مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
بحران امنیتی
حوزه های تخصصی:
بروز بحران امنیتی در غرب آسیا و سرریز شدن آوارگان و پناه جویان به اروپا موجب بروز مشکلات مختلفی برای کشورهای اروپایی شده است. احزاب راست افراطی معتقدند که حضور پناه جویان در کشورهای اروپایی چالش ها و خطرات امنیتی، هویتی و اقتصادی برای جوامع آن ها ایجاد می کند. مخالفت آن ها منجر به سردادن شعارهای ضد مهاجرتی و تحریک احساسات ملی گرایانه و امنیتی شدن حضور مهاجران شده است. ازاین رو، احزاب راست افراطی به هر فرد خارجی که بخواهد در کشورشان مقیم شود یا به کشورشان مهاجرت کند، به عنوان یک تهدید می نگرند و تلاش می کنند با بزرگ نمایی و انتساب هر مشکل کشور به شهروندان خارجی ترس، دلهره و تنفر را در مردم کشورشان بوجود آورند. اگرچه سابقه شکل گیری احزاب راست با یکدیگر متفاوت است، ولی جریان راست افراطی در اروپا توانسته است تا از یک روش مشابه و از طریق امنیتی سازی مهاجران، در انتخابات ملی و انتخابات پارلمانی آرا قابل توجهی را کسب کند. پرسش اصلی مقاله، روش تحلیلی– توصیفی، این است که بحران امنیتی در غرب آسیا چه تأثیری بر قدرت گیری احزاب راست افراطی در اروپا داشته است. در پاسخ به پرسش مطرح شده این فرضیه مطرح شده است که با بحران امنیتی در خاورمیانه و سرریز شدن مهاجران به کشورهای اروپایی مشکلات امنیتی، هویتی و اقتصادی باعث شده است که باامنیتی کردن مهاجران به عنوان تهدید امنیتی، در انتخابات به موفقیت های قابل توجهی برسند.
تبیین الگوی مدیریت بحران اجتماعی با رویکرد امنیتی مورد مطالعه؛ استان سیستان و بلوچستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال شانزدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
88 - 117
حوزه های تخصصی:
اصولا بحران یک فشار زایی روانی- اجتماعی است که باعث درهم شکسته شدن انگاره های متعارف زندگی و واکنش های اجتماعی می شود و مدیریت بحران فرآیندی نظام یافته است که بحران های بالقوه درحوزه های مختلف را شناسایی، پیش بینی و سپس درمقابل آنها اقدامات پیشگیرانه تدوین می نماید. از این رو همواره باید مجموعه ای از طرح ها و برنامه های عملی برای مواجهه با بحران های احتمالی تنظیم گردد تا مدیران آمادگی رویارویی با وقایع پیش بینی نشده را کسب کنند. مطالعه حاضر به دنبال ارائه الگوی مدیریت بحران اجتماعی-امنیتی در استان سیستان و بلوچستان می باشد. بدین منظور با روش کیفی و با استفاده از نظریه داده بنیاد با تعداد 35 نفر از متولیان مدیریت بحران استان مصاحبه عمیق به عمل آمد. مجموعه داده های جمع آوری شده پس از طی فرایند مقایسه مستمر داده ها و کدگذاری باز، محوری و انتخابی، در قالب 5 مقوله؛ هویت، نفوذ، مشروعیت، مشارکت و توزیع و 3 طبقه؛ امنیتی- سیاسی، مدیریتی و اجتماعی- فرهنگی، سازماندهی شدند و نتایج حاصل از تحلیل داده ها در قالب مدل مدیریت بحران اجتماعی- امنیتی ارائه گردید. اینک در این مقاله ویژگی ها و شاخص های مهم هریک از بحران های مرتبط، با توجه به شرایط محیطی استان سیستان و بلوچستان تبیین گردیده و تحلیل نهایی بیانگر ضرورت اتخاذ راهبردهای مدیریت بحران اجتماعی- امنیتی در استان از طریق؛ تغییر نگرش مرکز نسبت به این استان، برقراری عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه ثمرات توسعه ملی در منطقه، تحکیم فرآیندهای همگرایی-ملی و انسجام امنیتی و اجتماعی می باشد. این رویکرد می تواند به عنوان یک الگو برای خط مشی گذاری و تصمیم گیری در شرایط مشابه نیز بمنظور مدیریت بحران مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی ریشه های بحران امنیتی در جنوب شرق ایران متاثر از مرز مشترک با پاکستان
