مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
دستور شناختی
حوزه های تخصصی:
شمایل گونگی به عنوان مفهومی بنیادین در زبان شناسی شناختی، به وجود انگیختگی میان صورت و معنای ساخت های زبانی اشاره دارد و بیانگر هر گونه تطابق، قیاس و یا شباهت میان صورت یک نشانه و مصداق آن می باشد. در رویکرد شناختی زبان بخشی از نظام شناختی در نظر گرفته می شود که سازمان مفهومی ذهن را باز می تاباند و نشانگر جهان در ذهن گوینده است. بر اساس این نگرش، تجربه جهان خارج و شناخت در ساختار زبان منعکس می شود و صورت های زبانی کاملاً مرتبط با ساخت های معنایی که قرار است بیان دارند. از برجسته ترین مدل ها ی این رویکرد می توان به انگاره دستور شناختی لنگکر اشاره کرد. این دستور ماهیت زبان را نمادین می داند و زبان را مجموعه ای از واحدهای نمادین فرض می کند که به نمادین سازی معنا و تفکر می پردازند. در این مدل اعتقاد بر آن است که ساخت های زبانی از طریق فرآیندهای شناختی بر انگیخته می شوند و وجود ساخت های شمایل گونه و انگیخته در زبان امری کاملاً طبیعی تلقی می شود. از جمله ساخت های انگیخته در زبان می توان ساخت های سببی را نام برد. بر این اساس، در مقاله حاضر از منظر دستور شناختی به بررسی شمایل گونگی در ساخت های سببی زبان فارسی پرداخته می شود و یافته های آن حاکی از آن است که ساخت های سببی زبان فارسی بازتابنده انواع پنجگانه شمایل گونگی نموداری (فاصله، استقلال، ترتیب، پیچیدگی و مقوله بندی) هستند. از این منظر است که نگارنده تمامی این پنج نوع را «شمایل های سببی» در فارسی می نامد.
مطابقه، مقوله ای معنامند در ساخت غیرشخصی: تحلیلی در چارچوب دستور شناختی
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی و تحلیل یک نوع از ساخت های غیرشخصی معلوم در زبان فارسی در چارچوب انگاره دستور شناختی می پردازد. این نوع ساخت خود مشتمل بر دو نمونه است. هر دو نمونه دو بند پایه و پیرو دارند که بند اول در هر دو فاقد سازه ای در جایگاه فاعل است. علاوه بر این، فعل بند اول همیشه به صورت سوم شخص مفرد می آید، در حالی که فعل در زبان فارسی بدون هیچ گونه محدودیتی در هر شش صیغه صرف می شود. این واقعیت در حالی است که در اغلب پژوهش های زبان شناختی چنین فرض می شود که مطابقه در زبان مقوله ای صرفاً دستوری است و ظهور آن در سطح جمله هیچ پایگاه معنایی ندارد. در پاسخ به چنین دیدگاهی، در این پژوهش تحلیلی از مطابقه سوم شخص مفرد در یکی از انواع ساخت های غیرشخصی در زبان فارسی در قالب انگاره دستور شناختی ارائه می شود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که در ساخت های غیرشخصی مورد نظر ما برجسته ترین سازه که به عنوان فاعل (tr) قلمداد می شود، موقعیت فاعل است که نمایانگر موقعیتی عام و فراگیر است که رویداد یا حالت مورد نظر درون آن روی می دهد. همچنین نشان داده خواهد شد که حضور نشانه سوم شخص مفرد در این ساخت ها پدیده ای قراردادی نیست، بلکه با موقعیت انتزاعی موجود در جمله (موقعیت فاعل) مطابقت می نماید. از همین روی، مطابقه را در ساخت های غیرشخصی زبان فارسی مقوله ای معنامند و نه صرفاً دستوری تلقی می نماییم.
