مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
مشارکت راهبردی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ضمن شناخت مشارکتهای راهبردی و بررسی عوامل موثر بر موفقیت آنها، بر مبنای نتایج مرور تحقیقات، مهمترین عامل رفتاری موثر بر موفقیت مشارکتها (اعتماد) را شناسایی و انتخاب کرده و وضعیت آن را در یکی از مهمترین مشارکتهای راهبردی صنعت خودروایران موردتحلیل وارزیابی قرار میدهیم .بدین ترتیب عملکرد مشارکت راهبردی فوق را ازمنظر رفتاری و از طریق مهمترین عامل موفقیت آن و بصورت غیر مستقیم، مورد بررسی و موشکافی قرار داده و به کمک آن درک و بینش خوبی از اعتماد بین شرکا، ابعادمختلف آن و نیز میزان موفقیت مشارکت بدست میآوریم.
ارائه مدلی مفهومی از اقدامات مشترک کلیدی شرکا در فاز عملیاتی مشارکت راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مطالعه ارائه یک مدل مفهومی یکپارچه و معتبر برای سنجش و ارزیابی اقدامات کلیدی و مشترک دو شرکت همکار برای موفقیت در فاز عملیاتی یک مشارکت راهبردی می باشد که در طراحی آن تلاش گردیده است حتی الامکان دیدگاه های نظری مختلف موجود در ادبیات موضوع در نظر گرفته شوند. در این تحقیق مدل اندزه گیری پیشنهادی و فرضیه های مرتبط با آن با استفاده از پرسشنامه در همکاری های راهبردی میان صنایع دفاعی هوایی و تامین کنندگان راهبردی آنها مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است و برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی بهره گرفته شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد دو شرکت همکار برای موفقیت در فاز عملیاتی یک رابطه مشارکتی می بایستی حول پنج اقدام کلیدی و مشترک همکاری گسترده و تنگاتنگی داشته باشند که عبارتند از: «برنامه ریزی مشارکتی»، «یکپارچه سازی فرایندهای عملیاتی»، «به اشتراک گذاری موثر اطلاعات»، «توسعه مشترک منابع مشارکت» و «توسعه مشترک شایستگی های مشارکت». به طور کلی مدل ارائه شده در این پژوهش می تواند چارچوب جامعی را برای اقدامات مشترک شرکت های همکار در فاز عملیاتی یک مشارکت در حوزه های مختلف مشخص نماید و به عنوان ابزاری مناسب در اختیار مدیران سازمان ها در بررسی وضعیت موجود اقدامات صورت گرفته در این مرحله از مشارکت قرار گیرد.
روابط ترکیه و روسیه در جهان پساغربی؛ از رقابت ژئوپلیتیکی تا مشارکت راهبردی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار به دنبال درک نظام مند ماهیت مشارکت راهبردی ترکیه و روسیه در شرایط گذار نظام بین الملل هستیم. برخلاف بسیاری از دیدگاه های غالب که از چرخش ژئوپلیتیکی سیاست خارجی ترکیه به اوراسیا و پدیدارشدن روابط راهبردی میان ترکیه و روسیه سخن می گویند، در این نوشتار چنین روندی را نه چرخشی محوری بلکه واکنشی پویا به گذار در نظام بین الملل، پویایی های سیاست داخلی و تحول های ژئوپلیتیکی محیط پیرامونی دو قدرت نوپدید اوراسیایی می دانیم. با بهره گیری از چارچوب مفهومی «مشارکت راهبردی» به مطالعه محدودیت های راهبردی در شکل دهی به مشارکت راهبردی پایدار میان دو قدرت اوراسیایی تجدیدنظرطلب در یک محیط جدید بین المللی و منطقه ای می پردازیم. در پاسخ به این پزسش که آیا ترکیه و روسیه می توانند به شریکان راهبردی یکدیگر تبدیل شوند؟ در این نوشتار این ایده اصلی را مطرح می کنیم که نزدیکی راهبردی ترکیه و روسیه خروجی برهم کنش بازتوزیع قدرت و ثروت بین المللی، بحران در اتحاد فراآتلانتیکی، ژئوپلیتیک درحال تغییر منطقه ای و پویایی های سیاست داخلی ترکیه است و به ضرورت به معنای ظهور مشارکت راهبردی بین دو قدرت اوراسیایی در یک نظام بین الملل پساغربی نیست. هرچند شرایط نوین بین المللی بسترهای همگرایی ترکیه و روسیه را فراهم ساخته است، اما روابط دو کشور همچنان دارای عناصر مهمی از مناقشه و رقابت و متأثر از وضعیت روابط آن ها با غرب است. در این میان، نقش روابط نامتقارن اقتصادی، واگرایی راهبردی در حوزه انرژی، عاملیت ناپایدار رهبری اقتدارگرایانه پوتین و اردوغان و همچنین رقابت های ژئوپلیتیکی در معادلات در حال تغییر دریای سیاه، قفقاز جنوبی، شرق مدیترانه و خاورمیانه برجسته می شود.