منبع:
جغرافیا و روابط انسانی دوره ۳ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۱
205 - 220
حوزه های تخصصی:
در طول دوره حیات واحد های سیاسی، ثبات نسبی مناطق مرزی همواره عامل چالش برانگیز برای حفظ موجودیت کشورها به حساب می آمد و حتی این موضوع می تواند به دلیل عدم برنامه ریزی مناسب و مدیریت صحیح بسترهای مساعدی را برای فروپاشی سیستم حکومتی کشورها هموار سازد. ایران نیز به دلیل قرارگیری در کانون بحرانی منطقه خاور نزدیک بزرگ و همجواری با کشورهای عمدتا بی ثبات از تاثیرات مخرب تهدیدات فرامرزی که به سمت موضوعات قومی- مذهبی نشان رفته در امان نبوده است، بخصوص در مناطق جنوب شرق کشور که بیشترین آسیب را از لحاظ قاچاق مواد مخدر - انسان و پدیده تروریسم و افراط گرایی قومی-مذهبی به خود دیده است. این مقاله با روش تحلیلی –توصیفی و استفاده از منابع علمی ضمن بررسی مناطق مرزی جنوب شرق کشور و رابطه آن با کشور پاکستان و مسائل قومی- مذهبی بین شان به این سوال که آیا رشد تمایلات بنیادگرایانه و افراطی مذهبی در پاکستان می تواند با ایجاد بی ثباتی، چالش های امنیتی مدنظر مداخله گران منطقه ای و فرامنطقه ای را در منطقه جنوب شرق ایران برقرار سازند، می پردازد. در این بررسی نشان داده می شود که بحران بر فضاهای جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی و شکل گیری تنش های قومی – مذهبی، رشد بنیادگرایی و رادیکالیسم اسلامی و دخالت نیروهای فرامنطقه ای در پاکستان به طور مستقیم با مباحث امنیتی منطقه جنوب شرق ایران در ارتباط مستقیم است.
مقابله موثر حاکمیت با بحرانهای امنیتی از دیدگاه امام علی (ع) در نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف نشان دادن تدابیر امام علی (ع) در مقابله با بحران های امنیتی تلاش می کند تا به سوال «مدل مقابله امام علی (ع) با بحران های امنیتی با تأکید بر متن نهج البلاغه چگونه است؟» پاسخ دهد. برای یافتن پاسخ این پرسش، ابتدا داده ها با روش کتابخانه ای از متن نهج البلاغه گردآوری شد. سپس با استفاده از روش تحقیق داده بنیاد و اجرای مراحل مختلف کدگذاری آن، 44 مقوله به دست آمد. سپس، مقوله ها حول محور مقوله محوری به هم مرتبط شد و نهایت در یک مدل درآمد. یافته های این تحقیق نشان می دهد که حضرت عواملی مانند صدمه دیدن اخلاق و دین و اقتصاد، ناکارآمدی، فساد، شبهات، تضعیف پایگاه مردمی حکومت و تلاش دشمنان را علل پیدایش بحران های امنیتی می داند که برای مهار آن حکومت باید راهبردهایی را اتخاذ کند که در آن با تکیه بر دین اصلاحات در حکومت و جامعه صورت گیرد. رفتار کارگزاران کنترل شود و نظام سیاسی تحت رهبری واحد برای ایجاد صلح پایدار و حفظ یکپارچگی و کارآمدی تلاش کند. در عین حال، خود را ملزم به پاسخگویی و شفاف سازی با مردم بداند و با انجام درست وظایف و شایسته سالاری به رشد و توسعه و جلب رضایت عمومی توجه کند. در این میان ضمن آموزش و انذار مردم، با تبلیغات مستمر و روشنگری جامعه را آگاه نماید تا برای مقابله با بحران آماده شوند. اگر کار به رویاریی رسید به صورت پلکانی و مرحله به مرحله عمل کند و در نهایت دشمنان و خائنان را مجازات نماید. حکومت موظف است در تمامی این موارد اخلاق مداری و دینداری را سرلوحه خود قرار دهد.
