مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
کشف المحجوب
حوزه های تخصصی:
تذکره الأولیای عطار نیشابوری یکی از متون ادبی عرفانی است که در میان آثار عرفانی فارسی، جایگاه ویژه ای دارد. تردیدی نیست که عطار برای تدوین تذکره الأولیا از آثار عرفانی پیش از خود استفاده کرده؛ اما در نقل اقوال و حکایات از همه منابع، به شیوه یکسان عمل نکرده است. مقایسه بینامتنی تذکره الأولیا با متون پیش از عطار یکی از شیوه هایی است که ازطریق آن می توان هم به منابع اصلی عطار دست یافت و هم جایگاه عطار را، در مرتبه نویسنده متنی ادبی عرفانی، تحلیل کرد. در این مقاله برای تحلیل دقیق تر، اقوال مربوط به «رضا» از تذکره الأولیا با کشف المحجوب و ترجمه رساله قشیریه مقایسه بینامتنی شده است. پرسش اصلی پژوهش این است که «مناسبات بینامتنی تذکره الأولیا با دو اثر عرفانی پیش از خود چگونه است؟». دستاوردهای پژوهش نشان می دهد مناسبات بینامتنی اقوال درباره رضا در این سه اثر، در پنج دسته بینامتنیت مستقیم، کاهشی، افزایشی، چندگانه و تلفیقی قرار می گیرد. بیشترین مناسبت بینامتنیِ میان تذکره الأولیا و ترجمه رساله قشیریه بینامتنیت مستقیم و میان تذکره الأولیا و کشف المحجوب بینامتنیت کاهشی است. این مقایسه بینامتنی نشان می دهد عطار متناسب با اهدافی که در تألیف تذکره الأولیا داشته و نیز ویژگی های متون پیشین، اقوال را نقل کرده است. حذف عبارت های عربی، توضیح و تفسیر، تغییراتی است که عطار در اقوال مأخوذ از کشف المحجوب ایجاد کرده است؛ درحالی که تغییرات واژگانی، صرفی و نحوی متناسب با زبان فارسی و افزایش عناصر مخیّل و تأکیدساز در اقوال برگرفته از ترجمه رساله قشیریه دیده می شود.
بررسی تطبیقی نظرگاه های هجویری و غزالی در باب «رؤیت»(بر اساس دو متنِ کشف المحجوب و سوانح العشاق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوالحسن علی بن عثمان هجویری (درگذشته حدود 470 ق) و احمد غزالی (درگذشته 520 ق) هر دو از یک دستگاه فکری برآمده و هر دو جزو خانواده اشاعره اند. اما خاستگاه معرفتی آن دو از یکدیگر متمایز شده است. از این رو، قلمرو دلالتِ معنا و کارکرد زبان در آثار ایشان- کشف المحجوب و سوانح العشاق- متفاوت است. «رؤیت» واژه ای کلامی و کلیدی در کشف المحجوب است که با ورود به گفتمان عرفانیِ غزالی در پوشش استعاری «جمال» در می آید و انتقال از واقعیت به استعاره و از تک معنایی به چند معنایی صورت می گیرد. هجویری آشکارا و عریان به بحث رؤیت می پردازد اما غزالی از کارکردهای استعاری رؤیت بهره می گیرد: جمال و خوشه های تصویری مرتبط با آن یعنی انسان، دل، آفتاب، آینه و جز آن. در این مقاله، به دیدگاه های این دو عارف در بابِ «رؤیت» و سبکِ بازتاب آن در دو متنِ کشف المحجوب و سوانح العشاق پرداخته می شود