تشکیل افعال مرکب فارسی از منظر دستور شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نحوة تشکیل فعل مرکب فارسی تاکنون کمتر مورد توجه زبان شناسان بوده است. هدف این مقاله قرار دادن اجزای فعل مرکب در بافت هایی زبانی است که تصورشان به مثابة عامل انگیزشِ تشکیل فعل مرکب، موجه به نظر می رسد. به عقیدة نگارندگان، افعال مرکب را می توان به طور مستقیم یا غیرمستقیم حاصل فرایند انضمام دانست. در اینجا مفهومی گسترده از انضمام مورد نظر است که آن را باXI نشان می دهیم و در آن X شامل مقولات اسم، صفت و گروه حرف اضافه ای می شود. بر این اساس و با استفاده از برخی مفاهیم دستور شناختی می توان گفت فعل مرکب از بند کامل اولیه ای نشئت می گیرد که در فرایند عبور از مسیر ترکیب، یک عنصر فعلی و یک عنصر غیرفعلی از آن انتخاب و به هم منضم می شوند. در این مسیرِ فرضی، گاهی موضوع فعل حذف، و متمم یا وابستة آن که برجستگی شناختی بیشتری دارد، به فعل منضم می شود. در ادامة مقاله، فعل های مرکب ساخته شده با پرکاربرترین همکرد فارسی، یعنی «کردن» بررسی و نشان داده می شود که متناظر با معانی مختلف فعل «کردن» در مقام فعل سنگین، مانند «انجام دادن» و «ساختن»، مسیرهای مختلفی برای تشکیل دسته های مختلف فعل مرکب با این همکرد قابل ترسیم است. به علاوه، هر فعل مرکب طرحواره ای ساختی در اختیار گویشوران قرار می دهد که جوازبخش فعل های مرکب جدیدی با همان فعل سبک خواهد بود.
رویکردی ساختی - شناختی به پسوند «-ار» در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پسوند «- ار» یکی از پسوندهای اسم ساز (و گاه صفت ساز) زبان فارسی است که به باور بیشتر پژوهشگرانی که تا به امروز درباره آن مطالعه کرده اند دارای معناهای فاعلی، مصدری و مفعولی است. در پژوهش پیش رو این پسوند را از دیدگاه دستور شناختی لانگاکر ( 2008, 2009 ) و نظریه ساخت واژه ساختی بوی ( 2010, 2016 ) مورد بررسی قرار داده و کوشیده ایم تبیینی شناختی و ساخت بنیاد از این پسوند و کاربردهای آن ارائه دهیم. این پژوهش از لحاظ تجربی (یعنی روش گردآوری داده ها) پیکره بنیاد و از لحاظ نظری (یعنی روش و چارچوب تحلیل) مبتنی بر رویکرد شناختی و ساخت بنیاد است. داده های پژوهش دربرگیرنده 38 واژه مشتق ساخته شده با پسوند «- ار» است که از پیکره ساخت واژی خود نگارندگان (شامل بیش از ده هزار واژه مشتق و مرکب فارسی) و فرهنگ زانسو گردآوری شده است. یافته های پژوهش گویای آن است که این پسوند در پنج زیرطرح واره ساختی متفاوت به کار می رود و با پیوستن به ستاک گذشته و اسم، قلمروهای شناختی فرایند، کنشگری، نمود و رابطه را بیان می کند. این یافته ها همچنین نشان می دهد که فرایند شناختی «بریافت» و به ویژه دو جنبه مهم آن شامل برنمایی و مشخص سازی، نقش تعیین کننده ای در شکل گیری زیرطرح واره های مربوط به پسوند «- ار» دارد.
نقش حالات چهره در دستور زبان های اشاره از منظر دستور شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۰
287 - 316
حوزه های تخصصی:
حالات چهره در زبان های اشاره برای بیان مفاهیم دستوری به کار می رود (Pfau & Quer, 2010; Reilly, 2006; Wilbur, 2000; Dachkovsky & Sandler, 2009). از جمله مفاهیم دستوری که در زبان های اشاره با حالات چهره بیان می شوند می توان وجهیت، ساخت های شرطی، سببی ، مبتدا، پرسشی و امری را نام برد (Lackner, 2019). دو ناحیه نیمه بالایی (حالات ابرو و چشم ها ) و نیمه پائینی صورت (حالات لب و دهان) هرکدام در بیان مفاهیم دستوری مختلفی دخیل هستند. در این مقاله، با تحلیلی در چارچوب دستور شناختی، به طور ویژه مفهوم «چرخه کنترل» (Langacker, 2013) تلاش می شود نقش حالات صورت در دستور زبان بررسی شود. بسیاری از مفاهیم دستوری در زبان با مفهوم چرخه کنترل قابل تبیین هستند. چرخه کنترل در لایه های مختلف فیزیکی، ذهنی، حسی و اجتماعی زیست انسان قابل بررسی است و در زبان شناسی و شکل گیری دستور زبان ابزار سودمندی برای تحلیل های زبانی در اختیار ما قرار می دهد. چرخه کنترل شامل چهار مرحله است که هر کدام از این مراحل یک وضعیت ذهنی و عملی را نشان می دهد و می توان این وضعیت را به یکی از مفاهیم دستور زبان مرتبط دانست. هدف دیگر این مقاله آن است که در چارچوب زبان شناسی شناختی به طرح و بحث این پرسش بپردازیم که چگونه زبان هایی کاملاً جدا از یکدیگر در بیان بعضی مفاهیم دستوری شباهت های صوری دارند. با بررسی داده ها و یافته های پژوهش های گوناگون از زبان های اشاره ایرانی، آمریکایی، اسپانیایی، ایتالیایی و موارد مشابه به بررسی شباهت ها در حوزه های مختلف دستور زبان های اشاره و نقش حالات چهره در شکل گیری دستور زبان می پردازیم.
