مطالب مرتبط با کلیدواژه

شاهنامه طهماسبی


۲۱.

بررسی جایگاه اجتماعی زنان و کودکان در دوره شاه طهماسب صفوی (930-983ق) بر اساس تطبیقِ نگاره های نُسخِ شاهنامه طهماسبی و هفت اورنگ جامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جایگاه اجتماعی زنان و کودکان شاهنامه طهماسبی نگارگری دوره شاه طهماسب صفوی هفت اورنگ جامی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۳ تعداد دانلود : ۱۲۶
عوامل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و مذهبی دوران صفوی بر حضور زنان در جامعه تأثیرگذار بود. در ساختارهای جدید، نقش زنان بر اساس جایگاه اجتماعی آن ها شکل می گرفت. همچنین، با برپایی آرامش، کودکان در جوار مادرانشان، از امنیت و آموزش و پرورش بهتری برخوردار شدند. این عوامل نگارگران را به ترسیم بیشتر تصویر زنان و کودکان در نگاره هایشان ترغیب کرد. هدف مقاله حاضر شناخت جایگاه اجتماعی زن و کودک در دوره شاه طهماسب، بر اساس نگاره های شاهنامه طهماسبی و هفت اورنگ جامی (نفیس ترین نُسخِ نگارگری دوره مذکور)، است و پرداختن به آن، با توجه به اینکه در این زمینه پژوهشی انجام نشده، لازم بوده و تلاشی است برای پاسخ به این پرسش که ویژگی های بصری ترسیم نقش زنان و کودکان در نگاره های این دو نسخه کدام است و آیا این ویژگی ها نشان دهنده جایگاه طبقات مختلف اجتماعی آنان است؟ در این پژوهش، که گردآوری مطالب کتابخانه ای است و به روش تطبیقی توصیفی تحلیلی نگاشته شده، از هر نسخه پنج نگاره در موضوعات متفاوت، که نمایانگر نقش زن و کودک در دربارها و سایر طبقات اجتماعی هستند، مورد بررسی و تطبیق قرار گرفته و می توان دریافت که تصویر زن و کودک در نگاره های نسخه درباری شاه طهماسبی بازگو کننده محدودیت های زندگی زنان دربار و اشراف است، اما در نسخه هفت اورنگ جامی زنان و کودکان سایر طبقات اجتماعی در محیط های شهری و روستایی آزادانه تر در فعالیت های اجتماعی حضور دارند.
۲۲.

تحلیل نگاره به بند کشیدن ضحاک در شاهنامه طهماسبی و رشیدا بر اساس رویکرد روایت شناسی ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: روایت شناسی شاهنامه طهماسبی شاهنامه رشیدا داستان ضحاک ژرار ژنت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۵ تعداد دانلود : ۱۸۹
نگاره به بند کشیدن ضحاک، از جمله موضوعاتی است که مورد توجه نگارگران بوده است. در بسیاری از شاهنامه ها از جمله شاهنامه طهماسبی و رشیدا، این موضوع به شکلی متفاوت به تصویر کشیده شده است. هدف این مقاله، مقایسه نگاره ها با متن و با یکدیگر بوده است. یکی از نظریه پردازانی که در زمینه روایت شناسی تحقیقاتی داشته، ژرار ژنت از روایت شناسان مطرح ساختارگرا است که طرح جامع و کاملی برای بررسی متون روایی عرضه داشته است. او در نظریات خود به بررسی سه جنبه از گفتار یعنی؛ لحن، زمان و وجه یا حالت توجه داشته است. بر این اساس، سؤال اصلی مقاله این است که نحوه بازنمایی داستان ضحاک در دو نگاره طهماسبی و رشیدا با عنوان به بند کشیدن ضحاک با توجه به دیدگاه ژنت چگونه بوده است؟ در این پژوهش، از عناصر و اجزای داستان و روایت که عبارت هستند از؛ پی رنگ، شخصیت ها، زاویه دید، درون مایه، فضاسازی و زمان و نحوه قرارگیری آنها در بدنه داستان و روایت تصویری به عنوان مؤلفه های تأثیرگذار استفاده شده است. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی بوده و برای گردآوری مطالب، از منابع کتابخانه ای کمک گرفته شده است. از نتایج تحقیق چنین برآمده که توالی زمان در داستان بر اساس رخدادها صورت گرفته، اما در نگاره ها بر اساس حذف و برجسته سازی و استفاده از متن شعر برای پیوست رخدادها توسط نقاش شکل گرفته است. در نگاره به بند کشیدن ضحاک در شاهنامه رشیدا، نقاش به یک صحنه اکتفا کرده، اما در نگاره شاهنامه طهماسبی چندین رخداد را تصویر کرده که خود به این توالی کمک نموده است. از سوی دیگر، در متن شعر از چندین راوی استفاده نموده که در نگاره های فوق، محدودیت نمایش راوی دیده شده است. از نظر وجه یا زاویه دید نیز دست شاعر باز بوده، اما زاویه دید در نگاره ها به دلیل تجسمی بودن نسبت به شعر متفاوت است؛ هر یک از نگاره ها با توجه به فاصله کانونی امکان نشان دادن رخدادهای بیشتر را داشته که در این رابطه، شاهنامه طهماسبی به دلیل فاصله کانونی، جزئیات و تعداد پیکره بیشتری را نشان داده و این امر موجب کنش بیشتر حوادث شده است.
۲۳.