عوامل مؤثر در بروز بحران امنیتی در شهرهای ایران (کاربست نظریه محرومیت نسبی در تحلیل اعتراضات آبان 1398)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی شهری سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۶
166 - 182
حوزه های تخصصی:
به دنبال افزایش قیمت بنزین در آبان ماه 1398، اعتراض هایی در سطح شهرهای ایران رخ داد. این اعتراض ها که به صورت مسالمت آمیز آغاز و در انتها به شورش انجامید، به بحرانی امنیتی برای حاکمیت تبدیل شد که با دامنه، شدت و گستردگی بسیاری همراه بود. این در حالی بود که طی دو سال قبل از آن (دی 1396 و مرداد 1397) اعتراض هایی با دامنه محدودتر انجام شده بود. در این حادثه تعدادی از مردم، نیروهای نظامی و امنیتی کشته و مجروح شدند و به زیرساخت های کشور علی الخصوص در سطح جامعه شهری آسیب ها و خسارت های درخور توجهی وارد شد؛ بنابراین به منظور جلوگیری از وقوع مجدد چنین مسئله ای، این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ این سؤال است: چه عواملی منجر به بروز این بحران امنیتی در شهرهای ایران شده است؟ برای یافتن پاسخ با روش توصیفی تحلیلی و با گردآوری اسناد و فیش برداری مرتبط، نظریه مرتبط بررسی شد و باتوجه به آن وقایع مرتبط از سال 139۶ تا 139۸ تحلیل گردید. در پاسخ، فرضیه طرح شده با کاربست نظریه محرومیت نسبی این است که کاهش توانایی های مردم منجر به بروز اعتراض، شورش و در نهایت تبدیل به یک بحران امنیتی می شود. نتیجه آنکه مردم طی دو سال زندگی خود در سال های 139۶ تا 139۸ در وضعیت تحریم های بین المللی، کاهش رشد اقتصادی، افزایش نرخ خوراکی ها، افزایش نرخ دلار، سکه و کاهش درآمد سرانه، کاهش توانایی هایشان آشکار شد و با آغاز ناگهانی افزایش قیمت بنزین این حس ایجاد شد که فاصله میان انتظارات و توانایی ها بسیار زیاد شده است. احساس محرومیت نسبی ایجادشده در مردم، منجر به اعتراض هایی شد که در نهایت به شورش و بحران امنیتی تبدیل گشت.
تبیین عوامل مؤثر در بروز بحران های اجتماعی – امنیتی (مورد مطالعاتی ناآرامی آبان 1398)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های سیاست اسلامی سال دهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۲
336 - 364
جمهوری اسلامی ایران از همان روزهای اولیه انقلاب اسلامی به دلیل تقابل راهبردی با نظام سلطه همواره مورد کینه و دشمنی آنان بوده است. نگاهی گذرا به فهرست اقدامات استکبار جهانی و ایادی داخلی آن عمق کینه و دشمنی آنان با انقلاب اسلامی را آشکار می سازد که در هر برهه زمانی، وجه جدیدی به خود می گیرد. یکی از موارد این دشمنی در آبان ماه 1398 و پس از اجرای طرح سهمیه بندی سوخت رخ داد که ویژگی های منحصربه فردی ازنظر سطح گستردگی، عمق خشونت و .. داشت. در پس پرده هر حادثه امنیتی، لایه های زیرینی وجود دارد که درواقع برهم کنش آن ها، منجر به بروز آن حادثه شده است. ازاین روی تمرکز بر تجزیه وتحلیل این حوادث و ادراک عوامل مؤثر بر بروز آن می تواند رهگشای مدیریت بحران های آتی فراروی نظام باشد. این پژوهش از حیث رویکرد استقرایی و از حیث هدف، اکتشافی است و از حیث روش از راهبرد نظریه پردازی داده بنیاد مبتنی بر رویکرد گلیسر بهره برداری و اقدام به مصاحبه با نخبگان این حوزه شد. نتایج گویای آن است که سه عامل اصلی در بروز و تشدید این حادثه نقش داشته است که عبارت است از: آمادگی کامل نظام سلطه ، بی تدبیری دولت، ویژگی های متمایز بحران 1398.
