مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
خودکارآمدی والدگری
حوزه های تخصصی:
زمینه: پردازش حسی فرآیندی است که طی آن نظام عصب شناختی درون دادهای عصبی را دریافت کرده و به آن پاسخ می دهد. در برخی شرایط بالینی، مانند اختلال طیف اتیسم، پردازش های حسی مختل می شوند. اختلال اتیسم نوعی اختلال عصب تحولی با نقص در ارتباطات، تعاملات اجتماعی و الگو های رفتاری یا علایق تکراری است. خودکارآمدی والدینی به این اشاره دارد که والدین چقدر نسبت به اداره کردن مشکلات کودکان شان اعتمادبه نفس دارند. والدین کودکان با اختلال طیف اتیسم در مقایسه با والدین کودکان عادی با سطوح بالاتر استرس مواجه هستند و رابطه والد-کودک با مشکلات بیشتری مواجه می شود.
روش: نمونه پژوهش 8نفر از مراجعانی بودند که معیارهای ورود به پژوهش را داشتند. در ابتدا پرسش نامه پروفایل حسی، مقیاس خوداثرمندی والدینی و مقیاس رابطه والد-کودک تکمیل شد. پس از آن مادران مداخله حسی را دریافت و روی کودک اجرا کردند. داده ها با استفاده از روش استاندارد میانگین و درصد بهبودی تحلیل شد.
یافته ها: درصد بهبودی پس از پایان مداخله در مرحله پیگیری برای هر کدام از مقیاس ها محاسبه شد. درصد بهبودی به طور میانگین برای خودکارآمدی والدگری 45/19- درصد و برای رابطه والد-کودک 22/7- درصد است. به طور کلی افزایش معناداری در هیچ کدام از 2مقیاس مشاهده نشد.
نتیجه گیری: مداخله پردازش حسی تاثیری در افزایش خودکارآمدی والدگری یا رابطه والد-کودک ندارد. به این معنا که بهبودی که به علت مداخله پردازش حسی در عملکرد حسی کودکان با اختلال طیف اتیسم ایجادشد، منجربه افزایش خودکارآمدی مادر یا بهبود رابطه مادر و کودک نخواهد شد.
مقایسه اثربخشی رویکرد هیجان مدار و طرحواره درمانگری بر خودکارآمدی والدگری مادران سرپرست خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره هجدهم تابستان (تیر) ۱۳۹۸ شماره ۷۶
407-415
حوزه های تخصصی:
زمینه: پژوهش های انجام شده نشان از اثربخشی رویکرد هیجان مدار بر خودکارآمدی والدگری زنان دارد. مرور پژوهش ها نشان از این دارد که برخی از طرحواره های ناسازگار زنان سرپرست خانواده فعال است. بدین ترتیب باید مشخص شود که بین تأثیر طرحواره درمانگری و رویکرد هیجان مدار چه تفاوتی وجود دارد. هدف: این پژوهش با هدف تعیین و مقایسه اثربخشی رویکرد هیجان مدار و طرحواره درمانگری بر خودکارآمدی والدگری مادران سرپرست خانواده انجام شد. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. از جامعه آماری زنان سرپرست خانواده در موسسات خیریه شهرستان تهران، 45 نفر به صورت در دسترس انتخاب و بصورت تصادفی در سه گروه 15 تایی گزینش شدند. ابتدا پرسشنامه خودکارآمدی والدگری دومکا و همکاران (1996) اجرا شد، سپس جلسات هیجان مدار جانسون و گرینبرگ (2005) برای گروه آزمایش 1 و طرحواره درمانگری یانگ (2003) برای گروه آزمایشی 2 اجرا شد، اما برای گروه گواه، هیچ گونه مداخله ای اعمال نشد. بعد از 2 ماه از اجرای پس آزمون به منظور سنجش ماندگاری اثر طرحواره درمانگری و هیجان مدار، پرسشنامه پژوهش با هدف آزمون پیگیری بین آزمودنی های پژوهش پخش شد و داده های مورد نیاز جمع آوری شد. یافته ها: نتایج تحلیل اندازه گیری مکرر نشان داد که هر دو درمان هیجان مدار و طرحواره درمانگری بر افزایش خودکارآمدی والدگری زنان سرپرست خانواده اثربخش بود (0/001 p≤ ). نتایج مقایسه زوجی، نشان از آن داشت که طرحواره درمانگری نسبت به درمان هیجان مدار تأثیر بیشتری بر خودکارآمدی والدگری زنان داشت. نتیجه گیری: به منظور افزایش خودکارآمدی والدگری زنان هر دو درمان هیجان مدار و طرحواره درمانگری قابل استفاده است اما طرحواره درمانگری بهتر عمل می کند.