تأثیر بازیابی محیط در محتوا و شیوه اجرای اثر هنری (مورد تطبیقی: مکتب نگارگری استرآباد با مکتب تبریز 2)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مکتب استرآباد شاهنامه استرآباد شاهنامه طهماسبی مکتب تبریز صفوی موزه ملک تهران

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۵ تعداد دانلود : ۱۴۵
در سایه توجه شاهان صفوی مکاتب هنری مختلفی در نقاشی ایرانی شکل گرفت؛ نخستین مکتب نگارگری این دوران در تبریز با پیش زمینه ای که از هرات داشت، منجر به خلق نسخ مصور زیادی از جمله شاهنامه شاه طهماسب شد. شهر استرآباد نیز در پرتو امنیت و توجه حکومت شاه عباس رو به بالندگی و آبادی نهاد و گرچه هرگز نتوانست به موقعیت برجسته مکاتب هنری شهرهای مهم آن روزگار دست یابد، اما ارباب هنر توجه کرده است و صاحب سبک و مکتب نقاشی خاص خود شد. در مکتب استرآباد آثار قابل توجهی از نگارگری شناسایی شده که بیشترین آنها در موزه های بریتانیا، موزه توپقاپوسرای ترکیه، موزه هند و البته 15 نگاره از یک نسخه شاهنامه نیز در موزه ملک تهران یافت شده که تاکنون شناسایی و پژوهش نشده است. این پژوهش با هدف شناسایی و بررسی نگاره های فوق، علاوه بر شناسایی و معرفی عناصر محیطی در نگاره های مکتب استرآباد، نمونه هایی چند از آن با نگاره های مکتب تبریز صفوی سنجیده و نمادشناسی تطبیقی شده است. این پژوهش پیشِ رو با روش کیفی و نمونه گیری انتخابی و به شیوه توصیفی و تحلیلی انجام شده است. این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که چه عوامل محیطی در شکل گیری مکتب استرآباد نقش داشته است؟ نمونه های انتخابی شامل پنج نگاره از 15 نگاره موجود در موزه ملک تهران است که با نگاره های هم موضوع با شاهنامه طهماسبی بررسی و تطبیق شدند. نتایج حاکی از آن است که مکتب استرآباد ضمن وفاداری به تجربه ها و سنت های تباری پیش از خود رشد کرده و در کنار تفاوت های منحصربه فرد با دیگر مکاتب هنری دوران، گرایش های فکری صفوی را در نشان دادن شکوه، قدرت، عظمت و برخورداری از موهبت های طبیعی نشان می دهد. عناصر محیطی عمده ای در مکتب استرآباد است که آن را از مکتب تبریز صفوی متمایز کرده و دارای شاخصه های متمایز خاص خود است.
۲۴.