راهبرد جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران امنیتی در آسیای مرکزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست خارجی سال ۳۲ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۱۲۷)
39 - 66
حوزه های تخصصی:
آسیای مرکزی از لحاظ امنیتی مفهومی در حال تغییر بوده است. بدان معنا که در زمان های مختلف و با تغییر معادلات امنیتی سیاسی، این منطقه دستخوش دگرگونی شده است. از این رو، پس از فروپاشی شوروی، این منطقه عرصه تهدیدها و چالش های امنیتی متعدد بوده است. مناقشه های قومی- سرزمینی، بی ثباتی سیاسی، نداشتن توسعه اقتصادی- اجتماعی، تهدیدهای فراملیتی و جرایم سازمان یافته بخشی از مهم ترین چالش های امنیتی منطقه آسیای مرکزی بوده است؛ به طوری که وجود این چالش ها و مسائل حاد امنیتی، مشکلات امنیتی متعددی برای آسیای مرکزی به ارمغان آورده و مانع از استقرار کامل صلح و ثبات در این منطقه شده است. با توجه به مباحث مذکور، سوالات مقاله را این گونه مطرح می کنیم که: پس از فروپاشی شوروری، دلایل شکل گیری بحران امنیتی در آسیای مرکزی چه بوده است؟ و ایران چگونه می تواند محیط امنیتی خود را از بحران ایجاد شده در این منطقه حفظ کند؟ مهمترین یافته های پژوهش حاکی از این است که در آسیای مرکزی ترکیب پیچیده و چند لایه ای از عوامل اقتصادی، ساختار اجتماعی- مذهبی و عوامل سیاسی و بحران مشروعیت باعث شکل گیری بحران امنیتی شده است. جمهوری اسلامی ایران می تواند برای هم سویی راهبردی با آسیای مرکزی و امن نگاه داشتن محیط امنیتی خود رویکردی اقتصادی-فرهنگی در مناسبات با کشورهای این منطقه اتخاذ کند که ضمن پرهیز از مسائل اختلافی، اشتراکات فرهنگی و نیازمندی های اقتصادی طرفین مورد لحاظ قرار گیرند. روش این نوشتار توصیفی- تحلیلی می باشد و بر مبنای تئوری امنیتی جهان سوم تدوین گردیده است.
تاکتیک های براندازی سیاسی آمریکا در سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حوادث و تحولات سیاسی سال های پس از فروپاشی نظام دوقطبی نشان می-دهد که طیفی گسترده تر از کشورها در معرض براندازی سیاسی قرار گرفته اند. در این فرآیند، الگوهای کنش امنیتی آمریکا با تغییراتی روبه رو شده است. امنیت به منزله ضرورت ساختاری تلقی می شود. بنابراین، موضوع براندازی سیاسی در کشورهایی مانند سوریه را باید به عنوان بخشی از منافع امنیتی آمریکا در منطقه ژئوپولیتیکی خاورمیانه عربی دانست که برای امنیت اسرائیل و اروپا نیز اهمیتی ویژه دارد. حوادث بهار و تابستان 2011 در خاورمیانه عربی نشان می دهد که آمریکا از الگوی مصادره تحولات اجتماعی بهره گرفته است. براساس چنین رویکردی، الگوی رفتار آمریکا در مصر و تونس مبتنی بر کنترل بحران بوده است و لذا تغییر زمامداران به جای تغییر ساختار انجام گرفت. رویکرد کارگزاران آمریکایی در عربستان و بحرین نیز براساس مدل حفظ ساختار کارگزار بوده است. اما نگرش عملیاتی آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس در سوریه متفاوت است، به گونه ای که درصدد براندازی سیاسی ساختار حزب بعث و نظام سیاسی رادیکال سوریه هستند.برای تحقق این هدف از تاکتیک هایی مانند حقانیت زدایی، مشروعیت-زدایی، هویت سازی و برسازی هویت، بسیج گروه های اجتماعی و ایجاد احساس محرومیت نسبی بهره می گیرند. هریک از تاکتیک های یادشده را می توان بخشی از سیاست امنیتی آمریکا در جهت براندازی سیاسی در سوریه دانست. این رویکرد براساس رهیافت نئولیبرالی مایکل دویل و بر مبنای اندیشه سیاسی دولت دموکراتیک امانوئل کانت تبیین و تحلیل می شود.