کاوش جلوه های تجلّی آفتاب اعظم(ص) در آیینه کشف المحجوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ﺳیﻤﺎی ﭘیﺎﻣﺒﺮ اﻋﻈﻢ در ﺑﺴیﺎری از آﺛﺎر ﻣﻨﺜﻮر و ﻣﻨﻈﻮم ادب ﻓﺎرﺳی ﺑﻪ ﻧﺤﻮی ﺷﺎیﺴﺘﻪ ﺑﺎزﺗﺎب یﺎﻓﺘﻪ اﺳﺖ کﻪ ﮔﻮیﺎی ﻋﻼﻗﻪﻣﻨﺪی و دلباختگی ﻧﻮیﺴﻨﺪﮔﺎن آﺛﺎر ﺑﻪ آن حضرت اﺳﺖ. کتاب کﺸﻒ اﻟﻤﺤﺠﻮب یکی از ﻣﺘﻮنﻫﺎی ﮔﺮانﺳﻨﮓ زﺑﺎن ﻓﺎرﺳی در ﻗﺮن ﭘﻨﺠﻢ، اﺳﺖ. ﻫﺠﻮیﺮی، ﭘﺲ از اﺷﺎره ﺑﻪ آیﻪﻫﺎی ﻗﺮآن، ﺑﻪ ﺳﺨﻦ رﺳﻮل و روش و ﻣﻨﺶ آن ﺑﺰرﮔﻮار اﺳﺘﻨﺎد کﺮده اﺳﺖ. ﻧﺸﺎن دادن ﺑﺮﺗﺮیﻫﺎی ﭘیﺎﻣﺒﺮ اﻋﻈﻢ(ص) و ﺗﺄکیﺪ ﺑﺮ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧی و محبّت او و ﺿﺮورت ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺑیﺸﺘﺮ آن ﺣﻀﺮت،ﻫﺪف ایﻦ جستار اﺳﺖ. ﺑﺪیﻦ ﻣﻨﻈﻮر، مباحثی ﭼﻮن ﻣﻘﺎیﺴﻪ ﭘیﺎﻣﺒﺮ اﻋﻈﻢ(ص) ﺑﺎ ﭘیﺎﻣﺒﺮان دیﮕﺮ ﻣﺜﻞ ﻣﻮﺳی و اﺑﺮاﻫیﻢ و داود(ع)، اﺧﻼق و رﻓﺘﺎر ﭘیﺎﻣﺒﺮ، روحیّه ﻋﺒﺎدی و ﻋﺮﻓﺎﻧی ﭘیﺎﻣﺒﺮ ﻣﺜﻞ ﻧﻤﺎز وروزه و ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﺧﻮاب و ﺑیﺪاری ﭘیﺎﻣﺒﺮ اﻋﻈﻢ(ص) کﻪ در کﺸﻒ اﻟﻤﺤﺠﻮب ﻫﺠﻮیﺮی آﻣﺪه، در ایﻦ مقاله ﺑﺮرﺳی ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺣﺎﺻﻞ ایﻦ ﺗﺤﻘیﻖ ﻧﺸﺎن ﻣیدﻫﺪ ﭘیﺎﻣﺒﺮ اﻋﻈﻢ(ص) ﻣﻬﺮﺑﺎن و ﺑﺎ محبّت، ﺑﺨﺸﻨﺪه و کﺮیﻢ، کﺎرﮔﺮ و ﻣﺸﺘﺎق در ﻃﺎﻋﺖ ﺣﻖ و ﻣﺤﺒﻮب و ﻣﻨﻈﻮر ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟی ﺑﻮده اﺳﺖ
بررسی اندیشه های عرفانی- تربیتی کتاب کشف المحجوب هجویری بر اساس نظریه خودشکوفایی آبراهام مزلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشف المحجوب یکی از متون مهم عرفانی است. این کتاب و نیز سایر متون عرفانی به دلیل مطرح نمودن مفهوم انسان کامل، قابلیت بررسی از دیدگاه روان شناسی کمال و به طور ویژه، نظریه خودشکوفایی آبراهام مزلو را دارند. مزلو در نظریه خود، ملاک هایی برای افراد خود شکوفا برمی شمارد. این ملاک ها کمابیش در حالات و کردار عارفان قابل مشاهده است. به همین منظور در این پژوهش، پس از ذکر توضیحات لازم در مورد کتاب، مفاهیم و اصطلاحات مربوط به نظریه مزلو بیان شده و شواهدی از متن ذکر شده است. می توان گفت دیدگاه نویسنده کشف المحجوب با نظریه خودشکوفایی مزلو شباهت هایی دارد، اما هنوز تا تطبیق کامل با آن فاصله دارد. توزیع فراوانی عوامل فردی خودشکوفایی نسبت به عوامل اجتماعی آن نشان می دهد که شیوه تربیت عرفانی هجویری در کتاب کشف المحجوب، بیشتر یک شیوه خودسازی فردی است تا اجتماعی. بنابراین اگر چه هر دو نفر، ملاک های کمال یا خودشکوفایی را بیان می کنند، اما نوع نگاه هجویری نسبت به مسأله خودشکوفایی با نگاه مزلو متفاوت است.