روانشناسی رنگ لباس زنان در نگاره های منتخب از «شاهنامه طهماسبی» بر اساس نظریه «ماکس لوشر»(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۶۷ تعداد دانلود : ۱۲۲
بیان مسئله: رنگ به عنوان یکی از عناصر مهم بصری بیشتر مورد توجه هنرمندان مکتب دوره صفوی بوده است. حضور متعدد نقش زن در «شاهنامه طهماسبی» نشان از جایگاه والای زنان در این دوره دارد. از این رو با استعانت از رویکرد روانشناسی رنگ ماکس لوشر می توان به مطالعه لباس زنان در «شاهنامه طهماسبی» اقدام کرد. پژوهش فوق درصدد پاسخ گویی به این پرسش ها صورت گرفته است: براساس نظریه «روانشناسی رنگ ماکس لوشر» هنرمند از چه رابطه ای برای ترسیم لباس زنان «شاهنامه طهماسبی» استفاده کرده است؟ و نیز هنرمند بیشتر تحت تأثیر کدام یک از رنگ های سرد یا گرم قرار داشته است؟هدف: شناخت اندیشه های روانی هنرمند صفوی در ترسیم رنگ لباس زنان «شاهنامه طهماسبی» براساس نظریه روانشناسی رنگ ماکس لوشر هدف پژوهش حاضر است.روش پژوهش: این پژوهش از نوع کیفی و روش انجام آن توصیفی- تحلیلی است. جمع آوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و با ابزار فیش برداری و تصویرخوانی و جداول، از طریق تحلیل داده ها،  صورت گرفته است. روش نمونه گیری پژوهش هدفمند و به جهت تعدد حضور پیکره های زنان، از بین ۲۵۸ نگاره «شاهنامه طهماسبی»، ۲ نگاره برای مطالعه با نظریه مذکور انتخاب شده است.یافته ها: هنرمند عصر صفوی از دید روانشناسی رنگ ماکس لوشر در بکارگیری عنصر رنگ برای لباس زنان از رابطه تعادل بین رنگ های سرد و گرم استفاده کرده است که به عبارت دیگر از هر دو گروه رنگی سرد و گرم برای رنگ آمیزی لباس زنان بهره جسته است. نگاره های مورد پژوهش در ارتباط با نظریه حاضر از لحاظ تعدد رنگی و به کاربردن رنگ ها نسبت رنگ های سرد به رنگ های گرم بیشتر است و این بیانگر آن است که هنرمند این دوره بیشتر تحت تأثیر رنگ های سرد(آبی، سبز) قرار داشته است. مطابق با نظریه مذکور از رنگ خاکستری که یک رنگ خنثی محسوب می شود برای لباس زنان استفاده نشده است و همچنین برای نشان دادن جایگاه زنان از منسوجات بهره گرفته شده است.
۲۵.

