مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
سیستان و بلوچستان
منبع:
هیدروژئومورفولوژی دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۲
19 - 1
حوزههای تخصصی:
استخراج پهنه آبی در بخش های غربی افغانستان از طریق تصاویر سنجش از دور راهی کارآمد برای پایش منابع آب و تاثیر آن بر منابع آبی شرق ایران به خصوص چاه نیمه های سیستان و بلوچستان به شمار می آید. در این تحقیق از سنجنده OLI ماهواره لندست ۸ و سنجنده TM ماهواره لندست 5، شاخص های طیفی تفاوت نرمال شده آب (NDWI)، شاخص اصلاح شده تفاوت نرمال شده آب (MNDWI)، شاخص تفاوت نرمال شده رطوبت (NDMI)، شاخص استخراج خودکار آب (AWEI)، شاخص جدید آب (NWI)، و شاخص نسبت آب (WRI) برای استخراج پهنه های آبی استفاده شده است. مقادیر حاصل از تمامی شاخص ها به نتایج مشابهی دست یافته اند. پهنه سد ارغنداب در بدترین حالت تنها 44/2 کیلومتر مربع کاهش یافته و شاخص NDMI نشان از افزایش 65/0 کیلومتر مربعی در منابع رطوبتی این سد داشته است. لیکن سطح چاه نیمه های جنوب زابل از 94/55 کیلومتر مربع به 82/17 کیلومتر مربع کاهش یافته که کاهشی معادل 12/38 کیلومتر مربع را نشان می دهد. این امر نشان از کاهش شدید سطح چاه نیمه ها دارد. این امر باعث ساطع شدن دمای بیشتر در مناطق خشک شده گردیده است. لیکن دمای حداقل از 47/17 درجه به 87/11 درجه سانتیگراد کاهش یافته که کاهشی معادل 95/1 درجه سانتیگراد را تجربه کرده است. شاخص LST با تمامی شاخص ها دارای همبستگی منفی بوده و بیشترین همبستگی مربوط به شاخص NWI به میزان 941/0- در سال 1994بوده است. کمترین میزان همبستگی نیز به میزان 65/0- مربوط به شاخص NDMI به دست آمد.
بررسی نقش مرزنشینان در ارتقای سطح بازرگانی خارجی با کشورهای شبه قاره هند
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
627 - 642
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی نقش مرزنشینان در ارتقاء سطح بازرگانی خارجی کشور از طریق بررسی مطالعات گذشته، مطالعه در الگوهای ارائه شده است و پژوهشگر به دنبال پاسخ به این سوالات در مورد جامعه مورد نظر می باشد که؛ آیا بازارچه های مرزی بر ارتقاء سطح بازرگانی خارجی با کشورهای همسایه (افغانستان-پاکستان) نقش دارند؟ از آنجا که پژوهش حاضر از طریق ترکیب مدل های مختلف و شناسایی عوامل و مؤلفه های اصلی در پی طراحی مدلی در این خصوص بوده، بدین جهت مجموعه دانسته های موجود را توسعه داده و نوعی تحقیق کاربردی تلقی می گردد که به کشف روابط میان پدیده ها می پردازد. بنابراین شیوه پژوهش در حقیقت، کاربردی بودهاست .از نظر گردآوری داده ها، نوعی تحقیق توصیفی است که پس از بررسی گسترده مبانی نظری و شناسایی عوامل و مؤلفه های اصلی در دو بخش (تحقیق پیمایشی به روش دلفی) و طراحی الگو اجرا شده است. جامعه آماری این پژوهش اساتید، خبرگان و متخصصان حوزه اجرایی در زمینه پژوهش هستند. که با توجه به برآوردی که انجام شد در این پژوهش، جهت انتخاب نمونه های تحقیق از روش گلوله برفی استفاده گردیده است، ابتدا محقق مصاحبه را با اعضا هیات عملی دانشگاه سیستان و بلوچستان آغاز نمود و با پیشنهاد خبرگان دانشگاهی از خبرگان فعال در حوزه مناطق ویژه اقتصادی، مناطق آزاد، بازارچه های مرزی و گمرک، اتاق بازرگانی، صنعت، معدن تجارت؛ نمونه کامل شد. (n=16). با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته شده پنج فرضیه پژوهش با استفاده از نرم افزار SmartPLS3 و تکنیک معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفتند و تایید شدند. نتایج نشان داد که مرزنشینان در ارتقاء سطح بازرگانی خارجی کشور تاثیر مثبت و معناداری دارند. در انتها هم پیشنهادهای تحقیق برمبنای نتایج ارائه شده و به محققین بعدی ارائه شد