شناسایی و تبیین عوامل کلیدی توانمندساز در اجرای مشارکت راهبردی موفق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۱ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
944 - 964
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف اصلی این مطالعه شناسایی عوامل کلیدی توانمندساز در اجرای یک مشارکت راهبردی موفق از دیدگاه های نظری مختلف و تبیین نقش آنها در افزایش عملکرد مشارکت راهبردی است. روش: پژوهش حاضر در زمره پژوهش های کاربردی از نوع توصیفی پیمایشی قرار دارد. جامعه آماری شامل خبرگان شرکت های زیرمجموعه سازمان صنایع هوایی است که در رابطه با مشارکت های راهبردی شناسایی شده در این پژوهش از دانش و اشراف کافی برخوردارند. به دلیل محدود بودن جامعه آماری و دسترسی به کلیه خبرگان، از روش نمونه گیری خاصی استفاده نشده است. برای آزمون مدل نیز از روش مدل سازی معادله های ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی استفاده شده است. یافته ها: یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل 79 پرسش نامه تکمیل شده، اعتبار مدل پیشنهادی و کلیه فرضیه های مطرح در آن را تأیید کرده و نشان می دهد عوامل توانمندساز شناسایی شده (قابلیت مدیریت مشارکت، هم سویی اهداف و انگیزه ها، تناسب منابع مشارکت و سرمایه اجتماعی مشارکت) در مجموع قادر به تبیین حدود 72 درصد از عملکرد یک مشارکت راهبردی هستند. نتیجه گیری: بر اساس مدل پیشنهادی این پژوهش، دو شرکت برای اجرای یک مشارکت راهبردی موفق می بایست ابتدا برای بهبود و توسعه مشترک چهار عامل توانمندساز اشاره شده اقدام های لازم را به عمل آورند. مقیاس های اندازه گیری و شاخص های ارائه شده در این پژوهش نیز می تواند مرجع مناسبی برای مدیران دو شرکت همکار به منظور ارزیابی جامع میزان آمادگی خود قبل از ورود به یک مشارکت راهبردی باشد.
روابط اتحادیه اروپا با چین؛ از همکاری عمل گرایانه به سمت مشارکت راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
روابط چین و اتحادیه اروپا به صورت روزافزونی در حال گسترش و توسعه هستند. تحت شرایطی که رابطه چین و اروپا در ابتدا بیشتر از نوع معامله گرا و عمل گرا با نقش حداکثری عنصر تجارت بود، به تدریج با تغییر ماهیت به شکل راهبردی و فراگیر درآمده است. دراین ارتباط، این مقاله درصدد پاسخ به این سؤال بود که عوامل مؤثر بر حرکت اتحادیه اروپا به سمت یک مشارکت راهبردی با چین و تنگناها و موانع موجود بر سر راه این مشارکت چه بوده اند؟ فرضیه پژوهش بیان می کند که نگاه مشترک به نظم جهانی، چندجانبه گرایی و منافع مشترک اقتصادی به امضای مشارکت راهبردی اروپا و چین انجامیده اند و در مقابل اختلافات داخلی درون اتحادیه اروپا، ابتکار کمربند و راه چین، وضعیت به رسمیت شناختن چین به عنوان اقتصاد بازار محور و تأثیر روابط فرا آتلانتیک و بحران اوکراین از چالش های روابط هستند. در این پژوهش از روش کیفی و تحلیل آمار در داخل چارچوب نظری وابستگی متقابل پیچیده کوهن و نای استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان دادند که اتحادیه اروپا نوع خاصی از مشارکت راهبردی را با تأکید بر سیالیت موضوعی و جغرافیایی به منظور اهداف راهبردی همچون نقش آفرینی مؤثر در روابط بین الملل تعریف کرده است و با تنوع بخشی در شراکت راهبردی خود در آسیا و راهبرد هند و آرام خود به دنبال ایجاد تغییر در رفتار چین است. در مقابل، چالش هایی همچون بحران اوکراین بر فشار ها برای بازنگری در سیاست راهبردی هند و آرام اتحادیه و هماهنگ سازی آن با تعریف محدودکننده و ضد چین ایالات متحده آمریکا افزوده اند.
دیپلماسی مشارکت راهبردی چین و رویکرد آن به غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)
پس از پایان جنگ سرد چین یک شبکه مشارکت جهانی تشکیل داده است. دیپلماسی مشارکتی چین در سه دهه اخیر به ابزار اصلی سیاست خارجی این کشور تبدیل شده و شاخص نمادین سطح روابط دوجانبه و چندجانبه با دولت ها و سازمان های بین المللی و منطقه ای است. این پرسش مطرح است که غرب آسیا چه جایگاهی در دیپلماسی مشارکتی چین دارد؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که چین مانند گذشته شریک های خود را به قدرت های بزرگ محدود نکرده است که این راهبرد قابل توجه ترین تغییر در شبکه مشارکت چین است. از آنجایی که خارج از منطقه ایندو-پاسیفیک برای چین، غرب آسیا یکی از مهم ترین مناطق است، رویکرد چین به غرب آسیا مبتنی بر امنیت منابع مهم و دسترسی به بازارها و منابع است. این نوشتار استدلال می کند که سلسله مراتب سطوح دیپلماسی مشارکتی نشان می دهد که دولت ها و سازمان های منطقه غرب آسیا برای چین اهمیت دارند. بنابراین با درک این سلسله مراتب می توان رویکرد چین به روابط با کشورهای غرب آسیا را تحلیل کرد. دیپلماسی مشارکت چین با غرب آسیا بر محورهای انرژی، ابتکار یک کمربند و یک راه، سرمایه گذاری خارجی، تجارت و فناوری متمرکز است. روش پژوهش این مقاله توصیفی-تحلیلی است.