تحلیل گفتمان قدرت در نگاره «تسخیر دژ بهمن توسط کیخسرو» در شاهنامه طهماسبی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۲۰ تعداد دانلود : ۸۰
مقدمه: نقش و کارکرد ایدئولوژیک تصاویر در شاهنامه های مصور و از آن جمله «شاهنامه طهماسبی» از گسترده ترین مباحث گفتمانی پیرامون این اثر ارزشمند است. مسأله تأویل گرایی متون حماسی به عنوان موقعیتی راهبردی برای تبیین ساختار قدرت در عصر صفوی از دیگر موضوعات قابل توجه در این حیطه است. برخی از این تصاویر، به واسطه پیوستگی با یک شخصیت اسطوره ای خاص، اهمیت بیشتری پیدا کرده و روایت حماسی آن ها با کنش های تاریخی درهم تنیده شده است. روایت «تسخیر دژ بهمن توسط کیخسرو» از این جمله است. بنابراین مهمترین مسأله پژوهش حاضر، تبیین چگونگی کارکرد و بازنمایی قدرت در نگاره مذکور است. انجام یک تحلیل دقیق از «نگاره تسخیر دژ بهمن توسط کیخسرو» برمبنای نشانه های تصویری موجود در نگاره و انطباق آن با مؤلفه های برون متنی هدف این پژوهش است.روش پژوهش: این پژوهش مبتنی بر شیوه توصیفی- تحلیلی بوده، داده های آن با جستجو در منابع کتابخانه ای و اسنادی گردآوری شده است. شیوه تجزیه و تحلیل اطلاعات به روش کیفی، با در نظر گرفتن مضمون روایی و تصویری، به روش تحلیل گفتمان انتقادی انجام گرفته است.یافته ها: یافته های این پژوهش حاکی از آن است که در نگاره تسخیر دژ بهمن توسط کیخسرو، راهبردهایی نظیر قطب بندی، بازنمایی مثبت گروه خودی و بازنمایی منفی دیگری برای نشان دادن برتری کیخسرو به کار گرفته شده است. خوانش لایه های معنایی اثر در ارتباط با جهان پیرامون متن، نشانگر دلالت این اثر به رخدادهای تاریخی پیرامون نگاره در تطابق با نگرش و عملکرد پادشاهان صفوی است. به نظر می رسد بازتولید روایت اسطوره ای تسخیر دژ بهمن، به عنوان مهمترین بخش حماسی «شاهنامه فردوسی»، در فضای سیاسی- فرهنگی روزگار صفوی، مجالی راهبردی برای ترسیم آرمان های شاهانه بوده است.نتیجه گیری: در نگاره «تسخیر دژ بهمن توسط کیخسرو» نوعی رابطه فرازمانی میان روایت اسطوره ای و روایت تاریخی دیده می شود. الحاق «بافت تاریخی» به «بافت اسطوره ای»، از دیگر موارد قابل توجه در این حیطه است. به نظر می رسد بازتولید روایت اسطوره ای تسخیر دژ بهمن، به عنوان مهم ترین بخش حماسی شاهنامه فردوسی، در فضای سیاسی- فرهنگی روزگار صفوی، مجالی راهبردی برای ترسیم آرمان های شاهانه بوده است.
۲۶.

مطالعلأ تطبیقی نگارلأ موسیقایی «ضیافت فریدون و کندرو» در شاهنامه طهماسبی با متن ادبی شاهنامه فردوسی بر مبنای نظریه بینامتنیت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شاهنامه طهماسبی شاهنامه فردوسی نگارگری ایرانی نگاره موسیقایی بینامتنیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸ تعداد دانلود : ۲۹
در ادبیات ایران، شاهنامه فردوسی از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده و طی دوره های مختلف تاریخی بیشترین تأثیر و الهام از آن، در آثار نگارگران و نقاشان دیده شده است. در میان نسخ شاهنامه هایی که به فرمان شاهان صفوی تدوین گردید، شاهنامه طهماسبی از جایگاه مهمی برخوردار است. از بین نگاره های مختلف در شاهنامه طهماسبی، صحنه های بزمی با حضور نوازندگان مرد و زن قابل توجه است. در این پژوهش به مطالعه تأثیرپذیری متن تصویری شاهنامه طهماسبی از متن ادبی شاهنامه فردوسی با موضوع بزم و موسیقی پرداخته شده است. هدف از این مقاله تحلیل صحنه بزم و عناصر موسیقایی در نگاره «ضیافت فریدون و کندرو» از شاهنامه طهماسبی و مقایسه و تطبیق آن با متن ادبی (شاهنامه فردوسی) بر اساس نظریه بینامتنیت است. این مقاله در تلاش است به دو پرسش اصلی پاسخ دهد: 1- نگارگر شاهنامه طهماسبی در مصورسازی صحنه موسیقایی چگونه پایبند به متن ادبی (شاهنامه فردوسی) بوده است؟ 2- چه نوع ارتباط بینامتنی میان صحنه موسیقایی در متن تصویری (شاهنامه طهماسبی) و متن ادبی (شاهنامه فردوسی) وجود دارد؟ روش تحقیق توصیفی تحلیلی بوده و روش گردآوری مطالب به صورت کتابخانه ای است. تجزیه و تحلیل کیفی است. نتایج تحقیق نشان می دهد هنرمندِ نگارگر ضمن قرار دادن متن ادبی به صورت کتیبه در متن تصویری و تأثیرپذیری از مضامین آن، در مواردی از خلاقیت های شخصی برای تصویرگری صحنه بزم و عناصر موسیقایی استفاده کرده است. نگارگر در به تصویر کشیدن مجلس بزم به صورت آشکار به متن ادبی شاهنامه اشاره داشته؛ اما در برخی موارد از جمله ارائه نوع سازهای به کار رفته در مجلس بزم تحت تأثیر موسیقی و سازهای عصر صفوی بوده است.
۲۷.