بررسی تطبیقی چهره منصور حلاج در تذکره الأولیاء و کشف المحجوب از منظر عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۳
101 - 116
حوزه های تخصصی:
حسین بین منصور حلاج - عارف دلسوخته قرن سوم هجری- در ادبیات تصوف جایگاه والایی دارد. در بیشتر رساله ها و کتاب های عرفانی، سخنان، حالات و آرای وی ذکر شده و عمدتاً به دلیل بیان شطح گونه اش- اناالحق- مورد انتقاد قرار گرفته است. هجویری در کشف المحجوب و عطار نیشابوری در تذکره الاولیا فصلی از کتاب هایشان را به ذکر او اختصاص داده اند. این مقاله سعی دارد با شیوه توصیفی- تحلیلی و با نگرش تطبیقی چهره حلاج را در این دو کتاب بررسی کند. پژوهش حاضر به این نتیجه دست یافته است که هجویری با توجه به اعتقاد به صحو چهره ای از حلاج ترسیم می کند که با تأیید کلّی همراه نیست. او تنها دیندار بودن و کرامات حلاج را تأیید می کند و می پذیرد که او حلولی نبوده و سخنانش قابل تأویل است. در مقابل، عطار به دلیل تمایل قوی خود به تصوف و عرفان، چهره مقدسی از وی ترسیم می کند و تلویحاً تنها ایراد وی را فاش کردن اسرار الهی می داند.
نشانه شناسی فرهنگی کشف المحجوب؛ بررسی فرایندهای معناورزی و الگوهای معنا ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۲
149 - 181
حوزه های تخصصی:
در نسل سوم نشانه شناسی، توجّه خاصی به نظام های معناورزی، تولید و انتقال معنا شده و با رویکردهای مختلف، سازوکارهای معناپردازی مورد مطالعه قرار گرفته است. یکی از این رویکردها، نشانه شناسی فرهنگی است که با تمرکز بر نشانه های یک فرهنگ، فرایندهای فرهنگیِ معناساز را بررسی می کند. در این پژوهش با معرفی ابرالگوی معناساز «فرهنگ طبیعت »، سازوکارِ تولید معنا در متن عرفانی کشف المحجوب ، به روش توصیفی تحلیلی در چهارچوب دیدگاه نشانه شناسی فرهنگی تبیین می شود. نتایج حاکی از آن است که بنیان مطالب کشف المحجوب بر مدار ابرالگوی معناساز «فرهنگ طبیعت» و از عمق معتقدات ایدئولوژیکی و فرهنگی هجویری نشأت گرفته است. وی برای این کار از سه زیر الگوی «فرهنگ/ پادفرهنگ»، طرح «کوسموس» یا نظمی عرفانی در برابر غیاب یا نفی آن و «خود / دیگری» بهره برده است. به منظور تثبیت و هویت سازی، الگوی «فرهنگ/ پادفرهنگ» برای جناح بندی و ارزش گذاری دالّ های حوزه فرهنگ عرفانی و انباشت پدیدارهایی در قالب پادفرهنگ به کار برده می شود. چینشِ پرشمار دوگان های نظم مندی بی نظمی نیز در این متن، حکایت از غالبیّت و ارجمندی نشانه های حوزه عرفان داشته و حیطه مقابل را فضایی غیر اصیل و مغلوب نشان می دهد. همچنین از طریق ضبط کنش های مشایخ صوفیه در جایگاه آرمانی ترین «خود» و با برساختِ بیشترین میزان دشمنی با نفس انسانی و شرح دقایق شناخت و مواجهه با آن، دورترین دیگری در پرتو الگوی «خود/ دیگری» ساماندهی می شود.
بررسی رئالیسم جادویی در حکایت های کشف المحجوب هجویری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رئالیسم جادویی نگرشی هنری به روایت و کنشی فراعادت در یک زمینۀ کاملاً رئالیستی است که در باور های روانی، اعتقادی و عرفی جلوه ای باورمندانه، خردپذیر و منطقی می یابد. زادگاه رئالیسم جادویی و رویکرد آن را آمریکای لاتین دانسته اند، امّا سنجه های پیشنهادی این مکتب فکری- ادبی عموماً در ادب گران سنگ پارسی و به ویژه ادب پربار عرفانی و نیز ادب شفاهی (فولکلور) پیش تر آفریده شده است، چنان که برخی ناقدان خاستگاه تاریخی رئالیسم جادویی را مشرق زمین می دانند. این پژوهش مشخصه های رئالیسم جادویی را از قبیل حوادث فرامنطق، ریزش مرز میان واقعیت و خیال، مبالغه، شگفتی، درهم ریختن زمان، زمینه های سیاسی، دوبنی بودن، رؤیا، اسطوره وخیال و سکوت اختیاری در کشف المحجوب هجویری با هدف تبیین انطباق و یا عدم انطباق این متن عرفانی با مشخصّه های مکتب مذکور به روش توصیفی تحلیلی بررسی کرده و نشان داده است که هجویری چگونه با فراخوان این مشخصه های فراواقعی و خارق عادت، در حکایاتی با زمینۀ کاملاً رئالیستی، خوانشی بدیع از اندیشه های انتزاعی و آن سری خویش در پوششی عینی و ملموس بیان کرده است؛ چنان که این اتحاد متناقض نما در کشف المحجوب، حاصل کنش های شگفت و رخدادهای عقل گریز در بستری از واقعیت است که هم معتقدان به این اعمال و هم خوانندگان دیرباور آن را تحت تسخیر هنر نویسنده بدون کمترین واکنشی می پذیرند.