مشارکت راهبردی، الگویی نوین برای روابط ایران-روسیه(مقاله علمی وزارت علوم)
آغاز بحران سوریه نقطه عطفی در روابط جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه به حساب می آید. دو کشور پیش از این نیز در بحران های امنیتی منطقه ای در افغانستان و تاجیکستان همکاری داشته اند، اما همکاری های اخیر دو کشور در سوریه به لحاظ سطح و عمق در تاریخ روابط دو کشور منحصر به فرد است. با توجه به ابعاد، پیچیدگی ها و تحولات نوین روابط بین الملل، و نیز پیش زمینه های تاریخی و تعینات ساختاری روابط ایران و روسیه، الگوهای سنتی روابط میان کشورها از قدرت تحلیل و تبیین روابط نوین ایران و روسیه برخوردار نیستند. در این میان الگوی مشارکت راهبردی، الگوی نوینی است که با انطباق سه معیار اساسی آن از جمله عدم قطعیت محیطی(خیزش های مردمی خاورمیانه)، انطباق راهبردی(سازگاری و مکمل بودن منابع و منافع ایران و روسیه) و اصل سیستمی(مخالفت با نظم نوین هژمونیک ایالات متحده و تلاش برای استقرار نظم مطلوب در خاورمیانه) بر روابط ایران و روسیه، قابلیت های تحلیلی و تبیینی بیشتری را ارائه می دهد. انعطاف پذیری این الگو و ماهیت غیررسمی آن که باعث کاهش هزینه های تعهد (در مقایسه با اتحادهای رسمی) می شود، در کنار زمینه محور بودن آن که برای هر رابطه ای ویژگی های منحصر به فردی می یابد، موجب استقبال سیاستمداران و تحلیل گران روابط بین الملل از این الگو شده است. در پژوهش حاضر شرایط انطباق و ویژگی های منحصر به فرد الگوی مشارکت راهبردی در روابط ایران و روسیه در مرحله شکل گیری تجزیه و تحلیل شده و نگارندگان در پی آن هستند زمینه های اجرایی شکل گیری این الگو و بایسته های سیاستگزارانه آن را برای تامین حداکثری منافع جمهوری اسلامی ایران ارائه دهند.
روابط چین و روسیه در حوزه انرژی: از همکاری ناپایدار تا همکاری راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از بحران اوکراین در سال 2014 و ایجاد گرایش شرقی در سیاست روسیه، همکاری با چین افزایش یافت. این موضوع در حوزه انرژی از یک همکاری ناپایدار پیش از بحران، به مشارکت راهبردی رسیده است. مسئله این است که ادعای راهبردی بودن، چگونه و با چه سازوکارهایی درک پذیر خواهد بود و آیا این مشارکت راهبردی ادامه خواهد یافت و چه پیامدهایی در پی دارد؟ در این نوشتار به دنبال پاسخ این پرسش هستیم که چگونه مشارکت راهبردی روسیه و چین در حوزه انرژی در سال های اخیر عملیاتی شده است؟ در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که پیشرفت همکاری های دوجانبه در حوزه انرژی و تقویت رویکرد نگاه به شرق در راهبرد انرژی روسیه، رویکرد چین برای تنوع و امنیت انرژی، ایجاد قراردادهای بلندمدت، خطوط انتقال و سرمایه گذاری ها، مشارکت راهبردی دو کشور را عملیاتی کرده است. روش در این نوشتار کیفی و با استفاده از رویکرد تحلیلی - تبیینی است. در این مطالعه از متن ها، گزارش ها و سندها مربوط به انرژی دو کشور و سازوکارهای عملیاتی کردن راهبرد انرژی آن ها بهره گرفته و از نظریه واقع گرایی نوکلاسیک و ارزیابی عوامل در سطح سیستم و هم سطح واحد و نیز ژئوپلیتیک انرژی استفاده می کنیم. یافته های این نوشتار نشان می دهد که روسیه و چین به پیشبرد بیشتر گسترش تجارت انرژی ادامه داده، می توانند به ابزارهای بیشتری برای ارتقای دستورکار خود در ایجاد تعادل با ایالات متحد و نیز الگوی مطلوب چندقطبی در جهان دسترسی پیدا کنند.