اثربخشی درمان مبتنی بر رابطه والد کودک بر خودکارآمدی و رابطه مادر کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد کودک بر افزایش خودکارآمدی و بهبود رابطه مادر کودک بود. طرح پژوهش از نوع شبه تجربی همراه با پیش آزمون، پس آزمون، گروه گواه و پیگیری بود. جامعه آماری شامل تمام مادران دارای کودکان 3 تا 5 سال که به مهدکودک های تهران می رفتند، بود. از بین مادرانی که در مقیاس رابطه والد کودک (پیانتا، 1992) و خودکارآمدی والدگری (دومکا و دیگران، 1996) نمره پایینی کسب کردند، 30 نفر انتخاب شدند و به طور تصادفی در 2 گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. مادران در مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مقیاس ها را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. بر اساس نتایج،بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد کودک منجر به افزایش چشمگیر خودکارآمدی والدگری شد. همچنین این مداخله، باعث افزایش معنادار نمره کلی مادران در مقیاس رابطه مادر کودک و حوزه نزدیکی و کاهش معنادار نمره ها در حوزه های تعارض و وابستگی شد. به نظر می رسد بازی درمانی مبتنی بر رابطه والد کودک می تواند به عنوان مداخله ای اثربخش در حوزه کودک مورد استفاده قرارگیرد.
اثربخشی بسته مشاوره تربیتی بومی بر کیفیت روابط والد- فرزندی و خودکارآمدی والدگری بر مادران دارای پسر نوجوان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین اثربخشی آموزش بسته تربیتی بومی بر کیفیت روابط والد-فرزندی و خودکارامدی والدگری بر مادران دارای پسر نوجوان بود. روش : روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی، پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه های آزمایش و گواه بود. جامعه آماری پژوهش مادران دارای نوجوان پسر 12 تا 18 سال شهر اصفهان در سال 1398 به تعداد 78 نفر بودند که از بین آن ها 40 مادر که روابط والد-فرزندی و خودکارآمدی والدگری پایین تری داشتند به روش هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای بسته مشاوره تربیتی بومی (محقق ساخته) را دریافت کردند و گروه گواه در طول پژوهش هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. شرکت کنندگان هر دو گروه پرسشنامه رابطه والد-فرزندی پیانتا (1994) و خودکارآمدی والدگری دومکا و همکاران (1996) را در سه مرحله تکمیل کردند. داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS نسخه 24 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاکی از تأثیر برنامه بسته مشاوره تربیتی بومی بر افزایش رابطه والد-فرزندی (003/0 =P) و خودکارآمدی والدگری مثبت (024/0 =P) و کاهش خودکارآمدی والدگری منفی (033/0 =P) در مرحله پس آزمون و پایداری این تأثیر در مرحله پیگیری بود. نتیجه گیری: نتایج پژوهش شواهدی را پیشنهاد می کند که آموزش این برنامه برای پیشگیری و اصلاح روابط هر یک از والدین با پسران نوجوان خود موجب کاهش خودکارآمدی والدگری منفی و بهبود رابطه والد- فرزندی شده تا کمتر شاهد تعارض بین والدین و پسران نوجوان جامعه باشیم؛ این پژوهش می تواند برای روان درمانگران و مشاوران در حوزه مشاوره نوجوان و انتخاب نوع مداخله برای آموزش به والدین مفید باشد.
اثربخشی برنامه آموزش والدین به شیوه استپ (STEP) بر کیفیت روابط والد - فرزندی، خودکارآمدی والدگری و انعطاف پذیری شناختی مادران نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره نوزدهم زمستان (دی) ۱۳۹۹ شماره ۹۴
1319-1330
حوزه های تخصصی:
زمینه: مرور پژوهش ها نشان می دهد که استفاده از برنامه آموزش والدین به شیوه استپ بر سبک های فرزندپروری، انعطاف پذیری روانشناختی و تنیدگی مادران تأثیر می گذارد؛ اما مسئله اینست که تعیین اثربخشی برنامه آموزش والدین به شیوه استپ بر کیفیت روابط والد - فرزند و خودکارآمدی والدگری مغفول مانده است. هدف: بررسی اثربخشی برنامه آموزش والدین به شیوه استپ بر کیفیت روابط والد - فرزندی، خودکارآمدی والدگری و انعطاف پذیری شناختی مادران شهر اصفهان بود. روش: پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه گواه بود. جامعه پژوهش مادران دارای نوجوان پسر 12 تا 18 سال مراجعه کننده به مرکز مشاوره یارستان شهر اصفهان در سال 1398 بودند. 40 مادر به روش هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 20 مادر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. ابزارهای پژوهش عبارتند از: پرسشنامه های رابطه والد - فرزندی پیانتا (1994)، خودکارآمدی والدگری دومکا، استرزینگر، جکسون و روسا (1996)، انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) و 8 جلسه 90 دقیقه ای آموزش به شیوه استپ درایکورس و سولتس (1991). داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شدند. یافته ها: برنامه آموزش والدین به شیوه استپ بر بهبود کیفیت روابط والد - فرزندی و افزایش خودکارآمدی والدگری و انعطاف پذیری شناختی مادران تأثیر داشت (0/001> p ). همچنین برنامه آموزش والدین به شیوه استپ در مرحله پیگیری هم، معنادار بود (0/001 > p ). نتیجه گیری : والدینی که در 8 جلسه برنامه آموزش والدین به شیوه استپ شرکت کرده بودند، کیفیت روابط والد - فرزندی بیشتر، خودکارآمدی والدگری بهتر و انعطاف پذیری شناختی بیشتری کسب کردند.