بررسی سپهرنشانه ای عرفان و تصوف اسلامی در کشف المحجوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
9 - 37
حوزه های تخصصی:
از منظر نشانه شناسی فرهنگی، متون در حکم حافظه فرهنگی، محصول شرایط و ارتباطات بینافرهنگی و نمایانگر فرهنگ و نحوه سازمان بندی آن هستند. در طی قرون متمادی، عرفان و تصوف اسلامی در هیئت مجموعه ای از باورها، کردوکارها و رسوم در لایه های اجتماع رسوخ کرد و به تدریج به صورت فرهنگی منسجم بر بستر فرهنگ جامع اسلامی تشخّص یافت. این فرهنگ جدید توانست نظام مندی خود را با استفاده از نظام الگوساز زبان، در قالب ادبیات عرفانی سازماندهی کند. به منظور دست یابی به نظام سازمان ده فرهنگ عرفان و تصوف اسلامی، اولین متن مستقل فارسی این فرهنگ به روش توصیفی - تحلیلی، کاویده شد تا در پرتو آن، سپهر نشانه ای عرفان و مناسبات بینافرهنگی در کشف المحجوب هجویری، شناسایی شود. فرهنگ بازنمایی شده در این کتاب دارای الگویی دوگانه، مشتمل بر «مرکز» با نشانه های منسجمی چون: فقر، باطن گرایی، علمی بودن تصوف، مرقعه پوشی و غیره برای جداسازی دو حوزه خودی از دیگری و «پیرامون» است که پیوسته با دیگران تعامل می کند. بیان جهان نگری خاص صوفیانه و اثبات آن ها در قالب فقهی و کلامی و منابع استنادی آن ها، تدوین اصول، مشایخ و فِرَق متصوفه، رجال و مکاتب مختلف سپهر های کلامی و فقهی و بیان مباحثی چون: صفات خداوند و تقسیم بندی آن ها، موقوفی بودن این اوصاف، توحید خداوند، حدوث و قدم الهی، غنی و بی نیاز بودن او و غیره در کشف المحجوب از فضاهای مرزی است که عرصه تبادلات بینافرهنگی به شمار می آید. این فضای مرکزی و فضای حاشیه ای، شکل دهنده به هویت فرهنگی صوفیه با انسجام درونی و مناسبات پویای بیرونی است.
کشف المحجوب ترجمه ای نه از آنِ ناصر خسرو بر پایه تحلیل سبک شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله:«کشف المحجوب»رساله ای است فارسی از ابویعقوب اسحاق بن احمد سجستانی که موضوع آن حکمت در مذاق اسماعیلیان است .سوالات و مبهماتی از این دست که آیا این کتاب به زبان عربی نگاشته شده یا فارسی و در صورت ترجمه بودن ،مترجم آن ناصرخسرو است یا دیگری و آیا در فرایند ترجمه اصل عربی آن دستخوش حذف شده یا نه،از دیرباز معرکه آراء و نظریات پژوهشگرانی چند بوده است.روش: این جستار با روش تحلیلی – آماری و با تکیه بر سنجش آثار بازمانده از سجستانی و ناصرخسرو و بر اساس مؤلفه های سبک شناختی، انجام گرفته است.یافته ها و نتایج: در این پژوهش اثبات کرده ایم که سجستانی رساله کشف المحجوب را به زبان عربی نگاشته و بعدها به خامه یکی از همکیشان او به فارسی گزارش شده، شیوه ترجمه و ساختار و سبک نوشتار کتاب نشان می دهد که زمان ترجمه نباید از قرن چهارم و ابتدای قرن پنجم فراتر برود. دیگر آنکه کتاب در فرایند ترجمه دستخوش کاستی و تحریف نشده است و مهمتر از همه اثبات کردیم که خلاف نظر پاره ای از محققان نامدار غربی و شرقی مترجم این رساله ناصرخسرو قبادیانی نیست.