شناسایی و تحلیل ساختاری معیارهای تأثیرگذار بر فقر شهری با رویکرد آینده پژوهی در استان سیستان و بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فقر، ناشی از نبود سازوکارهای صحیح در اجتماع های انسانی ایجاد می شود. فقر مانع توسعه و پایداری یک کشور شده و تخصیص منابع برای فقرزدایی از عوامل بسیار مهم جوامع و دولت های آینده محور به حساب می آید. هدف از این مطالعه شناسایی و تحلیل معیارهای مؤثر فقری شهری با رویکرد آینده پژوهی در استان سیستان و بلوچستان و بررسی میزان و چگونگی تأثیرگذاری این معیارها بر یکدیگر به منظور ارتقاء و ساخت آینده ای مطلوب در استان می باشد. روش پژوهش: پژوهش حاضر بر اساس نوع هدف، توسعه ای کاربردی است. از نظر ماهیت پژوهش، تحلیلی- اکتشافی، روش گردآوری اطلاعات روش کتابخانه ای و اسنادی و میدانی است. جامعه آماری پژوهش حاضر 40 نفر از صاحب نظران و متخصصان شهرسازی و مدیران عالی شهرداری و کارشناسان علوم اجتماعی به شرط آنکه که درباره فقر شهری از تجارب پژوهشی لازم برخوردار باشند، برای پرسش گری انتخاب خواهند شد. ابتدا ادبیات و مبانی موضوع بررسی شد تا معیارهای تأثیرگذار فقر احصاء شوند. سپس معیارهای فقر شهری در قالب مؤلفه های 6 گانه نهایی با استفاده از روش دلفی و نظر خبرگان شناسایی شدند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از ماتریس اثرات متقاطع (میک مک) استفاده شده است؛ که در نهایت 26 معیار از 6 مؤلفه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، کالبدی، زیست محیطی و زیرساخت و خدمات پایه شناسایی شدند. از میان معیارهای شناسایی شده 12 معیار کلیدی که 2 مؤلفه اقتصادی، 3 مؤلفه اجتماعی، 2 مؤلفه کالبدی، 4 مؤلفه زیرساخت و خدمات پایه و 1 مؤلفه زیست محیطی هستند بر وضعیت فقر شهری در استان سیستان و بلوچستان بیشترین تأثیر را داشته اند.
پیش نگری تغییرات حداکثر دما در دوره آینده میانی سیستان و بلوچستان تحت سناریوهای SSP(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جغرافیایی مناطق خشک دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۹
105 - 124
حوزههای تخصصی:
هدف: تغییرات اقلیمی به عنوان یک مسئله جهانی عمدتاً ناشی از فعالیت های انسانی است. این تحقیق به پیش نگری تغییرات میانگین حداکثر دما در شش ایستگاه هواشناسی استان سیستان و بلوچستان شامل ایرانشهر، چابهار، زاهدان، زابل، سراوان و کنارک پرداخته است. پیش نگری با استفاده از مدل های CMIP6 در دوره های پایه (1987-2014) و آینده میانی (2076-2051) انجام شده است. روش و داده ها: داده های هواشناسی از شش ایستگاه جمع آوری و مدل های CMIP6 در سه سناریوی SSP1-2.6، SSP2-4.5 و SSP5-8.5 برای پیش بینی تغییرات دما به کار گرفته شدند. برای کوچک مقیاس سازی داده های مدل، روش آماری SDSM و برای ارزیابی عملکرد مدل ها، شاخص های MAD، MAPE و RMSE استفاده شدند. همچنین، روند تغییرات میانگین دمای حداکثر با استفاده از روش تحلیل آزمون من-کندال مورد بررسی قرار گرفت. نقشه های مکانی تغییرات دما با روش درون یابی IDW در محیط GIS تهیه شده و آزمون t جفت نمونه ای برای بررسی تفاوت های معنی دار بین داده های دوره های پایه و آینده میانی استفاده شد. یافته ها: مدل CanESM5 بهترین عملکرد را در پیش بینی تغییرات دما داشت. بیشترین افزایش دما در ماه ژوئیه و تحت سناریو SSP5-8.5 در ایستگاه ایرانشهر با 31/2 درجه سلسیوس و کمترین افزایش در ایستگاه زاهدان تحت سناریو SSP1-2.6 با 63/0 درجه سلسیوس پیش نگری شد. در مقیاس سالانه، ایستگاه ایرانشهر در سناریو SSP5-8.5 بیشترین افزایش دما را داشت. از نظر فصلی، بیشترین افزایش دما در فصل تابستان در ایرانشهر و کمترین افزایش در فصل زمستان در زاهدان رخ خواهد داد. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که افزایش میانگین دمای حداکثر در تمامی ایستگاه های مطالعه شده پیش بینی شده است، با بیشترین افزایش در تابستان در ایرانشهر و کمترین در زمستان در زاهدان. عوامل جغرافیایی و اقلیمی تأثیر قابل توجهی بر الگوهای دمایی دارند. پایش مستمر، تدوین برنامه های مدیریتی و ارتقاء زیرساخت ها برای کاهش اثرات تغییرات اقلیمی ضروری است. نوآوری ها: این مطالعه با بهره گیری از مدل های پیشرفته CMIP6 به پیش بینی تغییرات میانگین دمای حداکثر در استان سیستان و بلوچستان پرداخته و نقشه های مکانی این تغییرات را با روش درون یابی IDW در محیط GIS ارائه کرده است. همچنین، با تحلیل دقیق رابطه میان تغییرات دما و شرایط محلی جغرافیایی و اقلیمی، داده های ارزشمندی برای برنامه ریزی مدیریت منابع و سازگاری با تغییرات اقلیمی فراهم می آورد.