اثربخشی درمان هیجان محور بر خودکارآمدی والدگری و احساس گناه مادران کودکان دچار آسیب سوختگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان هیجان محور بر خودکارآمدی والدگری و احساس گناه مادران کودکان دچار آسیب سوختگی است. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه مادران با فرزند دچار آسیب سوختگی مراجعه کننده به بیمارستان سوانح و سوختگی تهران (شهید مطهری)، در پاییز 1398 بود. تعداد 30 نفر از این مادران که در پرسشنامه خودکارآمدی والدگری دومکا و همکاران(1996) و احساس گناه آیزنک (2007) نمرات پایین تری داشتند به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه به صورت هفتگی تحت درمان هیجان محور (گرینبرگ، 1986) قرار گرفت. نتایج تحلیل کوواریانس تک متغیره، حاکی از آن بود که بین گروه آزمایش و گواه در متغیر خودکارآمدی علی رغم افزایش آن در گروه آزمایش، تفاوت معناداری یافت نشد. اما، درمان هیجان محور به طور معناداری در کاهش احساس گناه مادران کودکان دچار آسیب سوختگی موثر بود (P<0/05). نتیجه این پژوهش نشان داد که از درمان هیجان مدار می توان در کاهش احساس گناه و هیجان های منفی مادران دارای فرزند با آسیب سوختگی، استفاده نمود.
اثربخشی آموزش مهارت فرزندپروری مثبت (Triple P) بر کیفیت رابطۀ مادر-کودک، خودکارآمدی والدگری و کنترل عواطف مادران دارای کودکان طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۱
423 - 443
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین میزان اثربخشی آموزش مهارت فرزند پروری مثبت بر کیفیت رابطه مادر-کودک، خودکارآمدی والدگری و کنترل عواطف مادران دارای کودکان طلاق انجام شد. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری 30 نفر از مادران دارای کودکان طلاق بودند که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه 15 نفری کنترل و آزمایش قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های خودکارآمدی والدگری، کیفیت رابطه مادر-کودک و کنترل عواطف گردآوری شدند. برنامه فرزندپروری مثبت در 8 جلسه به صورت گروهی برای گروه آزمایش اجرا گردید و بر روی گروه کنترل مداخله ای صورت نپذیرفت. دو گروه در پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (فاصله یک ماهه) شرکت نمودند. نتایج تحلیل واریانس حاکی از آن بود که گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل پس از مداخله کنترل عواطف بیشتری نشان دادند و همچنین کیفیت رابطه مادر-کودک در گروه آزمایش بهبود یافت. برنامه فرزند پروری مثبت همچنین منجر به ارتقاء خودکارآمدی والدگری مادران شد. بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که از این برنامه جهت کمک به مادران دارای کودکان طلاق در راستای کیفیت رابطه مادر-کودک، خودکارآمدی والدگری و کنترل عواطف استفاده کرد.
اثربخشی «برنامه شروع جدید» بر خودکارآمدی والدگری زنان مطلقه و سازگاری اجتماعی فرزندان طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه شروع جدید بر خودکارآمدی والدگری زنان مطلقه و سازگاری اجتماعی فرزندان طلاق بود. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 30 مادر مطلقه انتخاب و به صورت تصادفی ساده، تعداد 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل گمارده شدند. "برنامه شروع جدید" در ده جلسه 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد. برای گردآوری داده های پژوهش، از پرسشنامه خودکارآمدی والدگری دومکا و همکاران (1966) و مقیاس سازگاری کودکان دخانچی (1377) استفاده شد. بعد از اتمام جلسات آموزشی، از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. داده های این پژوهش با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد برنامه شروع جدید بر خودکارآمدی والدگری مادران مطلقه و سازگاری اجتماعی فرزندان طلاق اثربخش است. بنابراین، بر اساس یافته های پژوهش مشاوران خانواده می توانند از این بسته آموزشی برای تسهیل فرزندپروری و بهبود سلامت روان مادران مطلقه استفاده کنند.