واکاوی ساختار نگاره به بند کشیدن ضحاک در شاهنامه بایسنقری و طهماسبی با تکیه بر نظریه ولادمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: به بند کشیدن ضحاک شاهنامه بایسنقری شاهنامه طهماسبی ساختارگرایی ولادیمیر پراپ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹ تعداد دانلود : ۳۵
از دوره ایلخانان نخستین نسخ مصور شاهنامه تولید شد و اشعار فردوسی زمینه ای مناسب برای تصویرسازی قرار گرفت. دو نسخه نگاره «به بند کشیدن ضحاک» در شاهنامه بایسنقری و طهماسبی که به داستان ضحاک می پردازند، به دلیل داشتن تغییرات در بیان بصری دارای اهمیت هستند. با توجه به مفهوم دگرگونی در دیدگاه ساختارگرایی به عنوان چارچوب نظری می توان دگرگونی ها را تحلیل و مقایسه کرده و سپس ژرف ساخت داستان را آشکار ساخت. پژوهش حاضر باهدف آشکار کردن ژرف ساخت داستان از طریق تحلیل و مقایسه دگرگونی های تصویرسازی دونگاره با تکیه بر نظریه ولادمیر پراپ به این پرسش می پردازد که نگارگران چگونه داستان به بند کشیدن ضحاک در شاهنامه فردوسی را به تصویر کشیده اند؟ این پژوهش توصیفی – تحلیلی است و گردآوری اطلاعات با استفاده از روش کتابخانه ای، ابزار فیش برداری و مشاهده صورت گرفته است. شیوه تحلیل در این پژوهش، کیفی و از رویکرد ساختارگرایی با تکیه بر نظریه ولادمیر پراپ استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد هر دونگاره در تطبیق با شاهنامه فردوسی دچار دگرگونی ساختاری هستند. در این امر، دلایلی همچون متأثر شدن از هنجارهای سیاسی، نظامی، اجتماعی و مذهبی همچون شرایط ایدئولوژیک حاکم بر زمانه و زمینه و اعتقادات شخصی پادشاهان به عنوان سفارش دهندگان و مکاتب حاکم بر نگارگری (مکتب هرات در شاهنامه بایسنقری و مکتب تبریز در شاهنامه طهماسبی) مؤثر بوده اند. همچنین سبک شخصی دو نگارگر در نمایش ویژگی های صوری و محتوایی، سبب برداشت متفاوت از اصل داستان فردوسی شده است. این موضوع بیانگر نوعی دگرگونی ساختاری در عوامل بیرونی و درونی همانند تغییر شخصیت منفور ضحاک به شخصیتی مظلوم و قابل ترحم در هر دونگاره و یا حتی جانشینی شخصیت بایسنقر میرزا به جای شخصیت فریدون در نگاره نسخه بایسنقری و شاه طهماسب به جای شخصیت فریدون و همچنین تبدیل فضای رزم داستان به فضای بزم و خاصیت چند زمانی در نگاره نسخه طهماسبی شده است.