ساخت اضافه در کردی: رویکردی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر قصد دارد تا براساس رویکرد شناختی به بررسی ساخت اضافه در کردی سورانی بپردازد. ماهیت روش شناسی این پژوهش، توصیفی تحلیلی بوده و داده ها از گویش کردی سورانی و از طریق مصاحبه با گویشوران گردآوری شده اند و اصالت داده ها نیز موردتأیید گویشوران این گونه از زبان کردی است. گفتنی است که ساخت اضافه نوعی رابطه ذاتی و نسبتی بین دو عنصر گذرا و پایا ایجاد می کند که حاوی نوعی قرابت مفهومی هستند. در این ساخت یکی از عناصر به منزله نقطه ارجاع عمل می کند تا جایگاه عنصری دیگر (عنصر مقصد) در ساخت براساس آن مشخص شود. به عبارت دیگر، عنصر پایا به مثابه نقطه ارجاع، مسیری شناختی را برای دسترسی ذهنی به عنصر گذرا به منزله عنصر مقصد فراهم می سازد. یافته ها نشان داد که ساخت اضافه، محصول نوعی دستوری شدگیِ ضمیر موصولی HYA است که نقش کهن آن بازنمایی ارتباط ذاتی مفهومی بین عناصر دخیل در رابطه ای مفهومی مندرج در یک جمله مرکب بوده است. این ضمیر موصولی طی فرایند دستورشدگی به نمایه ای نسبتی تحول یافته، تا رابطه ای ذاتی و نامتقارن را میان دو عنصر متجانس در یک گروه (اسم+اضافه+اسم، اسم+اضافه+صفت، اسم+اضافه+حرف اضافه، اسم+اضافه+فعل اسمی شده) یا در یک بند (اضافه محمولی، اضافه مبتداساز) مفهوم پردازی کند. همچنین، نتایج نشان داد که عنصر اضافه این ارتباط نامتقارن را بین عناصر در سطوح متفاوت زبانی به خوبی نمایه سازی می کند.
نگاهی نو به ساخت موصولی در زبان فارسی از دریچه دستور شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از میان ساخت های متعددِ چندبندی در زبان فارسی، در این پژوهش ساخت موصولی در چارچوبِ انگاره دستورِ شناختی مورد مطالعه قرار گرفته است. بند موصولی در زبان فارسی ساختاری ترکیبی دارد که متشکل از سه ساختار مؤلفه ای (گروه اسمی – حرف ربط «که» - بند موصولی) است. در قالب انگاره دستور شناختی این ساخت را می توان واحدی زبانی درنظر گرفت که در آن قطب واجی با قطب معنایی رابطه ای نمادین دارد. در این پژوهش، ساخت موصولیِ زبان فارسی در قالب دو پرسش مورد بررسی قرار گرفت: 1) چگونگیِ سازه بندیِ این ساخت ها؛ و 2) انواع وابستگی در بند موصولی و چگونگیِ تبیین آن. برای پاسخگویی به این پرسش ها، ابتدا آن مفاهیم و ابزارهای نظریِ دستورِ شناختی که در پاسخ به این پرسش ها کارآمد هستند، معرفی شد و سپس ساخت موصولیِ زبان فارسی در چارچوب این دو پرسش بررسی شد. نتایج پژوهش نشان می دهد از میان عوامل مؤثر در شکل گیریِ یک ساخت، دو عاملِ انطباق و نمابرداری نقش بسزایی در مفهوم سازیِ ساختِ موصولی دارند. ماهیت وابسته بند موصولی نیز به کمکِ نمابرداری و جهت گسترش در این ساخت مشخص می شود. رابطه بین بند پایه و پیرو در این ساخت از نوع «هسته – توصیف کننده» است، که در آن بند پایه هسته و بند پیرو توصیف کننده است. رابطه دیگری نیز در این ساخت وجود دارد و آن رابطه «هسته – متمم» است، این رابطه بین گروه اسمی و بند موصولیِ توصیف کننده آن است.