهد که روش تدریس با استفاده از شعر و قصه در دانش آموزان تأثیر داشته و یادگیری در آن ها را افزایش می دهد و بی تردید می توان این روش را یکی از روش های مناسب تدریس مبحث گیاهان در پایه دوم ابتدایی در یادگیری درس علوم دانست.