نابرابری جنسیتی در اشتغال زنان استان سیستان و بلوچستان؛ بررسی عوامل اجتماعی و سیاسی
منبع:
تمدن حقوقی سال ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲۳
191-214
حوزههای تخصصی:
نابرابری جنسیتی در اشتغال زنان در استان سیستان و بلوچستان، یکی از چالش های اساسی در مسیر توسعه پایدار منطقه است که از عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نشأت می گیرد. از منظر اقتصادی، نبود سیاست های حمایتی، فرصت های شغلی محدود و تمرکز طرح های توسعه ای بر مشاغل مردمحور، سهم زنان را در بازارکار به طور قابل توجهی کاهش داده است. دیدگاه اجتماعی، باورهای سنتی و فرهنگ قبیله ای نقش زنان را به حوزه های خانوادگی محدود کرده و اشتغال آن ها را با موانع متعددی از جمله نگرش های منفی اجتماعی، فقدان حمایت های خانوادگی و کمبود زیرساخت های اجتماعی مواجه کرده است. در بعد سیاسی، ضعف در اجرای قوانین ملی، کمبود سیاست های بومی سازی شده و فقدان سهمیه های شغلی برای زنان، بر شدت نابرابری افزوده است. هدف از این پژوهش که به صورت اسنادی و تحلیل ثانویه صورت گرفته است، توصیف و تحلیل عوامل اجتماعی و سیاسی موثر بر نابرابری جنسیتی در اشتغال زنان می باشد. یافته ها نشان می دهد که تعامل پیچیده میان این عوامل، نه تنها مانع حضور فعال زنان در عرصه اقتصادی شده، بلکه به تثبیت نابرابری ها در ساختارهای اجرایی و اجتماعی انجامیده است. برای کاهش این نابرابری ها، اتخاذ رویکردی چندبعدی شامل بازنگری در سیاست های اقتصادی، تغییر نگرش های فرهنگی و اجرای مؤثر قوانین برابری جنسیتی ضروری است. دستیابی به عدالت جنسیتی در اشتغال، مستلزم همکاری میان دولت، نهادهای محلی و جامعه برای ایجاد فرصت های برابر، توانمندسازی زنان و تغییر ساختارهای اجتماعی-اقتصادی استان است.
مطالعه ساختار و نقوش سکه دوزی معاصر سیستان و بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین هنر های رو به زوال سیستان و بلوچستان، سکه دوزی است. این پژوهش با هدف تبیین و گونه شناسی ساختار و نقوش سکه دوزی سیستان و بلوچستان صورت گرفته است. ماهیت این پژوهش، کاربردی است و از نظر نوع، توصیفی – تحلیلی به شمار می رود. روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای، مشاهده تصاویر و مصاحبه است. روش تحلیل، کیفی است. روش نمونه گیری، گزینشی است و هفت نمونه از 50 سال اخیر بررسی شده است. این پژوهش نشان می دهد که نقوش هندسی به عنوان مهم ترین عنصر زیبایی شناسانه هنر سکه دوزی مطرح است. نقوش سکه دوزی بلوچ با زندگی، طبیعت و بینش مردمان آن منطقه ارتباط کامل و مستقیم دارد. با توجه به نقوشی چون ستاره، خورشید و اعدادی چون 3، 5، 9، 11 و غیره، می توان نتیجه گرفت که مردمان سیستان و بلوچستان از علم ستاره شناسی و نجوم بهره می گیرند. از پرکاربردترین نقوش هندسی در هنر سکه دوزی، نقش دایره است. استفاده از تناسبات و قرینگی در نقوشی مانند دایره، مربع، مثلث و لوزی، از اصلی ترین قوانین نقوش هندسی در هنر سکه دوزی است. نقوش گیاهی نیز به صورت طرح هایی انتزاعی شکل می گیرند. نقش هایی انسانی همانند چشم، انسان، زن و مرد و غیره در نمونه نقوش سکه دوزی سیستان و بلوچستان قابل مشاهده است. گوش ماهی از نمادهایی است که به اصالت و هویت سکه اشاره دارد. از دیگر ویژگی های مهم هنر سکه دوزی بلوچ، تنوع رنگی و کثرت رنگ ها است. رنگ در این هنر، توسط نخ های رنگی پشمی شکل می گیرد و در بیشتر نمونه های سکه دوزی، رنگ غالب بر زمینه قرمز و سبز است و رنگ هایی چون آبی و سفید نیز در تمامی نمونه ها موجود هستند.